پاسخی
به یک فراخوان
درباره
کدام انقلاب
حرف میزنید
عالیجناب
خاتمی؟
نادر
فتوره چی
انقلاب
ما یا انقلاب
شما؟
انقلابی
که به انفجار
مال و پاساژ و
رستوران و
کلوپ «VIP» و
برج در
نیاوران و
سعادت آباد و
«شهید اندرزگو»
منجر شده است؟
انقلاب
جوانان زیر سی
سالی که به
اندازه پسانداز
کل
بازنشستگان
کشور پول تو
جیبی میگیرند؟
انقلاب
«آقای فرش»؟
انقلاب
«جت خصوصی»؟
انقلاب
«اولین
فروشگاه
زنجیرهای
خودروهای
لوکس در
خاورمیانه»؟
انقلاب
پروندههای
اختلاسی که
تعدادشان با
تعداد صفرهایشان
برابر است؟
انقلاب
«مجموعۀ
ویلایی با باند
هلیکوپتر و
زمین گلف و
اسب دوانی»؟
انقلاب
کاخ و
جشنواره؟
انقلاب
بانک خصوصی و
مگامال؟
انقلاب
احیای
فیلمفارسی با
روسری و شربت
آب پرتقال؟
انقلاب
گردن
گوشتالوهایی
که «لطف خدا» و
«موافقت
اصولی» نصیب
حالشان شده
است؟
انقلاب
«آقازاده»هایی
که نگران گرین
کارتهایشان
شدهاند؟
انقلابی
که وارثان
ابرو برداشته
و مکش مرگما
اش بزرگترین
خریداران
پورشه و
مازراتی در خاورمیانهاند؟
انقلابی
که همه بیرونماندگان
از «شرکت
سهامی»ها، هر
لحظه همدیگر
را هاج و واج
نگاه میکنند؟
درباره
کدام انقلاب
حرف میزنید
عالیجناب؟
انقلابی
که در آن
«بهترینها
فاقد هر
اعتقاد راسخ،
حال آن که
بدترینها
سرشار از
هیجان
حاد»اند؟
انقلابی
که میخواهد
«آدمهای
اضافی»
را«عقیم» کند؟
انقلابی
که جوانان
«غیر چاپلوس» و
لابد «نا-آقازاده»
تنها زمانی
قادر به بقا
در آن خواهند
بود که کار
پیدا شود و
فقط زمانی کار
پیدا میکنند
که تا کمر
جلوی آقازادهها
خم شوند؟
انقلاب
تحقیر
«غیرخودی»ها
در هر لحظه و
در هر جا؟
انقلاب
جیب خالی در
اولین قرار
عاشقانه جوانانی
که صف طویل
نوکیسگان را
با دک و
پوزهای پوشالی
نظاره میکنند؟
انقلاب
سق زدن نان
بربری خالی در
شب عید؟
انقلاب
تنهایی، اندوه
و حیرت در شبهای
جشن و پیروزی؟
انقلاب
آبروی پدرانی
که به تامین
جهیزیه دخترانشان
وابسته است؟
انقلابی
که ژندهپوشان
سرگردان،
وارثان
گورهای چند
طبقه زمینهای
لم یزرع حومه
آنند؟
انقلاب
راهبندانهای
چندساعته در
بزرگترین
پارکینگ
نامنظم جهان؟
انقلابی
که هوا هم در
برابر وارثاناش
کم آورده است؟
انقلاب
تفسیر دردناک
و بیرحمانه
اصل ۴۴؟
انقلاب
«بخش خصوصی»
نازنین؟
انقلابی
که «غارتگران
بیتالمال» در
آن
«اقتصاددان»
شدهاند؟
انقلاب
افتخار وزیر
به توزیع ۱۱
میلیون «بسته امنیت
غذایی» هر شش
ماه یکبار؟
انقلاب
طلبکاری
مسئولان از
مردم؟
انقلابی
که وزیر و
وکیل و
استاندار
مدام بگویند
«به راستی ما
چه کردهایم؟»
کدام
انقلاب حضرت
آقا!
«شرکت
سهامی» موجود
یا «حبلالمتین
تودههای
آرزومند»
سابق؟
انقلاب
57 کجاست آقای
خاتمی که ما
هم جمعه بیاییم؟
به این
عکس خوب نگاه
کنید و به او
«توضیح» دهید
انقلاب ۵۷
کجاست؟
آن
شورها به کجا
نشست، آن خونها
برای چه ریخته
شد؟
به او
بگویید، به او
که در این
عکس، تنها چند
ساعت قبل از
فراخوان شما
به مشارکت
«همگان» در راهپیمایی
۲۲ بهمن سال
۹۵ در نیمه
شبی سرد در هوای
زیر صفر تهران
دارد مقواها و
پلاستیکها
را سوا میکند.
به او
بگویید منظور
از «همگان در
راهپیمایی ۲۲
بهمن سال ۹۵
شرکت کنند»
یعنی چه؟
به او
حقیقت را
بگویید!
به او
بگویید جزو
«همگان» محسوب
نمیشود.
به او
بگویید که
منظورمان تو
نبودی! تو نیا!
تو در زمره
«همه
افتادگان»ی.
تو
بمیر! تو نباش!
تو اضافی هستی!
حضرت
آقای خاتمی!
از او
بپرسید
«انقلاب»
برایش چه معنی
ای دارد؟
این
هشدار و تهدید
ضمنی که «حضور
در راهپیمایی
یعنی عزم همه
گروهها و
جریانات برای
مقابله با
تهدیدهای
بیرونی و
گزافه گوییها
و افراط کاریهای
کسانی که با
اصل اسلام و
انقلاب و
ایران مخالف
هستند» را به
او بگویید!
او را
بترسانید که
اگر نیاید
«پیشرفت کشور»
دچار خدشه میشود.
و
البته از او
همان پاسخی را
بشنوید که
ایوان تورگنیف
در رمان «دود»
داد:«کدام
پیشرفت؟ پیشرفت
یعنی سوختن
پترزبورگ از
هر چهار طرف»
آری
عالیجناب!
برای
کسانی که با
لگد از قطار
انقلاب پیاده
شدهاند،
برای کسانی که
سهمشان از
انقلاب بطریهای
خالی آب
معدنی، شانه
تخم مرغ و بوی
تعفن است،
پیشرفت یعنی
«سوختن شهر از
هر چهارطرف»،
یعنی تهیه
آتشی که در
سرمای زیر
صفر، آنها هم
بتوانند برای
دقایقی چون
شما «ابراهیم»
باشند.
عکس:
نریمان سلیمی-تهران-
یکی از شبهای
«دهه فجر»
برگرفته
از «فیسیوک»
نویسنده