Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷ برابر با  ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷  برابر با ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
دعوای جریان های ولایی رژیم: داده ها و پرسش ها

دعوای جریان های ولایی رژیم: داده ها و پرسش ها

محمدرضا شالگونی

با بیرون رانده شدن اصلاح طلبان از جرگه "خودی" های رژیم ، بعضی ها انتظار داشتند شکاف جریان های درون آن ، دست کم در سطوح بالای ساختار قدرت ، کاهش یابد ، اما چنین نشده است. در دوره یک ساله پس از انتخابات خرداد ۸۸ اختلافات میان خودِ "اصول گرایان" بی وقفه داغ تر شده. حدی از این اختلافات قابل فهم است. زیرا به تجربه می دانیم که جمهوری اسلامی در طول موجودیت خونین ، تاریک و فلاکت زای خود همیشه یک دیکتاتوری چند مرکزی بوده و هرگز نتوانسته به یک استبداد فردی یک پارچه تبدیل شود. این ناتوانی محصول تناقضاتی است که از بین بردن آنها کار آسانی نیست و تلاش برای حل آنها حتی می تواند تعادل نیرویی را که موجودیت نظام ولایت فقیه را امکان پذیر ساخته ، به هم بریزد. مثلاً جمهوری اسلامی همیشه کوشیده است خود را محصول انقلاب مردم علیه یک نظام دیکتاتوری نشان بدهد و وانمود کند که مردم "صاحبان اصلی انقلاب" هستند. و بنابراین ناگزیر بوده با بندبازی و تردستی ، اصل حاکمیت مردم را با اصل ولایت فقیه ( که جز نفی قطعی حاکمیت مردم معنای دیگری نمی تواند داشته باشد ) آشتی بدهد. این بندبازی از طریق فعال نگهداشتن نهادهای انتخابی رژیم صورت می گرفته و وظیفه اصلی انتخابات ، پوشاندن خصلت غیر انتخابی کانون اصلی قدرت ، یعنی دستگاه ولایت بوده است. یا تناقض دیگری که میان تمرکز فقهی ناشی از مرجعیت ولی فقیه و عدم تمرکز مرجعیت فقهی شیعه وجود دارد که از طریق همزیستی ظاهراً محترمانۀ ولی فقیه با مراجع فقهی صاحب نفوذ میان مردم ، لاپوشانی می شده است. تناقضاتی متعدد از این نوع باعث می شده که جمهوری اسلامی یک دیکتاتوری چند مرکزی باقی بماند و جناح های درونی متعدد و فعالی داشته باشد. اما مسأله این است که اختلافات میان "اصول گرایان" در یک سال گذشته به نحوی بی سابقه داغ تر شده است ، آن هم درست در شرایطی که نظام ولایت فقیه با بزرگ ترین چالش سیاسی تمام دوران موجودیت اش روبرو است. چرا جریان هایی که همه خود را طرفدار "ولایت مطلقه فقیه" و فراتر از آن ، تابع رهبری شخص خامنه ای می نامند ، چنین به جان هم افتاده اند؟

پاسخ این سؤال را باید در دگردیسی هایی دید که اکنون جمهوری اسلامی از سر می گذراند. نگاهی به خبرهای روزانه در رسانه های خودِ رژیم جای تردیدی باقی نمی گذارد که تیم احمدی نژاد با سماجت چشم گیری می کوشد قوانین و مکانیسم های تصمیم گیری شناخته شده رژیم را بی اعتبار سازد و تقسیم کار میان بخش های مختلف ساختار قدرت را به هم بریزد. کافی است چند نمونه از حوادث همین چند ماه گذشته را مرور بکنیم: احمدی نژاد از اجرای قوانین مصوب مجلس که اکثریت قاطع آن را "اصول گرایان" تشکیل می دهند ، سر باز می زند و حتی آنها را غیر قانونی می نامد ، از قانون هدفمند کردن یارانه ها گرفته تا ابلاغ بودجه مورد نیاز متروی تهران. او حاضر نیست در جلسات "مجمع تشخیص مصلحت نظام" ( که طبق اصل ۱۱۲ قانون اساسی یکی از نهادهای کلیدی نظام است ) شرکت کند. چماقداران او برای اعتراض به رأی مجلس در باره دانشگاه آزاد ، در برابر آن تظاهرات راه می اندازند و شعار می دهند که اگر نمایندگان رأی شان پس نگیرند ، آنها مجلس را "به توپ خواهند بست". فاطمه رجبی ، یکی از نزدیکان احمدی نژاد ، علنی می نویسد که انتخابات خود منشاء مشکلات و فتنه ها است و به این ترتیب ، ساز برچیده شدن آن را کوک می کند ، بی آن که از طرف خودِ احمدی نژاد یا افراد اصلی تیم او مورد انتقاد قرار بگیرد. مهم تر از همه اینها حمایت شخص خامنه ای از سمت اصلی حرکت تیم احمدی نژاد است. خودِ او در پاسخ به استفتائی که قاعدتاً از طرف "خودی" های شان پرداخته شده ، معیار "التزام عملی به ولایت فقیه" را تبعیت از "حکم حکومتی" ولی فقیه اعلام می کند. و بادمجان دور قاب چینان دور می افتند که از فقهای سرشناس بیعت بگیرند که اطاعت از "حکم حکومتی" ولی فقیه حتی برای مراجع دیگر نیز لازم است. با اندکی تأمل در این موارد و دهها نمونه از این نوع ، می توان دید که چند چیز از هم اکنون روشن است:

یک -  دعواهای کنونی جریان های "اصول گرا" از محدوده مسائل شناخته شده گذشته فراتر رفته و روی مسائل به مراتب مهم تری متمرکز شده است.

دو - باند حاکم که مسلماً تیم احمدی نژاد به نمایندگی از آن عمل می کند ، در پی دگرگونی های بزرگ در ساختار و گفتمان رسمی جمهوری اسلامی است و می خواهد ساختار متمرکزتری را معماری کند که در آن همه به وسیله یک فرماندهی واحد به خط شوند.

سه -  گرچه جزئیات طرح هنوز روشن نیست و معماران آن به اصطلاح "با چراغ خاموش" پیش می روند ، ولی مسلماً شخص خامنه ای نمی تواند از آن جزئیات بی خبر باشد و گرنه طور دیگری عمل می کرد.

چهار - تلاش برای ایجاد این تغییرات مسلماً نشان دهنده ورشکستگی نظام ولایت فقیه و چالش های بزرگی است که در مقابل آن قرار دارند و معماران این طرح تاریک دریافته اند که ادامه موجودیت نظام با ساختارها و گفتمان موجود ممکن نیست.

اینها داده های قضیه هستند ، اما پرسش های زیادی هم وجود دارند که پاسخ قطعی به آنها فعلاً بدون دسترسی به حوادث پس پرده باندهای رژیم ممکن نیست و با ردیابی تحولات فقط می توان در باره آنها به گمان زنی پرداخت. مثلاً تأمل درباره چند سؤال زیر لااقل می تواند هشیاری در قبال حوادث پیش رو را تیزتر کند:

۱ - انتظاریون که تیم احمدی نژاد آنها را نمایندگی می کند ، دقیقاً چه کسانی هستند؟ رابطه آنها با انجمن حجتیه سابق چیست؟ و مهم تر از همه ، نفوذ آنها در ساختارهای قدرت از کجا برمی خیزد؟

۲ - رابطه اینها با خامنه ای و سپاه چیست؟ چرا گاهی احمدی نژاد حتی به توصیه های خودِ خامنه ای نیز آشکارا بی اعتنایی نشان می دهد؟ آیا اینها "جنگ زرگری" برای خام کردن دیگران و پیش رفتن "با چراغ خاموش" است؟ مشایی کیست و سخنان و کارهای تحریک آمیز او چه وظیفه ای دارند؟

۳ - طرحی که تیم احمدی نژاد گاهی گوشه هایی از آن را بروز می دهد ، کی و چگونه باید به اجرا گذاشته شود؟ به همین زودی؟ یا در برای مقابله با شرایط اضطراری مانند مرگ خامنه ای ، برخاستن یک شورش توده ای یا حمله خارجی؟

۳ - جریان های دیگر رژیم تا چه حد از جزئیات طرح مثلث حاکم ( خامنه ای - سپاه - انتظاریون ) اطلاع دارند و برای مقابله با آن چه کارهایی می توانند بکنند؟

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©