کارگران
و “عباد”، مقام
امنیتی
طاها
خلجانی
«در تمام
دنیا
هوشمندترین
افراد در بخشهای
امنیتی کار میکنند
کارکشتهترین
و برجستهترین
سیاستمداران
و افراد
استراتژیست
در این بخش
فعال هستند.
نمونه آن در
زمان فعالیت
ما در
دبیرخانه
شورای امنیت
است که
روشنفکرترین سیاستهای
قومی در این
دبیرخانه
پیاده شده است.
تصویر
موجود از
امنیتی بودن
تصویر درستی
نیست. بنده به
گذشته خود
افتخار میکنم
به همین دلیل
امنیتی بر این
باورم برخی از
دوستان که
موضوع امنیتی
بودن را مطرح
میکنند باید
آن را نقطه
قوت من بدانند
چون اگر امنیتی
بودن به معنای
تلاش برای نقش
بستن خنده بر
لبان فرزند
کارگر، حفظ
آبروی مردم،
بردن نان بر
سفره مردم،
ایجاد امنیت
اجتماعی و حفظ
منافع ملی باشد
همه ما امنیتی
هستیم و حتی
شما نیز امنیتی
هستید… حیات
سیاسی و جانی
خود را در
انقلاب میبینم
و هویتی غیر
از نظام و
انقلاب ندارم.»
علی ربیعی
(عباد) −
دفاعیه در
جلسه رای
اعتماد مجلس
وزیر
جدید کار و
تعاون کابینه
حسن روحانی با
۱۶۳ رای
موافق، صد رای
مخالف و ۲۱
رای ممتنع از مجلس
شورای اسلامی
رای اعتماد
گرفت و حالا
اختیار یکی از
عظیمترین
مجموعه
اقتصادی
ایران به نام
شستا (شرکت سرمایهگذاری
تامین
اجتماعی) در
دست او قرار
دارد. مجموعهای
که ۴۷ درصد
جمعیت کشور
تحت پوشش آن
قرار دارد و
زمینه فساد در
آن به قدری
مهیا و منافع
شخصی در آن به
قدری چرب و
نرم است که
ربیعی هنوز وزیر
نشده، برای
مدیرعاملی
این مجموعه
پیشنهاد رشوه
۵۰ میلیارد
تومانی دریافت
کرده است.
به
سراغ چند فعال
کارگری رفتهایم
و درباره
نظرات و دغدغههای
آنان درباره
مدیریت جدید
وزارت کار و
توقعات و
درخواستهای
جامعه کارگری
به گفتوگو
پرداختهایم.
هر که
تبهکار است،
امنیتی است
محمود
یکی از فعالان
کارگری در
ایران است. او در
خلال گفتههایش
به مسئله
امنیتی بودن
علی ربیعی
اشاره میکند
و میگوید:
«چند سال است
داریم توی سر
خودمان میزنیم
و این را میگوییم
ولی کسی گوش
نمیدهد. این
همه طرح تصویب
شد برای همسانسازی
حقوقها. کو؟
کجاست؟ آقایی
که در مجلس
نشستهای
کاغذ پشت
کاغذ، قانون
از خودت در میکنی؛
رفتی نگاه کنی
که اینها اجرا
میشود یا نه؟
اگر سئوال
بپرسند میتوانی
یک صفحه گزارش
بدهی که نتیجهاش
چی شده؟
شما
الآن نگاه
کنید دولت
دستش باز است
برای اختلاس
ولی خیلی
خوشگل کسی به
چشم اختلاس
نگاه نمیکنند.
کارگر یا
کارمند
بازنشستهای
که به فرض سه میلیون
طلب دارد طبق
قانون اما
وزارتخانه
نمیدهد،
دولت نمیدهد،
نگه میدارند
و سه سال بعد
پرداخت میکنند؛
این اختلاس
نیست؟ تمام
معوقات
کارگری،
کارمندی و
بازنشستگی
بعد از اینکه
دلار شد سه
هزار و ۶۰۰
تومان دیگر
ارزش خودش را
از دست داده.
اگر پارسال با
پنج میلیون
تومان یک
پراید دست دوم
میتوانستی
بخری، الآن با
پنج میلیون
تومن کاری نمیشود
کرد. این دزدی
توی روز روشن
است. از آن طرف
این پولهای
کلان را میخوابانند
توی حسابها
یا میبرند
برای پروژههای
شخصی و
تیریلیاردی
از قِبَل آن
میخورند. بعد
میگویند
فساد. پول توی
جیب خودش رفته
است، اما ذرهبین
گرفته دستش
دنبال فساد
بقیه است. یکی
را هم که پیدا
میکند، میبیند
ای دل غافل،
شریک خودش است.
امنیتی
بودن افتخار
است؟ هرچه
دزد، فاسد، مال
مردم خور،
رشوه بگیر،
رشوه بده،
اعمال نفوذ کن،
بدهکار
بانکی،
خلافکار،
قاچاقچی و
اختلاسچی از
امنیتیهاست.
امثال من و
شما کجای بازی
هستیم که دستمان
برسد به
اختلاس؟ خود
رئیس دادگاه
با فساد همکار
است. احمدینژاد
مملکت را خراب
کرد اما رو
کرد بعضی
چیزها را.
برادر
لاریجانی
دستش رو شد که
از طرف دادگاه
و مجلس میرود
برای مافیای
اقتصادی
حمایت میگیرد.
من میتوانم؟
شما میتوانی؟
معلوم است که
نمیتوانیم.
او چون برادر
لاریجانی
مجلس و دادگاه
است میتواند
فساد کند. اگر
میخواهید
فساد نباشد
باید امنیتیها
را بریزید
بیرون از
اقتصاد.
امنیتی بودن
در کار
اقتصادی که
افتخار
ندارد، خودش
منبع فساد است.»
شرکتی
با بیش از دههزار
میلیارد
تومان دارایی
علی
یکی دیگر از
فعالان
کارگری ایران
و از اعضای
هیئت موسس یک
سندیکای
کارگری است.
او تاکنون
دومرتبه به
دلیل راهاندازی
اعتراضهای
کارگری
بازداشت و از
کار اخراج شده
است. علی
اکنون به سختی
نان خانواده
خود را تامین
میکند و در
وضعیت بسیار
اسفباری
زندگی میکند.
علی درباره
وزارت کار و
توقعاتی که از
علی ربیعی
وجود دارد حرفهای
زیادی میزند
که مهمترین
بخش آن درباره
شستا است.
«برای این
اصرار کردم
بیایی خانه که
اینها را نشانت
بدهم. آن موقع
که مودم داشتم
دخترم از اینترنت
برایم گرفت.
یک سایتی هست
که خود
اطلاعاتیها
راه انداختهاند.
آن دورهای که
میخواستند
جریان
انحرافی را
بکوبند از دستشان
در رفت و
حسابی آمار
دادند. من
خلاصه کردم برای
یک مقاله،
حالا آن را هم
مجلهاش را میدهم
که بخوانی.
مهمهایش
اینهاست. من
میخوانم، تو
بنویس.
شستا
ده هزار
میلیارد
تومان دارایی
دارد. سود سالانهاش
سه هزار
میلیارد
تومان است.
سال ۹۰ دارایی
جاریاش دو
هزار و ۱۱۴
میلیارد
بوده، هفتهزار
و ۷۲۷ میلیارد
هم غیر جاری
داشته. شستا بزرگترین
بخش صنعت
سیمان کشور
است. ۷۵ درصد
صنایع تولید و
توزیع داروی
کل ایران را
دارد. کلی
شرکت
پتروشیمی
دارد. صنایع
دریا، لاستیک،
کاغذ و خلاصه
همه چیز. بیست
درصد حجم معاملات
بورس و ده
درصد ارزش روز
بازار بورس، برای
شرکتهای تحت
پوشش شستا
است. میدانی
چقدر پول میشود؟
چون
تعداد شرکتهای
زیرمجموعه
شستا زیاد است
کلی آدم را میتوانند
به عنوان هیئت
مدیره، جا
بکنند داخل
شرکتها.
دوطرفه سود
دارد. نبض
اقتصاد ایران
را میگیرند
توی چنگ باند
خودشان و از
آن طرف تمام فک
و فامیل
خودشان را میبرند
سر کار با
حقوق بالا. هر
وقت امضا لازم
باشد یا
قرارداد
بخواهند بین
شرکتهای
شستا و شرکتهای
خصوصی خودشان،
به پسر یا
دختر یا عروس
و دامادشان-
که گذاشتهاند
به عنوان هیئت
مدیره – میگویند
امضا کن. هرکس
مخالفت میکند
یا احساس خطر
میکنند، یک
سهمی میدهند
و طرف را ساکت
میکنند. طرف
نماینده مجلس
و شاکی است،
یک قرارداد میدهند
به شرکت خصوصیاش
یا یکی از
فامیلهایش
را سریع با
حقوق بالا میبرند
سر کار. دهان
همه را بسته
نگه میدارند.
حالا
شستا چیه؟ کل
این دم و
دستگاه از پول
بیمه ماست. هر
کارگری ۳۰ سال
از حقوق خودش
میدهد برای
بیمه. با پولهایش
این شرکت را
درست کردهاند.
در واقع
سهامدار این
شرکت ما
کارگران هستیم،
اما خبر
نداریم چه خبر
است داخلش.
یعنی اگر خودشان
آمار نمیدادند
هیچ کس نمیداسنت
چه بخور،
بخوری است
داخل شستا.
بالای ده
میلیون نفر
بیمه شده
اصلی داریم با
خانواده تحت
پوشش ۲۸ میلیون
نفر. برای همه
حق بیمه کم میشود
از حقوق ده
میلیون
کارگری که
واریز میکنند.
روی کاغذ
قانوناً شستا
مال ماست.
پولش را ما کارگران
میدهیم اما
هیچ کاره
هستیم.
ربیعی
اگر راست میگوید
که خودش کارگر
بوده و از
محله فقیر
بوده و میخواهد
برای کارگران
کار کند بیاید
اعلام کند. بگوید
چه کسی
پیشنهاد رشوه
داده، هر
فسادی شده
اعلام کند.
مدیرعامل شرکتهای
تابعه شستا را
معرفی کند توی
روزنامهها.
هر کس با
رابطه و توصیه
آمده است را
بندازد بیرون.
یک نهاد
نظارتی از
کارگران درست
کند داخل
شستا. حقوق و
مزایا نمیخواهیم.
مجانی میرویم
و نظارت میکنیم.
مگر شرکت با
پول ما درست
نشده؟ مگر نمیگویند
صاحب این شرکت
ما هستیم؟ خوب
بگذارند
خودمان نظارت
کنیم به اموال
خودمان.»
زور
ربیعی و زور
قانون اساسی
رضا
یکی دیگر از
فعالان
کارگری ایران
است که در
صورت تایید
حکمش توسط
دادگاه تجدید
نظر باید
روانه زندان
شود. جرم او
تلاش برای
ایجاد گروهک
غیر قانونی
وابسته به ضد
انقلاب است.
منظور از
گروهک غیر
قانونی همان
تشکل کارگری
است. او میگوید:
«این را اینجا
نوشتم که بدهم
به وکیلم برای
دادگاه. این
حرفها را اگر
ما بزنیم جرم
است، اما اکر
حکومتیها
بگویند جرم
نیست. حق
دارند. ما
واقعاً میخواهیم
این کارها را
بکنیم، اما
دولتیها فقط
اهل شعار
هستند. توی
تلویزیون
خودم با گوشهای
خودم شنیدم.
با موبایل ضبط
کردم که قاضی
نزند زیرش.
توی اینترنت
هم هست.
روزنامهاش
را هم دارم.
ربیعی وقتی
خواست دفاع
کند یک جایی
گفت: “همگان
باید بتوانند
در جریان
کارگری و
کارفرمایی
تشکلهای خود
را ایجاد کنند
و وزارتخانه
باید از آنها
حمایت کنند.
همچنین
نیروهای شاغل
و نیروهای
داوطلب شغل
باید توامان
مورد حمایت
قرار گیرند و
گسترش چتر
حمایتی بر کار
و تولید از
برنامههای
من در وزارت
کار، تعاون و
رفاه اجتماعی
است”.
همگان
یعنی ما دیگر.
یعنی همه. زور
ربیعی از زور
قانون اساسی
بیشتر است؟
نیست. به قاضی
میگویم در
قانون اساسی
آمده که تشکل
حق ماست، میگوید
قانون اساسی
غلط کرد با تو.
ربیعی غریبه نیست
با زندگی
کارگر که
بگوییم جوگیر
شده. میداند
چه خبر است.
کارفرما
دلسوزی دارد
در ایران؟
انواع و اقسام
تشکل دارند.
نفوذ دارند،
حمایت دارند.
اینکه بگوییم
دولت دنبال
حمایت از تشکل
کارگری است،
دروغ است.
دولت همیشه
طرف کارفرما
را میگیرد
چون خودش
بزرگترین
کارفرما است.»
رضا
ادامه میدهد:
«راستش من نمیفهمم
روحانی دارد
چکار میکند.
از یک طرف
نیلی،
نهاوندیان و
نوبخت که نولیبرال
هستند را میگذارد
جاهایی که رای
اعتماد نمیخواهد.
مثل اتاق
بازرگانی و
برنامه و
بودجه. طیب
نیا که لیبرال
است را میفرستند
مجلس که رای
اول را میآورد.
حالا هم علی
ربیعی که
ادعای
مستضعفینی دارد
با رای پایین
شده وزیر کار.
با هم جور
نیست این کارها.
وقتی
ایران تحریم
است اقتصاد از
کجایش باید درست
بشود؟ نفت را
نمیتوانند
بفروشند، آن
قدری را هم که
میفروشند
پولش قابل
جابهجا کردن
نیست. مجبورند
جنس چینی و
هندی و ترک وارد
کنند تا طلب
نفت صاف شود.
نگیرند از
دستشان رفته،
بگیرند تولید
داخل ضربه میخورد.
دیشب اخبار میگفت
روحانی اعلام
کرده جلسه میگذاریم
برای اقتصاد
مقاومتی. اگر
بر سر مسئله هستهای
توافق نکنند
هیچ راهی
ندارد به غیر
از اینکه حقوق
کارگر را
پایین
بیاورند. وقتی
حقوق کارگر صد
هزار تومان
باشد و تورم
۳۰ درصد، یعنی
حقوق کارگر در
اصل ۷۰ تومان است.
سال بعد باید
۳۰ درصد حقوق
را زیاد کنند،
اما نمیکنند.
۱۵ درصد زیاد
میکنند.
ظاهری زیاد میشود،
اما در اصل
حقوق کمتر
شده. ربیعی
اگر واقعاً میخواهد
خدمت بکند به
جامعه
کارگری، به
نمایندگان
دولت در شورای
عالی کار
دستور بدهد
حقوق را با
تورم اعلام
کنند. همین
کار را بکند
قبول است. ما
دستش را میبوسیم.»
یکی
دیگر از
فعالان
کارگری به نام
علیرضا بیشتر
به
قراردادهای
کاری توجه
دارد و میگوید:
«قانون کار میگوید
شغلهایی که
ماهیت دائمی
دارند باید
قرارداد دائمی
داشته باشند.
مثل خیلی دیگر
از قوانین،
اجرا نمیشود.
اگر یادتان
باشد اوایل
قرارداد شش
ماهه میبستند.
جلوتر که
آمدیم به جای
اینکه پیشرفت
کنیم وضعیت
بدتر شد.
قراردادهای
سه ماهه مد شد.
بعد قرارداد
۴۵ روزه، حالا
قرارداد ۲۹
روزه میبندند.
۲۹ روز
قرارداد میبندند،
یک روز اخراج،
فردایش
دوباره قرار
داد ۲۹ روزه
میبندند. این
جرم است. کسی
رسیدگی نمیکند.
صدای کارگر به
گوش کسی نمیرسد.
کارگران
و بحران
اقتصادی
قرارداد
سفیدامضا
زیاد شده است.
۹۵ درصد قراردادهایی
که بسته میشود
سفیدامضا است.
یک ماه یا
دوماه حقوق
کارگر را هم
نگه میدارند
که کارگر دیگر
نتواند
اعتراض کند.
کارگران حرف
بزنند مدرکی
ندارند برای
دادگاه. کارفرما
داخل فرم سفید
مینویسد تا
این تاریخ حق
و حقوق پرداخت
شده و کارگر
شکایتی ندارد.
وزارت کار خبر
دارد از این مشکلات
ولی ساکت است.»
علیرضا
ادامه میدهد:
«به جز مهندس موسوی
که اعتقاد
ندارد به
خصوصیسازی،
از زمان هاشمی
رفسنجانی
شروع کردند به
خصوصیسازی
تا زمان خاتمی
و احمدینژاد
همه داراییهای
تولیدی ایران
را دادند به
آدمهای
پارتیدار.
گفتند اصل ۴۴
قانون اساسی
است. خامنهای
خیلی حمایت میکند
از اصل ۴۴.
چندتا
سخنرانی دارم
توی روزنامه
از خامنهای
که از اصل ۴۴
حمایت میکند.
شرکتهای
بزرگ ملی را
با زد و بند،
زیانده
اعلام میکنند
و با قیمت مفت
میفروشند به
افراد سپاه و
اقوام روسای
مملکت. چون
ارزش واقعی را
پرداخت نمیکنند،
همین که یک
چیزی را با یک
سوم قیمت خریدهاند
راضی هستند.
زحمتی برای
تولید نمیکشند.
چون از تولید
سر در نمیآورند،
اهل کار
نیستند،
مدیریت نمیدانند،
دوست دارند
زودتر همه چیز
را بفروشند و
با پولش دلالی
کنند.
هیچکس
در جمهوری
اسلامی تا
دستش در خون
نباشد به جایی
نمیرسد. کمتر
و بیشتر دارد
ولی ملاک این
است. نظام به
کسی اعتماد میکند
که بالاخره
پای خودش گیر
باشد و نتواند
اول انقلاب را
زیر سئوال
ببرد. ماشاءالله
از اصلاحطلب
و اصولگرا
همه یکپا
سعید امامی
بودهاند
برای خودشان.
حالا کم و
زیاد دارد،
اما همین است.
ربیعی آدم
گردن کلفتی
است. اینکه
شده وزیر کار
خوب است. وزیر
کار را کسی در
کابینه
اینقدر که
وزیر نفت و امور
خارجه و اینها
مهم است، کسی
تحویل نمیگیرد.
وزیر وقتی آدم
معروف و مهم
نباشد، جلوی گردن
کلفتها میترسد.
همین شستا و
شرکتهای
سپاه و توصیههایی
که میشود،
اگر وزیر قوی
نباشد و
بترسد، سوارش
میشوند. بقیهاش
بستگی دارد که
ربیعی یادش
باشد که فقر و
فلاکت چه مزهای
است یا بعد
انقلاب حکومت
به او ساخته
باشد و فقط
مزه سرمایهداری
را بداند. این
وسط ما
(فعالان
کارگری) باید
سعی کنیم
سازماندهی
درست کنیم و
فشار بیاوریم.
الآن بهترین
موقع است که
سهم بگیریم
وگرنه جمهوری
اسلامی خرش از
پل رد شود
دیگر نمیگذارد
نفس بکشیم.»
پروین
یکی دیگر از
فعالان
کارگری است که
در صحبتهایش
روی زنان
سرپرست
خانوار، حقوق
نابرابر زنان
کارگر و بیمهها
تاکید دارد.
او میگوید:
«شرایط در
کشور ما در
حال تبدیل شدن
به وضعیتی است
که کارل مارکس
درباره کارگاهها
و کارخانههای
پنبه ریسی و
نساجی در
انگلستان
توصیف میکند.
به دلیل وضعیت
بد اقتصادی
واحدهای
تولیدی به
استخدام
نیروی کار
زنان روی آوردهاند.
در ازای کار
مساوی حقوق
کمتری به زنان
پرداخت میشود.
بهانههای
مختلفی برای
پرداخت
نابرابر مطرح
میشود که
پایه منطقی
ندارند.
دستمزد پایین
یعنی سود
بیشتر و زن در
جامعه
مردسالار
مطیع تربیت میشود.
بدترین نوع
این قبیل
کارها در
مواردی است که
کار نیاز به
قدرت بدنی
ندارد در
مقابل ساعات
کار زیاد است.
قانون خروج
کارگاههای
زیر ده نفر
مشکل بزرگ
دیگری است که
مسئله مشترک
زنان و مردان
است، اما به
هر حال صدمه
بیشتری به زنان
وارد میکند.»
پروین
ادامه میدهد:
«یکی از
مشکلات نیروی
کار مسئله
بیمه است. شمار
زیادی از
نیروی کار در
ایران تحت
پوشش بیمه
نیستند.
متاسفانه
نیروی کار در
ایران آگاهی
مناسبی از
اهمیت بیمه
ندارد. موارد
بیشماری را
اطلاع داریم
که کارگران با
دریافت
مبالغی در حدود
۳۰ الی ۶۰
هزار تومان به
صورت
خودخواسته درخواست
میکنند که
بیمه نشوند.
این کارگران
خیلی دیر به اهمیت
بیمه پی میبرند
و این زمانی
است که سن
آنها بالا میرود
و سابقه بیمه
کمی دارند.
این سابقه کم
منجر به
دریافت حقوق
بازنشستگی
پایین است.
کارگر برای ۳۰
هزار تومان
حقوق بیشتر
آیندهاش را
نابود میکند.»
این
فعال کارگری
ادامه میدهد:
«توقع اینکه
وضعیت نیروی
کار در ایران
با تغییر
مدیریت در پستهای
دولتی بهبود
یابد نادرست
است. در
جلساتی که
داریم بعضی
ادعا میکنند
که وضعیت به
هر حال بهتر
از دوران
احمدینژاد
خواهد بود؛ در
صورتی که
قوانین
سراسری است.
قوانین توسط
مجلس تصویب میشود.
این خود
کارگران
هستند که باید
با ایجاد تشکلهای
کارگری و
پافشاری روی
حقوق خودشان
سبب شوند
وضعیت زندگی
تغییر کند. من
میتوانم
قانون کار را
مثال بزنم.
دولت احمدینژاد
سعی کرد قانون
کار را تغییر
دهد، اما اعتراضاتی
که شد و
مطالبی که
نوشته شد جلوی
تغییر قانون
کار را گرفت و
دولت این
قانون را پس
گرفت. باید در
این زمینه
مرحلهای عمل
کنیم. یک
خواسته را
مطرح کنیم،
عمومی کنیم و
فشار بیاوریم
تا تغییر صورت
بگیرد. به
دلیل اینکه
طبقه کارگر در
ایران منسجم نیست
و فضا بسته
است نمیتوانیم
روی تغییر
کلان پافشاری
کنیم چون شکست
میخوریم. مهم
این است که ما
مدیریت جدید
وزارت کار را
در مقابل
خواستههای
خود قرار دهیم
و صبر نکنیم
تا مدیریت
جدید طرحهای
خودش را به ما
تحمیل کند.»
منبع
: رادیو زمانه
http://www.radiozamaneh.com/92593#.Uh_dtRvgSo9