Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱ برابر با  ۲۴ ژانويه ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱  برابر با ۲۴ ژانويه ۲۰۱۳
/ نگاهی به تجربه نوسازی بافت فرسوده در هادی آباد قزوین /

 

بازتولید حاشیه در کالبد شهر

 محمد غزنویان

نقد اقتصاد سیاسی

 

نگاهی به تجربه نوسازی بافت فرسوده در هادی آباد قزوین

 

منطقه‌ی شهری قزوین از منظر جغرافیایی دارای موقعیتی کم‌وبیش منحصربه‌فرد است. موقعیتی که آن را به شاهراه ارتباطی شرق و غرب و شمال و جنوب کشور تبدیل کرده است. همین موقعیت ترانزیتی در کنار نزدیکی آن به پایتخت است که در برنامه‌های عمرانی سوم (1341-1346) و چهارم (1346-1351)، همزمان و بعد از اصلاحات ارضی و شتاب‌گیری فرایند مدرنیزاسیون و صنعتی‌شدن، توجه کارگزاران اقتصادی را جلب کرد و طرح احداث نخستین شهر صنعتی کشور را در این منطقه پایه‌ریزی شد.

 

شهر صنعتی البرز که در 15 کیلومتری جنوب شرقی قزوین در اواخر دهه‌ی 1340 پایه گذاری و احداث شد نخستین «شهر صنعتی» ایران محسوب می‌شود: مجموعه‌ای صنعتی که بیش از 900 هکتار اراضی مرغوب زراعی را به خود تخصیص می‌دهد و به‌سرعت به مرکز جذب هزاران نفر نیروی کار بدل می‌شود.(1) تقارن احداث این مجموعه‌ی عظیم با آخرین مراحل اصلاحات ارضی، جمعیت بزرگی از زارعانی را که از میان عوامل پنج‌گانه‌ی تولید دهقانی، تنها صاحب نیروی کار انسانی بودند (خوش‌نشین‌ها) را به این منطقه سرازیر کرد. این افراد به سبب عدم‌انتفاع مستقیم از مزایای اصلاحات ارضی، و بی بهره ماندن از تملک درصدی هر چند ناچیز از زمین‌های تقسیم‌شده، فی‌نفسه قابلیت جابه‌جایی بالایی پیدا می‌کنند و به موزات تکمیل اصلاحات، فرایند تحول به کارگران روستایی را طی می‌کنند. این قشر روستایی که پای‌بند زمین و مالکیت نبودند، اغلب برای امرار معاش بین روستاهای مختلف حرکت و در واقع، هر جا، هر کاری می‌بود، آنان نیز حضور پیدا می‌کردند.

 

بنابراین طبیعی است که با درخشش کورسوهای جدید اشتغال در شهرها و مراکز تازه صنعتی‌شده، آنان نیز انبوه‌وار حرکت می‌کردند و در مراکز شهری و تولیدی ـ صنعتی جدید، آینده‌ای تازه را جست‌وجو می‌کردند. اما معمولاً مراکز جدید تولیدی، قادر به جذب و استخدام تمام این نیروها نیستند و از طرف دیگر انگیزه‌های اولیه‌ی مهاجرت این نیروی کار و امکانات اندک محیط روستا، «دست از پا درازتر بازگشتن» را نیز از آنان سلب ‌می‌کند. از این روست که آنها در مقام «ارتش ذخیره»ی بازار کار شبکه‌ی وسیعی از مشاغل خرد و غیررسمی مانند کار روزمزدی، دستفروشی و مانند آن را ایجاد و با تمام توان سعی کنند موقعیتی برای جایگیری و بقای خود در وضعیت تازه پدیدار سازند.

 

در این مرحله است که «اسکان» ناگهان به «مسئله» تبدیل می‌شود. زمین‌های با قابلیت سکونت شهری، که در فرایند تجدید سازمان شهر مدرن، دارای ارزش افزوده‌ی فوق‌العاده شده‌اند، این نیروی کار را از تأمل در سکونت در مراکز شهری باز می‌دارد و آنان را دست اندرکار «تصرف» و «ساخت‌وسازهای غیر قانونی» در حومه‌های شهری یا به‌اصطلاح در مناطق «خارج از محدوده » می‌کند.

 

به‌تناسب صنعتی‌شدن شهر قزوین، یکی از نخستین هسته‌های حاشیه‌نشینی نیز در این شهر شکل می‌گیرد و محله‌ی هادی‌آباد به بارزترین جبهه‌ی تصرف و ساخت‌وساز و اسکان غیررسمی تحول می یابد. ساخت‌وساز در این محله که مانند تمام نواحی پیرامونی شهر قزوین، عرصه‌ی فراخی از تاکستان‌ها و باغات بادام بوده است از نیمه‌ی دهه‌ی 1330 آغاز شده بوده است. با این حال در حدفاصل نیمه‌ی دوم دهه‌ی چهل تا پایان نیمه‌ی نخست دهه‌ی پنجاه، فرایند شکل‌گیری نهایی مختصات کالبدی محله به اتمام می‌رسد و مجموعه‌ی نسبتاً بزرگی از پلاک‌های ریزدانه‌ی سی تا پنجاه متری در کوچه و خیابان‌های ناهمگون و تراکم بالای جمعیت را در خود ‌گنجاند.

 

همزمان با هادی‌آباد، محلاتی نظیر «نوروزیان» و «آبگیلک» نیز چنین تحولی را مشابه نمونه‌های تهرانی و کرجی پشت سر گذاشتند، اما تأکید ما در این یادداشت بر محله‌ی هادی‌آباد، پیش از هر چیز برآمده از موقعیت بسیار ویژه‌ی این محله است. در واقع، نزدیکی تأمل‌برانگیز این محله (به فاصله‌ی سه چهارراه) با یکی دو محله‌ی قزوین که به محل سکونت لایه‌های بالایی طبقه‌ی متوسط و بخشی از ثروتمندان قزوین شهره هستند، باعث می‌شود این محله به طور نمادین، خصلت قطبی‌کننده‌ی تحول سرمایه‌دارانه‌ی شهر جدید را بازنمایی کند.

 

از منظر زندگی روزمره نیز، می‌توان به‌سهولت به تفاوت‌های بنیادین سبک زندگی بین این محله و محلات متموّل نزدیک این محله پی برد. مثلاً در حالی‌که در خیابان خیام، در تمام ساعات روز می‌توان افرادی با خاستگاه‌های طبقاتی متفاوت در حال پرسه‌زنی، خرید و کسب‌وکار مشاهده کرد، در محله‌ی هادی‌آباد شاهد یکدستی کامل رهگذران خواهیم بود که به‌تناسب سطح درآمد و نیازهای مصرفی، بازار و شبکه‌ی اقتصادی خاص خود را ایجاد کرده‌اند.

 

از این روست که هادی آباد، الگوی کلاسیک بالا ـ پایین کالبدی را نقض می‌کند و مخاطب را با یک بالا ـ پایین طبقاتی، فارق از محل قرارگیری روی بالا یا پایین نقشه، مواجه می‌کند.

نقشه قزوین ـ محله هادی آباد با کادر مشکی و محلات مرفه نشین همجوار با کادر قرمز مشخص شده است.

 

نقشه قزوین ـ محله هادی آباد با کادر مشکی و محلات مرفه نشین همجوار با کادر قرمز مشخص شده است.

 

طبیعی است که مانند اغلب حاشیه‌های شهری، نام محله‌ی هادی آباد، به‌سرعت دلالت بر مجموعه‌ی متنوعی از آسیب‌های اجتماعی دارد. این محله «با 503ر33 نفر جمعیت، در مقایسه با سایر نقاط شهر، بالاترین تراکم جمعیتی را دارد. به طوری که 5/11 درصد از جمعیت شهر را در خود جای داده است، در حالی که فقط 4 درصد از سطح شهر را اشغال کرده است.» و نکته‌ی مهم این است که نتیجه‌ی یک تحقیق نیروی انتظامی استان قزوین نشان از آن دارد که به همین میزان، این محله بالاترین سرانه و تراکم مصرف و جرایم مرتبط با مواد مخدر را نیز در خود جای داده است. «بنابراین الگوی فرهنگی و اجتماعی این چنینی نیز، به عنوان باری مضاعف بر دوشِ بینه‌ی نحیف اقتصادی ساکنان محله سوار شده و اهمیت حفظ فاصله و حتی ابداع روش‌هایی برای بازتولید فاصله و تمایز با این محله را برای محلات همجوار ضروری می‌کند. (تا جایی که به منظور مشخص نشدن صریح هویت محله‌ای، برخی از ساکنان خود این محله نیز در زمان معرفی، خود را به محله‌های دیگر منتسب می‌کنند. در محلات جنوب شرقی تهران نیز چنین تلاشی برای کسی هویت از محلات خوشنام قابل مشاهده است) (2)

 

یکی از اهالی سابق این محله که خود نیز از مهاجران منطقه‌ی طارم است، درباره‌ی نحوه‌ی مواجهه‌ی خود با هادی‌آباد، سال‌ها پس از ترک این محله، چنین می‌نویسد:

 

«اولین بار كه مجبور شدم همسرم را به خانه‌ی آشنایی در هادی‌آباد ببرم، (چون نزدیكی فوت كرده و وظیفه در حضور بود) حالش به هم خورد و بالا آورد و من البته شرمنده بودم از رفتن به كوچه‌های با بوی متفعن. البته من خیالم نبود من نزدیك به ۴ سال در این كوچه زیسته بودم و خشن‌ترین شیوه های زندگی و حیات را در آن تجربه كرده بودم. مرا خیالی نبود از دیدن و شنیدن آن بوی متفعن و حال به‌هم‌زن. چرا كه من از طارم آمده بودم؟!! آری هر كس از طارم بیایید طبیعی است كه هادی‌آباد آزارش نمی‌دهد، چون هر چه باشد هادی‌آباد شهر است و البته طارم دهاتی بس ویرانه‌تر.»(3)

 

در بسیاری از ساکنان محله در مواجهه با ساکنان محلات «دیگر» احساس شرم نمایان است. با این حال باید تأکید کرد «احساس شرم» در حالی شکل می‌گیرد که اکثریت قریب به‌اتفاق ساکنان محله، شهروندانی شریف هستند که همچنان از رهگذر دوره‌گردی، کار ساختمانی و فصلی و مانند آن امرار معاش می‌کنند.

 

یکی از وبلاگ‌نویسان محلی قزوین با تاکید بر این ماهیت کارگری محله می‌نویسد:

 

«هادی‌آباد یا همان خیابان آبشار یاهمان خیابان مجاهد یا همان خیابان کارگر که بیشترین نقش را در پیروزی انقلاب اسلامی داشت و بیشترین شهید را تقدیم نظام جمهوری اسلامی نمود اینک پس از 30سال محروم‌ترین نقطه‌ی قزوین است!! ازسیستم فاضلاب شهری سهمی ندارد ازپارک وفضای سبز خبری نیست کتابخانه وفرهنگ‌سرا وجود ندارد سازمان تاکسی‌رانی واتوبوس‌رانی به این خیابان رفت‌وآمد ندارد و…اما موقع انتخابات این منطقه‌ی کارگرنشین عزیز می‌شود و سروکله‌ی همه نوع کاندیدا پیدا می شود… در عروسی‌ها شادباش ]شاباش[ می‌دهند، درمجالس ترحیم با تمام نفرات تسلیت می‌فرستند ودر نماز جماعات این محل نماز می‌گزارند و وعده‌ی سر خرمن می‌دهند والخ … هرچه که هست رأی ونظر مردم هادی آباد که اکثریت آنان را کارگران تشکیل می دهند تعیین‌کننده است وآن‌ها می‌دانند شورای فعلی و قبلی برای مردم هادی‌آباد هیچ کاری نکردند عملکردشان در این منطقه صفر است».(4)

 

طی همه‌ی سال‌های اخیر نگاه مسئولان و مقامات اجرایی شهر نیز به این محله، نگاهی تأدیبی ـ تنبیهی بوده است. همین نوع رویکرد آنها باعث پررنگ شدن خطوط «بزه» در این محله شده است و همواره از آن به عنوان معضل شهر قزوین یاد کرده‌اند. با این همه، طی چند سال اخیر ، و با توجه به داغ شدن تنور «نوسازی بافت‌های فرسوده» در برنامه‌های توسعه‌ی شهری مدیریت شهری قزوین نیز در فکر شناسایی و نوسازی چنین بافت‌هایی افتاده است. به عنوان نمونه، «شرکت عمران و مسکن استان قزوین»، پس از تعریف «نوسازی» و برشمردن مؤلفه‌های یک بافت فرسوده و مزایای نهفته در چنین پروژه‌هایی، بلافاصله برای قابل درک شدن تعاریف خود، از همان دالِ هادی‌آباد بهره می گیرد و اولویت یا پایلوت چنین طرحی را در این محله مورد شناسایی قرار می‌دهد.(5)

 

کارشناسان سازمان مذکور «بی ارزش بودن این بافت از لحاظ تاریخی و تجاری» را مهم‌ترین دستاویز برای ورود هر چه سریع‌تر به این بافت و تخریب و نوسازی آن قلمداد می‌کنند.

 

یکی از مهندسان مشاور در همین باره چنین اظهار نظر می کند که: » بهترین نقطه، هادی آباد است! ببینید هادی آباد از چند جهت قابل بررسی است. قیمت زمین در آن پایین و متراژ خانه ها بسیار کم و در حد 30 – 40 متر است.علاوه بر این‌ها ساکنان آن نیز هنوز شکل خانواده‌ی گسترده را در درون خود حفظ کرده‌اند و چند خانواده در کنار هم در یک خانه زندگی می‌کنند. همه‌ی این شرایط باعث می‌شود که من هادی آباد را مکان مناسبی جهت بلندمرتبه‌سازی بدانم.»(6)

 

در واقع به‌غایت تاسف‌بار است که شهرسازان تجددگرا و توسعه‌گرا، با «محله» به‌مثابه ابژه‌ی تخریب، به‌مثابه دیوار و به‌مثابه مانع برخورد می‌کنند. در چنین نحوه‌ی اندیشیدنی، کم‌ترین ردّ پایی از نوعی نگاه اجتماعی که به حل معضل فقر و تبعیض طبقاتی و توسعه‌ی اجتماعی و تقویت همبستگی اجتماعی در مفهوم دقیق کلمه بپردازد به چشم نمی‌خورد.

 

هادی‌آباد محله‌ای کارگرنشین است که به‌سهولت می‌توان مشاهده کرد که بخش بزرگی از ساکنان آن حتی توان حفظ و نگهداری همین سطح از زندگی را نیز دارا نیستند. بخش بزرگی از همین آلونک‌ها و زاغه‌های سی‌متری در اجاره‌ی فرودست‌ترین لایه‌ی طبقه‌ی کارگر و طبقات حاشیه‌نشین شهری است. نزدیکی این محله به محلات متمول شهر قزوین، ناتوانی اقتصادی و بدنامی محله به عنوان یک زائده‌ی شهری، باعث می‌شود به آن همچون لقمه‌ی حاضر و آماده‌ای برای «زیباسازی» و افزودن بر ارزش افزوده‌ی زمین‌های شهری نگاه شود. نوسازی بافت‌های فرسوده‌ی شهری در سال‌های اخیر رمزواژه‌ای برای پدیده‌ای است که دیوید هاروی انباشت از طریق سلب مالکیت می‌خواند. در این فرایند، بازسازی بافت فرسوده رانت‌های فوق‌العاده‌ای پدید می‌آورد که بورژوازی مستغلات و بورژوازی دیوان‌سالار نزدیک به مراکز مدیریت شهری سودبرندگان اصلی آن هستند. و در این فرایند توده‌ی ساکنان محلاتی که دستخوش به‌اصطلاح نوسازی و بازسازی شده‌اند کم‌ترین بهره را از موج رانت‌های ایجادشده می‌برند.

 

بی تردید نوسازی و بهسازی بافت‌های فرسوده‌ به‌خودی‌خود مورد اعتراض نیست، مسئله از جایی شکل می‌گیرد که ساکنان کنونی این بافت‌ها، اغلب از نوسازی و زیباسازی محله‌ای که گاه به مدت چندین دهه در آن به دشوارترین شکل ممکن زیسته اند، بهره‌ای نخواهند برد. تجمیع پلاکهای ریزدانه و تبدیل آنها به ساختمان‌های بلندمرتبه در نزدیکی محلات متمول شهر، هیچ امکانی برای استمرار حضور درازمدت ساکنان فعلی در این محله باقی نخواهد گذاشت.

 

مهم آن که فرایند نوسازی بافت‌های فرسوده‌ی شهری با منطق سرمایه‌دارانه، ساکنان چنین محلاتی را همچنان ذیل مفهوم «حاشیه‌نشین» بازتولید خواهد کرد. و افزون بر این «سرمایه‌ی اجتماعی» موجود در چنین محله‌ای را که تنها بدیل واقعاً موجود خلاء سرمایه‌های اقتصادی در این بافت‌های فرسوده است، نابود می‌کند و ساکنان محله را به طور منفرد در گوشه‌گوشه‌ی حاشیه‌ها و حومه‌های شهر پراکنده خواهد کرد.

 

پی‌نویس‌ها

 

(1) درباره‌ی مشخصات و مختصات شهرک صنعتی البرز قزوین ، رجوع شود به : http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/199631

 

(2) تحلیل الگوهای بزهکاری در سکونت‌گاه‌های نامتعارف شهرها:

 

http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/49713894902.pdf

 

(3) طارم سفلی و هادی آباد قزوین

 

http://taroomesofla.blogfa.com/post-18.aspx

 

(4) منطقه کارگرنشین هادی‌آباد وانتخابات

 

http://kargaraneqazvin.blogfa.com/post-61.aspx

 

http://maskansazan-qazvin.ir/item.aspx?sid=h_20(5)

 

(6) هادی آباد، بهترین مکان برای بلندمرتبه‌سازی است

 

http://shahrtash.blogfa.com/post-12.aspx

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©