نان،
کار ،آزادی
فرازهایی
از یک مقاله
دیسایت:11.01.2018
برگردان
: گلناز
غبرایی
برای
غربیها رئیس
جمهور ایران،
حسن روحانی
مترقی به حساب
میآمد . در
ایران اما
هزاران نفر در
مخالفت با دولت
او و کل نظام
به خیابانها
ریختند. چرا؟
چهل
سال پیش درهشت
و نهم ژانویه
ی سال ۱۹۷۸ در
شهر مقدس قم
تظاهراتی علیه
شاه انجام شد
که یک سال بعد
به تشکیل
جمهوری اسلامی
منجر گردید.
حالا در
آستانه ی
سالگرد همان
انقلاب ،رژیم
با اعتراضات
مردم روبه رو
ست. شهرستانهایی
صحنه ی اعتراض
مردم بودند که
در ردیف وفاداران
قرار داشتند.
نه شخصیت
مشهوری در
راسشان بود و
نه برنامه ی
روشنی داشتند.
در آغاز
مشکلات
اقتصادی مطرح
میشد ، بعد
به کل سیستم
حمله شد،
سیستمی که با
فساد و سرکوب
طبقاتی روبه
روی مردم خود
قرار گرفته
است. جنبش
ایرانیان بی
نام و نشان در
سالگرد
انقلاب،
حاکمیت دزد و
مذهبی را به
لرزه درآورد.
سرکوب خشن این
جنبش نشان از
این دارد که
حکام تهران
دیگر مردمشان
را درک نمیکنند.
اما
ناظران
غافلگیر شده ی
غربی هم باید
از خود بپرسند
که مفاهیمی
چون اصلاح طلب
و اصول گرا که
میخواستند
با آنها جعبه
ی سیاهی به
نام ایران را
رمز گشایی کنند
به چه کارشان
می آید. هنوز
هم میشود گفت
که ایران صحنه
ی کشاکش این
دو گروه است؟
معترضین علیه
هر دو دسته
شعار می
دادند. آیا
ایران آنطور
که به نظر میرسد
، واقعاً ثبات
بیشتری از
همسایگان
سوری و عراقی
خود دارد؟
از
دانش و شناخت
کارشناسانی
که همیشه برسر
زبانها
بودند، چیز زیادی
به جا نمانده:
اینکه میگفتند
قراداد اتمی
فضای کشور را
باز میکند،
که روحانی مرد
ساختن امکان
تغییر است، که
طبقه ی متوسط
تحصیل کرده
عامل و موتور
این تغییر
خواهند شد، که
اصول گرایان
بخش قابل توجهی
از مردم
شهرستانها
را در اختیار
دارند . هیچ
کدامش درست نبود.
اگر ناآرامی
های هفته ی
گذشته یقینی
بر جای گذاشته
باشد، آن این
ست: ایران از
نظر سياسي به
نقطه ی صفر
رسیده.
حالا
چهل سال بعد
از شروع
انقلاب خمینی
در ایران
دستان دراز
تهران از
سوریه و لبنان
و عراق به یمن
رسیده، به میمنت جنگ
شکستخورده ی
غربیها در
عراق و
افغانستان و
به دلیل ضعف
اعراب پس از
بهار عربی ،
ایران در
منطقه سیاست
خارجی
نئوامپریالیستی
را در پیش
گرفته است.
یکی از
اتفاقات قابل
توجه در جنبش
اخیر توجه به
همین سیاست
است « نه غزه،
نه لنبان، نه
سوریه...»
از
زمان انقلاب
تا حال همیشه
جنبش ها و
اعتراضات مردم
پایههای
سیستم را به
لرزه در آورده
، اما هر بار
هم نیروهای
امنیتی قادر
با خشونت بیش
از حد تصور قادر
به کنترل
اوضاع شده
اند. نمونهاش
جنبش
دانشجویی سال
۱۹۹۹، جنبش
سبز سال ۲۰۰۹
و حالا هم
ظاهراً شورش
۲۰۱۸. سخنگوی
سپاه پاسداران
این حرکت را
تمام شده
اعلام نمود.
حداقل بیست
کشته و بالای
هزار نفر
دستگیر شده.
رژیم هنوز هم
به عنوان یک
دیکتاتوری با ثبات
در خاورمیانه
شناخته میشود،
اما تا کی ؟
مشکلات
اقتصادی برای
آنها که در
این جنبش نقش
داشتهاند و در
حضوراعتراضی
مردم درخیابانها
نقش زیادی
داشت. آنها
که بر پلا
کاردهایشان
نوشته شده «
نان ، کار ،
آزادی»، خواستار
عدالت
اجتماعی
هستند. بیشترشان
جوانند. از
شهرستانها
میآیند و کار
ندارند.
براساس گمانه
زنی ها، نرخ
بیکاری در
ایران بین ۲۵
تا ۴۰ درصد
است.
پیدا
کردن کار در
ایران بیشتر
از همه به این
مربوط میشود
که آدم به
کدام خانواده
تعلق دارد. در
یک طرف صدها
هزار نفر را
داریم که یا
خود و یا دیگر افراد
خانوادهشان
به رژیم
وابسته اند .
فرزندان این
برگزیدگان که
به آقازاده ها
معروفند، در
مدرسهها
خصوصی درس میخوانند
، راحت به
دانشگاه میروند
و کار هم
برایشان فراهم
است.
در آن
طرف میلیونها
ایرانی بدون
حلقه ی
ارتباطی با
رژیم قرار دارند.
بچه هاشان به
مدرسهها
دولتی میروند
که گاهی بیش
از پنجاه دانش
آموز در یک کلاس
نشستهاند و
شانس زیادی
برای رفتن به
دانشگاه
ندارند و تازه
اگر هم بروند
، شغل قابل
توجهی در انتظارشان
نیست، چون آنها
که سیاست را
به دست دارند
، خودشان
تصمیم میگیرند
که پول به
کجاها برسد.
شرکت های بزرگ
در دست آنهاست
و پست و مقام
میان خودشان
تقسیم میشود.
علی
فتح الله نجات
کارشناس
ایران در بخش
سیاستهای
خارجی میگوید
« درایران اگر
با رژیم نزدیک
نباشی، حتی
نمیتوانی یک
مغازه باز
کنی. یعنی
شانس برای
پیشرفت
نداری.» همین
خشم از این
عزیز کرده ها
اعتراضات سال
۲۰۱۸ را از
جنبش سبز
متمایز میکند
. نجات میگوید
« آن وقتها
بخش اقتصادی
ندیده گرفته
شد، این بار
تمام نزدیکان
به رژیم زیر
سؤال رفته
اند.»
حتی از
شل شدن تحریم
ها هم که در
۲۰۱۵ پس از
برجام رخ داد،
همین نزدیکان
رژیم سود
بردند. از آن
زمان حجم
معاملات
ایران با شرکت
های خارجی به
هشتاد
میلیارد رسید،
اما از صدو ده
قرارداد، نود
تایش توسط خود
دولت بسته شد.
تازگی
در بودجه ی
۲۰۱۸ پرزیدنت
روحانی قیمت بنزین
را بالا برد و
بسیاری از
یارانه ها را
برداشت. علی
فتح الله نژاد
عقیده دارد«
همین محدود
شدن کمکهای
اجتماعی به
اضافه ی سیاست
خارجی موجب
اعتراض شد.»
آنچه
این جنبش را
برای رژیم
خطرناک میکند
، دنبال نکردن
سرمشق همه ی
جنبش های
دمکراسی
خواهی پیش از
آن بوده، که
در همهشان، آنها
که از نظر
اقتصادی در
شرایط بهتری
بودند، حقوق
سیاسی خود را
می خواستند.
در غرب
، پس از برجام
رئیس جمهور، به
عنوان یک
میانه روی اهل
گفتگو معروف
شد، که میخواهد
بعد از
برداشته شدن
فشارهای
تحریم، سیستم
را باز و
لیبرال کند.
اما ایرانیها
مدتها بود که
بیشتر میدانستند
: روحانی
همیشه یکی از
اعضای سازمان
امنیت رژیم
بود و از
سرکوب خونین
دانشجویان در سال
۱۹۹۹
پشتیبانی
کرده بود. این
بار هم در موج
دستگیری ها
فقط تماشاگر
بود.
شاید
این بار هم
نیروهای
سرکوب رژیم
بتوانند اعتراضات
غیر منتظره ی
مردم را خاموش
کنند، مثل همه
ی جنبش های
پیش از آن. اما
ترک هایی که
در آستانه ی
جشن های
سالگرد
انقلاب ایجاد
شده، با این
سرکوب ها
ناپدید
نخواهد شد
---------------
برگرفته
از
فیسبوک گلناز
غبرایی