رابطه
موقعیت
صاحبان ثروت و
قدرت
با
پدیده جهان
نابرابر
یونس
پارسا بناب
درآمد
1 – از
زمانی که پی
آمدهای حرکت
سرمایه در فاز
فعلی گلوبالیزاسیون
( بازار آزاد
نئولیبرالیسم
) از دهه 1980 به
بعد بوقوع
پیوستند خیلی
از تحلیلگران
و پژوهشگران
ضد نظام
منجمله
مارکسیست ها
به این نکته
مهم تاکید
داشتند که " در
آینده نه
چندان دور "
موضوع
نابرابری
روبه رشد در
درآمد و ثروت
در جوامع هم
پیرامونی
جنوب و هم
مرکز شمال به
یک گفتمان
مسلط و جاری
در خواهد آمد .
ولی خیلی از
تحلیلگران و
پژوهشگران
منجمله خود
این نگارنده
تصور نمیکردند
که آینده نه
چندان دور به
این زودی فرا
خواهد رسید .
عروج امواج
خروشان
بیداری و
رهائی از " بهار
عربی " در شمال
آفریقا و
خاورمیانه ،
جنبش های
تسخیر وال
استریت در
آمریکا و "
ایندیگناتو "
و " برعلیه " در
کشورهای
اروپا در طول
سال تاریخساز
2011 و گسترش آن ها
در " بهار نوین
آفریقا " در
حال حاضر (
زمستان 2012 ) به
روشنی و
قاطعانه مسئله
نابرابری را
با شعار
چشمگیر " ما 99
در صدیها هستیم
" در صدر
گفتمان ها
قرار داده است
. با اینکه
بعضی از افراد
نسبتا
ثروتمند در
داخل این 99
درصدیها
قراردارند
ولی تمرکز و
نقطه تیز حمله
بر " یک در
صدیها " (
صاحبان ثروت و
قدرت ) را که در
قله قدر قدرتی
اقتصادی
امپریالیسم
دسته جمعی سه
سره قرار دارند
بیش از هر
زمانی
درگذشته
برملا و آشکار
میسازد .
2 – امروز
توده های
وسیعی از مردم
بیش از هر
زمانی در
گذشته این یک
درصدی ها را
مسئول عواقب
فلاکت بار بحران
عمیق ساختار
نظام سرمایه
داری که در دسامبر
2007 برملا ،
رسانه ای تر و
رسمی گشت ، می
دانند . در ضمن
این یک در صدی ها
( صاحبان
اولیگوپولی
های مالی تر
شده ) در حال
حاضر بیش از
هر زمانی در
گذشته تقریبا
تمام دولت ها
و دولتمردان
را در سطح
جهانی مطیع
منقاد خود
قرار داده و
آنها را در
خدمت
ثروتمندان
قرار داده اند
.
3 – در
پرتو اهمیتی
که به حق
چالشگران
درون جنبش های
فتح و تسخیر و
" بهاران "
عربی و آفریقایی
به پدیده
نابرابری
میدهند مناسب
و بجا ست که به
" علت العلل "
آن بپردازیم .
کافی نیست که
به یک عده
ارقام و فا کت
ها ( هر چه قدر
هم که چشمگیر
تر و تعجب انگیز
تر باشند )
نظری افکنده و
بگوییم که
اوضاع " وخیم "
است و تنها
راه این است
که پول و
اموال را از ثروتمندان
گرفته و به
ندارها منتقل
سازیم . باید
به بررسی علل
نابرابری و
رشد آن
بپردازیم تا
با کسب یک
رهنمود
استراتژیکی
سیاسی ،
نیروها و
عواملی که
باعث بروز و رشد
نابرابری
میگردند را ،
از بین ببریم .
در این
نوشتار به
نکات مهم علل
اصلی وجود
پدیده
نابرابری و
افزایش آن در
عصر سرمایه
داری انحصاری
مالی تر و
جهانی تر شده
پرداخته و سپس
بار دیگر به
وظیفه
چالشگران ضد
نظام بویژه
نیروهای
رادیکال (
کمونیست ها و
سوسیالیست ها
) اشاره
میکنیم .
رابطه
ثروت و قدرت
با نابرابری
1 – در
تاریخ جوامع
طبقاتی همیشه
رابطه
تنگاتنگی بین
ثروت و قدرت
سیاسی وجود
داشته و امروز
نیز این رابطه
به قوت خود
باقی است . در
جوامع پیش از
سرمایه داری
قدرت ( و عمدتا
حاکمیت سیاسی
) منشاء و منبع
ثروت بود . ولی
در جوامع
سرمایه داری
ثروت عمدتا در
روند قدرت
گیری نقش عمده
ای ایفاء
میکند . به
عبارت دیگر
آنهائی که
ثروتمند
هستند صاحب
امتیازاتی هستند
که آنها را
ثروتمند نگه
داشته و
ثروتمند تر می
سازد . در
صورتی که توده
های وسیع
زحمتکش که هر
آن بر
تعدادشان
افزوده گشته و
پیوسته فقیر
تر و ندارتر
می گردند از
فقدان یک سری
امتیازات زجر
میکشند که
آنها را عموما
فقیر نگه
میدارند . در
این راستا
مناسباتی بین
فقرا و
ثروتمندان
بوجود می آید
که در آن
ثروتمندان ،
قدرت ( مجموعه
امتیازات ) خود
را بر فقرا
اعمال ساخته و
این مناسبات
را که در
ماهیت
اقتصادی
سرمایه داری "
بهینه " و نهادینه
گشته دائما باز
تولید میکنند
. قدرت سیاسی
صاحبان ثروت
مناسبات موجود
در گستره
روابط
اجتماعی –
تولیدی را به
نفع خود (
امروز یک
درصدی ها ) و به
ضرر " 99 درصدی ها
" در جوامع
تامین
میسازند . این
امر به نوبه
خود قدرت
سیاسی آنها (
یک در صدی ها )
را تقویت می
سازد . در یک
کلام ، در
سرمایه داری واقعاً
موجود (
امپریالیسم =
نظام جهانی
سرمایه ) رابطه
ارگانیک ثروت
سرمایه داران
کلان ( یک در
صدی ها ) با
قدرت سیاسی (
دولت ) به هیچ نحو
و شکلی یک
رابطه عامل و
معلول نبوده
بلکه رابطه ای
مکمل و لازم و
ملزوم هم بوده
و با فرود و
انهدام یکی
عمر آن دیگری
نیز به پایان
خود می رسد .
بدون تردید
این رابطه
مکمل ارتباطی
ارگانیک با
انگاشت و
عملکرد پدیده
نابرابری دارد
.
2 – در
جهان امروز ما
دارای نابرابری
های متعددی در
جوامع هستیم
که بیش از هر
زمانی در
گذشته توسط
کارگران ،
دهقانان و دیگر
تهیدستان شهر
و روستا در
سراسر جهان
لمس و درک
گشته و مورد
بحث و تبادل
نظر قرار
گرفته اند .
جامعه شناسان
سیاسی عموما
انواع و اقسام
نابرابری ها
را به دو بخش
بزرگ تقسیم می
کنند :
نابرابری های
افقی و
نابرابری های
عمودی .
تعدادی از
مهمترین
انواع
نابرابری های
افقی عبارتند
از : نابرابری
های نژادی و
ملی ، نابرابری
جنسی ،
نابرابری
دینی و مذهبی
و نابرابری
علیه همجنس
گرائی .
مهمترین
نابرابری
عمودی همانا
نابرابری در
درآمد و ثروت
است . این
نابرابری
عمودی نه تنها
جهانی است
بلکه عامل و
باز تولید
کننده انواع و
اقسام
نابرابری های
افقی در جوامع
هستند . نابرابری
های افقی اگر
هم منطقه ای و
یا حتی نیمه
قاره ای هم
باشند جهانی
نبوده و نوع و
ماهیت و خصلت
آنها از کشوری
به کشوری دیگر
و از منطقه ای
به منطقه ای
دیگر تفاوت می
کنند .
3 –
برخلاف
نابرابری های
افقی که کثرت
گرا ، متعدد و
متنوع هستند .
نابرابری های
عمودی فقط مربوط
به نابرابری
های درآمد
ثروت هستند .
این نابرابری
ها نه تنها
جهانی هستند
بلکه عامل و
باز تولید
کننده انواع و
اقسام
نابرابری های
افقی در جوامع
مختلف جهان در
طول اعصار
تاریخی بوده
اند . درآمدها
همیشه در نظام
سرمایه داری
که امروز
اکثریت به
اتفاق
کشورهای جهان
را در بر
میگیرد همیشه
بطور نا همگون
و نابرابر
تقسیم می گردد
. نابرابری
درآمد ها در
سی سال گذشته ( 2012
– 1981 ) یعنی در فاز
فعلی
گلوبالیزاسیون
سرمایه (
گسترش بازار
آزاد نئولیبرالی
) سالانه در
اکثریت قریب
به اتفاق کشورهای
جهان ( به
استثنای
کشورهای
آمریکای لاتین
عضو " سازمان
آلبا " ) قوس
صعودی پیمود و
با تشدید بحران
عمیق ساختاری
به افزایش خود
سرعت بخشیده است
. بطور مثال ،
در سال 2010 ، بیست
در صد ثروتمند
ترین خانواده
ها دارای 50
درصد کل درآمد
کشور آمریکا
را کسب کردند .
در حالی که 20 در
صد فقیرترین
خانواده ها
فقط 3 در صد
درآمد آمریکا
را داشتند . به قول
گزارش نشریه "
آتلانتیک "
نابرابری
درآمد ها در
آمریکا که در
راس نظام
جهانی قرار
دارد . شدیدتر
و وخیم تر از
تقریبا تمامی
کشورهای آفریقای
غربی ، شمال
آفریقا ،
اروپا و آسیا
است . ( رجوع
کنید به :
نشریه "
آتلانتیک " 19
سپتامبر 2011 ) . در
سال های اخیر
، بعضی از
اقتصاددانان
تخمین زده اند
که میزان
نابرابری
درآمدها در
امپراطوری
روم در سال 150 بعد
از میلاد کمتر
از در صد
نابرابری در
سال 2008 در آمریکا
بوده ( رجوع
کنید به :
والتر شی دل و
استفن فرایزن
، " میزان
اقتصاد و
توزیع درآمد
در امپراطوری
روم " ، در "
ژورنال
مطالعاتی
رومی " شماره 99 (
2009 ) صفحات 91 – 61 ) .
بگذارید به
چندین فا کت
چشمگیر دیگر که
ماهیت فلاکت
بار قوس صعودی
و نجومی
نابرابری
درآمد ها را
در آمریکا (
مدیر عامل
مالی و راس
نظام جهانی
است ) فاش و
برملا می سازد
، اشاره کنیم :
4 – در سال
2007 درآمد سه
مدیر عامل (
صاحبان )
کمپانی های
مالی پرچین
بند = سلف فروش
در آمریکا (
جیمس سیمون ،
جان پالس و
جورج سوروز )
مجموعا 9
میلیارد دلار
بود . در همان
سال درآمد
مدیر عامل
کمپانی مالی
پرچین بند شهر
پیترسبرگ ،
دیوید تپر 4
میلیارد دلار
بود . اگر کسی
در هر روز
زندگی اش 10
هزار دلار خرج
کند . برای او 100
هزار روز (
نزدیک به 274 سال )
طول خواهد
کشید که یک
میلیارد دلار
خرج کند . با
درآمدی که
دیوید تپر
دارد اگر او و
اخلافش
روزانه 10 هزار
دلار خرج کنند
برای آنها
هزار و نود و
شش سال طول
خواهد کشید که
آن درآمد یک
ساله را خرج
کنند . تصور کنید
در سال 2009 آقای
تپر 2000 ساعت در 50
هفته = 40 ساعت هر
هفته ، کار
کرد . او برای
هر ساعت کار
دو میلیون
دلار و برای
هر دقیقه کار
سی هزار دلار دریافت
کرده است . با
این حساب تپر
کل مالیات بیمه
اجتماعی یک
ساله خود را
با پرداخت
درآمد چهار
دقیقه از کل
کارش تامین می
سازد .
5
– امروز در
آمریکا افراد
ثروتمند زیادی
وجود دارند که
طبیعتاً
میزان درآمد
شان به اندازه
تپر نیست ولی
میلیون ها
دلار در سال
درآمد داشته و
از زندگی پر
از رفاه و
امنی برخوردارند
. اما میلیون
ها انسان در
اقیانوسی از
فقر ، بی امنی
و بی آیند گی
روزانه دست و
پا می زنند . در
سال 2010 ، درآمد
بیش از هفت
میلیون نفر در
آمریکا 50 در صد
زیر خط فقر ( که از
سوی دولت
تعیین می شود )
بود : 11 هزار و 245
دلار در سال
یعنی پنج دلار;
نیم در ساعت ( 2000
ساعت در سال ) .
با این حساب
یک کارگر باید
نزدیک به سه
سال کار کند
تا درآمدش
مساوی با
درآمدی باشد
که تپر در یک
دقیقه در می
آورد .
6 – پدیده
نابرابری
درآمدها که
روزانه به
شکرانه
مقررات حاکم
بر فاز فعلی
گلوبالیزاسیون
( بازار آزاد
نئولیبرالی )
بطور سرسام
آوری در سراسر
جهان تشدید می
یابد رابطه
تنگاتنگ با
نابرابری
ثروت ها دارد
که حائز اهمیت
است . ثروت ارزش
پولی دارائی
هائیست که
انسان صاحبش
است . ثروت
شامل خانه ،
مغازه ، ماشین
، سهام و... می
شود که صاحبان
آنها می توانند
هر وقت
خواستند آنها
را به پول
تبدیل سازند .
ثروت به دلایل
زیادی مهم است
. بعضی ثروت ها
مثل سهام و
قرضه های
دولتی و...
درآمد تولید
می کنند . بخش
مهمی از درآمد
افرادی مثل
دیوید تپر که
پس انداز می
شوند ، به
ثروت تبدیل می
گردند که به
نوبه خود
درآمد های
نامحدود و
همیشگی باز
تولید می کنند
. اگر در جامعه
درآمدها بطور نابرابر
و ناهمگون
توزیع و تقسیم
شوند و اگر افراد
ثروتمند بخش
بزرگتری از
درآمد خود را
بر خلاف فقرا
پس انداز کنند
در نتیجه ثروت
دائما بطور
نابرابرتری
توزیع می گردد
. امروز در
کشورهای مسلط
مرکز بویژه
آمریکا توزیع
ثروت بین مردم
به مقدار قابل
توجهی از
توزیع درآمد
نابرابرتر
است . همانطور
که در اول این
نوشتار اشاره
شد در جامعه
سرمایه داری
قدرت ( حاکمیت
سیاسی = دولت )
به نسبت و بر
اساس مقدار
ثروت بین
افراد تقسیم و
توزیع میشود .
7 – مطابق
پژوهش های
سیلویا الی
گره تو
در آمریکا در
سال 2009 یک درصد
خانواده ها
صاحب 35 در صد
ثروت خالص و 43
درصد کل
دارائی های
مالی ( مثل سهام
اوراق قرضه ،
پس اندازهای
بانکی و... )
بودند . در
صورتی که در
همان سال 90
درصد مردم
آمریکا فقط
صاحب 25 درصد
ثروت خالص و 17
درصد ثروت های
مالی بودند .
یک بررسی
قیاسی نشان
میدهد که در
حالی که ثروت
یک درصدیها در
سی سال گذشته
بطور دائم و
بدون انقطاع
افزایش یافته
، ثروت 80 تا 90
درصد جمعیت 320
میلیون نفری
آمریکا شدیدا
کاهش یافته
است . مضافا
الی گره تو در
گزارش خود
نشان می دهد
که 20 درصد
خانواده ها
مقدار دارائی
شان کمتر از
مقدار قرض
هایشان می
باشد و شکاف
بین دارائی و
قرض ها روزانه
افزایش می
یابد .
نتیجه
گیری ها
1 – حرکت
سرمایه در فاز
فعلی
گلوبالیزاسیون
با تشدید
نابرابری بیش
از پیش در سطح
جهانی ( شکاف
عظیم بین
کشورهای مرکز
مسلط و کشوری
پیرامونی در
بند ) از یک سو و
نابرابری بیش
از پیش در درون
اکثریت قریب
به اتفاق
کشورها از سوی
دیگر عامل
ثروت زائی
صاحبان
اولیگوپولی
های انحصاری –
مالی و نتیجتا
ازدیاد قدرت
آنها گشته است
. امروز نزدیک
به سی سال است
که صاحبان
ثروت و قدرت
جنگ خود را
علیه بشریت
زحمتکش کار
تشدید کرده
اند تا
بدینوسیله با
جلوگیری از
کاهش درصد سود
و ا نباشت
سرمایه ( که
مضمون اصلی
بحران
ساختاری نظام
سرمایه است )
به زندگی "
زالوار پر از
نعمت و رفاه "
در اقیانوسی
از نابرابری ،
فقر و فلاکت
میلیاردها
انسان ادامه
دهند .
2 –
علیرغم وجود
این جنگ علیه
نیروهای کار و
زحمت و وقوع
بلاهای منبعث
از آن ( تشدید
استثمار و گسترش
نابرابری ها ،
ویرانی و بی
امنی و رواج جو
احساس بی
آیندگی ) ما
شاهد عروج
امواج خروشان
بیداری و رهائی
و ادامه آنها
در سراسر جهان
علیه هیولای
نظامی هستیم
که فرتوتی ،
گندیدگی و بی
ربطی آن در
سال های اخیر (
از آغاز 2008 به
این سو ) برای
توده های
وسیعی از مردم
بویژه
کارگران ،
دهقانان ، تهی
دستان شهری و
روستائی ، بی
خانمان ها و
ساکنین میلیونی
گتوها ، زاغه
ها و کوخ ها در
کشورهای
مختلف و متعدد
جهان برملاء و
فاش گشته اند .
3 – بررسی
اوضاع روبه
رشد در
کشورهای جهان
( از کشورهای
شمالی آفریقا
، جنوب اروپا
و خاورمیانه
تا آمریکای
شمالی ،
آمریکای
لاتین و... ) نشان
میدهد که توده
های مردم دیگر
حاضر نیستند
که در تقسیم و
مستعمره سازی
مجدد جهان "
گوشت دم توپ "
صاحبان ثروت و
قدرت قرار
گیرند .
4 – بر
چالشگران ضد
نظام بویژه
نیروهای
رادیکال درون
آنان (
کمونیست ها و
سوسیالیست ها
) است که با زدن
" نشان سرخ
دلیری " به یقه
خود و توسل به جسارت
تاریخی که
بالقوه دارا
می باشند . به
این امواج
خروشان به
پیوندند .
زیرا همانطور که
هوشی مینه
نزدیک به 62 سال
پیش ( 1940 ) و
ایوومورالس
سه سال پیش ( 2009 )
خاطر نشان
ساختند توده
های مردم
قادرند با کسب
حق تعیین
سرنوشت خود به
" نجات مام
موطن " اقدام
کنند مشروط بر
اینکه چالشگران
ضد نظام روحیه
همبستگی (
مکمل یکدیگر
بودن ) ،
همزبانی و
همدلی را در
دل میلیاردها
انسان علیه
نظام فلاکت
بار انحصارات
مالی دوباره
زنده سازند .
5 –
وانگهی شایان
توجه است که
امروز حضور
فعال دویست
میلیون کارگر
در چین که 20
درصد آنها
بقایای
کارگران زنده
مانده عهد
مائو بوده و
دارای آگاهی
های طبقاتی و
تجارب برآمده
از زندگی
معیشتی پرامن
و امانی در
جامعه
سوسیالیستی هستند
، حکایت از
این امر دارد
که امروز توده
های مردم بپا
خاسته و
چالشگران ضد
نظام در کنار
طبقه' قرار
دارند که از
نظر کمی و
کیفی
بزرگترین طبقه
کارگر در
تاریخ پانصد
ساله محسوب می
شود .
6 – به
استنباط این
نگارنده جنب و
جوش توده های
مردمی عظیم در
سراسر جهان (
از بهار عربی
و بهار نوین
آفریقایی
گرفته تا جنبش
فتح و تسخیر
در قاره
آمریکا ) باید
و ضروری است
که با فعالیت
های مبارزاتی
و روزانه طبقه
کارگر چین که
بلایای
نابرابری
عمودی (
نابرابری های
درآمد و ثروت )
را بیش از همه
در جهان با
پوست و گوشت
خود لمس می
کند ، پیوند
خورده و ادغام
گردد . وقوع
این امر
تاریخساز که
احتمالش قوی
است بطور قابل
ملاحظه ای
بسته به این
است که چگونه
چالشگران
رادیکال و
سرنگون ساز ضد
نظام ، در
آینده با
اتخاذ اتحاد
عملی خود " چپ
گلوبال " در
این مسیر حرکت
کنند . حرکت در
مسیر این
پیوند
مبارزاتی
نشان خواهد داد
که چقدر و
چگونه
استقرار یک "
جهانی بهتر " با
چشم اندازهای
سوسیالیستی
دوباره امکان
پذیر است .
منابع
و مآخذ
1 – مایکل
د یی تز ، "
نابرابری
بزرگ " ، در
مجله " مانتلی
ریویو " ، سال 63
، شماره 10 ( مارس
2012 ) .
2 – ریچ
مورین ، "
تعداد
روزافزونی از
آمریکاییها
تلاقی بین فقر
و ثروترا می
بینند ، " مرکز
پژوهشی پیو " ،
11 ژانویه 2012 .
3 –
مکزفیشر ، "
مقام اول
آمریکا در
نابرابری درآمد
" ، در نشریه "
آتلانتیک " ، 19
سپتامبر 2011 .
4 – والتر
شی دل و استفن
جی فرایزن " ، "
میزان اقتصاد
و توزیع درآمد
در امپراطوری
روم " ، در " ژرنال
مطالعاتی
رومی " ، شماره
99 ( سال 2009 ) .
5 – " سهم
یک در صدی ها
در درآمد خالص
ملی " ، در سایت
" نیویورک
تایمز " ، 25
اکتبر 2011 .
6 – ایوومورالس
، " سیاره زمین
را از سرمایه
داری نجات دهید
" ، به نقل از
مجله مانتلی
ریویو ، سال 60 ،
شماره 10 ( مارس 2009 ) .
7 – یونس
پارسا بناب ، "
جهان در عصر
تشدید جهانی شدن
سرمایه : 2009 – 1991 " ،
از انتشارات
آمازون دات
کام ، 2010 .
8 –
برنارد بی فال
گردآورنده "
منتخبی از
آثار هوشی
مینه " ،
نیویورک 1967 ، صفحات
141 – 131 .