شورش در
تونس و آیندهی
انقلاب در
جهان عرب
نوشته
شده توسط آلن
وودز
ترجمهی
آرش عزیزی
جنبش
انقلابی شگفتانگیزِ
کارگران و
جوانان تونس
الهام و نمونهای
است برای کلِ
جهان. بیش از
یک هفته است
که تونس
انقلابی با
ابعاد حماسی
از سر گذرانده
است. خیزش
توده ای در تونس
به سرنگونی
زینالعابدین
بن علی٬
دیکتاتور
منفور٬ پس از ۲۳ سال
حضور در قدرت٬
انجامید.
خیزش
تقریبا همه٬
از جمله دولت٬
را غافلگیر کرد.
در روز ۶
ژانویه مجلهی
اکونومیست با
اعتماد به نفس
گفت: «بعید است
مشکلات تونس٬
رئیسجمهور ۷۴
ساله را
سرنگون کند یا
حتی الگوی
حکومت
استبدادی او
را تکانی دهد.»
این کشور
آفریقای
شمالی را مامن
ثبات و رفاهِ
نسبی میدانستند٬
گرچه با مشتی
آهنین اداره
میشد. برای
سرمایهگذاران
خارجی٬ شهر
تونس جای امنی
برای سرمایهگذاری
و منبعی برای
کارگر ارزان
به حساب میآمد.
برای
گردشگران
جایی بود که
میشد زیر
آفتاب بخوابی
و از زندگی
لذت ببری.
اما آنچه
چون رعد و
برقی در آسمان
صاف آبی به
نظر میآید در
واقع سالهای
سال در تدارک
بود. این تا
حدودی
نمایانگر بدتر
شدن موقعیت
اقتصادی بود
که شدیدترین
تاثیر خود را
بر مردمِ
طبقات پایین
اجتماع دارد.
اما در ضمن
نمایانگر چیز
دیگری بود که
کمتر واضح است
اما اهمیت
بیشتری دارد.
انقلاب را نمیشود
تنها با فقر
توضیح داد چرا
که تودهها
همیشه از فقر
رنج بردهاند.
انقلاب٬
روندی
دیالکتیکی
است که در آن
هزار و یک بیعدالتی
کوچک روی هم
جمع میشود تا
انباشت آنها
به نقطهای حیاتی
برسد که در آن
انفجار
ناگزیر است.
جامعه که به
این نقطه برسد
هر حادثهای
میتواند
محرکِ انفجار
شود.
در این
مورد خودسوزی
میوهفروشی
در شهر سیدی
بوزید بود که
به آتشی عمومی
انجامید. محمد
بوعزیزی مرد
جوانی که خود
را به آتش
کشید در واقع
فارغالتحصیلِ
دانشگاه بود و
مثل بسیاری
دیگر قادر
نبود کاری
مناسب پیدا
کند. او سعی
کرد با فروش
میوه و
سبزیجات گذران
امور کند اما
وقتی پلیس
جلوی
دستفروشی
بدون جوازش را
گرفت٬ این کار
هم غیرممکن
شد. او
مستاصلانه
تصمیم گرفت با
حرکتی چشمگیر
به زندگی خود
پایان دهد.
محمد چند هفته
بعد درگذشت.
این حادثه به
موج عظیمی از
تظاهرات و شورش
انجامید.
افزایش
قیمتهای غذا
و سایر
کالاهای
بنیادین٬
بیکاری گسترده
و فقدان آزادی
باعث شد شورشها
گسترش یابد و
سراسر کشور را
فرا بگیرد.
علاوه بر مردم
فقیری که
تبلیغات را
شروع کردند هزاران
دانشجو و
کارگر هم به
خیابان آمدند
تا نفرت خود
از حکومت را
نشان دهند.
عنصر جدیدی در
این معادله
ظهور لایهی
بزرگی از
جوانانِ
تحصیلکرده
است که هیچ
چشمانداز
شغلی ندارند.
در دورهای که
میلیونها
نفر به
تلویزیون و
اینترنت
دسترسی دارند
و مردم از
زندگی تجملی
پولدارها
باخبرند٬ گیر
آمدن خودشان
در فقر رقتبار
و بیکاری هر
روز غیر قابل
تحملتر میشود.
طوایفِ بن
علی و طرابلسی
مترادف فساد٬
نابرابری
عظیم و سرکوب
سیاسی بودند.
فساد آنها به
قدری بد بود
که٬ چنانکه
از اسناد ویکیلیکس
میدانیم٬ به
خشم سفیر
آمریکا
انجامید. جنبش
تودهای از اعتراض
علیه شرایط
غیر قابل تحمل
زندگی٬ بیکاری
و هزینهی
بالای زندگی
آغاز شد و به
سرعت مشخصهای
سیاسی به خود
گرفت. میشود
آنرا در یک
شعار خلاصه
کرد: بن علی
باید برود!
شعله که گر
گرفت دیگر
خاموش کردنش
راهی نداشت.
موج ناآرامی
کل کشور را
فرا گرفته و
تظاهرات تودهای
مداوم علیه
بیکاری٬
افزایش قیمت
غذا و فساد
مالی در گرفت.
شمار عظیم
فارغالتحصیلان
بیکار٬
عصبانیت از
فقدان آزادی٬ افراطهای
طبقهی حاکم و
خشم از توحش
پلیس گرد هم
آمد تا جرقهای
شود برای آغاز
موجی توقفناپذیر
از خشمِ عمومی.
از سرکوب
تا عقب نشینی
برخوردها
در آخرهفتهی ۸ و ۹
ژانویه بسیار
مرگبارتر شد و
سپس به شهر
پایتخت٬
تونس٬ کشید.
رژیم که از
شورش در
خیابانها
تکان خورده
بود تلاش کرد
خود را با
ترکیبی از
سرکوب و عقبنشینی
نجات دهد. مثل
همیشه اول دست
به گلوله و گاز
اشکآور و
باتوم بردند.
شدتِ سرکوب
پلیس حتی
روزنامهنگاران
آبدیدهی
غربی را هم
بهتزده کرد.
تعیین تعداد
جانهایی که
در این
برخوردهای
خونین از دست
رفت غیرممکن
است اما به
گفتهی
سازمانهای
حقوق بشری
حداقل ۶۰ نفر
کشته شدند.
ما یک هفته
که گذشت واضح
بود که این
روشها جواب
نمیدهد. درست
برعکس. این
کارها تنها
بنزین بیشتری
روی شعلههای
آتش میریخت.
وقتی کل مردمی
به پا میخیزد
و «نه» میگوید
هیچ دولت و
ارتش و پلیسی
در جهان یارای
توقف آن نیست.
تودهها
که ترس خود را
از دست میدهند٬
رژیم
دیکتاتوری
نمیتواند
تنها با سرکوب
خود را نجات
دهد.
رئیسجمهور
در ابتدا منکر
این شد که
پلیس زیادهروی
کرده و گفت آنها
در حال دفاع
از مالکیت
خصوصی در
مقابل شمار
اندکی از
«تروریست»ها
بودهاند. این
باعث آرام
کردن معترضین
نشد. تمام دانشگاهها
و مدارس را
بستند تا
جوانان را در
خانه و دور از
خیابانها
نگاه دارند.
این کار هم
ناکام ماند.
اندک اندک٬
رژیمِ رئیسجمهور
جلوی چشمانش
شروع به فرو
ریختن کرد و
واقعیت حتی به
جمجمهی
زمختِ او هم
وارد شد.
ایشان در
روز ۱۲
ژانویه وزیر
کشور خود را
اخراج کرد و
دستور به
آزادی تمام
دستگیرشدگان
در طول شورشها
داد. او در ضمن
کمیتهی ویژهای
برای «تحقیق در
مورد فساد
مالی» به پا
کرد. انگار
شیطان دستور
تحقیق در مورد
بعل الذباب را
بدهد. او در ضمن
وعده داد به
ریشهی مساله
بپردازد و ۳۰۰
هزار شغل دیگر
ایجاد کند.
اما ناآرامی
ادامه یافت و
در روز ۱۳
ژانویه
علیرغم دستور
خاموشی در شب
به مرکز پایتخت
رسید.
آنگاه بود که
بن علی وعده
داد به قیمتهای
رو به افزایش
غذا رسیدگی
کند٬ آزادی
مطبوعات و
اینترنت را
مجاز کند و به
«تعمیق دموکراسی
و احیای
پلورالیسم»
بپردازد. او
در ضمن گفت قانون
اساسی را برای
اینکه
بتواند در سال
۲۰۱۴ دوباره
نامزد شود٬
تغییر نمیدهد.
بن علی در
آخرین حرکت
مستاصلانه
برای نجات خود
در تلویزیون
ظاهر شد و
وعده داد دیگر
به پلیس اجازه
شلیک به تظاهرکنندگان
را نمیدهد و
مجموعهای از
اصلاحات و عقبنشینیها
را اعلام کرد.
البته پس دادن
چیزی که حفظش
دیگر در توانِ
آدم نیست کاری
ندارد.
رئیسجمهور
فقط وقتی
دستور به قطع
تیراندازیها
را داد که
روشن شده بود
هرگونه قتل
عام بیشتر به
دست پلیس به
شورش در ارتش
حتی در سطوح
بالا میانجامد.
وبسایتی
فرانسوی خبر
از وجود
ناآرامی
روزافزون در
نیروهای مسلح
و شکافی علنی
بین پلیس و ارتش
میدهد: «یکی
از تحولات
جدید و مهم در
اوایل این هفته
فاصله گرفتن
بخشی از ارتش
از رژیم بود.
به گزارش
شاهدان
متعدد٬ روزِ
دوشنبه گروهی
از سربازان
مقابل دادگاه
شهرِ قصرین صف
بستند تا هم جلوی
ناآرامی
احتمالی درون
آنرا بگیرند
و هم از وکلا
حفاظت کنند.»
گزارشهای
بسیار خبر از
پیوستن ارتش
به مردم میداد
و در بعضی
موارد ارتش از
تظاهرات در
مقابل پلیس
حمایت میکرد.
به این دلیل
بود که ارتش
را از خیابانهای
پایتخت بیرون
کشیدند و جایش
را به پلیس دادند.
تظاهرات تودهای
که به قصر
ریاستجمهوری
رسید٬ مردم و
سربازان همدیگر
را در آغوش
کشیدند.
در روز
جمعه
اعتراضات به
اوج رسید و
هزاران نفر
بیرون وزارت
کشور٬ نمادِ
رژیم٬ گرد
آمدند. بسیاری
از سقف آن
بالا رفتند.
پلیس با شلیک
نارنجکهای
گاز اشکآور
پاسخ داد اما
فایدهای
نداشت. تودهها
در خیابان به
قدرت خود پی
برده بودند و
به درستی
سخنرانی رئیسجمهور
را نشانه ضعفش
دانستند. همهجا
این شعار مطرح
شد: بن علی
باید برود! بن
علی فیالحال
قول داده بود
کنار رود – در
سال ۲۰۱۴. اما
محاسباتش
زیادی خوشبینانه
بودند. مردم
در خیابان
خواهان
استعفای
بلافاصلهی
او بودند (و به
همین هم
رسیدند.)
رئیسجمهور
سابق با عجلهی
بسیار دولت
خود و
پارلمانِ
کشور را منحل
کرد٬ چمدانهایش
را بست و عازم
نزدیکترین
فرودگاه شد.
آقای بن علی و
خانوادهاش
تونس را ترک
گفتند و دنبال
پناهگاه میگردند.
اما حرف زدن
در این مورد
آسانتر از
انجام دادنش
است. واقعیت
تلخ زندگی این
است که وقتی
آدم موفق و
مرفه است٬
دوست زیاد دارد
اما به شکست
که میخورد
درها را به
رویش میبندند.
رئیسجمهور
نیکولا
سارکوزی با
ادب اما
قاطعانه تقاضای
دوست قدیمی که
میخواست
هواپیمایش را
در فرانسه
فرود بیاورد رد
کرد. آخرین
گزارشها میگوید
او از جده در
عربستان
صعودی سر در
آورده و آنجا
اعضای خاندان
صعود که حتما
خودشان هم
نگران هستند
در آیندهای
نه چندان دور
با سرنوشتی
مشابه روبرو
شوند استقبال
همدلانهتری
از او کردند.
گریزِ
شتابان رئیسجمهور
راه را برای
تحرکات در
بالا آماده
کرده و دست
نگران واشگتن
از پشت صحنه
عروسکها را
میچرخاند.
اولین قدم این
بود که محمد
قنوچی٬ نخستوزیر٬
بعدازظهرِ
جمعه در
سخنرانی
تلویزیونی
اعلام کرد به
عنوان رئیسجمهور
موقت سر کار
خواهد آمد و
وضعیت
اضطراری اعلام
کرد.
سربازان
شروع به پایین
کشیدن عکسهای
همهجاحاضرِ
آقای بن علی
از روی
تابلوها و
دیوارهای
ساختمانهای
عمومی در
سراسر کشور
کردهاند.
رهبران
امیدوارند با
حذف نشانههای
بیرونی حکومت
استبدادی٬
تودهها راضی
شوند و به
خانه بروند.
این به همان
کسانی که قبلا
حکومت میکردند
اجازه میدهد
تمام سطوح
قدرت را حفظ
کنند و به
مردم این توهم
را بدهند که
چیزی عوض شده.
انتظارِ
اینکه این
آدمها
اصلاحات
واقعی سیاسی و
انتخابات
آزاد و
منصفانه بیاورند
اوجِ حماقت
خواهد بود.
محمد غنوچی از
اعضای رهبری
رژیم کهن است.
او «آدمِ بن
علی» است. او
معمار همین
سیاستهای
اقتصادی بود
که در افتضاح
کنونی نقش
داشت. او از
آغاز در قلب
رژیم کهن
بوده. نمیشود
به او اعتماد
کرد که به نفع
منافع مردم
عمل کند.
ایشان خوب بلد
است راجع به
دموکراسی و
مشروطیت حرف
بزند اما خود
را بر اعلام
وضعیت
اضطراری با
کمک ارتش و نیروهای
امنیتی
استوار کرده
است.
این
تاکتیک ارتش و
نخبگان رژیم
برای سرکوب اعتراضات
و سپس تجدید
سیطره بر قدرت
است. واقعیت
پشت سردر
«دموکراتیک»
حفظ فرمانِ
وضعیت
اضطراری است
که تجمعات بیش
از سه نفر را
ممنوع میکند
و خاموشیِ
شبانه به
همراه دارد.
به نیروهای
امنیتی گفتهاند
به هر کس که
این دستورات
را زیر پا
گذاشت تیراندازی
کنند.
ریاکاری
امپریالیستها
همهی اینها
باعث شده زنگهای
خطر در
واشگتن٬
پاریس و لندن
به صدا در
بیاید. رویدادهایی
که
امپریالیستها
پیشبینی نمیکردند
و در مهار آن
قدرتی
ندارند٬ تکانشان
داده. انقلابها
به مرزها
احترام نمیگذارند٬
تا چه برسد به
مرزهای
مصنوعی که
امپریالیسم
در گذشته
ایجاد کرده تا
پیکرِ زندهی
مغرب عربی را
تکه تکه کنند.
آفریقای
شمالی و
خاورمیانه
برای منافع
اقتصادی و
استراتژیک
آمریکا و
اتحادیهی
اروپا٬ بخصوص
فرانسه٬
بنیادین است.
از مجدی عبدالهادی٬
تحلیلگر
مسائل در شبکه
عربی بی بی
سی٬ نقل قول
شد که: «زوال
آقای بن علی
میتواند کل
نظم
پسامستعمراتی
در آفریقای
شمالی و جهانِ
وسیعتر عرب
را به هم بزند.»
این حرف بسیار
درست است و به
قلب مساله دست
میبرد.
حالا که
تودهها
مستبدِ کهن را
با خیزش
قهرمانانه
سرنگون کردهاند٬
دولتهای
غربی یکی پس
از دیگری
خواهان
دموکراسی شدهاند.
رئیسجمهور
سارکوزی شانه
به شانه ی
شهروندان
تونس٬ که
سابقا تحت
قیمومیتِ
کشورش بود٬ ایستاده.
نیکولا
سارکوزی کلبیمسلکی
را به گونهای
هنری رسانده.
اگر جایزهی
نوبلِ
ریاکاری وجود
داشت بدون شک
او برنده میشد.
ایشان در ۲۸
آوریل ۲۰۰۸ در
یکی از
سفرهایش به
تونس اعلام
کرد: «کشور شما
درگیر تشویق
حقوق همگانی
بشر و آزادیها
بنیادین است...»
تنها چند ماه
بعد٬ دومینیک
استراوس
کاهن٬ مدیر
عامل صندوق
جهانی پول٬ که
در اواخر سال ۲۰۰۸ در
شهرِ تونس به
سر میبرد گفت
که رژیم بن
علی در تونس
«بهترین الگو
برای بسیاری
کشورهای
نوظهور» است.
این
آقایان نمیتوانند
ادعای نادانی
کنند. سالهای
سال است که
فعالین نقضِ
گستردهی
حقوق بشر در
تونس را محکوم
میکنند اما
این جلوی رئیسجمهور
فرانسه را
نگرفت تا
اولین (و یکی
از معدودترین)
در میان روسای
دولتها باشد
که پس از
«انتخاب مجدد»
تقلبی بن علی
در سال ۲۰۰۹ به
او تبریک
بگوید. حالا
همین آدمها
میتوانند با
بیشرمی
بگویند: «تنها
گفتگو میتواند
راهحل
دموکراتیک و
پایداری برای
بحران کنونی
بیابد.»
این کلمات
فریبکارانه
قرار است تلهای
باشند برای
ناآگاهان. از
تودههای
انقلابی میخواهند
دست از جنگیدن
بردارند و در
عوض وارد گفتگویی
دوستانه شوند –
با چه کسی؟
گفتگو با همان
آدمهایی که
سالهای سال
است آنها را
میدرند و
سرکوب میکنند٬
همان جلادانی
که دستانشان
آلوده به خون
مردم است. و
این پیشنهاد
دوستانه از
سوی چه کسی میآید؟
کسی که تا
همان لحظهای
که تودهها
این جلادان را
سرنگون
کردند٬ حامیشان
بوده. سارکوزی
در طولِ خیزش
مردم تونس
ساکت بود اما
دولتش تلاش میکرد
دیکتاتوری را
نجات دهد.
ارتش به
روی مردم
غیرمسلح آتش
گشود اما
سخنگوی دولت
فرانسه٬
فرانسوا
بارون٬ گفت
محکوم کردن
سرکوب «نشان
از دخالت» است –
انگار که حضور
دائمی ارتش
فرانسه در
بسیاری
کشورهای آفریقایی
که هیچ ربطی
به دموکراسی
سیاسی ندارند
از اول دخالت
نبوده.
برونو
لمر٬ وزیر
کشاورزی٬
علنا از بنعلی٬
دیکتاتور
تونس٬ دفاع میکرد.
او گفت بن علی
«آدمی است که
اغلب در قضاوت
اشتباه کرده»
اما «خیلی کار
کرده». نمیدانیم
این «خیلی کار»
که ایشان از
آن میگفت چه
بوده و خوب
بوده یا بد.
آنچه میدانیم
این است که
آلیوماری٬
وزیر امور
خارجهی
فرانسه٬ از
همکارش هم
فراتر رفت و
به بن علی «دانش
نیروهای
امنیتی ما» را
تقدیم کرد.
اینگونه بود
که
«دموکرات»های
پاریس به
دیکتاتوری در سرکوب
مردم خودش در
کشوری که
فرانسه ۷۳ سال
آنرا به
استعمار
کشیده بود
یاری رساندند.
عادتهای
قدیمی دیر میمیرند.
سه روز پس
از شلیک به
مردمِ بیسلاح٬
فرانسوا فیون
گفت «نگرانِ...
استفادهی
نامتناسب از
خشونت» است و
اینگونه
قربانیان و
جلادان را در
یک سطح قرار
داد. او پس از
این حقهی
همیشگی از همهی
اطراف خواست
خودداری
گزینند و راه
گفتگو را انتخاب
کنند. اما تا
بحال هیچ کس
نگفته چگونه ممکن
است با پلیسی
که به هر جسمِ
محرک شلیک میکند
«راه گفتگو را
انتخاب کرد.»
حالا که
بازی تمام شده
همهی این
«دموکراتها»
صف کشیدهاند
که به مردم
تونس مشورت
بدهند. و نه فقط
هم در پاریس.
باراک اوباما
لطف کرده و
خشونت علیه
شهروندان
تونسی را «که
در تونس به
ابراز صلحآمیز
نظرشان میپرداختند»
محکوم کرده.
اما چنانکه
از افشاهای
ویکی لیکس میدانیم٬
همین آدم از
همهی
واقعیات در
مورد رژیم
فاسد و
سرکوبگرِ شهر
تونس با خبر
بود و هیچ کاری
در موردش
نکرده بود.
حالا همین
ایشان میگوید:
«شجاعت و
منزلتِ مردم
تونس را تحسین
میکنم.» اما
با عجله اضافه
میکند: «از
همهی اطراف
میخواهم
آرامش را حفظ
کنند و از
خشونت
جلوگیری کنند
و از دولت
تونس میخواهم
به حقوق بشر
احترام
بگذارد و در
آینده ی نزدیک
انتخابات
آزاد و
منصفانه
برگزار کند که
نمایانگر
اراده و
آمالِ حقیقی
مردم تونس
باشد.»
همین آواز
را دارند از
همه طرف میخوانند.
لالاییِ آرامبخشی
است و مثل همهی
لالاییها
ساخته شده تا
تودهها را
دوباره به
خواب ببرد. از
مردم میخواهند
آرام باشند و
«از خشونت
جلوگیری
کنند.» آنچه
از تودهها میخواهند
این است که بیسر
و صدا به خانه
بروند٬ «آرام
بمانند» و مهمتر
از همه «از
خشونت
جلوگیری
کنند.» عجیب
نیست که همیشه
از تودهها میخواهند
آرام باشند٬
ساکت بمانند و
«از خشونت جلوگیری
کنند» در حالی
که پولدارها و
قدرتمندها
هستند که
انحصار خشونت
را در اختیار
دارند و از
این انحصار
برای دفاع از
قدرت و مزایای
خود استفاده
میکنند؟
مردم
گلولهها و
باتومهای
پلیس را از سر
گذراندهاند٬
جلوی چشمشان
رفقا و دوستان
و اقوامشان
مورد ضرب و
شتم وحشیانه٬
لگد٬ گازِ اشکآور٬
دستگیری٬ شکنجه
و قتل
ددمنشانه
قرار گرفتهاند.
حتی گذاشتند
جسدِ پارهپارهی
عزیزانشان
را ببینند.
حالا ازشان میخواهند
ساکت باشند٬
«از خشونت
جلوگیری کنند»
و مهمتر از
همه از خیابانها
کنار بروند٬
پراکنده شوند
و به خانه
بروند تا
بگذارند دار و
دستهای از
دزدان سرنوشتشان
را تعیین
کنند. شوخیِ
بیمزهای
است.
سرایتِ
شورش
کمیته
دفاع از خود
طغیان
نارضایتی
مردمی در تونس
و در کشور
همسایه٬
الجزایر٬
کابوسی برای
رهبران مستبد
در سراسر
آفریقای
شمالی و جهان
گستردهی عرب
است. رژیمهای
فاسد و مرتجعِ
آفریقای
شمالی و
خاورمیانه
همه بر خود میلرزند.
آنها میترسند
نمونهای که
تودهها در
تونس پیش
گذاشتهاند
فردا با
کارگران و
دهقانان
کشورهای دیگر٬
که آنجا هم
همین مشکلات
هست٬ دنبال
شود. همین است
که ظرف چند
روز شورش بر
سر افزایش
قیمت در شکر٬
شیر و آرد به
کشور همسایه٬
الجزایر٬
کشیده و به
مرگ حداقل پنج
نفر انجامیده
است.
به گزارش
الجزیره٬
جوانان شعار
میدادند
«برایمان شکر
بیاورید» و
تظاهرکنندگان
وارد انبارها
شدند تا در
اعتراض به
قیمتهای غذا
که در هفتهی
اول ژانویه
بین ۲۰ تا ۳۰
درصد بالا
رفته بود گونیهای
آرد را تصاحب
کنند. دولت
الجزیره برای
آرام ساختن
معترضین کاهش
فوری گمرک و
مالیاتِ
واردات را
اعلام کرده تا
قیمت غذا
پایین بیاید و
اعلام کرده که
دیگر شورشهای
غذا در کل
کشور «پشت سر
گذاشته شده.»
شورش در
چندین شهر
الجزایر تنها
وقتی فرو نشست
که دولت وعده
داد هرگونه
اقدام لازم
برای حفاظت از
شهروندانش در
مقابل هزینهی
روزافزون
معاش را انجام
دهد. لیبی٬
مراکش و اردن
هم طرحهایی
برای پایین
آوردن قیمت
کالاهای
بنیادین
اعلام کردهاند.
اما موقعیت در
الجزایر هنوز
بسیار بیثبات
است. یادمان
باشد که در
سراسر سال ۲۰۰۱
منطقهی
بربرنشینِ
جنوب الجزایر
(القبائل) صحنهی
شورشِ وسیع
بود. (این
منطقه در واقع
در شمالِ الجزایر
است و نه
جنوبِ آن-م.) در
مراکش هم رژیمِ
ارتجاعی
سلطان حسن
بسیار
ناپایدار است
و شباهتهای
بسیاری با
موقعیت تونس
دارد.
درست پیش
از سرنگونی بن
علی٬
عبدالرحمان
راشد٬ ستوننویس٬
در الشرق
الاوسط نوشت:
«بیشتر آنچه
جلوی اعتراض و
نافرمانی
مدنی را میگیرد
تنها مرزِ
روانی است.»
سرنگونی بن
علی و همچنین
تلاشهای
الجزایر برای
مماشات با خشم
بر سر افزایش قیمت٬
ترسی که مدتها
است نارضایتی
در کل منطقه
را عقب نگاه
داشته از میان
میبرد. اخبار
ماهواره و
رسانههای
اجتماعی میتواند
تاکتیکهای
استبداد را
کنار بزند و
به سرعت
نارضایتیهای
جوانان در
مناطق منزوی و
محروم را به
جنبشی وسیع
پیوند بزند.
شعلهی
شورش به سایر
کشورهای عرب
نیز گسترش مییابد.
مردم در سراسر
خاومیانه با
اینترنت و شبکههای
تلویزیونی
ماهواره در
منطقه جنبش انقلابی
در تونس را از
نزدیک دنبال
میکنند. در
این منطقه
بیکاری بالا
است٬ جمعیت جوان
روزافزون
است٬ تورم سر
به آسمان دارد
و شکاف بین
فقیر و غنی رو
به گسترش است
و همهی اینها
آتش را
افروختهتر
میکند.
الجزایر
همسایهی بغلدستی
تونس است اما
امان ۲۵۰۰
کیلومتر با
شهر تونس
فاصله دارد.
با این حال
دلیل خشم معترضین
یکسان بود و
خواستِ
استعفای
رهبران هم
همینطور.
سلطان
عبدالله دوم
که دید زمین
زیر پایش داغ
میشود دستور
داد قیمتها و
مالیات روی
بعضی غذاها و
سوختها کاهش
داده شود.
دولت قبلا ۱۴۱
میلیون پوند
در بودجهی
سال ۲۰۱۱ را
وقفِ یارانهی
نان کرده و
بسیاری از
فقرا در این
کشور ۷
میلیونی به
این مبلغ
وابستهاند.
از این پول
قرار است برای
کاهش قیمت
سوخت و همچنین
ایجاد شغل
استفاده شود
اما این پول
هم از آنهایی
است که هم کم
است و هم دیر
است.
به گزارش
الجزیره در
تظاهرات پلاکاردی
دیده شد با
این شعار:
«اردن فقط
برای پولدارها
نیست. نان٬
خطِ قرمز است.
از گرسنگی و خشم
ما بترسید.»
بیش از ۵۰۰۰ نفر
در سراسر اردن
در «روزِ خشم»
اعتراضاتی علیه
قیمتهای
روزافزون غذا
و بیکاری
سازمان دادند.
و در همین روز
بود که در جای
دیگری از جهان
عرب٬ رئیسجمهور
تونس پس از
هفتهها
تظاهرات
خشونتبار از
این کشور شمال
آفریقا گریخت.
دانشجویان
اردن و حامیان
حزب بعث هم
تظاهراتهایی
در اربد٬ کرک٬
سلط و معان
برگزار کردند
و خواهان
برکناری نخستوزیر٬
سمیر رفاعی٬
شدند. به
ادعای گزارشهای
رسمی پلیس
موفق شد با
حلقه زدن دور
تظاهرات آنها
را محدود نگاه
دارد و هیچ
دستگیری
انجام نشد.
مقامات اردن
اتفاقات تونس
را دیده بودند
و فهمیدند
برخوردهای
خشونت بار میتواند
اعتراضات را
به شورش
بکشاند.
به گزارش
وبلاگی
اردنی به نام
«امان نیوز» در
اعتراض موسوم
به «روز خشم»
مردم شعار میدادند:
«طبقهی متحد٬
دولتِ متحد
خون تو را
مکیده» و
پوسترهایی با
عکس نان تکان
میدادند.
توفیق
البتوش٬
شهردار سابق
کرک٬ در مصاحبه
با رویترز
گفت: «ما به
سیاستهای
دولت٬ قیمتهای
بالا و مالیات
مداومی که به
شورش مردم اردن
انجامیده٬
اعتراض میکنیم.»
گزارشی از
تام فایفر از
رویترز در روز
شنبه ۱۵
ژانویهی ۲۰۱۱
شامل نقل قولهای
بسیار جالبی
بود. ایمان٬
صاحب
رستورانی در
مصر که نمیخواست
نام کاملش را
بدهد٬ گفت:
«این اتفاق میتواند
هر جایی
بیافتد.
تصاویر
ماهواره و
اینترنت که
امروزه میتوانیم
ببینیم باعث
میشود مردمی که
معمولا عقب میکشند
اکنون
بتوانند
ببینند که
بقیه آنچه را
میخواهند به
دست میآورند.»
کمال
محسن٬
دانشجوی ۲۳
ساله لبنانی٬
گفت: «در این
گوشه از دنیا
به چنین چیزی
عادت نداریم.
در منطقهای
که مردم همیشه
میگویند: «چه
کنیم؟» این از
رویا بزرگتر
است.»
محسن٬ دانشجوی
لبنانی٬ میگوید:
«جوانان در
سراسر جهان
عرب باید به
خیابان
بیایند و همین
کار را انجام
دهند. وقت آن
رسیده که مدعی
حقوق خود
شویم. رهبران
عرب باید بسیار
هراسان باشند
چرا که چیزی
به جز ترس
ندارند که به
مردمشان
بدهند و وقتی
تونسیها
پیروز شوند٬
ترس میشکند و
آنچه اتفاق
میافتد
واگیردار
خواهد بود.
چیزی به آن
روز نمانده.»
در بین
تمام کشورهای
عرب٬ مهمترین
آنها مصر است
که طبقه
کارگری
قدرتمند دارد.
اخیرا در
مقالهای در
دیلی استار٬
روزنامهی
لبنانی٬
نگرانیها در
مورد آیندهی
این کشور
ابراز شد:
«هر کس که منتظر
انقلابی در کل
منطقه است
باید به مصر
نگاه کند که
نیمی از غذایی
که جمعیت ۷۹
میلیونیاش
مصرف میکنند٬
وارد میکند و
با تورم بیش
از ۱۰ درصدی سر
و کله میزند.
«با دستگاه
عظیم امنیتی
که به سرعت
اعتراضات بزرگ
خیابانی را
سرکوب میکند
و حزب اصلی
اپوزیسیون٬
اخوان
مسلمین٬ که از
سیاست رسمی
کنار گذاشته
شده٬
بزرگترین
چالش دولت از
سوی اعتصابات
کارخانهها
در کمربند
صنعتی دلتای
نیل میآید.
«کارزار
اینترنتی مصر
برای تغییر
سیاسی٬ که منتقدترین
صدای کشور
است٬
نتوانسته از
طبقات متوسط
پرحرف به
فقرای خیابانها
بکشد.
«لاله خلیلی٬
کارشناس
خاورمیانه در
دانشگاه
لندن٬ میگوید:
«شاهد شکاف
بزرگی بین
مبارزات
اقتصادی و
مبارزات
سیاسی در مصر
بودهایم.
اعتصابات در
جریان بوده
است اما به
عرصهی عمومی
کشیده نشده.»
«اما اگر
نارضایتی
روزافزون بر
سر تورم قیمت
غذا به اعتراض
عمومیتر
علیه رکود
سیاسی و
اقتصادی و
فقدان فرصتها
و آزادی بکشد٬
این وضع تغییر
میکند.»
صندوق
جهانی پول
گفته با توجه
به نرخهای
کنونی بیکاری
که بسیار بالا
است٬ منطقه باید
تا سال ۲۰۲۰٬ ۱۰۰
میلیون شغل
ایجاد کند.
اما در
موقعیتی که
قیمت
روزافزون غذا
و سوختِ
وارداتی سر به
فلک میزند و
بودجهها را
محدود میکند٬
چنین کاری
غیرممکن است٬
بخصوص در آن
کشورهایی که
ذخایر بزرگ
انرژی ندارند.
استفن کوک
از شورای
روابط خارجی٬
اتاق فکر آمریکایی٬
در مطلبی که
این هفته
نوشته میگوید:
«خطری هست که...
زیادی به این
استدلال که
«دولت عربی از
پس امور برمیآید»
دل خوش کنیم.
شاید شاهد
آخرین روزهای
(حسنی) مبارک
(رئیسجمهور
مصر) یا سایر
دیکتاتورهای
خاورمیانه نباشیم.
اما روشن است
که اتفاقی در
این منطقه در
جریان است.»
نیاز به
چشمانداز
انقلابی
کارشناسان
سیاسی
بورژوازی با
این فکر به
خود آرامش میدهند
که نمونهی
تونس گسترش
نمییابد و
دولتهای
خودکامه از
رباط تا ریاض
سرنگون
نخواهند شد
چرا که جنبشهای
اپوزیسیون
ضعیف و بیروحیه
هستند. اما
این استدلال
به کلی دور از
واقعیت است.
خیزشِ
تونس را
اپوزیسیون
این کشور٬ که
آن هم ضعیف و
بیروحیه
است٬ سازمان
نداد. این
خیزش
خودبخودی
تودهها بود و
دقیقا به این
علت غیر قابل
توقف بود که
سازمان
رفورمیست
«مسئولی» وجود
نداشت که آنرا
به مجراهای
امن بکشاند.
ضعف یا فقدان
سازمانهای
تودهای
رفورمیست
نشان نه از
قدرت رژیمهای
مستبد که از
ضعفِ آنها میدهد.
همینکه تودهها
دست به حرکت بزنند٬
اوضاع مثل
ماشینی میشود
که بدون ترمز
در سراشیبی
افتاده.
چنانکه
در رابطه با
ایران گفتیم٬
مشخصهی
خودبخودیِ
جنبش در عین
حال هم قدرت
آن هست و هم
ضعفش. تودهها
در تونس آنقدر
قدرت داشتند
تا رژیمی فاسد
و گندیده را
سرنگون کنند.
اما سوال این
است: اکنون چه
میشود؟
نظار
امامی٬ یکی از
رهبران حوزهی
پِ تِ تِ
اتحادیه
عمومی
کارگران تونس
در مصاحبه با
مدیاپارت
ظهرِ روز
دوشنبه در شهر
تونس گفت:
«مشکل بزرگ ما
فقدان چشمانداز
سیاسی است.
هیچ حزبی ظهور
نکرده؛ حزب مترقی
دموکرات (حزب
اصلی
اپوزیسیون)
زیادی ضعیف
است. «اتحادیه
کارگران» جای
اپوزیسیون را
گرفته تا شعارها٬
فعالیتهای
همبستگی و ... را
مطرح کند اما
تا جایی که به
پروژه (سیاسی)
بر میگردد...
با این همه
رژیم واقعا بیثبات
شده و این
واقعا بیسابقه
است.»
اما مورفی
استاد
دانشکدهی
دولت و مسائل
بینالمللی
در دانشگاه دورهام
و کارشناس
امور تونس
است. بی بی سی
از او پرسید:
«آیا آنها
(اپوزیسیون
قانونی) میتوانند
چیز بیشتری
برای مردم
تونس به
ارمغان بیاورند؟»
پاسخ
ایشان
اینگونه بود:
«احتمالا نه.
اما اگر
دموکراسی
قرار باشد
بیاید٬ شورای
رهبری باید از
همان ابتدا
نشان دهد که شاهد
اصلاحات
بنیادین در
نظام احزاب
سیاسی٬ روند
انتخابات٬
آزادی تجمع٬
حقوق مدنی و
آزادی رسانهها
پیش از
انتخابات
خواهیم بود.
«پایان سریع
وضعیت
اضطراری و
نشانهی
روشنی که
کمیتهی
بررسی در مورد
فساد که چند
روز پیش اعلام
شد مستقیما به
فعالیتهای
طوایفِ بن علی
و طرابلسی میپردازد٬
نقش مهمی
خواهد داشت تا
مردم تونس را قانع
کند که این
دفعه به وعدههای
حکومت مشروطه
عمل میشود و
این بار آشتی
ملی واقعا به
معنای کلمه اجرا
میشود و ارتش
در دفاع از
ثبات دوباره
دست به دفاع
از حکومت
استبدادی نمیزند.»
ما میتوانیم
مطمئنانه پیشبینی
کنیم که در
هفتهها و ماههای
پیشرو ارتشی
از «دوستان
دموکراسی» بر
سر تونس خراب
میشود:
نمایندگان
اتحادیههای
کارگری «آزاد»
با چمدانهای
پر از دلار٬
مردان
کراواتی از
آمریکا و اتحادیهی
اروپا٬ هزار
هزار سازمان
غیردولتی٬
انترناسیونالِ
«سوسیالیستی»٬
بنیاد فردریش
ابرت و سایر
سازمانهای
«محترمِ»
سازمان سیای
آمریکا که همه
صف میکشند تا
مشورتهای
خود و (برای
کسانی که حاضر
به پیروی از
این مشورتها
باشند) منابع
مادی قابل
توجه تقدیم
کنند. هدف اینها
را میتوان در
یک کلمه خلاصه
کرد: احیای
نظم.
نظم را به شیوههای
مختلف میشود
احیا کرد.
ضدانقلاب را
میتوان در
لباس
دموکراسی یا
دیکتاتوری
اجرا کرد.
جانشینان بن
علی و حامیان
امپریالیست
آنها
امیدوارند آنچه
را او با
گلوله و باتوم
نتوانست به
دست بیاورد با
لبخند و
کلماتِ
مهربانانه به
کمک دلار و
یورو به دست
بیاورند. اما
هدف همان است:
کنار زدن مردم
از خیابانها
تا کارگر سر
کارش
بازگردد٬
دهقان به
مزرعهاش و
دانشجو سر درسهایش.
آنچه آنها
پرشورانه میخواهند
بازگشتی سریع
به وضع عادی
است: یعنی بازگشتی
سریع به همان
بردگی کهن تحت
نامی جدید.
به این
«دموکرات»های
ریاکار هیچ
اعتمادی نمیشود
کرد. همین
دولتها
بودند که از
رژیم
دیکتاتوری
زینالعابدین
بن علی حمایت
میکردند.
شرکتهای
بزرگ غربی
سودهای کلانی
در این کشور
میساختند و
دلیلی
نداشتند از
دستمزدهای
پایین که اصلا
بنیانِ
سودهایشان
بود٬ شکایت
کنند. این
خانمها و
آقایان سالهای
سال سکوت
مودبانه خود
در مورد رژیم
گندیده و
سرکوبگر تونس
را حفظ کردند
چرا که همین
رژیم از
سودهایشان
دفاع میکرد.
حالا که رژیم
سرنگون شده
ناگهان صدایی
پیدا کردهاند
تا تقاضای
«آرامش» کنند.
رویدادها
با سرعت رعد و
برق پیش میرود.
همین الان من
که این خطوط را
مینویسم
غنوچی جای خود
را به سخنگوی
پارلمان٬ فواد
المبزع٬ داده
است که میکوشد
دولت وحدت ملی
سر هم کند تا
ظرف ۶۰ روز
انتخابات
جدید فراخوان
دهد. این نشان
میدهد که
رژیم ضعیف و
پر از شکاف
است.
کارگران
و جوانانِ
تونس٬ مراقب
باشید! آنچه
فتح کردهاید
حاصلِ مبارزات
و فداکاریهای
قهرمانانهی
خودتان است.
نگذارید آنچه
را با خون
بردید با جعل
از شما
بگیرند! به سخنرانیهای
زیبا و وعدههای
توخالی
اعتماد نکنید.
تنها به قدرت
خود٬ سازمانٔهی
خود و ارادهی
خود اعتماد
کنید.
طرحِ «دولت
ملی» یعنی
دولتی با حضور
انواع احزاب
سیاسی قانونی
و شاید یکی دو
حزب دیگر که
ارتش آنها را
خطری برای
ثباتِ کشور و
روابطش با
متحدین مهمی
همچون آمریکا
و اتحادیهی
اروپا نمیداند.
این حقهای
دیگر است.
«اپوزیسیون
قانونی» پر از
فرصتطلبان
ضعیف و بزدل
است که سالها
همدستی با (یا
تسلیم به)
رژیم بن علی
آلودهشان
کرده است.
مردم تونس
ابله یا کودک
نیستند که با
حرفهای
ریاکارانه به
خواب بروند.
آنها نباید
پراکنده شوند
که بر عکس
باید بر بسیجِ
خود
بیافزایند و
به آن شکلی
سازمانیافته
و همگانی
بدهند. به
بقایای رژیم
کهن نباید رحم
کرد. نباید
گذشت این
جانیان اجازه
یابند نسخهی
«دموکراتیک»جدیدی
از رژیم کهن
را تجدید
سازمان دهند.
زمانِ حرف زدن
خیلی وقت است
گذشته. دسیسه
بس است! مرگ بر
دولت! پایان
فوریِ وضعیت
اضطراری!
آزادی کامل
تجمع٬
سازماندهی و
بیان! پیش به
سوی مجمع
موسسان
انقلابی!
انحلال فوری
تمام نهادهای
سرکوبگر و
دادگاه مردمی
برای قاتلین و
شکنجهگران!
برای
دستیابی به
این خواستهها
باید اعتصابی
عمومی در کل
کشور سازمان
داد. طبقهی
کارگر تنها
نیرویی است که
وزن لازم برای
سرنگونی رژیم
کهن و بازسازی
جامعه از بالا
تا پایین را
دارد.
پرولتاریا
باید خود را
در صدرِ جامعه
قرار دهد. این
تنها راه
پیشروی است.
خواستِ اعتصاب
عمومی فیالحال
بین بخشهایی
از اتحادیه
عمومی
کارگران تونس
بازتاب پیدا
کرده است. طبق
گزارشها٬
اعتصابهای
عمومی منطقهای
هفتهی گذشته
در چند منطقه
صورت گرفت
(قصرین٬ صفاقس٬
قابس٬ قیروان
و جندوبه).
برای
تدارک اعتصاب
عمومی٬کمیتههای
عمل باید در
تمام سطوح
تشکیل شوند:
محلی٬ منطقهای
و کشوری.
زندگی خود به
ما میآموزد
که تنها راه
دستیابی به
آزادی و عدالت
از طریق عمل
مستقیم تودهها
است. در تونس
مساله قدرت به
روشنی مطرح
شده. سازماندهی
و بسیجِ کل
مردم برای رقم
زدن سرنگونی
قاطعانهی
رژیم کهن
ضروری است.
در تمامِ
طولِ شبِ
گذشته شاهد
گزارشهای
غارتِ گسترده
بودهایم.
روشن است که
پلیس و مامور
نفوذیهای
وفادار به بن
علی اینها را
سازمان دادهاند.
آنها میخواهند
موقعیتی از
آشوب ایجاد
کنند که امیدوارند
بهشان امکان
دهد انقلاب را
از مسیر خارج
کنند تا
دوباره سر کار
برگردند. در
عین حال خبرِکمیتههای
محله را که
برای دفاع از
خود به پا شده
هم شنیدهایم.
کارگران
باید با
سربازانی که
سمت آنها را
میگیرند
پیوند برقرار
کنند. باید
فراخوانی به سوی
صفوف ارتش
برای شکلگیری
کمیتههای
سربازان و
مرتبط ساختن
آنها با مردم
صادر شود.
کارگران و
دهقانان باید برای
دفاع از خود
سلاح بگیرند و
در تک تکِ کارخانهها٬
مناطق و
روستاها
میلیشیای
مردمی بر پا
شود تا نظم
حفظ شود و
مردم از خود
در مقابل
راهزنان و
ضدانقلابیون
دفاع کنند.
این امر برای
موفقیتِ انقلاب
حیاتی است.
احیای
مارکسیسم در
جهان عرب
شکی ندارم
که سر و کلهی
آدمهای
«هوشمندی» که
به دلیل عجیب
و غریبی خود
را مارکسیست
میدانند
پیدا میشود
که بگویند آنچه
در تونس صورت
میگیرد
«انقلاب نیست».
گرچه راستش را
بخواهید خودشان
هم نمیدانند
چیست. تروتسکی
در کتاب خود٬
«انقلاب
مداوم» منشویکها
را با معلم
پیر مدرسهای
مقایسه میکند
که سالها
درسِ بهار
داده بود. آنگاه
یک روز صبح
پنجره را باز
کرد و همینکه
نورِ درخشان
خورشید و صدای
پرندگان از
راه رسید٬
محکم آنرا
بست و گفت اینها
انحراف شنیعی
از طبیعتند.
مارکسیستهای
حقیقی از
واقعیتِ زنده
و نه از
الگوهای بیجان
آغاز میکنند.
انقلاب در
تونس از
بسیاری جهات
شبیه انقلاب
فوریه در
روسیه در سال ۱۹۱۷ است.
انقلاب به
روشنی آغاز
شده اما تمام
نشده. موفق
شده رژیم کهن
را سرنگون کند
اما هنوز نتوانسته
چیزی به جایش
بنشاند. از این
رو ممکن است
انقلاب شکست
بخورد٬ بخصوص
در فقدان
رهبری حقیقتا
انقلابی.
اگر بخاطر
حضور حزب
بلشویک نبود٬
انقلاب فوریه
به شکست میانجامید.
باضافه اگر
بخاطر حضور
لنین و تروتسکی
نبود٬ حزب
بلشویک قادر
نمیبود نقشی
را که بازی
کرد٬ بکند.
رهبری نزد رهبران
رفورمیست
شوراها باقی
میماند و
انقلاب به
ورشکستگی میانجامید.
اگر این اتفاق
افتاده حتما
سر و کلهی
همین
مارکسیستهای
«هوشمند» پیدا
میشد که کتابهای
آنچنانی
بنویسند و
توضیح دهند که
البته که
انقلابی در
روسیه صورت
نگرفته و علت
هم الف و ب و ج و
د بوده است.
این مقاله
را که آماده
میکردم و
گزارشهای
مختلف را که
روی اینترنت
میخواندم
دست بر قضا
چندتایی
وبلاگ
آنارشیست هم
خواندم. برایم
جالب بود که
نه فقط بین
مارکسیستها
که بین
آنارشیستها
هم آدمهای
«باهوش» پیدا
میشود.
نویسندهی
یکی از این
وبلاگها به
تلخی شاکی بود
که چرا از
انقلاب در
تونس به این
علت که مطابق
تعصبات
آنارشیستها
نیست حمایت
نمیشود. این
فرد حداقل
غرایزِ سالم
انقلابی دارد بر
خلاف ملالغتیهایی
که به انقلاب
تونس٬ جوازِ
تولد نمیدهند
چون با مفهومهای
ابلهانهی
خودشان جور در
نمیآید.
سالهای
سال است که
این فکر را با
دقت و حوصله
پراکندهاند
که بین تودههای
خاورمیانه و
آفریقای
شمالی بنیانی
برای سوسیالیسم
و مارکسیسم
وجود ندارد.
ادامهی این
استدلال این
است که اگر هم
مخالفتی وجود
داشته باشد
تحت پرچم
بنیادگرایی
اسلامی است. اما
این استدلال
تا مغزِ
استخوان غلط
است و رویدادهای
تونس آنرا رد
کرده است.
زنان جوانی که
برای مقابله
با پلیس به
خیابانها
آمدند برقه به
سر نداشتند.
اینها آدمهای
تحصیلکرده و
خردمندی
هستند که به
خوبی٬
فرانسوی و انگلیسی
صحبت میکنند.
آنها نه
قانون شریعه
که حقوق
دموکراتیک و
شغل میخواهند.
آن باصطلاح
چپهایی که با
بنیادگرایی
اسلامی لاس میزدند
خبر از نخوتِ
خود نسبت به
سطح درک
کارگران و
جوانان عرب میدهند.
زدن رنگ
گرایشی
انقلابی به
بنیادگرایان
خیانت به
آرمان
سوسیالیسم
است. انقلاب
آیندهی جهان
عرب نه زیر
پرچم سیاه
بنیادگرایی
اسلامی که زیر
پرچم سرخ سوسیالیسم
صورت خواهد
گرفت.
در گذشته
سنت قوی
سوسیالیستی و
کمونیستی در جهان
عرب موجود
بود. اما
جنایات
استالینیسم
وحشتناکترین
تاثیر را بر
این بخش از
دنیا داشتهاند.
احزاب
کمونیست تودهای
در عراق و
سودان با
سیاستِ
خائنانهی «دو
مرحلهای» که
قدرت را
دودستی تقدیم
«بورژواهای
مترقی» همچون
قاسم و نمیری
کرد٬ نابود
شدند. این به
نابودی
پیشتازِ
کمونیست و تثبیت
رژیمهای
دیکتاتوری
مثل رژیم صدام
حسین و تمام
آنچه این
برای مردمان
خاورمیانه در
بر داشت٬ انجامید.
طبیعت از
خلا بیزار
است. سیاست
نیز همینطور.
در خلایی که
فروپاشی استالینیسم
به جا گذاشته
بود٬
بنیادگرایان اسلامی
پا گذاشتند که
لباس
«ضدامپریالیست»
به تن کرده
بودند علیرغم
این واقعیت که
امپریالیسم
آمریکا جهتِ
مبارزه با
«کمونیسم» و
جنگ با نیروهای
شوروی در
افغانستان
ازشان حمایت
کرده و بهشان
پول داده بود.
کافی است به
یاد آوریم که
اسامه بن لادن
پیش از آنکه
با دوستان
قدیمیاش در
واشنگتن
دعوایش شود٬
مامورِ
سازمان سیا
بود.
در
تظاهرات
امروز
بعدازظهر (۱۵
ژانویه) در
بروکسل رفیقی
خبر از صحبت
خود با زن
مسنی تونسی
داد. او
پرسیده بود:
»در تظاهرات
ما در تونس
مردان ریش
بلند دیدهای؟
نه! چون ما
برای آزاد
کردن خودمان
به چنین آدمهایی
نیاز نداریم.»
همیشه از
بنیادگرایان
به عنوان
وسیلهی
انحراف توجه
تودهها از
انقلاب
سوسیالیستی
استفاده شده.
اتفاقی نیست
که به رشید
غنوشی٬ از
رهبران
اسلامی٬ اجازه
دادهاند از
تبعید
بازگردد و
حالا رسانههای
تونس کلی او
را در بوق و
کرنا کردهاند.
خیلی از مردم
میگویند: «ما
بن علی را
بیرون نکردیم
تا اسلامیستها
را بیاوریم!»
بسیار مهم
است تاکید
کنیم که اکنون
برای اولین
بار
دیکتاتوری
عرب به دست
خود مردم و
بدون دخالت از
بیرون سرنگون
شده است. این
گسستی قاطع از
نگاهی
تقدیرگرایانه
است که
متاسفانه در
جهان عرب رایج
شده و میگوید:
«بله مبارزه
زیاد کردیم
اما همیشه
شکست خوردیم.»
نکتهی مهمی
است که در
تظاهرات
امروز در
بروکسل شعار
اصلی این بود:
«بله٬ میتوانیم!»
یکی
از فعالین
جنبش که برای
وبسایت
«nawaat.org »٬
یکی از
صداهای شورش٬
مینوشت در
مورد تاثیر آن
بر سایر
کشورها گفت:
«مردم تونس به
کل جهان و
بخصوص به
سرکوبشدگان
جهان عرب درسی
دادهاند: از
هیچ کس چیزی
انتظار
نداشته مباش و
از خودت همه
چیز را انتظار
داشته باش و
بر آن ترسی که
ارادهات را و
نیرویت را فلج
میکند٬ غلبه
کن.»
سنتهای
سوسیالیستی
هنوز زندهاند
و اکنون قدرت
مییابند. نسل
جدیدی از
فعالین عرب در
شرایط بحران
سرمایهداری
بزرگ میشود.
این نسل در
جریان مبارزه
زود یاد میگیرد.
آنچه به
دنبال آن است٬
افکارِ
مارکسیسم است.
کارِ فوقالعادهی Marxy.com شروع به
تولید نتایج
مهم کرده است
نه فقط در
دفاع از افکار
و اصولِ مارکسیسم
که در
سازماندهی
همبستگی و کار
عملی انقلابی٬
چنانکه
کارزار آنها
در حمایت از
انقلاب تونس
نشان میدهد.
دیشب در
برنامهای در
تلویزیونِ
«نسمه»
(تلویزیون
مغربِ عربیِ
بزرگ) در
تونس با حضور
روشنفکران و
روزنامهنگاران
سوالی مطرح شد
که ثروتی که
خانوادهی بن
علی از مردم
دزدیده چگونه
باید پس گرفته
شود. یکی از
روزنامهنگاران
گفت: باید
بانکها و
تمام داراییهای
طایفهی
طرابلسی را
ملیسازی
کنیم. آنوقت
دیگری گفت:
«بهار تونس» و
دیگری سریع
اضافه کرد:
«بله از آن
مقالهی
مارکسیستی
(اشاره به
عنوان اولین
مقالهی
Marxy.com در
مورد شورش در
تونس) باخبریم
اما هنوز به
آن بهار
نرسیدهایم.»
این
اتفاقی کوچک
است اما خبر
از بازتاب
افکار مارکسیسم
در میان چپ در
تونس میدهد.
آنچه در تونس
دیدهایم
چیزی کمتر از
آغاز انقلاب
جهان عرب نیست٬
رویدادی غولآسا
که مسیر تاریخ
جهان را عوض
میکند. شعلههای
انقلاب از
کشوری به کشور
دیگر٬ از
اقیانوس اطلس
تا رود فرات٬
سرایت میکند.
جنبش انقلابی
رشد میکند و
بلوغ مییابد
و خود را به
سطحِ وظایفی
که تاریخ طلب
میکند میرساند.
نیروهای
مارکسیسم که
شانه به شانهی
تودهها نبرد
میکنند در
کنار آنها
رشد میکنند.
انقلاب جهان
عرب یا به
عنوان
انقلابی سوسیالیستی
پیروز میشود
و یا هرگز
پیروز نخواهد
شد.
· مرگ
بر رژیم فواد
المبزع!
· برقراری
فوری حقوق
کامل
دموکراتیک!
· پیش
به سوی مجلس
موسسان
انقلابی!
· پیش
به سوی مصادرهی
داراییهای
نامشروع دار و
دستهی
طرابلسی!
· پیروزباد
کارگران و
جوانان تونس!
· زنده
باد انقلاب
سوسیالیستی
جهان عرب!
لندن٬ ۱۵
ژانویهی ۲۰۱۱
منبع: «در
دفاع از
مارکسیسم»٬ وبسایت
گرایش بینالمللی
مارکسیستی (http://www.marxist.com )٬ ۱۵ ژانویه ۲۰۱۱