چگونه
کودتای نظامی
هندوراس موجب
تولد سازمان "مقاومت
فمینیستی" شد!
نوشته
آدلای کاریاس
ترجمه
آزاده ارفع
مثل
این که کودتا
دیروز به وقوع
پیوست. در خانه
بودم که صدای
مهیبی مرا از
خواب پراند. من
در سال 1975 در
زمان
دیکتاتورها
و کودتا چی ها
به دنیا آمدم
اما اتفاقاتی
را که از آن
روزها برایم
تعریف می کنند
بیاد نمی
آورم.هنگامی
که
مردم صبح چشم
از خواب
گشودند کشورشان
اشغال شده بود و
رادیو و
تلیویزیون بطور
دائم خبر تسخیر
قدرت توسط
نظامیان را
پخش می کردند.
هواپیماهای
جنگی در حال
چرخ در آسمان مرا
دچار وحشت می
کردند. بی
تردید اینها
خاطرات
تاریخی، جمعی
و ناخودآگاهی
است که فراتر
از آن چیزهایی
است که ما
آنرا به شخصه تجربه
کرده بودیم.
تلویزیون
را فورا" روشن
کردم تا از
حوادث مطلع
شوم. صحنه ها
باورنکردنی
بودند... کاخ
ریاست جمهوری
در اشغال ارتش
قرار داشت و
تلویزیون خبر ربوده
شدن "مل
زلایا" و
انتقال
اجباریش به کشور
کوستاریکا را
پخش می
کرد.روبرتو
میشل اتی،
نماینده
کنگره ملی ،
جایگزین
زلایا شده و
رئیس جمهور
شده بود. بعد
از 15 دقیقه برق
ها رفت و پخش
برنامه های
تلویزیونی ناگهان
قطع شد.
نمیدانستم چه
بکنم. به
دوستان
فمینیستم زنگ
زدم و پرسیدم
که ما حالا چه
باید بکنیم؟
"مل
زلایا" برای من
و خیلی های
دیگر یک
قهرمان نبود،
روزنامه های
اصلی کشور ما
رابطور دائم با
اخبار فساد و
ناهنجاری های
سیاسی دولت
"مل زلایا"
بمباران می کرد
ند. آنها در
عین حال به
طور
بدخواهانه ای
همه اخبار
مربوط به
مزایا و دست
آوردهای
الحاق
هندوراس به
پیمان
آلبا(1)را دست
کاری می
کردند. الحاق
هندوراس به
آلبا اجازه می
داد که کشور
ما وام هائی
با شرایط
مناسب و یا
کمک های
بلاعوض
دریافت کند
ونفت را به
عنوان وسیله
سوخت با قیمت
مناسب تامین
کند. روزنامه
های اصلی کشور
همچنین
افزایش شصت
درصدی حداقل
حقوق کارگران
توسط "زلایا"
را نادیده می
گرفتند و این
در حالی است
که حقوق
کارگران هندوراس
در شمار پائین
ترین ها در
آمریکای مرکزی
می باشد. آنها
همچنین
درباره
اقدامات "زلایا"
علیه
دیناسورهای
سرمایه، که
تمامی ثروت
ملی را در دست
دارند سکوت
اختیار می
کردند.
اقداماتی که
به نفع اکثریت
محروم جامعه
بود.
هنگامی
که "مل
زلایا"
پیشنهاد رفراندوم
برای برگزاری
مجلس موسسان
را ارائه کرد
بعضی از
سازمان های
فمینیست و
زنان تصمیم
گرفتند از این
پیشنهاد
حمایت کنند.
اگرچه در
ابتدا مردم با
این پیشنهاد
با سوء ظن
برخورد می
کردند اما "مل زلایا" موفق شد
حمایت بخش
وسیعی
از جنبش توده
ای را بدست
آورد.برگزاری مجلس
موسسان
برای جنبش
های توده ای
یک فرصت
تاریخی برای
به رسمیت
شناخته شدن
درخواست
هایشان بود.
در
کشور ما
پیشینه ای
برای یک اتحاد
میان بخشی از
جنبش فمینیستی
و رئیس جمهوری،
که پیشنهاد
دهنده
رفراندوم
برای برگزاری
مجلس موسسان
بود، وجود
داشت. این
پیشینه
تاریخی به
قرار زیر بود :
در آپریل 2009
گروه های
مذهبی
بنیادگرا
موفق شدند که
رای مجلس ملی
را در ممنوع
کردن استفاده
از قرص
های ضد حاملگی
اضطراری(ا سی
پی) به دست
آورده و این
ممنوعیت را به
تصویب مجلس برسانند.
ابن ممنوعیت
در حالی انجام
می شد که از
سال 1992 استفاده
از این قرص ها در کشور
قانونی شده
بود. فمینیست
ها با رئیس
جمهور مذاکره
کرده و
یک پیمان
سیاسی با وی منعقد
کردند. از پی
این توافق "
زلایا" در
نوزدهم ماه مه
قانون
ممنوعیت
استفاده از "قرص
های ضد حاملگی
اضطراری" را
وتو نمود . یکی
از اولین
اقدامات مجلس بعد
از کودتا و
نصب رئیس
جمهور جدید،
بجای رئیس
جمهور منتخب،
ممنوع کردن
قانون
استفاده و
توزیع این قرص
ها بود .
در 28
ژوئن حضور
نظامیان در
خیابان ها و
در کاخ ریاست
جمهوری نشان
دهنده خطرناک
بودن اوضاع و
برگشت کشور به
زندگی در دوره
کودتا بود. در
چنین شرایطی
صبح خیلی زود
فمینست ها در
برابر
ساختمان
ریاست جمهوری
تجمع کردند.
ما از مناطق
گوناگون آمده
و در این تجمع
بهم پیوسته
بودیم. چهره
های ما بیان
گر ترس و تحقیری
بود که به ما
روا شده بود.
یادم هست که
یکی از خواهران
پلاکاردی را
همراهش آورده
بود که بر روی
آن نوشته شده
بود "فمینیست
ها در مقاومت
"! این اولین
بار بود که ما
خودمان را به
این نام اسم
گذاری می
کردیم.بدین
ترتیب در آن
تجمع، در میان
دود آتش
و صفیر
پرتاب
گلوله ها،
جنبش ما متولد
شد.
بعد
از کودتا و در
اولین فرصت
سازمان های
فمینیستی و
گروه های
وسیعی از جنبش
زنان با هم
ملاقات کرده،
در باره وضعیت
کشور به بحث
نشسته و در
باره فعالیت
های آینده خود
برنامه ریزی نمودند.برای
اولین بار بعد
از مدت طولانی
موفق شدیم
کنار هم نشسته
و با هم
صحبت کنیم و
آن هم
در باره
مسائلی که
برای مدت های
طولانی از
برنامه ما حذف
و به فراموشی
سپرده شده بود
.
تقریبا
همیشه بعد از
هر راه پیمایی
ما با شور و
هیجان با هم
ملاقات می
کردیم. خوشحال
و سرشار از
انرژی و پراز قدرتی
که از خیابان
ها گرفته بودیم.
بوی دود و گاز
اشک آور می
دادیم در حالی
که آثار زخم
های درگیری بر
چهره های ما
نقش بسته بود.
این ملاقات ها
مکانی بود که درکنار
هم می
ایستادیم، همدیگر
را در آغوش می
گرفتیم و به
خودمان آرامش
می دادیم . این
تجمع ها
همچنین
مکانی
برای بررسی و
تجزیه و تحلیل
اوضاع سیاسی
کشور بود.
به
جرئت می توانم
بگویم که
فمینیسم از
اولین جنبش های
اجتماعی بود
که تلا ش
میکرد با تامل
به
تحلیل وقایع
بپردازد. ما
تلاش کردیم
دانش جمعی
تولید کنیم.
دانشی که
مبتنی بر
تجارب اعضای
قدیمی و
دیدگاه ها و
انرژی زنان
جوان شرکت
کننده در جنبش
بود. رفقای ما
در آمریکای
مرکزی، جنوبی
و شمالی نیز
از اولین
روزهای کودتا
از ما حمایت
کرده و
برای رسیدن
به اهدافمان پیوسته
به ما یاری رساندند.
آن چه را
انجام داده
ایم
در
اولین روزهای
پس از کودتا
درخواست
بلاواسطه و
فوری ما متوقف
کردن سرکوب
نظامیان و
برگشت به
شرایط
قانونیت قبل
از کودتا بود.
امری که مشوق
و هدایت کننده
ما برای
پیوستن به این
مبارزه بود.
اما از آغاز
این مبارزه ما
متوجه شدیم که
اکنون زمان آن
است که
درخواست های
خودمان را طرح
کنیم و مرزهای
برنامه
فمینیستی مان
را گسترش
دهیم. در
خیابان ها پرچم
رنگی مارا که
با
آرزوهایمان
نقاشی و بر
آنها آمیزه ای
از پروانه
ها ، زنان و گل
ها نقش بسته
بود، می شد
دید." تگوسی گالپا"
( پایتخت
هندوراس) و
شهرهای دیگر
پر از دیوار
نوشته های ما
شدند. شعارهای
ما ..."دست
ها از زنان و
دموکراسی
کوتاه"
، "در جایی که
ستم باشد
انقلاب خواهد
شد" ، " توقف
کشتار زنان"،
"خشونت علیه
همجنس گرایان
زن باید متوقف
شود" ، " آزادی
سقط جنین" ... در
تظاهرات ها
شنیده می شد. زمانی
که ما تظاهرات
می کردیم
هزاران نفر از مردم
هندوراس
درخواست های
خود را برای
صلح ، آزادی،
برابری،
دموکراسی و
قانون مطرح می
کردند.
نمی
توانیم انکار کنیم
که پیشنهادات
ما اغلب در
جنبش مقاومت
پذیرفته نمی
شد. در
هندوراس، مثل
اکثر کشورهای
آمریکای لاتین
، جنبش فمینیستی
در اواسط دهه
80 از یک
گُسست
رادیکال و
دردناک از
جنبش چپ
و سایر جنبش
های اجتماعی ظهور
کرد.
فمینیسم ، با
برنامه رهایی
بخش خود تلاش
کرد که رابطه
قدرت میان دو
جنس را تغییر
دهد. امری که
مستلزم کاهش
بخشی از قدرت
اقتصادی و
سیاسی مردان
بوده ودر عین
حال موجب
ایجاد شکاف
میان فمینیسم
و دیگر جنبش
های اجتماعی
می شد . در
هندوراس پیش
داوری ها،
تبعیض جنسی و
سنت های مردسالارانه
زن ستیز به
ویژه در نسل
های قدیمی همچنان
وجود دارد.
ماجرا همانطور
است که در دهه 70
و 80 بود. به ما
گفته می شد که
مطالبات مان
را به " بعد "
موکول کرده و
فعالیت های
مان را، حول
مبارزه ای که
اکنون عمده
است، یعنی"
مبارزه با
نظامیان و
دیکتاتوری"
متمرکز کنیم.
این
دیدگاه در
میان جنبش های
اجتماعی و جنبش
عمومی زنان
سیطره داشته و
به طور دائم در عمل و
اندیشه
آنها بازتولید
می شود . فمینیست
ها متهم می
شوند که به
مسائل دیگر بی
توجه بوده و
بطور اخص فقط
به مسائل زنان در عرصه
هائی مانند اقتصاد،
حقوق، حق داشتن
زمین،
اشتغال،
مسکن، نحوه
توزیع منابع
موجود در
جامعه می
پردازند. از
سوی دیگر میان
ما فمینیست ها
و سایر زنان متشکل(
در خارج از
جنبش
فمینیستی)
مسائلی وجود
دارد؛ نظیر
مبارزه قدرت،
تلاش برای
برقرار کردن
نوعی رابطه
عمودی با ما و
تنزل دادن
جنبش زنان به
مثابه یک
نیروی حمایت
کننده. وجود
این مسائل مانع
از ائتلاف و پایه
ریزی
پروژه مشترک
سیاسی میان ما
شده است.
امری که در
صورت تحقق می
تواند
ما را تقویت
کرده و اجازه
دهد که از هم
دیگر
بیاموزیم.
ما از
همان آغاز صراحت
دادیم
که مطالبات
مان غیرقابل
مذاکره می
باشد زیرا این
درخواست ها
مانند سایر
درخواست های
جنبش مهم بوده
و نمی توان
آنها را به
تعویق انداخت.
این رویکرد ما
یکی از نتایج
کودتا بود. ما
گفتمان و
اقدامات مان را
رادیکالیزه
کردیم ؛ آری، ما ترس مان
را کنار
گذاشتیم.
قبلا"
فکر می
کردیم که
باید
با برخی از
درخواست
هایمان ، به
ویژه
مطالباتی که
مربوط بودند
به حقوق برابری
دوجنس و از
جمله حق تولید
مثل است با
حزم و احتیاط
برخورد کنیم. این
مطالبات هم در
جامعه
و هم توسط
دولت
مورد انکار
قرار گرفته
بودند. اما کودتا مسائل
را دگرگون کرد.
ما متوجه شدیم
که دیگر نمی
توانیم بیش از
این منتظر
بمانیم و
اکنون زمان
مبارزه برای
هر آن چه که به
آن باور داریم،
فرا رسیده است.ما
اکنون در یک
موقعیت تعیین
کننده در
تاریخ جنبش
فمینیستی
کشورمان قرار
داریم.
زمان آن فرا
رسیده که
سدهای قدیمی
را در هم
شکسته،
اشکال جدیدی
از ارتباطات
را که سازنده
تر و برابری
طلب باشند
جستجو کرده و برای
برنامه های
فمینیست مان
امکانات را
گسترش دهیم.
ما می دانیم
که در جنبش
عمومی مقاومت
با مقاومت مواجه
خواهیم شد.
اما اکنون
دوره ای است
که هندوراس در
حال دگرگونی
است. آری
اکنون زمانی
است که ما
باید دریابیم
که جامعه
در نقطه عطف
مهمی قرار
دارد و
ما باید از
این فرصت ها
بیشترین بهره
برداری را بکنیم.
صورت
مسئله روشن
است : در این دوره
سخت ، ما پیشنهادات
مان را در
مقابل جنبش
عمومی زنان و
سایر جنبش های
اجتماعی قرار
داده ایم،
فمینیست ها
درجنبش مقاومت
حضور و نفوذ
کلام قوی تری
پیدا کرده اند
و علاوه بر آن
در جنبش عمومی
ضداستبدادی
متشکل در
"جبهه ملی
برای مقاومت
مردمی" آگاهی
به ضرورت توجه
به مطالبات
زنان درحال ارتقاء
می باشد.
باب
این مباحثات
باید در جنبش
های فمینیستی
و اجتماعی
سایر کشورها
نیز گشوده
شود. آمادگی
برای چنین
مباحثه ای
موجب می شود که
ما خودمان را
در بستر
فراگیرتری
مورد تجزیه و
تحلیل قرار
داده و نشان
دهیم که چگونه
تجارب و
کارهائی که
انجام داه ایم
به دگرگونی
های جهانی و
گرایشات
سیاسی جاری
پیوند دارد.کودتا
ما را شوک زده
کرد ، باعث شد
که خودمان را
از نو در
یابیم، و
اقدامات مان
را در راستای
جدیدی قرار
دهیم.کودتا باعث
شد که ما به
قاره آمریکا
به صورت یک
مجموعه نگاه
کنیم و به
حوادثی که در
سایر کشورها
به قوع می
پیوندد، حساس
شویم.
فمینیست
ها در دفاع از
حقوق بشر
از
زمان وقوع
کودتا به این
سو یکی از وظایف
اصلی ما جمع
آوری
اطلاعاتی از
نقض حقوق بشربوسیله
دولت کودتا بویژه
سرکوب های
اعمال شده
علیه زنان، بوده
است.گزارش های
سازمان های
گوناگون حقوق
بشر نشان داده
است که در طی
سرکوب ها، 86
نفر را ترور
کرده اند اگرچه
تخمین زده می
شود که تعداد
کسانی که ترور
شده اند بیشتر
از این تعداد
باشد. بین
چهار
تا شش هزار
نفر در
تظاهرات و یا
بخاطر عدم
رعایت منع
عبور و مرور
دستگیر شده اند
. حداقل 222 نفر از
فعالین جنبش
مقاومت به اتهام جنایت، تروریسم،
تحریک و تخریب
اموال عمومی
به
دادگاه های
سیاسی سپرده
شده اند.هزاران
نفر از زنان و
مردان مورد
تهدید، آزار و
پی گرد قرار
گرفته اند و
حتی از مشاغل
خود بر کنار
شده اند
مانند
عزل سه قاضی
در ماه مه
گذشته، عزل یک
کلانتر ونیز
یک دادستان از
آن جمله اند.
آزادی
بیان نیز از
کودتا به این
سو نقض شده
است که نشانه
آن اعمال
خشونت فوق
العاد شدید
بوسیله
نظامیان و
قوای پلیس
علیه اعضای
جنبش مقاومت
می باشد. نقض
آزادی ها موجب
شد هزاران نفر
از مردم
در تظاهرات
زخمی گردند،روزنامه
نگاران مخالف
دولت کودتا،
ترور شوند و
برنامه های
رادیو های
مقاومت متوقف
و یا تعطیل
شوند.
در
گزارش " نقض
حقوق بشر زنان
پس از کودتا
در هندوراس"
که بوسیله ما
انتشار یافته
است ، موارد
مشخص نقض حقوق
بشر را مستند
کرده ایم. در
گزارش ترور
سیاسی هفت زن
از جنبش
مقاومت به
دلائل سیاسی ،
ترور20 نفر از
اعضای جامعه
دگرباشان
جنسی ( ال. گ. ت. ت.
ب) (2) در جریان
منع عبور و
مرور انعکاس
یافته است. فرامین
این ترورها
توسط دولت
کودتا صادر
شده که ممنوعیت آزادی مسافرت
و اجتماعات را
مقرر کرده
بود. فقدان
امنیت عمومی
که وجه مشخصه دوره پس
از کودتا می
باشد منجربه
افزایش زن کشی
در کشور شده
است- در سال 2009
موارد گزارش
شده زن کشی 212
مورد بود که
در مقایسه با
سالهای قبل
افزایش قابل
توجهی نشان
میدهد.
سرکوب
علیه زنان
آشکارا پایه
جنسیتی و سکسی
دارد. این امر
بازتاب آشکار
تبعیض جنسی و
فقدان
احترام
به پیکر و
کرامت انسانی
زن را به
نمایش می
گذارد. به
موازات
برجسته شدن
مداخله و نقش
ما در
جنبش مقاومت
خشونت سیاسی علیه
زنان افزایش
می یابد که
خود در حکم تنبیه
زنان است که
چرا ما
به عنوان زن
ازحق اعتراض
انسانی خود
استفاده کرده
ایم. بدون شک
خشونت
برانگیخته
شده علیه زنان
بازتاب تنفر
پدرسالارانه
ای است که
متوجه زنان
بوده و بدن ما زنان را به
میدان جنگ
وبستر اعمال
این نوع خشونت
مبدل ساخته
است. حداقل
دوازده زن از
جنبش مقاومت
قربانی
سوءاستفاده
جنسی
پلیس و
سربازان ارتش
شده اند. از هر
ده زن دو زن
اعلام کرده
اند که در
جریان و پس از
تظاهرات مورد
تعرض جنسی
قرار گرفته
اند.
در
نوامبر سال 2009 ما این
گزارش را به "کمیسیون
حقوق بشر
کشورهای
آمریکائی" ارائه
داده و جامعه
بین المللی
را از
موقعیت
وحشتناک نقض
حقوق بشر زنان،
در هندوراس،
مطلع ساختیم.
ما همچنین از
طریق انتشار
بولتن ها ،
بیانیه ها و
هشدارهای بین
المللی
شرایط کشور و
بویژه وضعیت
زنان را منعکس
کرده ایم.
فمینیست
ها در فعالیت
های دفاع و
پیش برد حقوق
بشر ، افشاء
سوء استفاده
ها از
طریق نهادهائی
مانند"جبهه
وکلا علیه
کودتا" و "پلاتفرم
حقوق بشر در
هندوراس"
شرکت دارند.
همراه
نهادهای یاد
شده، ما مصیبت
های موجود در
کشور را مستند
نموده و در
برابر"
دادگاه عالی
قضایی"
و" اداره کل
دادستانی
کشور" قرار
داده ایم اگرچه
این نهادها
شریک جرم در
نقض حقوق بشر
در کشوربوده و
موجب شده اند
تا پس از کو
دتای 28 ژوئن
خاطیان حقوق
بشر از مجازات
معاف شوند.
در
هماهنگی با دیگر
نهادها ، ما 42
شکایت
درارتباط با
نقض حقوق بشر
به" اداره کل دادستانی"ارائه
کرده ایم و
علاوه بر آن، اعتراض
به43 حکم
بازداشت، 26
حکم احضار وتوقیف
افراد، ده
مورد اقدامات
مغایر قانون
اساسی در25
نوامبراز سوی
ما به اداره
دادستانی
ارائه شده
است. اما تا
زمان تنظیم
این نوشته حتی
یک مورد از
این شکایات
قانونی ما در
روند بررسی قضائی
قرار نگرفته
است- این
شکایات یا
اصولا" مورد
بررسی قرار
نگرفته
و یا تحقیقات
مربوط به آنها
هرگز انجام
نشده است.
همین امر خود
به تنهایی
نشان دهنده فقدان
شدید حفاظ
قانونی کسانی
است که از نقض
حقوق بشر در
رنج هستند.
درست برعکس ،
می توان
مشاهده کرد که
چگونه همین
سیستم قضایی
با سرعت
غیرقابل تصوری
احکام
معافیت از
مجازات
کودتاچیان را
صادر کرده و
قوانین و
فرامینی
درحفظ و حمایت
از آنها را به
تصویب می
رساند.
من باید اذعان
کنم که برای
خیلی از ما
واژه" حقوق
بشر" حالا
معنی جدیدی
دارد. قبل از
کودتا برای ما
این واژه مترادف
با موضع آبکی
برخی از سازمان
های بین
المللی بود که
اغلب در میان
سخنان خود به
این واژه اشاره ای
هم می کردند
بدون آن که
تلاش کنند تا
دولت ها
وادار به
رعایت و
احترام
به حقوق بشر
شوند.
اما در این
دوره بسیار
تاریک وپر از
وحشت "حقوق
بشر"
به ابزار کار
ما مبدل شد.
بدین ترتیب
"حقوق بشر" به
مثابه بخشی از
زبان مشترک به
ما کمک
کرد تا همه
اتفاقاتی را
که در هندوراس
به وقوع می
پیوست به
اطلاع افکار
عمومی در
سراسر جهان
برسانیم.
از کودتا
به این سو، کلمه
"دموکراسی" و
"شهروندی"
معنای جدیدی
پیدا کرده
است. دست یابی
به شهروندی
کامل و فعال
برای زنان
همیشه بخشی از
درخواست های
ما بوده است.
اما تاریخ
سیاست خشونت،
کودتا و نظامی
گری ( در قرن
بیستم ،
هندوراس هفت
کودتا را
تجربه کرد و
بیش از چهل
سال زیر یوغ
دیکتاتوری
نظامی بوده
است) ما را به
این نتیجه
رساند که با دموکراسی
ئی که ما
داشتیم-
برگزاری
انتخابات
کمابیش آزاد
هر چهار سال
یک بار، تصویب
قوانینی که شرکت 30
درصد از زنان
را در سمت
هائی که از
طریق
انتخابات
گزین می شوند تضمین
می کرد، مجددا"
مورد بازبینی
قرار دهیم. ما
به محدودیت
های دموکراسی
و سیستم سیاسی
خود آگاه
بودیم اما به
نحوی از انحاء
آنها به
معیاری برای
آمال ما مبدل
شده بود. با
کودتا درک ما از
دمکراسی نیز
دچار دگرگونی
شد و ما
شروع به
بازاندیشی در
باره مفهوم دموکراسی
کردیم.
حالا برای
ما روشن است
که ما یک طبقه
سیاسی و ثروتمند
داریم،که
بوسیله
نیروهای راست
بین المللی و
گروه های قدرت
نیم کره (
آمریکای
شمالی ) حمایت
می شوند. آنها
با همه توان
خود تلاش
خواهند کرد
تا
مانع آن
دگرگونی هائی
شوند که می
خواهد ساختار
اجتماعی
وقدرت در
هندوراس را، به
مثابه یکی از
فقیرترین ملت
ها در قاره
آمریکا،
تغییر دهد.
همه اتفاقاتی
که به وقوع پیوست
به ما نشان
داد که
دموکراسی ما شکننده
بوده و
ما نیاز به
کار و فعالیت
بیشتر برای آن
چنان نظام سیاسی
ئی داریم که جنبش
های اجتماعی
در آن
صدا، رای، حضور و
سهمی در قدرت
داشته باشند...
ما چه می
خواهیم
اگر
چه در جنبش
مقاومت ما درک
روشنی از
اهداف ما ن داریم با این
وصف سولات
زیادی در
برابر ما قرار
دارد. ما
چگونه قادر
خواهیم بود که
ترور و نقض حقوق
بشر را متوقف
کنیم؟ چگونه می
توانیم پایداری
جنبشی را که
در جریان
مبارزه بطور
خودبخودی
متولد شد برای
دوره ای
طولانی تضمین
کنیم؟
چگونه می توانیم انسجام
بیشتری را در
صفوف" جبهه
ملی برای
مقاومت توده
ای" که پس از
کودتا شکل
گرفته و
پلاتفرم آن
همه جنبش ها
را به هم
پیوند می دهد،
ایجاد کنیم؟
با
در نظر داشتن
شرایط جاری پیش
بینی آینده
کشور چندان
آسان نیست.
سرکوب و ترور
دولتی ادامه
دارد و بنابر
یکی از آخرین
گزارش ها
منتشر شده در
کشور از زمانی
که په په لوبو
به قدرت چنگ
انداخته 707
مورد نقض حقوق
بشر ثبت شده
است ، 53 مورد
بازداشت غیر
قانونی صورت
گرفته، 23 منطقه و
محله ای که به
عنوان مراکز
جنبش مقاومت
قلمداد شده
اند بوسیله
نیروهای
امنیتی مورد
تهاجم
قرارگرفته
اند و بالاخره
28 عضو
جنبش مقاومت
در چهار ماه
گذشته بوسیله
رژیم کشته
شده اند.
رهبران
جنبش مقاومت
مورد تهدید و
تهاجم قرار
گرفته اند.
بسیاری ناچار
شده اند محل
زندگی خود را
تغییر دهند و
یا کشور را
بخاطر حفظ جان
خود ترک کنند.
اکنون
استراتژی
مقاومت به
قرار زیر است: 1-
تقویت جنبش 2-
برگزاری مجلس
موسسان 3- پیش
نویس پیشنهادی
برای بنای یک
دولت جدید و
یک نوع جدید
مشارکت سیاسی
و 4- بنای
شهروندی که
بتواند بیشتر
مداخله گر و
فعال باشد.
در
این فرایند،
فمینیست ها
فشار می آورند
تا در مواد
قانون اساسی و
در متن سایر
قوانین
اصلاحاتی
ایجاد شده و
مقرراتی که
شامل اصل
برابری
و تساوی میان دو
جنس است به
مثابه شالوده
سیاسی حاکمیت
قانون قرار
گیرد. ما برای
دگرگونی دولت،
برای الغاء
ارتش و جدایی
دین از دولت
مبارزه می
کنیم. "موسسه
ملی زنان" که بعد
از کودتا با
محافظه کار
ترین نیروها
متحد شد باید
بازسازی شده و
با دست
آوردهائی که
در عرصه حقوق
بشر به سختی
بدست آمده،
همراه شود.
ما
برای نوع جدیدی
از مشارکت
سیاسی مبارزه
می کنیم. نوعی
از مشارکت که
دسترسی به
مشاغل ادارات
عمومی را برای
زنان ممکن
کرده و آنها
را به
بخشی از روند
سیاسی
برای دگرگونی
کشورمبدل می
سازد.
بودجه دولتی
از نظر ما
باید منعکس
کننده
چشم انداز
تساوی جنسی در
همه برنامه ها
و پروژه ها
باشد به طوری
که زنان
بتوانند در
توزیع عادلانه
همه منابع کشور
سهیم شوند.
شناخت
و اعمال
آزادنه حقوق جنسی و
تولید مثل ما
به مثابه زن
امروز بیش از
همیشه باید به
کانون مرکزی
نبرد ما زنان باشد. ما
حق آزادی
انتخاب برای
بارداری،
داوطلبانه
بودن داشتن
فرزند، حق سقط
جنین ، تنوع
جنسی و
لغو قوانیی که
محدودیت
استفاده از
قرص های
جلوگیری از
حاملگی
اضطراری را
مقرر می کند،
پیشنهاد و
برای آن
مبارزه می کنیم
. ما درخواست
می کنیم که
دولت درمواد
درسی و
برنامه های
آموزشی در
مدارس ، کالج
ها و دانشگاه
ها اصلاحاتی
انجام داده و
دوره هائی را
درباره حقوق
زنان بویژه
در باره" حق
زندگی بدون
خشونت" و
"حقوق جنسیتی
و تولید مثل
زنان" وارد
برنامه
آموزشی کند.
ما
می گوئیم خشونت
علیه زنان
"دیگر بس است ".
ما درخواست می
کنیم که در
دولت جدیدی که
خواهان آن
هستیم درهمه
برنامه های
عمومی و دولتی
تدابیری برای
متوقف کردن
کشتن زنان و
همچنین ممنوعیت
خشونت علیه زنان
و دختران در
همه تجلیات
آن، به اجرا
گذاشته شود.
این
مبارزه ما است.
به گفته " بلانکا
گویفارو" شاعر
هندوراسی"
هنگامی که ما
ستم را
استشمام می
کنیم زنان
ستارگان
نورانی و
سوزان هستند "."
فمینیست ها در
مقاومت" در 28
ژوئن
در روز
وحشتناک
کودتای نظامی
متولد شدند،.از
آن پس ما
هرروز همراه
سایر مردم
هندوراس که
فریاد می زنند
"بی عدالتی
کافی است" در
خیابان ها
بوده ایم .
ما
می دانیم که
مسیر پیش رو
بسیار طولانی
و سخت
خواهد بود
ولی چه باک
که، در جستجوی
عدالت و با
اعتقاد به این
که می
توانیم دنیا و
کشور دیگری
بنا کنیم که
در آن زنان جایگاه
شایسته خود را
خواهند داشت، همچنان
راه مان را پی
خواهیم گرفت.
آدلای
کاریاس،
فمینست
هندوراسی، محقق و
نویسنده ، عضو
" فمینیست ها
در مقاومت" و
از همکاران سایت
www. cipamericas .org
ترجمه
از اسپانیائی
توسط
آنت راموس و لورا
کارلسون
**************************************************************************
(1)"
آلبا "، یا" آلترناتیو
بولیواری
برای آمریکای
لاتین
و منطقه
کارائیپ"
پیمانی است که
به مثابه
آلترناتیو در
برابر "منطقه
آزاد تجاری
آمریکا(افتا)"به
ابتکار دولت
ونزوئلا به
وجود آمدهاست.
کشورهای ونزوئلا،
کوبا،
بولیوی،
نیکاراگوئه،
اکوادور،
آنتکوا و
باربادو،
دومنیکن،
اکوادور و سنت
وینست اعضای
اصلی "آلبا "هستند
و کشورهای
اروگوئه،
پاراگوئه،
هاییتی،
گرانادا به
عنوان ناظر در
آن شرکت
دارند.
(2) این
جامعه ای است
مربوط به
دگرباشان جنسی
در هندوراس.
Lesbian,
gay, bisexual, and transgender
(LGBT)