«بازتاب
به نگاه
خوشبین ایرج
مصداقی ها»
بهنام
چنگائی
در فاصله
کوتاه اعلام،
تشکیلِ علنی و
برگزار شدن
نمادین
دادگاه ایران
تریبونال
برای تهیه و
تدارک منابع
موثق و کافی و
عمدتن: مسجل
نمودن آن
جنایات توسط
خود شاهدان و
بازماندگان آن
دوران سیاهِ
وحشت، جهت
افشا و
رسوائی
جنایت علیه
بشریت و
دادخواهی بر
علیه این نظام
تبهکار
اسلامی ایران
و شناساندن
این چهره ی
پلید و متعفن
در عرصه
"ایران و
جهان" و طبعن
با امید به
کسب حمایت همه
جانبه ی
انسانی، اهرم
های مدیائی و
از همه مهمتر:
تلاش، تقلای
بیطرف و
هدایت موفق
قضائی آن بسوی
کشف همه عوامل
پوشیده و دست
اندرکاران
داخلی و خارجی
آن جنایات که
نظایر بسیاری
از آنرا در
عرصه جهان
داشته ایم،
این خواست مهم
و ترکیب متنوع
عناصر و مکان
تجمع آنها،
در"امنستی انترناسیونال
لندن" همگی
بحق به تردید
بسیاری در
سلامت این
جریان پیچیده
و عملن متضاد
و اصولن
ناهمخوان
دامن زد و
سئوالاتی
اساسی را در
بین متعهدان و
علاقمندان به
نتایج ایران تریبونال
ایجاد کرد که
نگرانی ها و
پرسش های این
بخش گسترده
هنوز از دید
موافقان دست و
دلباز ایران
تریبونال بی
پاسخ مانده
است.
در این
میان اگر چه
قدری" دیر" با
این حال اما
بسیار "درست و
بموقع"بخشی
از نیروها و
جریان های
انقلابی و
برجسته در
جنبش
کمونیستی و بویژه
در محور
آن"هیئت
اجرائی راه
کارگر"بود که
توانست با
تائید، تعهد و
باورعملی به
احقاق حقوق
قربانیان و
بازماندگان
جان بدربرده ی
دهه 60 ـ 67
همزمان اما،
با برجسته
کردن این
"نگاه
مسئولانه" که
توام بود با
نگرانی نسبت
به عناصر و
منابع و اهداف
مستتر و
همچنین باریک
بینی انقلابی
نسبت به امکان
سوءاستفاده
های سیاسی از
دادگاه و
بازماندگان
در راستای
تشدید تحریم و
دسیسه چینی
های دخالت
نظامی و..، او
"راه کارگر ـ
هیئت
اجرائی"موفق
شد به نکات و
نقاط مبهم و
ناشفاف
بسیاراساسی
ای پرتو
افکند؛ ظرافت
برخورد اصولی
ایکه، این هوشیاری"پایه
ی مفقود" و
ضرورت آن
"مقطع" بود و نشان
ازدرجه بالای
بیداری این
سازمان و دقت
او را نسبت به
مقوله مشکوک
ایران
تریبونال را
می رساند و
عملن نیز
تاثیر موفق
بالائی در تحریک
افکار
جویندگان
اهداف ایران
تریبونال را
بوجود آورد و
تشویق نمود و
به موارد متعددی
بدون نیاز به
بدبینی انگشت
گذاشت، که در
میان خانواده
ی چپ به سوء
تفاهم ها و ای
بسا در مواردی
به مقابله های
ذهنی ِ بی ربط
و بی هوده افسوس
که کشانده شده
است؛ و مقاله
ی اخیر آقای
ایرج مصداقی
یکی از تیپیک
های این نگاه های
بی پایه است.
زیرا
ایشان نیز با
نوشته طولانی
خود بی سبب همچون
همفکران
موافق اش با
همگانی کردن و
مشابه دانستن
دادگاه ایران
تریبونال با
تجربه های گذشته
و امروزین
فلسطین، شیوه
ی برخوردش مانند
دیگران سعی
یکسویه در
تعریف و تمجید
این دادگاه
نمادین و
مشکوک لندن
دارد و البته
بدون پاسخ به
سئوال های
مطرح تاکنونی
و چرائی و
چگونگی تراکم
این مجموعه متناقض
عمدتن وابسته
غربی و در راس
آن آمریکا، او
هم همچنان
تنها تأکید می
کند بر اساس
اهداف دادگاه
های راسل و بی
دلیل به
اعتماد به آن
برمی خیزد؛ او
اهداف و اقدام
نیروهای لندن
را با همان
نیت
برگزارکنندگان
عصر"راسل و سارتر"
همراه و همگام
دیده و اصولن
بدون دادن دست
آویزهای قابل
اتکا و بررسی
برای رفع و
دقع نگرانی
دوستداران
"عدالت"همسو
می گرداند و
با خوشبینی به
تائید آن می پردازد؛
و با چنین
ساده انگاری و
بصورت مشخص باور
آسمانی نا
خواسته در سمت
منافع
احتمالی رژیم
ولائی و غرب و
امریکا و
اسرائیل فرار
می گیرد، در
غیر اینصورت
ایشان و
موافقان صادق
و قسم خورده ی
ایران
تریبونال می
بایست فعلن از
عدم شفافیت
همین دادگاه
صوری و چگونگی
هویت عناصر و
سلامتی ارگان
های مخفی
برگزار کننده
آن در لندن
نگران می
بودند، و در
نتیجه بجای
تحریف موضوع،
و یا تهدید به
سکوت همسان
رژیم در سرکوب
آزادی بیان و
بسی بدتر ار
آن تسویه حساب
های حقیر
ایدئولوژیک
به مقوله ی دردناک
ترورهای
حکومت اسلامی
از
انقلابیون، خود
با شیفتگی و
خوشحال به
همراه
دیگران، همت به
یافتن پاسخ ها
می گماشت و به
افکار عمومی و
منتقدان
دلسوز و
داغدیدگان
دادگاه ایران
تریبونال،
بجای خوشبینی
افراطی، تهمت
زدن و تنها
باور به
خیرخواهی
مجموعه، به
خود موضوع انتقاد
واکنش نشان می
داد.
آنچه را که
وی در بهترین
حالت تکرار
کرده است
دیگران همفکر
او گفته بودند
و آن توضیحات
کمکی به رفع
ابهامات،نگرانی
ها و احتمال
غافلگیری ها
نکرده است؛
اموری که
منتقدان در
اشکال مختلف،
آنها را را از
تاریکی در
آورده و این
ناروشن های
ایران
تریبونال را
هنور هم از
دید این
دوستان پوشیده
مانده است.
و سرانجام
اینکه:
هیچکدام از
موافقان
ایران تریبونال
تاکنون نگفته
اند که چرا
مثلن "هیئت اجرائی
راه کارگر و
دیگران
مضطربِ
گسترده و جان
بدر بردگان
دادخواه و همه
هماهنگان" با
این "نگاه
نگران" حق
اعتراض ندارند؟
و یا چرا
آنهائیکه با
روشن بینی،
حساسیت و
وسواس که
متاثر از
تجربه های تلخ
و شکست های "سه
دوره ی بزرگ
تاریخی" که در
جهت نیل به دمکراسی
خواهی بوده
است، نباید به
نیات برگزارکنندگان
بشردوست
غربی، آمریکا
و اسرائیل که
سوابق منفوری
در حق کشی و
عدالت دارند مضنون
نشد؟ و یا
انگشت احتمال
به بهره
برداری از خون
های جان
باختگان و
بازماندگان
بر علیه تحریم
و تورم هرچه
بیشتر که هدف
اصلی غرب بر علیه
همین توده ی
مردم ما می
باشد و آنهم
در این شرایط
بسیار مخاطره
انگیز با چشم
عقل و تردید نگاه
پرسشگر و فعال
نینداخت و
اراده ی همگان
را به آن سوی
تاریک معطوف
نکرد؟ و یا نباید
زمینه دعوت به
انتقاد از نا
روشنی ها، حتا
با اهداف سالم
و(انسانی) که
برای عده مبهم
می نماید،
نشد؟ و برای
کار مشترک
افشاگری: که
برای سلامت
سازی نتایج
آتی و دادرسی
کافی و همه جانبه
که برای زندگی
آگاه بشریت و نجات
او از بی
خبری، حیاتی
ست، با این
اقدام ها فعال
و
بیدارنباشند؟
و تنها به
باور امر "انشالله
و حمایت غیب"
که در این
نگاه بیشتر
برجسته بوده و
رل اصلی را
برای این
دوستان دارد،
منتقدان هم
متقاعد و مجاب
شوند و اعتراض
نکنند؟
اگر چه من
اقدام نارسا و
یکجانبه ی
آقای ایرج
مصداقی را
کافی ندانسته
و نمی پسندم!
با این وجود
تلاش او و هر
دخالت دیگری
را در راستای
شفاف سازی همه
جانبه ی این
حرکت تاریخی و
سرنوشت ساز
تاثیر گذار،
مفید و به نفع
دادخواهی نوع
بشر مظلوم و
ستمدیده
ایران و جهان،
گرانقدر و
مثبت ارزیابی
می کنم.
بهنام
چنگائی ـ ۱۷
مرداد ۱۳۹۱