بانکها
در آتش
بهناز
تبریزی و
سونگور
ساوران
كارگران
و تهیدستان
ايران منتظر
اشارهای
بودند. روز
جمعه ٢٥ آبان
قطع يارانهی
بنزين توسط
دولت و افزايش
۳۰۰درصدی
قیمت آن،
اشاره و
بهانهای بود
که فرا رسید.
تمامی ايران
به پا خواست. قيامی
شبيه قيام
جلیقه زردها
در فرانسه،
انقلاب
سودان،
و«انقلاب نيمروزه»
در اكوادور و حتي
شيلي، جاییكه
علت قيام نه
افزايش قيمت
بنزين، بلكه
افزايشی اندک
در بهای بليط
مترو بود. در
اصل افزایش
قیمت سوخت و
هزينهی حمل و
نقل، علت اين
قيامهای
اخير نيست.
گويي همهی
مردم دنيا
مترصد و منتظر
حركتی اشتباه
از جانب
سرمايهداری
هستند. همهی
ماجرا از اين
قرار بود و
ايران دوباره
به موج سوم
انقلابها در
جهان پيوسته
بود. البته
اين به این
معنا نيست كه
در همهی
كشورهای فوق،
انقلاب رخ
داده، بلكه
مستقل از
خصوصيت محلی
قيام، خيزش
خلق و يا
انقلاب، جزئي
از موج سوم
انقلابها
است.
اين
اقدام كوچك
سران مملكت،
منجر به فوران
خشمی عظیم شد
که ابتدا از
شهرستانهای
كوچك شروع و
سپس در شهرهاي
بزرگی مثل
تهران،
تبريز، شيراز
و مشهد و
اصفهان
انبوهی از مردم
خيابانها و
جادهها را
بستند
و به ميدانها
و خيابانها
ریختند، در این
گیرودار، بيش
از صد بانك را
به آتش كشيدند
و ساختمانهای
فرمانداری،
شهرداری،
شورای شهر و
دفاتر ائمه
جمعه را
اِشغال و آتش
زدند. هيچ
چيزی از خشم
توده مردم در
امان نبود،
هيچ چيزی در
مقابل اين آتش
عصيانی كه در
ايران شعلهور
شد مصون و
مقدس نماند،
هيچ چيز از غضب
مردمی كه عليه
زندگی فلاکتبار
به پا خواستهاند
در امان باقی
نمیماند.
حاکمیت
خشم تودهها
را بر نتافته،
مورد هدف قرار
داد و در سومين
روز اين
توفان، آيتالله
خامنهای در
سخنرانی خود
گفت: «در مورد
افزايش قيمت بنزين
اختلافنظرهایی
بين
كارشناسان
بود، و من چون
تخصصي در اين
زمينه ندارم
از تصميم سران
سه قوه (در
مورد افزایش
قیمت بنزین)
حمايت میکنم». دیری
نپائید که
تودههای
خشمگين با
شعارهای «مرگ
بر خامنهای»،
«مرگ بر
ديكتاتور» و
«مرگ بر
جمهوری
اسلامی»، بهسخنان
وی واکنش نشان
دادند.
صد
البته كه
حکومت چنين قيام
و عکسالعملی
را پيشبینی
كرده بود.
سخنان آيتالله
خامنهای
مبني بر تاكيد
توافق بین
سران سه قوه،
مكانيزم پشت
پردهی اين
تصميم را توسط
حكومت آشكار
ميسازد. اين
تصميم بر خلاف
معمولِ
تصميمات اقتصادي،
از طرف قوهی
مجريه و رئيس
آن، حسن
روحاني گرفته
نشده است.
خير، گويي همچون
آمادگي براي
يك تصميم
حياتي مانند
زمان جنگ و يا
وقوع یک بحران
خاص و حالت
فوقالعاده،
روحاني، قوای
سه گانه را
بسيج میکند.
بسيار خوب
براي چه؟ برای
افزايش سادهی
قيمت يك
كالا؟ِ! حمایت
از پیشتعیینشدهی
آيتالله
خامنهای از
این تصمیم در
صورت یورش
مردم به
خیابانها
کاملا مشخص
است! وقتی به
سخنرانی آيتالله
خامنهای
توجه میکنیم،
او خود را با
گفتن اين جمله
که كارشناس نيست
از اين تصميم
مبرا میکند و
توپ را به
زمین قوای سهگانه
میاندازد. در
اينصورت،
مبالغهآمیز
نخواهد شد اگر
ما فکر کنیم
که دلیل از
كنترل خارجشدن
جريانات آن
باشد که خامنهای
از اين تصميم
شوم، خود را
مبرا و قواي
سهگانه را
متهم كرده و
حتي از طرفی
اجازه ورود مجلس
به ماجرا و حل
آن را هم
نداده است.
با در
نظر گرفتن
مسائل پشت
پرده، این
تصمیم و اینکه
آيتالله
خامنهای
چگونه حکومت
ملاها را را
رهبری میکند
ــ نباید
اینقدر در این
مورد این
اتفاقات بحث
را طولانی
کنیم ــ تنها
بر این نکته
تاکید میکنیم
که بورژوازی و
نظام سرمایهداری
تمام كشورها
از حقيقت
امرانقلاب
مطلعاند.
مجلهی
اكونوميست،
سخنگوی خبرهی
سرمايهی
مالی جهاني،
در نوشتاری در
مورد فروش
سهام شركت
نفتي آرامكوی
عربستان، در مورد
آينده بزرگترين
دشمن ايران در
جهان اسلام،
اينگونه
گمانهزنی میکند:
كسانی كه ادعا
میکنند
آرامكو در سی
سال آينده بهعنوان
بزرگترين
شركت نفتی،
پايدار خواهد
ماند، میبایست
ريسك انقلاب و
يا اشغال را
هم در نظر بگيرند.
( ۲ نوامبر
۲۰۱۹، س. ۱۳) اگر
حاكمان تا به
اين اندازه
آگاهند آيا
وقت آن فرا
نرسيده كه
پيشروان چپ و
كارگران هم به
حقيقت امرمسلم
بودن انقلاب
باورداشته
باشند؟
وقتي
بورژوازي
داخل ايران
دچار تضاد ميشود!
در صد
سال اخير، اين
نخستین بار
نيست كه مردم ايران
در مقابل
وضعيت
اقتصادي و
رژيم سياسي
طغيان ميكنند.
ساليان سال
است كه مردم
ايران برای
آزادی از
استبداد دينی
و برای رهايی
از فشار كمرشكن
اقتصادی نبرد
میکنند.
اولين
عصيان در سال
۱۳۸۸ برعليه
انتخاب مجدد احمدینژاد
اصولگرا رخ
داد. انتخابات
قويا مظنون به
تقلب
انتخاباتی
عليه جناح
ليبرال (در
مقياس حکومت
ج.ا) بود. جنبش
سبز هفتهها
به طول
انجاميد و
حداقل ٨٠ كشته
برجا گذاشت.
فقط بايستی بر
تفاوت فاحش
اين جنبش با
خيزشهای
اخير تاكيد
كرد. جنبش سبز
تحت هژمونی
قشر مرفه
جامعه، قشر
مدرن و خرده
بورژواها و
قشر بورژوا با
مشاغل آزادی
كه تضمين
آيندهی خود
را در گرو
ايرانی
ليبرالتر و
متحد با غرب و
امپرياليزم
ميديدند بود.
مطالبات فوری
جنبش هم بسيار
متفاوت بود.
در اين
مطالبات،
خواستههای
قشر فقير در
ميان نبود و
بهجاي آن
«دموكراسی» و
«حقوق بشر»
مورد تاكيد
بود. پر بيراه
نيست اگر
بگوييم اين
پيشينهای
بود بر سنت
روحانی يعني
تمايل ادغام
با غرب و ورود
سرمايه و
محصولات به
كشور و در
نتيجه داشتن
سود مالی
بيشتر و
مستقرتر و
كارهاي پرُسودتر
براي قشرهای
نامبرده در
جنبش سبز. با
اينحال هم
اين حركت
سركوب و هم
رهبران آن از
سياست بركنار
و محبوس شدند.
همانند
نمونههای
بسياری در
تاريخ در مورد
انقلابات
شکستخورده،
قسمتي از
برنامهها و
مطالبات اين
جنبش شكستخورده
توسط مخالفان
آن به اجرا
درآمد. به اينوسيله
احمدینژاد
تا اندازهای
مجري خواستهای
قشرهای محرك و
طرفدار جنبش
سبز شد. احمدینژادی
كه با رویکرد
عوامفريبانه
به قشر فقیر و
نیازمند وعدههایی
داد و به این
ترتیب برنده
انتخابات شد.
وی در دور دوم
رياست جمهوری
مجری سياستهای
نئوليبرال شد
كه صد در صد به
نفع اقشار مرفه
و بهضرر غير
قابل انكار
قشر كمدرآمد
بود. فساد و
رانت بیشتر
شد. خصوصیسازیها
با واگذاری
تقريبا
رايگان
كارخانجات
ملي و تبديل
آنها به تجارتخانهها
و موسسات واردكنندهی
كالا و اخراج
کارگران
مازاد به نفع
بورژوازی
انگلوار
تمام شد. اين
طبقهی
برگزيده
تسهيلات
كلانی از دولت
دريافت كرد. همانطور
كه انتظار میرفت
با ادامهی
سياستهای
نئوليبرال
توسط روحانی
امروز تنها
١١٠ نفر رقم
نجومی ١٤
ميليارد دلار
بدهی معوقه به
دولت و بانكهای
خصوصي دارند.
قسمتي از اين
پولها به
صورت
غيرقانونی از
كشور خارج شده
و اين تاجران
در «اقتصادی
نابتر و امنتر»
لذت «زحمت» خود
را میكشند.
برخی هم
پروندههای
دادگاهی دارند
كه بهنظر میرسد
حالا حالاها
مختومه
نخواهند شد.
من
(بهناز
تبريزي)
درباره ی اين
وضعيت در اواسط
سال ۱۳۹۷
نوشتم:
اين
آمار نشانگر
وضعيت موجود
است: ايران
بزرگترين
واردكنندهی
پورشه در
خاورميانه
است، نزديك
٤٠٠٠ نفر آقازاده
و فاميل نزديك
حكومتیها در
انگلستان
زندگی میكنند،
در سه ماه
اخير ٣٠
ميليارد دلار
از كشور خارج
شده و نزديك
٣٠ درصد جامعه
زير خط فقر هستند.
تعداد فوق
ثروتمندان با
بیخانمانها
به يك اندازه
زياد میشود و
دولت غیراز
آسیبدیدگان
از بلايای
طبيعي، هيچ
كمكي به آسيبديدگان
نمیكند. دولت
فراخوان مصرف
كمتر انرژی و
صرفهجويی ميدهد
و برخي
كارمندان به
اين علت مجبور
به شروع كار
در ساعت ٦:٣٠
صبح ميشوند.
هنوز
قسمت بزرگي از
صنايع و ديگر
كارخانجات در
دست ارکان
اصلی حکومت
است. سپاه
پاسداران با
تلاشی نه
چندان موفق،
سهم عظيمی از
صنايع كشور و
كارخانجات را
در اختيار
دارد. همانند
ينیچریها
در زمان
عثمانی، سپاه
در كشور به
قشر حاكم تبديل
شده است. از
طرفی
روحانیون،
چنانچه
هميشه در
تاريخ بوده،
با
سوءاستفاده
از حقوق
اسلامی تحت
لوای وقف و
اوقاف،
بنيادهای سرمايهداری
تاسيس میكنند.
بهمعنای
واقعی كلمه
تعداد روحانیون
سرمايهدار
رو به افزايش
است. در نتيجه
ميتوان
اختلاف بین
روحانی
لیبرال و
محافظهكار
را تنش بين دو
جناح
بورژوازی
خلاصه كرد. جناح
محافظهكار
بههمراه
سپاه به دنبال
ايران منزوی
از غرب هستند
و به وظيفهی
گسترش اسلام
شيعي بيشتر
پایبندند.
جناح ليبرال
كه امروزه
روحانی
نمايندهی
بارزشان است
در پی رابطهی
اقتصادی
نزديك و يكپارچه
با غرب و بهخصوص
با سرمايهی
مالی اروپا
هستند.
عصيان
در رگ ها
بنابراين
جنبش سبز يك
درگيری داخلي
در بورژوازی
بود؛ همانند
ديگر جنبشهای
بورژوازی و
خرده
بورژوازی بهحمايت
طبقات
نيازمند
محتاج بود.
فقط، يك سال قبل
از جنبش سبز
با شروع ركود
گسترده
اقتصادی، سياست
نئو ليبرالی
كه در زمان
احمدی نژاد
شروع شده بود
با دولت
روحانی بهخصوص
با بعد از قرارداد
اتمي ( براي
اطلاع بيشتر
به مقالهي
آراز باغبان
رجوع كنيد)
بين ايران و
كشورهای ٥+١
(پنج عضو
شورای امنيت و
آلمان و در
كنار آن اتحاديه
اروپا كه نامش
برده نشد)
ادامه داشت به
اختلاف و تنش
منجر شد.
سرمايهی
اروپايی به
ايران وارد و
در صدد بهرهبرداری
از هر فرصت
كوچكی در اين
كشور با جمعيت
٨٣ ميليون، و
يكي از
بزرگترين
صاحبان نفت و
گاز در جهان برخواست.
يعني با اندکی
بهترشدن
اقتصاد بعد از
تحريمهای
آمریکا، طبقهی
كارگر،
روستايیها و
محرومان
ايران از اين
سياستها ضرر
ديد چون همهی
اين تنظيمات
بر عليه آنها
بود. در
ارديبهشت
٢٠١٧ با كنارهگيری
دولت ترامپ از
برجام و در
مرداد همان
سال با
بازگرداندن
تحريمهای
اقتصادی و با
شدتبخشيدن
به آنها در
آبان ماه،
صنايع و
سرمايهی
اروپايی و
ساير گروههای
ذینفع از ترس
عواقب واكنش
آمريكا از
ايران خارج شدند.
در نتیجه
اقتصاد ايران
با بحران
شديدی روبهرو
شد و باعث
افزايش تعداد
بیكاران و
جمعیت بیدرآمد
و كمدرآمد
شد. از سال
٢٠١٧ بهاينسو
علت عینی تمام
خيزشهای
مردم ايران
اين بود. همان
سال تودهها
بر عليه
گرانی، فقر و
ديگر مشكلات
اقتصادی بهپا
خواستند.
(مقالهی آراز
باغبان
اطلاعات
بيشتري در اين
خصوص میدهد.)
خيزش از
خراسان آغاز و
دامنهی آن تا
تهران كشيده
شده بود و
شهرهای كوچك
نقش رهبری اين
حركت را بهعهده
گرفته و بعدها
به شهرهای
بزرگ هم سرايت
كرده بود؛ اين
الگو امروزه
در خيزش اخير
هم بهوضوح
دیده میشود.
خيزشهای
دیماه الگويی
برای ساير
كشورها شده و
بعدها به موج
جديد انقلابهای
كشورهای عربی
يعنی سودان و
الجزاير و بعدها
عراق و لبنان
راهنما شده
بود. (توجه شما
را به بيانيهای
كه در نشريهی
ما چاپ شده
جلب ميكنيم
كه مدعي است
خيزش ايران
محرک ساير
خيزشها در
كشورهای ديگر
است که چندان
بيراه نبوده
است) اين خيزش
همچنين
رهبری
مبارزات
وانفسای خود
مردم ايران در
دو سال اخير
بوده است.
در
سال۱۳۹۶ در
تهران و ساير
شهرها شاهد
اعتراض زنان
به حجاب
اجباری بوديم.
اين حركت قبل
از خيزش دیماه
با کشف حجاب
يك زن در
خیابان
انقلاب شروع شد.
بههمين سبب
هم آن زن «دختر
خیابان
انقلاب» نام
گرفت و بهزودی
در ساير شهرها
هم الگو شد.
پيرو
اين حركت،
جريانات دی ۹۶
رخ داد. اين
حركت پيوندی
بين اختلافات
پیشین بين
بورژوازی كه
در جنبش سبز
ظاهر شده بود
با عصيان قشر
پرولتاریا و
محروم ادامه
یافت. مانند
قبل عصيان از
شهرهای كوچك
شروع و به
شهرهای بزرگ
سرايت كرد.
شروع قیام از
مناطق محروم
فارغ از بزرگی
منطقه بهمثابه
قانونی برای
عصيانهای
ايران عمل میکند.
با رسيدن
عصيان به
تهران
بازاريان
محافظهكار و
تجار كوچك هم
كركرهی دكانشان
را پايين
كشيدند! اين
دقيقا وضعيت
مردم اقشار
مختلف جامعهی
ايران است!
درعينحال با
شكست ايران در
قراردادهای
اتمي، بورژوازی
و خرده
بورژوازی
محافظهكار
رفتار خود را
در مقابل جناح
ليبرال حكومت تغيير
داده و شروع
به دشمنی با
آن كرد.
آبان
٩٧ شاهد
اعتراضات
كارگران
كارخانهی
نيشكر هفتتپه
برای کسب
دستمزد معوقه
و شرايط بد
كاری بود.
كارگران تنها
به اعتراض بسنده
نكرده بلكه
راهها را
بستند و
كارخانه را
اشغال كردند.
در سال ٩٧
شاهد
اعتصابات
رانندگان
كاميون و
معلمان نيز
بوديم. يعنی
از سال ٩٧ از
نقطهی
بحراني
اعتراضات تا
بهحال
مبارزات مردم
ايران ادامه
دارد. اعتراضات
اخير بهيكباره
از آسمان نازل
نشده است.
زمانیكه
مردم ايران
شروع به
اعتراضات
كردند هنوز در
ساير كشورهای
خاورميانه
اعتراضات
شروع نشده
بود. بعدها در
اواسط سال
٢٠١٨ در عراق
و اردن و در
سال ٢٠١٩ در
لبنان و
دوباره عراق
شاهد صحنهی
مبارزات
مردمی در
منطقه بوديم.
اينبار خيزش
مردم ايران با
ساير كشورها
همزمان شد؛ و
اين يك تصادف
نيست. صد
البته كه حاکمان
نیز متوجه
خطرات اين
دوره هستند.
بههمين علت
در دو سال
اخير برای
مقابله با
آتشفشانی كه
آهسته آهسته
در درون میسوزد،
تدابيری
انديشيده شده
بود.
… تا باقيماندن
يك بانك براي
حكومت كارگري!
مشخصا دولت و
حکومت براي
رسيدن به ثبات
و نظم از
قتل و كشتار
ابایی ندارد.
رژيم تعداد
كشتهشدگان
را تك رقمي
اعلام و
بسياری از
آنان را از
نيروهای
امنيتي بيان
میكند.
اينترنت بهصورت
سراسری قطع
شده و فقط ۵
درصد با روشهای
غيرمستقيم
ارتباط با
خارج از ايران
وجود دارد.
سازمان ملل
متحد مدعی است
صدها نفر از
تظاهرکنندگان
کشته شدهاند.
سازمان عفو
بينالملل با
قاطعيتی
اعجابآور
تعداد كشتهشدگان
در ٢١ شهر را
۳۰۴ نفر اعلام
كرده است. بیبیسی
در آخرین
گزارش خود
آمار كشتهشدگان
را بيش از ٢٠٠
نفر اعلام
كرده است.
اخیراً هم
خبرگزاری
رویترز تعداد
کشتهشدگان
را 1500 نفر اعلام
کرده است. اگر
موضع غرب نسبت
به ايران را
در نظر گرفته
و آمار را
نادقیق یا
اغراقآمیز
هم حساب كنيم
باز اين تعداد
كشتهها در
چند روز قیام
مردمی، رقم
زیادی است.
(براي مقايسه
خاطر نشان ميشويم
رژيم قدار
عراق در بيش
از سه هفته
٣٢٥ نفر را
كشته است).
براي
ما حرف زدن در
مورد تعداد
كشتهشدگان تنها
حكم تعزیه و
سوگواری را
ندارد، بلكه
در عينحال با
در نظر گرفتن
تلاش قساوتآمیز
حکومت براي
سركوب مبارزهی
مردم براي حفظ
جان خود نشانگر
حرکت بهسمت
سقوط رژیم
حامی بیعدالتی
اجتماعی-
اقتصادی است.
از استحكام
صفوف
بورژوازی
مطمئن بايد
بود چرا كه
سقوط «ديكتاتور»
با اين خيزش
مردمی راه را
برای اقتدار
طبقهی كارگر
با ديگر
نيروها خواهد
گشود. در
تمامي كشورها
عدهای بر اين
باورند كه اين
خيزشها با
تحريك خاندان
پهلوی و يا
سازمان
مجاهدين خلق
كه تحت حمايت
آمريكا است
انجام شده
است. حمايت وزیر
امور خارجهي
ترامپ، مايكل
پمپئو هم از
اين خيزش به
ميزان اين بدبينیها
و شبههها
افزوده است.
همين ادعاها
در سالهای
٢٠١١-٢٠١٣ در
انقلابهای
مصر و تونس هم
وجود داشت ولی
بعدا هيچ شواهدی
مبني بر رابطهی
آمريكا با اين
انقلابها
پيدا نشد. اين
نكتهی حياتی
نبايد فراموش
شود كه: در
دورهی سومين
ركود گستردهی
اقتصادی عليه
سرمايهداری،
مردم ايران
تنها جزوی از
ارتش محرومان و
گرسنهی دنيا
هستند. اگر
چنانچه اين
حركت گسترش
يافته و عميقتر
شود پمپئو از
حمايت خود
پشيمان خواهد
شد!
شواهد
عینی به آتش
کشیدهشدن
بانكهاست.
مردمی كه در
ايران به
خيابانها
آمدند بهراستي
دشمن خود را
میشناختند،
شاید بسياری
از آنها سواد
خواندن و
نوشتن هم
نداشتند، ولي
در عصر حاضر
واقعيت دشمني
سرمايهی
مالی با نان
مردم را خيلي
بهتر از
آقايان و خانمهای
محترم اساتید
دانشگاهها
فهمیدهاند،
كه رفتهرفته
به شمارشان
افزوده ميشود
و در دانشگاههای
آنگلو-
آمريكان
درحال تحقيق
در علم اقتصاد،
كه از آن بهعنوان
«علم ملالانگيز»
ياد میكنند،
مشغول فعالیتاند.
مردم بانکها
را به آتش میكشند
چون بانکها
دشمن طبقهی
كارگرند.
آمريكا تنها
با دادن وعده
و وعيدهای
فراوان قادر
خواهد بود اين
قشر محروم ستمديده
را همراه خود
كند؛ امروزه
سرمايهداری
در همهجای
دنيا با ركود
مواجه است و
با بهپا
خواستن
محرومان و
كارگران
كشورها اين
احتمال بهنظر
صفر میرسد.
وظيفه
سنگين است ولي
راهي جز اين
هم نيست.
*
توضیح «نقد»:
سونگور
ساوران از
ویراستاران
نشریات «گرچک»
(حقیقت) و
«ِدوریمچی
مارکسیزم»
(مارکسیسم
انقلابی) است.
از او نوشتهای
زیر عنوان
«سرمایهی
مارکس در
ترکیه»، با
ترجمهی
مهرداد
امامی، در
«نقد» منتشر شدهاست.
لینک
کوتاه شده در
سایت «نقد«: https://wp.me/p9vUft-1an