Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۲ برابر با  ۱۶ اگوست ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۲  برابر با ۱۶ اگوست ۲۰۱۳
سعید قاسمی‌نژاد یا وقتی توحش نقابی لیبرال به چهره می‌زند

سعید قاسمی‌نژاد یا وقتی توحش نقابی لیبرال به چهره می‌زند

 

علی ثباتی

برگرفته از فیسبوک نویسنده

 

سعید قاسمی‌نژاد اخیراً درباره‌ی "ژنرال" آگوستو پینوشه - دیکتاتور سابق شیلیایی که در کودتای سال 1973 با هم‌کاری کامل و همه‌جانبه‌ی آمریکا به کشتار و شکنجه‌ی هزاران مخالف چپ پرداخت و سالوادور آلنده، رئیس‌جمهور سوسیالیست و قانونی آن کشور، را خلع و نابود کرد - نوشته‌ست:

 

"...جا داره از عزیز سفرکرده جناب ژنرال آگوستو پینوشه هم یادی بکنیم که با درایتی مثال زدنی شیلی را از دهان فقر و آشوب نجات داد و کشور را به سرمنزل رفاه و آبادانی هدایت کرد و تحویل منتخبینی داد که با او دشمن بودند. پینوشه البته فرشته نبود، عیب و ایراد زیاد داشت، دستان به خون آلوده ای داشت ولی از سالوادور آلنده و وامثال هوگو چاوز و فیدل کاسترو آدم بهتری بود. ".

 

قاسمی‌نژاد از "درایت مثال‌زدنی"  پینوشه یاد می‌کند: "درایت مثال‌زدنی"؟ "نجات شیلی از دهان فقر و آشوب"؟ درایت پینوشه شامل ربودن و شکنجه‌ی سیستماتیک و معدم‌ساختن (بنا به گزارش‌های مختلف) 3 تا 12 هزار انسان بوده‌ست. به‌ شما توصیه می‌کنم مستند "جنگ علیه دمکراسی" خبرنگار استرالیایی، جان پیلگر، را ببینید و به‌ویژه بخش مربوط به کودتای شیلی را مدنظر قرار دهید. تجاوز شکنجه‌گران حرفه‌ای به زنان باردار، و کشتن آن‌ها پس از سقط خشونت‌بار جنین؛ بستن زندانیان سیاسی به جریان برق، قطع‌عضو، شلاق و خفگی در آب، و کشتاری بی‌شائبه و خون‌بار. ده‌ها هزار تن از مخالفان پینوشه را در استادیوم ورزشی ویکتور خارا گرد آوردند و شکنجه‌گاهی تمام‌عیار از آن ساختند که هر گوشه‌وکنارش مشغول مثله‌کردن و زجردادن افراد بودند. در مناطق برون‌شهری ویلاهایی در اختیار گرفتند که درواقع شکنجه‌های مخفی‌ای بود که در آن وحشی‌ترین شکنجه‌گران (که همه در مکتب سی‌.آی.ای مشق شکنجه و بازجویی دیده بودند) به تجاوز و تعدی و شکنجه و کشتن و مفقودالأثر ساختن مخالفان سیاسی می‌پرداختند. "درایت مثال‌زدنی" پینوشه چیزی جز برپاداشتن نوعی آدم‌خواری نظام‌مند دست‌راستی نبوده‌ست. حقه‌ای شوک‌آور و خون‌آلود که باعث شد سیاست‌های اقتصادی دست‌راستی موردنظر مجامع نئولیبرال در دهه‌ی هفتاد سوار بر موجی از اشک و خون و جسد در سرتاسر شیلی پیاده شود و به بار نشیند. بگذریم که شیلی از دهان فقر هم نجات پیدا نکرده‌ست. اختلاف طبقاتی، فساد اداری، فلاکت فرودستان و حاشیه‌نشینان و کشوری مقروض و رشد به‌شدت نابرابر و نامتوازن حاصل این "درایت مثال‌زدنی" پینوشه و یاران نئولیبرال‌اش در مجامع جهانی بوده‌ست. قضاوت را، با ذکر همین چند سطر، به شما وامی‌گذارم که چطور یک‌چنین حیوان ددخوی درنده‌ای می‌توانسته از هرکسی در این جهان "آدم بهتری" باشد.

 

افاضات استاد البته تمامی ندارد. وی در مطلبی به تاریخ 30 ژولای 2013 در سایت شبکه‌ی سی.ان.بی.سی آبرو را قورت داده حیا را قی کرده درباره‌ی تشدید تحریم‌های اقتصادی علیه ایران نیز لب به دفاع گشوده‌ست. در یادداشتی که با فردی به نام ناتان کارلتون (که در سازمان خودخوانده‌ی "اتحاد علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران" در نیویورک فعال‌ست) یادداشتی نوشته و مدعی شده که تحریم‌های آمریکا سخت ایران را از درون در سطح چهره‌های سیاسی در ساختار قدرت دچار تشتت و گسست و اختلاف کرده و کشور را از حیث اقتصادی روبه‌روز منزوی‌تر ساخته‌ فشار و نارضایتی اقتصادی زیادی بر مردم وارد کرده پس منطقاً تحریم‌ها "کار کرده‌اند" و "موفق ظاهر شده‌اند" و باید سرشان ایستادگی کرد و فقط شماری از "کمک‌های بشردوستانه" را مستثنا ساخت و عملاً درهای اقتصاد ایران را (درست مثل کره‌ی شمالی و عراق صدام‌حسین) از بیرون تخته کرد و ممکلت را تا مرز اضمحلال و فروپاشی پیش برد. البته همه‌ی ما از فانتزی پنهان این حضرت‌آقا و رفقای گرمابه‌وگلستان‌اش باخبریم: این‌که مملکت به فلاکتی بیفتد و زیر فشار آمریکا کمر خُرد کند و حضرات وقتی "ضربه‌ی نهایی" فرو آمد و مداخله‌ی نظامی کشور را به همان وضعیتی دچار کرد که هنوز گریبان عرق را رها نکرده (عراق از زمان حمله‌ی نظامی آمریکا بالغ بر 640 هزار تن قربانی غیرنظامی داده‌ست که ژنرال تامی فرانک در سال 2003 با بی‌اعتنایی وقیحانه‌ای درباره‌شان گفت: "ما جسدشماری نمی‌کنیم!")، بر فرش قرمزی آمریکانشان عین طاووس علیین قدم بگذارند و بیایند در کشور یک پست کلیدی وزارتی یا صدارتی چیزی به دست گیرند. در زمانی‌که به‌خاطر سقوط پول ملی و انسداد نزدیک به مطلق بازرگانی دریایی ایران و منع بیمه‌ی شرکت‌های کشتی‌رانی طرف ‌قرارداد ایران و تحریم فزاینده‌ی پتروشیمی و نفت ایران، کالاهای وارداتی اساسی برای واردات و توزیع‌شدن در ایران با مشکل جدی مواجه هستند و انواع داروها از آمپول‌های شیمی‌درمانی تا قرص بدون‌عوارض ضدبارداری در داروخانه‌های رسمی و اصلی کشور نایاب شده‌ست، زمانی که آمیزه‌ای از رکود و تورم به بیکاری ده‌ها هزار کارگر و ورشکستگی عمده‌ی صنعت ایران انجامیده، و تحریم‌ها دارد به‌شکل معناداری گسترش یافته به حوزه‌هایی نظیر ارتباطات دانشگاهی و دست‌رسی به منابع خبری و دانشگاهی هم کشیده می‌شود، و، یک کلام، مردم هزینه‌هایی کمرشکن را بابت اعمال تحریم‌های اقتصادی به نصیب برده‌اند، این آقا برمی‌دارد در لزوم تشدید تحریم‌ها قلم‌فرسایی می‌کند، تحریم تا مرزی که نه از تاک نشانی بماند، نه از تاک‌نشان: اصطلاح "دشمن مردم" که شاخ‌ودم ندارد، منظور هم‌چین فردی‌ست.

 

و اما تازه‌ترین شاه‌کار استاد.  که در فیس‌بوک‌اش (که عموم هم‌وطنان غیورمان از آن یا ریمووبلاک شده‌اند یا پاک) مرقوم فرموده:

 

"من فقط گفتم بیام فیسبوک از اقدام شایسته ارتش مصر در پاکسازی خیابان از جنایتکارهای بنیادگرا حمایت لازم رو به عمل بیارم. اتفاقا سوال درست این نیست که چرا ارتش مصر یک مشت وحشی اسلامگرا رو پاکسازی می کنه. سوال درست این است که چرا ارتش شاه اجازه داد یک مشت اسلامگرای وحشی بر مملکت ما حاکم بشن."

 

نمی‌دانم واقعاً متوجه دلالت‌های این ادبیات هستید؟ دولت مرسی هر جنایت فرقه‌ای و عقیدتی هم که ظرف این یک‌سال مرتکب شده‌ باشد، قلع‌وقمع، زنده‌زنده در آتش سوزاندن، به رگبار بستن، و کشتار معترضان طرف‌دار وی به‌شکلی که به‌تازگی ارتش مصر به آن دست یازید مصداق تمام‌عیار کشتار شهروندان غیرنظامی و معترضان خیابانی‌ست و مطلقاً نمی‌تواند در انظار بین‌المللی حکمی جز "جنایت علیه بشر" داشته باشد. طبق موثق‌ترین اخبار دست‌گم 98 جسد غیرنظامی در این وقایع در بیمارستان‌ها سرشماری شده‌ست، هرچند ارقامی بسیار بالاتر تا مرز 2000 تن نیز گزارش شده‌اند. از آمار مجروحان و بازداشت‌شدگان که بهترست بی‌سروصدا درگذریم. تقلیل شهروندان معترض غیرنظامی که در تعاریف بین‌المللی حقوق انسانی مشخصی دربرابر دولت‌هاشان دارند به "مشتی وحشی اسلام‌گرا" ("وحشی" یعنی آدم بیرون از تمدن، یعنی آدم بی‌حق، بی‌حقوق، و آدم بی‌حق هم که می‌دانیم "فرد" یا "سوژه" نیست ولذا کشتنی‌ست، درست همان استدلالی که به شکنجه‌گاه‌های رسوای گوآنتانامو و ابوغریب انجامید) ادبیاتی‌ست که بی‌شرم‌ترین و درنده‌ترین مدافعان سیاست‌های نومحافظه‌کارانه‌ی آمریکا نیز حاضر نیستند آن را به کار برند و این فرد، سعید قاسمی‌نژاد، به‌راحتی آب‌خوردن در حق کشته‌شدگان مصری به کارش می‌برد. کسانی که در اعتراض به عزل غیرقانونی یا همان "کودتای" ارتش مصر و خلع محمد مرسی، رئیس‌جمهور مطلوب‌شان، در چادرهاشان تحصن کرده بودند و با نهایت خشونت نظامی و کشتاری سبعانه اینک متفرق و منکوب شده‌اند.

 

بگذریم، نگاهی شتاب‌زده به موضع‌گیری‌های این فرد که در میان نئولیبرال‌های ایرانی صدای مشخصی محسوب می‌شود چند نکته را معلوم می‌کند:

اول ـ  پیوندی ارگانیک و جدی عملی و نظری بین نئولیبرالیسم ایرانی و سیاست خارجی آمریکا برقرار شده‌ست. این پیوند از انتشار مطلب در نشریه‌های دست‌راستی آن کشور گرفته تا جهت‌گیری سیاسی کاملاً هم‌سو با تندروترین گروه‌های نومحافظه‌کار آمریکایی را شامل می‌شود و روشن‌ترین مصداق آن در حمایت از تحریم‌های اقتصادی ایران و تأیید تلویحی حمله‌ی نظامی به ایران تجسد یافته‌ست. در این پیوند مبارک، صدالبته، منافع ملی را باید به پای متنامع تندروهای آمریکا و اسرائیل قربانی ساخت که حضرات به‌خوبی از پس‌اش برآمده‌اند.

 

دوم ـ  اطرافیان باقی‌مانده‌ی قاسمی‌نژاد و دیگر اعضای سازمان دانش‌آموختگان لیبرال ایران (همان نئولیبرال‌های وطنی اسم مناسب‌تری‌ست) برای مطرح‌شدن در فضای رسانه‌ای و جلب‌توجه افکار عمومی مواضعی پر سر و صدا و پوپولیستی در معنای عوام‌فریبانه و سخیف کلمه اتخاذ می‌کنند. هرچیزی که حساسیت‌آفرین و به‌ویژه ضدچپ محسوب شود، این‌ها بلافاصله به‌طرزی واکنشی و از قبل تعیین شده درباره‌اش مواضع جنجالی می‌گیرند. یک‌مرتبه چگوآرا را به باد فحش می‌گیرند، یک‌بار به چاوز می‌تازند، یک‌بار در رثای پینوشه داد سخن سر می‌دهند، و یک‌بار بر طبل تحریم‌ها می‌کوبند.

 

سوم ـ  نفس وجود این حضرات کلیشه‌ی قدیمی‌ای را باید در ذهن ما بشکند که خشونت و خشونت‌پروری را به نیروهای چپ نسب می‌دهد و نوعی باور و التزام به حقوق بشر و آزادی بیان و صلح‌دوستی را حاضرآماده پای طیف لیبرال می‌نویسد. صدالبته که میان ماه من  تا ماه‌ گردون تفاوت از زمین تا آسمان‌ست، یعنی از لیبرالیسمی که با نام‌هایی مثل آدام اسمیت و جان راولز می‌شناسیم تا نئولیبرال‌های وطنی خودمان که معادل انگلیسی‌شان همان نئوکان یا نومحافظه‌کار آمریکایی‌ست. ولی این نباید ما را در تجدید نظر جدی در پیش‌فرض‌های کلیشه‌ای درباره‌ی خطرات و خشونت‌های بالقوه و بالفعل گفتمان راست‌کیشانه‌ی اقتصادی بازدارد.

 

چهارم ـ  نوآم چامسکی می‌گوید دو قدرت در جهان وجود دارند: "دولت‌ها و افکار عمومی". مشخص‌ست که نزاعی تمام‌عیار بین طرف‌داران و مخالفان تحریم‌های اقتصادی برای جلب هم‌راهی افکار عمومی درگرفته‌ست. نتیجه‌ی این نزاع می‌تواند در بدبینانه‌ترین حالت به ایجاد یک آگاهی جمعی درباره‌ی تبعات زیان‌بار تحریم‌ها و در خوش‌بینانه‌ترین حالت به تشدید یا تخفیف تحریم‌ها نیز منجر شود، پس باید جهت‌گیری نیروهای تندروی جنگ‌طلب و تحریم‌ستایی نظیر دانش‌آموختگان لیبرال را هم‌‌چون خطری بالقوه برای انحراف افکار عمومی داخل و خارج ایران از واقعیت شنیع تحریم‌های اقتصادی در نظر گرفته، با اتحاد و هم‌صدایی، با ارائه‌ی نمونه‌های ملموس و عینی و استنادپذیر از سابقه‌ی تحریم‌های مشابه در کشورهایی نظیر عراق و کوبا، افکار عمومی را از نو متوجه چهره‌ی کریه تحریم کرده به‌نوعی اجماع و هماهنگی عمومی در مخالفت به تحریم دست‌رسی پیدا کنیم.  

فیسبوک نویسنده

در تاریخ ‏آگوست 16, 2013‏ و ساعت ‏02:04‏

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©