فائزه
هاشمی،کدام نیرو
را برای کدام
آلترناتیو برمی
کشد؟
ترسان
از انقلاب،
هراسان
از برآمد توده
های
سازمانیافته!
جمشید مهر
نظرات
نسبتا صریح
ومواضع فائزه
هاشمی درگفتگو
با انصاف
نیوزاز سوئی
بیان مختصات
کنونی، ویژگی
ها وتناقضات
درونی جمهوری
اسلامی واز
سوی دیگر بیان
راهبرد او(
والبته شاید و
قاعدتا ، بهمراه
همفکران و
همراهان وی در
حزب کارگزاران
سازندگی) برای
برون رفت
ازشرایط
کنونی ومهم تراز آن فاعل
اصلی این تحول
و چگونگی آن
است.
فائزه
رفسجانی فعال
سیاسی،
نماینده
پیشین مجلس
رژیم ، مدیر
مسئول
روزنامه زن، یکی از
بنیانگزاران
و اعضای حزب
کارگزاران
سازندگی است. او بارها
بهصراحت
جمهوری
اسلامی را نقد
کرده است و از
این بابت مورد
اعتراض و فحاشی
تندروها و بخشی
از اصولگرایان
قرارگرفته
است. پروندههای
قضایی متعددی
به دلیل
سخنرانیها و
انتقادها و
مصاحبههایش
برای او تشکیل
شده، او مدتی
هم به
زندان جمهوری
اسلامی افتاده
و ممنوعالخروج
است.البته خود
می گوید که در روز آزادی
دلش نمی
خواسته از
زندان آزاد
شود، لابد
زندان برای او
به گونه ای
دیگر بوده
است.
در
جسارت او این
که برخلاف
نظرات "آیات
اعظام و مراجع
تقلید " از
جمله "شخص
رهبر با
بصیرت" با
بهائیان
دوستی و با
آنان آمد و شد
داشته است.
خلاصه این که
سخنرانی ها ، نظرات
و تاکیدات
او در جمهوری
اسلامی
برایش هزینه
و مالیات دارد.
فائزه
هاشمی، پیشتر، در
دی
۱۳۹۸خواستار
کنارهگیری
خامنهای از
رهبری شده
بود. او در ضرورت
«تغییرات بنیادین»
در حکومت و
کنار رفتن علی
خامنه ای گفته
بود: «حکومت
کردن برای هر
کسی حد و
حدودی دارد.
آقای خامنه ای
به اندازه
کافی حکومت
کرد و اگر
تغییرات
بنیادین و انتقال
قدرت را خودش
ایجاد کند،
خود را عاقبت به
خیر میکند.»
او وضعیت
فعلی کشوررا «متلاشی
شده» توصیف میکند
و خطاب
به خامنه ای
گفته بود: «آقای
خامنهای شما
تنها کسی
هستید که میتوانید
بدون هزینه
برای مردم و
برای جامعه، تغییرات
اساسی و عمیق
بدهید. با
جایگزین کردن
نیروهای
تخصصی در
سیاست داخلی و
در سیاست خارجی،
به جای
معیارهای
دیگری که اصلا
ربطی به مدیریت
ندارد. مشابه
کاری که
گورباچف کرد
وقتی فهمید این
سیاستها راه
به جایی نمیبرد
و روز به روز
شرایط کشور و
مردم را در
تمامی حوزهها
به جز سلاح و
نظامیگری
نابود می کند.»
فائزه
هاشمی در
ضرورت
تغییرات می
گوید: «ما
نیاز به
تغییرات جدی
داریم اگر شما
به عنوان رهبر
جامعه
نخواهید این
تغییرات را
بدهید اتفاقات
دیگری می
افتد. تا کی
سرکوب؟ تا کی
کشتن؟ تا کی
زندان؟
بالاخره
اینها هم یک
روزی اشباع میشود.
برای نجات
کشور و اسلام
باید زودتر از
این بجنبیم.»
او بر وخامت
أوضاع و تشدید
آن تاکید
دارد: «اگر
به دموکراسی
به حقوق بشر
به اصول
مدیریت و
شایسته
سالاری، اگر
به ایران و
ایرانی بودن و
به رفاه و
معیشت و امنیت
مردم در سطحی
که مردم
انتظار دارند
اعتقادی ندارید
اقلا برای
نجات اسلام یک
حرکتی بکنید.
الان دیگر
خودتان
ارزیابی
دارید که
اسلام در کشور
ما در بدترین
شرایط خود در
طول تاریخ قرار
گرفته و بلایی
که در این
دوران سر
اسلام آمده فاجعه
است. روز به
روز هم با
عملکرد و خطاهای
بیشتر ما به
نام یک کشور
اسلامی و به
نام نظام
اسلامی بدتر و
بدتر میشود.»
اوهمگان
را به
نافرمانی های
مدنی دعوت می
کند، می
گوید چارهای
جز نافرمانی
مدنی و گسترش
اعتراضات
نیست. اوعلاوه
براصولگرایان،
انتقادات
تندی را متوجه
اصلاح طلبان
می داند و
آنان را در«
تحکیم خطاهای»
نظام بدتر از
اصولگراها می
داند.
او در آشکار
کردن تفاوت
نظرات و دیگاه
های خود در
حوزه های
مختلف ازجمله
درباره خیزش
آبان ۹۸، ساقط
کردن
هواپیمای
اوکراینی بر اثر اصابت
موشک سپاه و
پنهانکاری
رژیم
واعتراضات
مردم، سیاست
های منطقه ای
جمهوری
اسلامی، عملکرد
قاسم سلیمانی (اودر
پاسخ به سوالی
درباره قاسم
سلیمانی بهصراحت گفته بود نظر
مثبتی نسبت به
او ندارد). و موضع
جمهوری
اسلامی
درباره
اسرائیل و...
صراحت دارد.
او با
صراحت می گوید
که : «وقتی
سیاستهای
غلط، مملکت را
به اینجا میرساند
و اینطور با
مردم برخورد
می شود بالاخره
یک جایی بیرون
میزند. مردم ۸۸ با
سکوت آمدند، ۹۶ یک
جور دیگر
آمدند، آبان ۹۸ یک
جور دیگر
آمدند و الان
این طور
آمدند. دیگران هم باید
با مردم
همراهی کنند.
من تاکید میکنم
براعتراضات
مدنی که مردم
همیشه مدنی
عمل کردهاند
و اگر میبینیم
اغتشاشی
اتفاق می افتد
مردم نیستند.
نیروهای
نفوذی حکومتی
هستند که میآیند
و این اتفاقات
را رقم میزنند.
باید این
اعتراضات
ادامه پیدا
کند و به سمتی
برویم که
حاکمیت مجبور
شود یک تصمیم
بگیرد.» او
دردوره ای نیز
خواستار رفراندوم
درجمهوری
اسلامی شده
بود و گفت: «شهامت
داشته باشید و
رفراندوم
برگزار کنید».
آن چه فائزه
هاشمی بیشتر
برآن پافشاری
می کند نقد
منفی از
جمهوری
اسلامی است .
به عبارتی نقد
وضع موجود است. فائزه
آشکارا
تاکید می کند
که نظام اصلاح
پذیر نیست . اما در
همان حال می
گوید:
« گفتار اینجانب
مبنی بر تغییر
سیاست ها و عملکرد
ها به منظور
برگشت به اصل
نظام و اهداف انقلاب
و منافع جامعه
می گردد».
به
عبارت دیگر آن
جا که وارد
نقد اثباتی می
شود و راهبرد
ارائه می کند، به
ترامپ متوسل
می شود، از
خیزش مردم و
سازمانیابی
آنان و انقلاب
هراسان است.و نهایتا
می گوید که
برای
تغییرات
ضرور برای «حفظ
اصل انقلاب و
اصل نظام
ایجاب می کند»
تا به ترامپ
متوسل شود. و یا
دربرابر «افرادی
خطرناک تر از
ترامپ در
قلدری و...» به
ترامپ پناه می
برد
آوردن این نقل
قول ها شاید
چندان نیاز نباشد.
اما برای نشان
دادن آن چه
برای فائزه هاشمی
هولناک است، ضرورت
دارد. چرا که
از یک سو،
اکنون دیگر
قابل انکار
نیست که
اکثریت عظیم
ایرانیان از جمهوری
اسلامی به جان
آمده اند و به
چگونگی رهائی
از آن
می اندیشند.و به
طوراخص پس
ازخیزش دیماه
۹۶ و آبان ۹۸ ، اصلاح
ناپذیری و درماندگی
رژیم و بی
اعتمادی توده
ها به تمامی جناح
ها ،عناصر، دستگاه
ها و دستجات
رژیم در مقیاس
توده ای
نیاز به اثبات
ندارد و از سوی
دیگرسپهر ذهنیت
توده ای
ایرانیان بر
پایه تجربه
خود زیسته
آنان تغییر ژرفی
کرده و آنان
به توانائی هایشان
آگاه تر شده اند
و براین پایه ، تحقق خواست ها
و آلترناتیوشان
در برابر
رژیم، از مسیر
گسترش مبارزه
طبقاتی و به زیر
کشیدن جمهوری
اسلامی میسر
خواهد شد. مهم
تراین که
انفجار
تعارضات
اجتماعی و
سیاسی ، شورش
تهیدستان ، کارگران
و زحمتکشان
، حاشیه
نشینان، بیکاران، بی ثبات
کاران، به
حاشیه رانده
شدگان و فقیرترین
مناطق کشور، نبرد
طبقاتی سراسری
و مستقلی
را علیه
جمهوری اسلامی
به میدان آورده
که از همه قطع
امید کرده است، از
جناح های
حکومتی داخل و از خارج
دست شسته و بر زانوان
خود ایستاده
است. آن
چه فائزه را
به وحشت می
انداز به
میدان آمدن
همین
پیشبرندگان مبارزه
طبقاتی مستقل
است، که
جمهوری
اسلامی در چهل
سال گذشته آن ها را
سرکوب و یا تلاش
کرده آنان را
به طرق مختلف
فریب دهد.
اما
گفتگوی اخیر فائزه
هاشمی
رفسنجانی
با انصاف نیوز
چند نکته مهم
را روشن و رویکرد
و راهبرد او
را آشکارمی
کند. این
گفتگو آشکارا
نشان می دهد فائزه
هاشمی کدام «تغییرات
بنیادین» را
دنبال می کند
و از کدام
سو، و فاعل
این تغییرات
کدام نیروی
اجتماعی است!
- درشرایط
و مختصاتی که نبرد
طبقاتی مستقل
توده ها علیه
جمهوری
اسلامی تشدید شده
و به عبارتی،
موقعیت
انقلابی را رقم
زده، فاصله
گرفتن
ازدستگاه
قدرت مسلط
سرکوبگر و مورد
تنفر توده ها
که چشم اندازی
برای ماندن آن
هم وجود
ندارد، برای پیشبرد
«تغییر» مورد
نظر فائزه
هاشمی، امری
بدیهی است. خاصه
این که قدرت
مسلط ، شرکای
قبلی خودر
را نه تنها به
بیرون از
دایره قدرت پرتاب
کرده و
برایشان محلی
برای تنفس هم
قائل نیست، بلکه تناقضات
درونی این
قدرت مسلط، دریک
دست کردن قدرت، سرکوب
و حذف هرچه
بیشتر شرکا
خود است. به
گونه ای که
بازتاب گسترش
مبارزه مستقل
توده ها در
دستگاه قدرت ، حتی
اختلافات
درون رژیمی ،
برسر تفاوت
رویکرد در
مقابله با
جنبش عمومی را هم
غیرقابل تحمل
می سازد. و
فائزه این را
به خوبی
دریافته است.همانگونه
که او هم یادآور
می شود، نگاهی
به شعارهای
مردم در خیزش
آبان و یا
دراعتراضات
واعتصابات
کارگران، بازنشستگان، معلمان، زنان
و پرستاران و...نه
تنها خصلت
سیاسی یافته و
بیانگر روشن
ابعاد و عمق
تغییرات ضرور
است، بلکه
آشکارا کلیت
نظام و شخص
رهبرش را هدف گرفته
است. دشمن
ما همین جاست
، دروغ می گن
امریکاست!
- فائزه
هاشمی این
مساله را
بخوبی درک می
کند که با
گسترش مبارزه
طبقاتی مستقل
و سازمانیابی توده
ها از پائین و
به میدان آمدن
آنان و به وقوع
پیوستن آبانی
دیگر نه از
تاک نشانی
خواهد بود و
نه ازتاک
نشان. بر این
أساس علی رغم
آن که او به
بسیاری از
حقایق و جنبه
های بروز
بحران های
اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی
و چالش های
مختلفی که
رژيم با آن
روبروست
اشاره می
کند، حرفی
از به
میدان آمدن
سازمانیافته
و متشکل توده
ها برای
تغییرات به
میان نمی آورد. او می
داند توسل به
مردم برای آن
که حلقه مسلط قدرت
را سرعقل
بیاورند، فرایندی
است که دیگر
جائی برای
أمثال خود فائزه
هم باقی
نخواهد گذاشت.
تغییرات
از کدام سو؟
- فائزه
هاشمی برای
تغییر
درجمهوری
اسلامی به ترامپ
متوسل می شود،اما
به توده ها
خیر!
او می
گوید «برای
ایران من دوست
داشتم آقای ترامپ
انتخاب شود»
واستدلال می
کند که بخاطر
همین فشار
هائی که می
گذارد، بالاخره
شاید تغییر
سیاسی اتفاق
بیفتد. چون
مردم هرچه تلاش می
کنند «إصلاحات
» انجام
گیرد مرغ یک
پا دارد.هیچ
خبری نمی شود. استدلال
فائزه این است
که برای ایران
بهتر بود ترامپ
مجدد انتخاب
شود تا با
فشار آوردن به
خامنه ای و با
گسترش تحریم
ها و به
گروگان گرفتن
حیات و معیشت
توده ها، خامنه
ای را مجبور
کند تا به زعم خود «تغییراتی
که حتما به
نفع مردم»
است، را
بپذیرد.او برای
این مدعای خود
دلیلی ندارد. فائزه
اما این
را خوب می
داند که، سیاست
مکانیک نیروهای
اجتماعی است. سوژه
یا نیرونی که
بتواند
حاکمیت را به
عقب نشینی و
یا به تغییر
مورد نظر
وادارد، هم او
آلترناتیو و نظام
جایگزین و جهت
تغییرات را
تعیین می کند. و یا
لااقل در
تعیین آن دست
بالا خواهد
داشت. فائزه
هاشمی با
چشمان باز مختصات
کنونی
کشور و جهت
گیری آن را
رصد می کند. او و حزبش
ید
طولائی در مخالفت
با حاکمیت
مردم و
توانائی اعمال
أراده مردم در
تعیین سرنوشت
خویش
دارند.
برچنین زمینه ای فائزه
ازاین که مهرونشان
جنبش طبقاتی
مستقل
کارگران، زحمتکشان
و به حاشیه
رانده شدگان
برتغییرات و
تحولات
اجتناب
ناپذیرپیش رو، حک
شود، از توده
ها هراسان
است. در حالی
که درماندگی
رژیم و خود را
نظاره می کند، به
دامن ترامپ
چنگ می زند. تا
انقلاب را نفی
کند.
- فائزه
هاشمی خود را
مدافع بی چون
و چرای
سیاست ها و عملکرد
اکبرهاشمی
رفسجانی به
عنوان یکی از
معماران اصلی
جمهوری
اسلامی می
داند وهیچ نقد و
خطائی را بر
دوران او بر نمی
تابد. و اگر
در مواردی هم برخی نقد
ها را از روی
اکراه، روا می
داند، این
گونه است که
می گوید أساس
فکرواساس آن
سیاست ها و
راهبرد های
هاشمی
رفسنجانی
درست بوده ،اما
دیگرا ن
یا مانع اجرا
ی درست شده اند
و یا آن را
بگونه ای غلط
اجرا کرده اند، و یا
تخریب است.
این نوشته مجال آن
را ندارد که
کارنامه
اکبرهاشمی
رفسنجانی به
عنوان یکی
ازمهم ترین و اصلی
ترین و جنایت
کارترین
عناصر نظام
ولایت فقیه مورد
اشاره
قراردهد.اما اشاره
به چند مورد
درارتباط با آن چه
فائزه هاشمی ، درباره
اکبر هاشمی
رفسنجانی می
گوید می تواند
راستای تغییر
مورد نظرش را
بیشترروشن کند.
مردم
خود بسیار خوب
آگاهند و به
یاد دارند، نقش
هاشمی
رفسنجانی در
تدوین قانون
اساسی و سازماندهی
بی حقی عمومی
و مطلق
مردم در آن
قانون، نقش
او در سیطره
ولایت فقیه، نقش
او در
مجلس خبرگان
در خرداد ۶۷ و به
قدرت رساندن
شخص خامنه ای
و این
که گفته بود
خامنه ای
بهترین گزینه
ما بود، مدخلیت
او درسرکوب و کشتار در کردستان، در
جنگ با عراق،
نقش کلیدی او در قلع و
قمع مخالفین، در قتل
عام زندانیان
سیاسی در
تابستان ۶۷، نقش
او در سرکوب
خونین شورش
مردم درمشهد، تهران،
شیراز، اراک و
اعتراضاتی
پراکنده که در
تبریز و قزوین
بین سالهای
۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴
رخ دادند. اجرای
برنامه تعدیل
ساختاری از
سال ۱۳۶۸، آزاد
سازی اقتصاد، خصوصی
سازی، گسترش
سلب مالکیت از
توده هاو...
مهم
تراین که
کارنامه
هاشمی
رفسنجانی جدا
از ترازنامه
جمهوری
اسلامی نیست. نقش
کلیدی و مدخلیت
شخص وی را
درهمین
وضعیتی که اکنون
کشور به آن
دچار آمده، که به
عبارتی ورشکستگی
محض وغلطیدن
کشوربه این
وضعیت فاجعه
بار را
رقم زده است، به
هیچ طریقی نمی
توان زدود و
یا کم اهمیت
تلقی کرد! و
خلاصه این که رفسنجانی
تا آخرین روزهای زندگی، به
ولایت فقیه و به
خامنه ای
وفادار ماند
برای حفظ نظام
فرو گذارنکرد.
روشن
است «تغییر
بنیادینی » که
فائزه برای تحقق
آن به ترامپ توسل می جوید
همان «
حفظ اصل
انقلاب و اصل
نظام جمهوری
اسلامی است.»
فائزه
هاشمی می گوید، می
پرسید چرا "برای
ایران او را
ترجیح می
دادم"، «چون
بخشهایی و
افرادی
خطرناکتر از
ترامپ در قلدری
و عدم پایبندی
به اصول و
قواعد و
مقررات با
عملکرد و بعضا
سیاستهای
نادرست، کشور
را در سراشیبی
ناکارآمدیها،
سوء مدیریتها،
بیکفایتیها،
دگماندیشیها
و حتی گاهی تا
مرز تلاشی پیش
برده اند،...» مساله
ای که فائزه
هاشمی به آن
اشاره می کند
درست است . اما آن چه
او تعمدا برآن
پرده می
اندازد، آن جاست
که توسل به
ترامپ، عاملی
را وارد میدان
می کند که
منافع آن عامل
نیز به اندازه
خود
رژیم با
منافع مردم
متضاد است.
فائزه
هاشمی و حزبش
می دانند، مردم
در شرایطی که پای
یک نیروی
خارجی در
تعیین سرنوشت
شان باز می
شود، نمی
توانند برای
به زیر کشیدن
رژیم حاکم با
هم متحد شوند. این
نیز روشن است
که مردم
ایران
در شرایط کنونی
درذهن خود به
نظام
آلترناتیوی
می اندیشند که
عبارت است از همه چیز
برای مردم و
همه چیز بدست
مردم و با مشارکت
مردم. چنین
الترناتیوی
در اساس
با آن چه
فائزه هاشمی
در پی آن است
تفاوت ماهوی
دارد.
جمشید
مهر
یکشنبه
بیست وهشتم
دیماه ۱۳۹۹