دیدگاه
ترس اسلام
از زن
«شکستن
غرورسیاسی»
بهنام
در
پی کوس
رسوائی های تازه
رژیم از
بی
اعتبار
شدن
امنیت اش در
کشور ـ نگرانی،
وحشت و تهدید
ازحرمت نوامیس
اجتماعی، که با
احساس خطر
همگانی
از آن
روبرو بود، خود
را در
قالب عدم
تامین
(شأن زن) در
موازین
منسوخ حکومت
اسلامی دیری منکوب
می دید ودلهره
این ستم با
فجایع روزهای
گذشته جان تازه
گرفت وآشکارترشد.
این تجاوزات وبیم
از آن که اگرازمنابع جریانه
های متنوع
لباس شخصی
وبسیجی ها
تحریک
وسرچشمه
نگرفته باشد، لااقل
اشکال چنین فجایع
ومجازاتی در
عمل، دهه هاست
بر پندار
بیمار و خونخوار حاکمان
ستمکار
امروز
برجان و روان
زندانیان
سیاسی ایران، برای
شکستن (غروراسیرو
اعتراف گیری)جاری
بوده است. ما
سرگذشت های
رقت بار
دختران، زنان
وپسران بیشماری
را در حافظه
خود وتاریخ
ثبت کرده ایم ـ
اماتاثیر عوارض
طبیعی، متنوع،
مهلک و مخرب ـ آن،
می تواند دلیل
وقوع فقدان انطباق
ها و نارسائی
ها ی مترتب اجتماعی
کنونی باشد که
رژیم آن رابر هستی
فرهنگ اخلاقی و
آرمانی کشور
تحمیل کرده است.
نیمی از جمعیت
کشور، یعنی
(زنان و دختران
جوان) مجبور و موظفند
بار تحمیق، تحقیر
و طعم ناگوار
این جهالت و عقب
ماندگی تاریخی
را بیش از
مردان و پسران
جوان در هر مکان،
کوی و برزن اجتماعی
ـ زهر مقررات صحرا
نشینی را در فصل
دهکدگی جهان مدرن
چشیده و وبال
اش را بر کول
کشیده و مطلقن
مطیع احکام
اسلام و دستورات
دیکته ای
نمایندگان
خدا بر روی
زمین باشند و فرامین
الهی توسط ولی
فقیه را، بی کم و کاست
پاس بدارند.
"عدم
درک اسلام
ازنسل جوان"
و این
تبعیت بی چون
و چرا، ناگزیرزن
بودن است، که
باید اجراء شود
و آنهم به
خاطر درک
اسلام از "زن و
یا موجودی که "
جایگاهش در جبهه
ساختگی مبارزه
اسلام بر علیه
دشمنان اش، حیاتی
ست و تداوم
این مبارزه، قرن
ها داستان تراژدیک
پشت سر داشته،
تا که به امروز
مارسیده است، اسلام
با یورش برعرصه
های متعدد
مورد علاقه
نسل جوان، خود
را در مقابل
تحول خواهی
جوانان تضمین
وتقویت می کند،با
حمله به آزادی
های اجتماعی
وبه ویژه (تحکم)برپوشش
زنان، این
سوراخ دعا را،
از فردای
تثبیت انقلاب،
پایه وظایف ومبارزه
نوین اش را در
این راستا دانسته،
آغازکرده و تا
به امروز
ادامه داده
است.
"دین و
زن"
اسلام پیروزی
مبارزه ذهنی اش
را در دفاع
مقدس خود ازمقام
(دین وزن)، در
راستای مقابله
با الگو غربی
ـ که به زعم
اینان زن در
آنجا به کالای
جنسی تبدیل شده
است، می داند،
وبه همین دلیل
رژیم حرمت و مرز
نگرش مات خود
را در کشور ما
به این شکل توهین
آمیز به زنان ملزوم
می یابد ـ و
بنا به این
نظریه سخیف،
پوشش زن ـ محکم
ترین سنگر
اسلام و اختفاء
او از دید
دشمنان پرارج
ترین است.
وظیفه والی
خدا ست تا حفظ
هویت احکام خدا
و اولیا ی او را
درجامعه با امنیت
و رای ومشیت الهی
و پاک اسلامی تامین
کند و بدین
وسیله هوشیاری
سازش ناپذیری با
دشمنان (خدا) داشته
باشد.
پس نتیجه
این که: زن ناموس
و پاشنه آشیل اسلام
است و اومتعلق
به خود و اراده
مستقل خویش نیست
و میل الهی هم
بر او(زن) خلقت
برابر با مرد را
روا نداشته
است. وی متاعی
ست الهی،
ناکامل وغیرمعتبر
و بنا به
فرمان وحی خودبه
(نبی معصوم)، و در(غیاب
امام زمان)(ولی
فقیه) باید زنان
را ازانظارعام
مردان مکنون دارند،
تا توجه و
تاثیرافسونگرزن،
برتوان وتقویت
مبارزاتی
مجاهدین
اسلام در
برابر دشمنان دین،
آسیب نیابد و بنیان
"خدا" در معرض خطر
نابودی، بی
بندباری وریزش
قرار نگیرد.
آنها می
گویند: پیامبر
و امامان برای
حفظ کیان
اسلام (شیعه)
چنین کرده اند
و اینان نیز
به عنوان
دنباله روان
صادق و وفادار
آنها، همواره
چنان خواهند کرد.
«با این
تئوری پس: همه
مردان چه
مسلمان و غیر
مسلمان به
خاطرآسیب
پذیری از زن، دشمن
و یا استعداد
دشمنی با (خدا) را
دارند. و زن به
دلیل نقش محرک
گمراهی از راه
خدا، که ذاتن
همیشه همراه
اوست، باید از
دید مرد
ناتوان، مخفی
شود. و پس دوم اینکه:
زنان دشمنان
ذاتی خدا هستند.
و یا شایسته
تراست که گفته
شود: دشمن خدا
و بقای اسلام ـ
زن ـ است، و آن نیزبیشترزمانی
ست که زن از
قیود اسلامی بیگانه،
مستقل و رهاگذاشته
شود.»
به هر
حال، رویدادهای
تلخ و پست چندین
روز گذشته با
محکومیت و اعتراضات
شدید و گسترده
ای در سطح داخل
و خارج از کشورهمراه
شد، واکنش هائی
متحد و همگانی
بخاطر افشا هر
چه بیشتر ناامنی
اجتماعی و بی
اعتمادی مردم
به قوای امنیت
ملی و محلی
انجام گرفت! بسیاری
از ناامنی ها مشوش
شده اند، به
ویژه آشفته برای
دختران و زنان
شان، و البته آن
نیز به دلیل علنی
شدن موارد تجاوزات
گروهی به یک و یا
چندین دختر و
زن و حتا زن
بارداربود، که
در نقاط مختلف
کشور در روزهای
گذشته روی
داده است و به
تبع آن، بر خشم
وانزجارگسترده
عمومی دامن
زده است به نحوی
که تغیر شرایط
روحیه مبارزه
جوئی مردم
علیه سبب
سازان چنین
حتک حرمت هائی،
بیشتررشد
یافته وجرات بروز
و بازگوئی چنین
جنایات
هولناکی راتوسط
قربانیان ممکن
ترشده و همین
خاطر، امکان غبار
روبی از صدها
موارد مشابه گذشته
را نیز تاحدودی
در رسانه های
داخلی میسرگردانیده
است.
"تمرکزمتحد
رسانه ای"
هرگز در طول
تاریخ ننگین
این بساط شرمناک،
فضای بی
آبروئی دعاوی دستگاه
ولائی و تقبیح
چهره زشت احکام
اش، این سان به
همت توده های
مردم، افراد مبارز
و مترقی،
رسانه های متعدد
سیاسی، شخصیت
ها ی حقوقی
مستقل، نهاد
های حقوق بشری
و حتا ـ تعدادی
از وابستگان سر
خورده رژیم ـ در
داخل کشور، بدین
صورت و همه
جانبه
ادعاهای
تامین و وجود فضای
ناپاک اسلامی
او، بدین سان مورد
تحقیر برجسته واقع
نشده و ناتوانی
اش در دیدگاه توده
ها، برای ایجاد
فضای آرامش و حفظ
امنیت
اجتماعی لجن مال نگردیده
بود.
"تصاد دین و
دولت"
آری: یک
بار دیگرهمه ی
ما شاهد
گستردگی و تعمق
تضاد دین و
دولت هستیم و تناقضات
موجود فرهنگ اجتماعی
در ساختار بی
اخلاق و بنیاد
حقوقی نابرابر
و زن ستیز منویات
حکومت اسلامی را
می بینیم. قوانین
بیگانه با عصر
حاضر در کشوری
در هم و فرو ریخته
بر سر همگان.
تجاوز رژیم به
زندانیان
اعدامی،
تجاوز رژیم به
معترضان بعد
از تقلب
انتخابات و تکرارشکل
دیگری ازاین
چنین موارد
دردناکی، بیشتراز
پیش متاثر از
فرهنگ
تجاوزات رژیم
و بیانگر تشدید
ضعف بنیادی وعوارض
هویتی این
ساختار نادان و
جابر است که در
بخشی از جوانان
محروم ما و به
ویژه در شهر
های کوچک که
محدودیت ها
گسترده تری را
متحمل است، بدین
شکل دردآور و طغیانی
ظهورمی کند.
همه می دانند: این
نشانه ها ی
بدخیم بیماری
ساختاری در چشم
و شعور، عموم متوجه
حاکمان منفور بوده
و آن نیز ناشی
از محرومیت
های شدید در فضای
ناسالم روابط
مدرن اجتماعی دو
جنس مخالف تکوین
یافته و بر پایه
جبر جهل دین شناخته
شده اند. این محدودیت
ها ی عمدی و ظاهرن
مشکل گشای
دستگاه که
تنها شامل
توده های ندار
می شود، دیریست
که در چشم
جوانان
تیزهوش دختر و
پسر رسوا بوده
اند؛ محدودیت
و موانع آزاد معاشرت
سالم و دل
بخواه جوانان،
تنها متوجه بخش
زیرین و میانی
اجتماع است که
آنان اکثریت
شهروندان کشور
را تشکیل می دهند.
زیرا این
تنگنا ها و موازین
اسلامی برای
اغنیا و خود آنها
و فرزندان و آقا
زاده ها ی شان
نیست. هریک اینان
با ده ها فرجه و
کلاه بی
شرمانه شرعی،
که در کشور ما،
آنها را زیر
پوشش مطمئن و گل
و گشاد قرار می
دهد، ایران
اسلامی را
برای هر یک از آنان،
به یک کویت واقعی
تبدیل کرده است.
آنها هر کاری
که می خواسته
و بخواهند
کرده و خواهند
کرد. از استطاعت
تصرف تعدد
زنان بگیرتا
دسرهای
بینابینی
معاشرت بدون
مرز(حق صیغه)، که
هدیه ایست
الهی و تنها برای
مردان متمول
در اسلام عزیز
جایز شده است،
و در
کنارآنها، امکانات
بالای مسافرت
به مناطق امن
سواحل شیخ
نشینی ها و یا
استفاده از
اماکن متعدد خودشان
در داخل کشور،
همگی اینان برای
اختفاء اعمال و
امیال هرزه خود،
صاحب تمام
ملزومات کافی
هستند. آیا شما
طی این 32 سال مواردی
سراغ دارید که
دم کلفت چند تن
از این حضرات
فاسد، لای در
قانون قضا و قساوت اسلامی
گیر کرده
باشد؟ توانمندان
هم اهرم دین
را دارند و هم
دیوارهای
بلند!
"ابعاد،
اعماق
وگستردگی
ناخوانی"
مبارزه
بزرگ مردم و مخالفان
این رژیم ـ تنها
به دلایل ابعاد
شرارت و جنگ
طلبی، چپاول
ثروت ملی در قبضه
عده ای ناچیز،
ایجاد شکاف و تضاد
بزرگ اختلافات
طبقاتی،
کشتار بی
رحمانه
هزاران مخالف سیاسی
دربند، جنایات
علیه بشریت، قساوت قضا
(سنگسار،
اعدام، قصاص، تجاوز
به زندانی، قطع
اعضای بدن
مجرمان، اعدام
ها ی آویزانی بر
بالای جرثقیل
ها در میادین
پر عبور و مرور،
عمق بی آبروئی
و ناتوانی اخلاقی
در شناخت درست
حقوق شهروندی
ملیت ها و ادیان
دیگر و عدم تطابق کل
دستگاه با انتظارات
مردمی ـ فقط این
ها نیست.
بلکه
همچنین آنگاه که،
به ویژه در
چنین مواردی
حوادث
ناگواری در
کشور روی می
دهد، آنان فرمان
مشمئز کننده
سر داده و با مقصر
خواندن (قربانیان)
که (پوشش شان محرک
جرم) بوده است،
و سوژه ها را به
ایجاد اختلال
در امنیت اخلاقی
اجتماع محکوم
می کنند، دیگر
جای هیچ
تردیدی نیست
که رژیم با
زنان به طور
بنیادی دشمن
است.
"رژیم
تدبیر اخلاقی ندارد"
آنها به
جای آن که به این
فجایع مترتب
ساختارخود، تدبیر
متمدنانه را دردرون
دستگاه تشویق و
تردید مسئولان
را به
ناهماهنگی
شئون عقب
مانده دوره
جاهلیت با عصر
حاضر را تاکید
و تائید کنند و
ضرورت تغیر ناگزیر
در قوانین
حکومت متعفن و
پوسیده اسلامی
را بیابند، با
سر یک قلم
شکسته نوامیس وحی
و فقه، خط
بطلان بر علل
حادثه و به
تبع آن بر جسم
و روان متلاشی
قربانی و جامعه
متلاطم کشیده
و به خواست ابتدائی
حقوق مدنی و آزادی
های مرسوم
اجتماعی و از
همه مهمتر: حق پوشش
مساوی زن و
مرد وقعی در خور
و بایسته نمی
نهند و شمشیر زهرآگین
جهل را بر نیمی
از جامعه
بردبار و شریف
ما با بی
غیرتی تمام و قهرعریان
برای ایجاد ترس
از رو می بند ند.
"مبارزه
استقلال
طلبانه زن از
اسلام » ادیان
"
اگر زن
در کشور ما
حمایت و
پشتوانه
حقیقی و حقوقی
اراده مستقل و
کامل انسانی و
قانونی می داشت
که ندارد، و اگر
در این جامعه
مردسالار، با این
مقررات
اسلامی پتیاره
که هیچ گونه تعهدی
برای حفظ ارزش
مستقل زن و خانواده
او ندارد، جامعه
الزامن منظورعمل
مفید خود را
به باور توان
عمومی زن وامیداشت
که نداشته است،
و اگر جامعه
دین زده، تهی
از تبعیضات و تضییقات
جنسی می شد و آگاهانه
و برابر(زن و
مرد) درتصویب
و تصمیم گیری
و تغیر قوانین
مزاحم سهیم می
شدند، که هرگز
نشده است. آنگاه
متصور و چنین
دلخراش و تلخ میسر نمی
بود: که در
مخیله بیمار قانونگذاران
وقیح مرد، و بدون
دخالت زن (درست
مانند
معلولان عقلی)
و برای تعین
سرنوشت آتی او،
و فروریزی بنای
زیبای آرزوهایش
در قالب عشق
به خانواده
مستقل، او را
اجبارن در
مقابل ـ ایجاد
خانواده چند
همسری یا
حرمسرائی ـ قرار
دهند و چنین
ننگی را به
نام قوانین
اجتماعی (زن و خانواده
ستیز) تصویب
کنند. مگر می
شود چنین
ساده، قانون منسوخ
چند همسری را که
نشانه ابتذال
ارزش خانواده
گرائی ست، بی
پروا تبین کنند؟
و تازه در آن ناسامانه
عصر بردگی،
این توهین توسط
زنان نماینده
در مجلس نیز تقبیح،
نه که نگشته، حتا
تائید نیزشده
است! وای که
جهالت این
زنان خلافت
نشین از حد گذشته
است، وقتی که فرصت
غلـــط و نا برابرالتــــذاذ
جنسی را زنان
دربار ولی
فقیه به مردان
می دهند؟ آن
هم در شرایطی
که جامعه
شناسان بر این
باورند که: سمت
حرکت شعور آگاه
انسان بسوی تک
همسریست. پس
چرا مبنای
دینی که دعاوی
اش بر اخلاق
است، در این
رده بندی شناخت
و زیبائی
شناسی در عقب
ترین جایگیری
استعداد
تاریخی قرار
گرفته است؟
مگر نه که به
هر شکل این
امکان غیر
اخلاقی (دشمن
کیان مهر و همبستگی
خانواده و مخل
پیوند معنوی زن
و مرد)است، راستی
چرا ـ تنها برای
مردان هوسران،
این چنین فرصت
هائی گریزی در
اسلام ناب
محمدی جا
یافته و در مخیله
و افکار دینمداران
وحشی، شهامت رسوخ
و رجوع عملی می
یابد؟
"سکس و
اسلام"
و البته همه
می دانیم که مصوبات
آنها هم به
اذن خدا و مکتوب
در قرآن است. لابد
(خدا) برای
کنترل آبروریزی
شهوات مردان مقرب
حشری خود که «پیامبر»
یکی از آنان
است که به
حمایت الهی
شان برخواسته
است، که رسول
او شناعت و جسارت
همخوابگی با یک
دختر بچه 9
ساله را در
شرایطی یافت،
که لااقل وی
همزمان امکان
ارضا و تمتع
از یازده زن رسمی
دیگر خود را، با
حفظ پوشش غرور
پیامبرانه اش
داشت و او با این
وجود، این
پرونده را در کارنامه
زن بارگی و بیوگرافی
عشق بازی های
نامحدود خود
داشته است.
وبه خاطر
داشته باشیم
سنگسار زن را
برای انتخاب
سکس اوـ که
چگونه پاسخ
داده می شود.
آیا معقول
است که ما انتظاری
متفاوت از رهبران
و رهروان امروزی
(پیامبران) داشته
باشیم؟ در این
دیدگاه و درک
اسلام از زن،
خارج از ظاهر
سازی های رسوا
ـ نفرت و انگیزه
ای بسیار وحشی
و بی مقدار، به
توانائی او دیده
و همه جا لمس
می شود، که «ادیان»
توان تحمل
برتری گسترده،
ظرایف شورنده،
زیبائی امید
بخش، ایجاد
امید و شور و شرار
طبیعی او را در
حیات بخشی، دعوت
به آرامش و
زندگی مسالمت
آمیز، زایش و توان
مسلم تربیت مخلوقات
صلح دوست را
که خود عامل،
نیازمند و وجود
آورنده اش نیز
است، دارد. و به
همین دلایل
ادیان صراحتن
به این ویژگی
های زن و توان
تغیر و تبدیل
شدن های کهنه
به تازگی های
وسوسه انگیز و
فرحبخش به شدت
حسادت ورزیده و
می ورزند؛ از
گذشته های دور
تا به امروز همه
مذاهب و مشخصن
نوع ابراهیمی
آن، درک ترسناک
و توهین آمیزی
نسبت به اراده
زن و استقلال
عقلی او داشته
اند، و هر کدام
آنها با تفاوت
هائی ناچیز، تنها
توانسته اند (زنانگی)
او را کشف کنند
و بی شرمانه
مورد سوء استفاده
های جنسی قرارش
دهند. اگر غیر
از این بود و
از او نمی
هراسیدند،
لابد می بایست
« نیمی از زنان
در دستگاه
مذاهب برای
ارشاد حداقل
هم نوعان زن
خود» و نه
مردان، تکوین نفوذی
اراده در
دستگاه دین یافته،
صاحب گفتمان
خود می بودند،
امکان تاثیر و
حضور را می
داشتند. و دریغ
حتا از یک
مورد در طول
تمام تاریخ
پیدایش ادیان.
این تناقض
آشکار در دیدگاه
بیمار روانی
دستگاه
رهبران
کاتولیک تا به
جائی باقی، نافذ
و جاریست که
تقارب جنسی زن
و مرد برای
آنها تابوست و
غیرمجاز!
تصورسلامت
روان انسان
هائی که در برابر
طبیعت و نیازهای
کاملن عادی
خویش چنین
لجوجانه از
روی ترس از زن
ولی ترحم به پاکی،
آن هم به خاطر حفظ
خود از گناه
«مقاربت جنسی» مشکل
است و شاید
سخت و
باورنکردنی و حتا
دروغ و بی
معنی ست. بیش
از اینش را،
نه می فهمم
ونه دلایل اش
منطقی می
دانم!
"
تقدیرمنویات
الهی در خلق
زن"
ظاهرن ـ وحی
و امر بزرگ و بی
انتهای حکمت الهی
در برداشت اسلامی
ـ از آن، بر این
اصل قرار
گرفته است که
زن صورت و سیرتی
شیطانی و وسوسه
انگیز دارد و ناخود
آگاه، برای
گمراهی مردان و
آن، توسط خود خدا
رخ داده و در
یک محاسبه
عجولانه و غلط
ایده ساخت زن
را یافته است،
و زن درهمه
حال برای
جامعه دینی و
الهی دار بلاست؟
با این حساب شاید
بزرگترین
اشتباه خدا با
این نگرش، خلق
زن باشد! که زن
صاحب چنین
توان تغیری را
یافته و
برعلیه بنیاد خود
خدا در ایران اسلامی
و در سراسر
جهان برای رهائی
و استقلال خود
از وحی منزل
معیوب، هر کدام
خود را با
تمام توان به این
مبارزه پیوند
داده و با دیگر
زنان جهان،
بخشی از حق
برابری و سلامت
نفس انسانی
خود به پا نشانده
و بر قوانین
مردسالار
تحمیل کرده است.
"آیا
غلوی شده
است؟"
هیچ
غلوی در کار
نیست. به تمام
موعظه ها و ادبیات
دینی این
دیوانگان
نگاه کنید، شما
به سادگی آنها
را مملو از
این اراجیف و
خزعبلات گندیده
خواهید دید.
تخلفات حقوقی
زمامداران،
جنایات اخلاقی
رژیم در
سیاهچال هایش بر
علیه دختران و
پسران مبارز و
تجاوزات
گروهی امروزی،
دامنه های یک
زمینه اند و
تنها اشکال
شان و ابعادشان
متفاوت است. اما
همه آنها: ما
به ازا و صورت طبیعی
دیگر همین
نگرش بیماری اسلامی
در اجتماع هستند.
و واکنش مسخره
مسئولان، تائید
این ادعاست و
هشداریست به
خوش بینان این
سیستم که به
نظرم: در صورت
صداقت و سلامت
درجایگیری خود
با اهداف مبارزات
مردم، آنها دیگر،
معضل را کشف و فهمیده
اند و وظایف
خود را در این
روزهای
سرنوشت ساز،
امید که دقیقن
دریافته باشند.
"هدف
اساسی رهائی
زن"
مشکلات
و ناهنجاری
های روابط
اجتماعی زن و
مرد، تحکم پوشش
اسلامی و وقایع
اسفباراین
روز های تلخ
گذشته، همه به
نوعی با عدم
استقلال زن وتضعیف
او در قوانین
من درآوری
حاکمان
اسلامی در جامعه
ما پیوند محکم
خورده و ریشه
ای عمیق و
بسیار بلند سنت
پسمانده مذهبی
دارد، که دردا،
با پیدایش و تقویت
زمینه این
مواضع کهنه و جنون
آمیز، تحت نام
نظام اسلامی، (ویروس
ترویج شان، در
ضمیرجامعه
بسته و مایوس ما
هرچه بیشتر از
گذشته رشد
سریع و پیگیر
داشته و یافته
است ـ و ما
امروز شاهد الزام
قانونی حجاب و
ابعاد بشدت
سرکوب گرانه آن
زمینه ها با
زور مطلق برعلیه
زنان هستیم، و
رژیم آگاهانه عملن
امر پوشش
اسلامی را در ابتدای
دوران قبل از
ثبات به جامعه
تحمیل کرده
بود که با به
قدرت رسیدن
مستقل خود،
تمامی ابعاد وحشی،
پلید و ستمگرانه
پوشیده خود را
که قبلن جرات
بروز آنرا
نداشت به مرور،
همه را از خورجین
پوسیده
صحرانوردی
اجداد اش در
آورد و با
کلاشی تمام هر
کدام را قانونی
کرد و روز به
روز بر ابعاد ستم
جنسی دامنه
داد. رژیم نوع
نگرش خود را
تغیر نداده
است اما هر از چند
گاهی متناسب
با اوضاع
عمومی و نا بردباری
تحمل شقاوت رژیم
در برابر مردم،
کرنش می کند،
و در هر فرصت
دیگری، اشکال
و اهداف خشن
تر و پیچیده
تری را به
زنان و توده
های مردم
تحمیل می کند. در
طول تاریخ این
دین ( شیعه) و از خود
راضی، فقط در
حفظ به خود رفته
و با دنیای
واقعی فاصله گرفته
است. استفاده
از ابزار مدرن
به خاطر صیانت
خود اوست و نه
برای مسلمان! و
به باور من هر تحولی
در ساختار حل
مشکلات
اخلاقی، تنها با
سرنگونی این
رژیم و در
مرحله بعد، در
تغیر و تحول معقول
شدن شرایط
امروز به سوی
آینده ای دیگر
است و آن خود مشروط
به کسب حقوق
برابر زن است
که در این
ساختار هرگز
متصور نیست.
بهنام
23 یونی 2011 ـ دوم
تیر1390