در مورد
کوربن: وسط
ایستادن به
فاجعه میانجامد
ژان
لوک ملانشون
ژان
لوک ملانشون،
رهبر حزب
«فرانسه
نافرمان» در
سایت خود از
درسهای شکست
جرمی کوربن مینویسد
و میگوید که
مشکلات
و البته راهحلها
را باید در
میان تودههای
مردم،
انتظارات،
اراده و
نیازهای آنها
جستجو کرد.
قطبنمای
کوربن باید
تودههای
مردم بود و
نزد آنها او
باید
دستورالعملهایش
را جستجو میکرد.
باید
بگویم که من
از شکست
انتخاباتی
وحشتناک حزب
کارگر و جرمی
کوربن تعجب
نکردم. از این
شکست اما باید
درس گرفت.
درس
اول: آوانگاردیسم
سازشکار به
هیچ جا راه
نمیبرد.
کوربن به
سیپراس بدل
شد، بدون
اینکه حتی در
انتخابات
پیروز شود. با
اعلام اینکه
او خواستار
برگزاری یک
رفراندم جدید
در مورد برگزیت
است، کوربن
درواقع کسانی
را که خواستار
برگزیت بودند
دعوت کرد که
مستقیماً به
همانهایی رأی
بدهند که طرح
برگزیت را ریخته
بودند؛ به
ویژه اینکه
کوربن تصریح
کرده بود که
در صورت رأی
مجدد به
برگزیت او
دیگر مداخلهای
نخواهد کرد.
از این بدتر
نمیشد عمل
کرد. به چه درد
میخورند
رهبرانی که
درگیر آینده
کشورشان نمیشوند؟
سنگرهای
کارگری در
شمال که به
حزب سوسیالیست
رأی میدادند،
رأیشان را به
صندوق محافظهکاران
ریختند، چرا
که محافظهکاران
تحقق برگزیت
را ضمانت
کردند!
بالاخره این
بهتر از هیچی
است.
درس
دوم: چرا آنها
چنین خطاهای
بزرگی مرتکب
شدند؟ این
نتیجه بازی دم
و دستگاه
درونی حزب
کارگر و روابط
درونی آن است.
حزب کارگر
انگلستان، یک چیزی
است شبیه حزب
سوسیالیست
فرانسه. کوربن
به جای
کنارآمدن با
حزب، باید آن
را تماماً از نو
قالبریزی میکرد،
یا از آن خارج
میشود.
دستگاههای
قدیمی
بوروکراتیک
مثل حزب کارگر
درگیر روابط
قدرت درونیشان
اند و چیز
بیشتری از
آنها در نمیآید.
تعیین منطق
سیاسی برحسب
نقطه تعادل
درونی، بدون
شک اشتباه
است.
مشکلات و
البته راهحلها
را باید در
میان تودههای
مردم،
انتظارات،
اراده و
نیازهای آنها
جستجو کرد.
قطبنمای
کوربن باید
تودههای
مردم بود و
نزد آنها او
باید
دستورالعملهایش
را جستجو میکرد.
او میخواست
محبوب چهرههای
بانفوذ و مهم
باشد. و این
کاری عبث و
بیهوده بود.
کوربن
درگیر بازی
چند نماینده
هوادار بلر شد
که به او
توهین کردند و از پشت
به او
خنجر زدند.
به جای جواب
دادن به آنها،
او کوتاه آمد
و مصالحه کرد.
او یکتنه
اتهامات
گزافی همچون
یهودیستیزی
را تحمل کرد
که منشأ آن
خاخام اعظم
انگلستان و
شبکههای
نفوذ مختلف
حزب لیکود
(حزب راست
افراطی نتانیاهو
در اسرائیل)
بود. به جای
آنکه جوابشان
را بدهد، او
وقتش را با
عذرخواهی و
دادن ضمانت
هدر داد. در هر
دو مورد، او
ضعف نشان داد
و این ضعف،
بخشهای
کارگری و
طبقات مردمی
را نگران کرد.
من این
گرایش به حفظ
آبرو و اعتبار
را از نزدیک
دیدم. وقتی من
با کوربن
دیدار کردم،
به اسپانیایی
در مورد آنچه
در جهان میگذرد
حرف زدیم. پس
از دیدار اما
او بیانهای
منتشر کرد و
اعلام کرد که
ما هردو علاقهمند
به سرمایهگذاری
عمومی و دولتی
در شرکتها
هستیم. من با
این شیوه
برخورد و عمل
آشنا هستم و
آن را میشناسم.
هم در فرانسه
و هم در خارج.
این روش به هیچ
جا نمیرسد.
برعکس. آدمهای
جدی از دور
نگاه میکنند
و میفهمند
کاسهای زیر
نیمکاسه است.
چه طور
میشود باور
کرد که ما از
سرمایهگذاری
عمومی حرف
زدیم، در حالیکه امید
مردم به ما
این است که
قواعد بازی جهانی
را تغییر
دهیم؟
هزینه
وسط ایستادن و
همه را تحت هر
شرایطی راضی
نگه داشتن
همین است.
آنهایی که میخواهند
در فرانسه ما
را به این جهت
هدایت کنند
وقت خودشان را
تلف میکنند.
دستکم، من
یکی هرگز
تسلیم این
بازی نخواهم
شد. اصلاح
نظام
بازنشستگی،
اروپای
آلمانی و
نئولیبرال،
سرمایهداری
سبز، تعظیم
دربرابر حکم
متکبرانه
فرقهگرایان
شورای نمایندگی
نهاد یهودی در
فرانسه، جواب
من به همه
اینها نه است.
و نه یعنی نه.
منبع:سایت
ملانشون
----------------
برگرفته
از:«وبساست
زمانه»
https://www.radiozamaneh.com/479530