کانون
مدافعان حقوق
کارگر
تحلیل
طبقاتی؛ در
پسِ زندگی
روزمره
خسرو
صادقی بروجنی
خوب
بنگريد چه مي
كنند:
رفتارشان
به چشمتان
عادي مينمايد،
ناهنجارش
بياييد؛
در پس
كارهاي هر
روزه، آن چه
را كه ناموجه
است كشف كنيد
در پس قاعدهی
مسلم،
نامعقول را
تميز دهيد
به هر
كمترين
حركتي، اگر چه
به ظاهر ساده
باشد، بدگمان
باشيد
رسم متبع
را به همان
عنوان
نپذيريد،
ضرورت آن
را جويا شويد
به
التماش از شما
ميخواهيم،
در برابر
حوادث روزمره
نگوييد: "طبيعي
است"
در عصري
كه آشقتگي
فرمانروا و
خون روان است،
در عصري
كه امر به
آشوب ميكنند،
در عصري
كه خودكامگي
قدرت قانون به
خود ميگيرد،
در عصري
كه انسانيت
ترك مردمي ميگويد ...
هرگز
نگوييد:
"طبيعي است"،
تا هيچ
چيز تغيير
ناپذير شمرده
نشود
شما خود
ديده ايد و
شنيده ايد
تضاد
كار و سرمايه،
آنتاگونيسم،
گرايش نزولي
نرخ سود،
جهانيسازي،
پيكار
طبقاتي،
پرولتاريا،
نظام سرمايهداري،
نوليبراليسم،
امپرياليسم،
جامعهی
مصرفي،
مدگرايي و ... .؛
در توضيح و
تبيين هر يك از
اين اصطلاحات
ميتوان
مقالات و كتابهاي
متنوع و
گوناگوني را
نگاشت. بحثهاي
داغ و طولاني
صورت داد و
تلاش كرد به
واسطهي آنها
به ذهن و
آگاهي ديگران
تاثير گذاشت.
ميتوان به
تعبيري، كلي
فلسفه بافي
كرد كه كمتر كسي
متوجه آن ها
شود و هر بار
براي توضيح هر
يك از اين
مقولات كلي
منبع و كتاب و
مقاله و ...
معرفي كرد.
همهی اين
تلاشها را مي
توان صورت داد
و نتيجهاي
نگرفت و دست
آخر به ضربالمثلهاي
شيرين فارسي
پناه برد كه:
«نرود ميخ
آهنين بر سنگ»
و يا «تربيت نا
اهل را چون
گردكان بر گنبد
است»!. يا هرگاه
كه جامعهي
پيراموني
انديشهاي را
ثقيل و
نامفهموم
يافت، در آن
تجديد نظر كرد
و آن گونه
صحبت كرد كه
همگان را خوش
بيايد و براي
اكثريت قابل
درك شود. بي آن
كه در این
اندیشه باشیم
كه ميتوان
صورتِ بيان را
سادهتر كرد
نه آن كه
محتواي تحليل
را تقليل داد
و به سادهانگاري
درغلتيد.
تضاد
كار و سرمايه
خودِ زندگي
است و از متن
واقعي آن
حكايت ميكند.
بی هيچ ارجاع
و و نقل قولي
از فلان
انديشمند و
فيلسوف سياسي
آن قرن و یا
قرن كنوني، در
زندگي روزمره
و در پس هر
واقعهي به
ظاهر ساده و
گذرايي وجود
دارد كه اندك
موشكافياي
آن را قابل
درك ميسازد.
آن
چنان ساده و قابل
فهم كه نظريات
و انديشههاي
مخالف و بديل
را به راحتي
به چالش ميكشاند.
واقعيتي كه با
نگاهي فارغ از
سادهانگاري،
از كنش ساده و
روزمرهاي
چون يك «پاساژ
گردي» نيز
قابل دريافت
است.
براي
انسان سادهانديشي
كه واقعيات
روزمره برايش
امري طبيعي و
بهنجار جلوه
ميكند و
بديلي براي آن
متصور نيست،
مركز خريد مجموعهاي
شيك، زيبا و
فريبندهاي است
كه ديدن آن
براي هر انسان
صاحب ذوق و
سليقهاي
نوعي فراغت
محسوب ميشود.
انبوهي از
كالاهاي
زيبا، شيك و
مارك دار. کالاهایی
كه استفاده از
آنها به
تعبير
عاميانه هر
فردی را "با
كلاس" جلوه ميدهد.
بنابراين همهي
تلاشش را
خواهد كرد تا
امكان
برخورداري از
اين فضيلت را
فراهم كند.
حتي اگر شده
با پرداخت
نوبتي (قسطي) و
يا خريد دست
دوم آنها.
او
بايد در چرخهي
مدي كه پيش
روياش نهاده
شده حرفي براي
گفتن داشته
باشد و خود را
به خوبي عرضه
كند.
اما در
پس اين رويكرد
ساده، رويكرد
ديگري وجود
دارد كه «نمي
بيند» بلكه
«نگاه ميكند».
به اين معنا
كه از سطح يك
ديدن معمولي
فراتر ميرود
و مناسبات و
روابط مادي و
ايدئولوژيك
پسِ پشتِ هر
پدیدهای را
بررسي ميكند.
در چنين
رويكردي
سوالاتي طرح
ميشود و در
تحليل نهايي
سعي ميگردد
به آنها پاسخ
درست و مناسبي
داده شود.
فردي
كه به اين
رويكرد اخير
تعلق دارد در
برخورد عيني
با يك مركز
خريد سوالاتي
را براي خود مطرح
ميسازد. از
جمله:
- اين
كالاها را چه
كساني و توسط
چه ابزارهایي
و در كجا
توليد كردهاند؟
- كساني
كه اين كالاها
را توليد كردهاند
به چه طبقهاي
تعلق دارند؟ و
انگیزهشان
برای تولید آنها
چه بوده است؟
- اين
كالا را چه
كساني و از چه
طبقاتي طراحي
كردهاند،
براي آنها
بازاريابي
كردهاند،
آنها را
توزيع كردهاند
و دست آخر چه
كساني و از چه
طبقاتي آنها
را عرضه ميكنند؟
- توليدكنندگان
اين كالاها تا
چه حد در
فرايند تصميم
گيري در مورد
اين كه اين
كالاها
چگونه، كجا،
چقدر و چرا
توليد شوند
نقش داشته و
دارند؟
- سود
حاصل از توليد
اين كالاها به
چه ميزاتي نصيب
توليدكنندگان
آنها ميشود
و آيا قادر
خواهند بود با
آن زندگي
انساني خود با
همه نيازهاي
انسانيشان
را تامين
كنند؟
-
كيفيت
كار كودكان و
زنان در
فرايند توليد
و توزيع اين
كالاهاي
چگونه است؟
- اين
كالاها در چه
سرزميني و با
وجود چه
قوانيني براي
نيروي كار و
محيط زيست
توليد شده
اند؟
پاسخ
درست و دقیق
به هر یک از
این سوالات به
غیر طبیعیسازی
فرایند سلطهای
منجر خواهد شد
که هدف تمامی
آموزشهای
رسمی و
ایدئولوژیک و
تبلیغات
رسانهها و
دستگاههای
ارتباط جمعی
است. همچنین
این غیرطبیعیسازی
اولین گام در
جهت طرح ساختن
یک بدیل انسانی
و باور به این
اندیشه است که
:«جهان دیگری
ممکن است».
آن چه
ديديد يك
حادثه معمولي
بود
از آن چه
هر روز اتفاق
مي افتد
با اين
همه از شما
خواهش داريم،
در پس
كارهاي عادي
آن چه را كه
ناهنجار است
بيابيد،
در پس
امور هر روزه
آن چه را كه
ناموجه است
كشف كنيد.
باش تا آن
چه معمولي مي
پنداريد
نگرانتان كند
در لفاف
رسم و قاعدهو
اجحاف را
بجوببد
و هر جا
كه اجحافي در
نظر آورديد،
درمان آن
را بيابيد.
(نمانشنامهي
استثناء و
قاعده،
برتولت برشت،
ترجمه ي م . الف
به آذين)
http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2012/12/blog-post_19.html#more