صدای
پای مردم به
مناسبت مرگ یک
هنرمند
ارژنگ
بامشاد
حضور
گسترده و
سراسری مردم
در مرگ مرتضی
پاشائی و
خواندن ترانه
های او بجای
شعارهای
مذهبی هنگام
تشیع و
خاکسپاری
پیکر او،
معنای ویژه ای
دارد. گردهم
آمدن گروه های
کثیری از
مردم، زن و
مرد، پیر و
جوان
در شهرهای
گوناگون ،
نشانۀ
امیدبخشی از
همبستگی و همگرائی
مردمی است.
حضور خودجوش و
خودانگیخته مردم و
همصدائی
زیبای شان
مایه امیدواری
است. این
گردهم آئی ها،
این هم گرائی
ها ، این همبستگی
ها و این
همصدائی ها،
صدای پای مردم
در خیابان
است. چند هفته
پیش صدای پای
مردم را در
اصفهان
شنیدیم،
صدائی
که حاکمیت را
وحشت زده کرده
و تلاش می کند
به هر مصیبتی
شده ، خاطره
آن صدای پای
مردم علیه
اسیدپاشی ها
زنجیره ای را
از خاطره ها
پاک کند و
امروز با لگدمال
کردن شمع هائی
که مردم برای
هنرمندشان روشن
کرده بودند،
باز تلاش کرد
که صدای پای
مردم را کم
اثر نشان دهد.
اما این صدا،
رساست! این
صدا گویاست!
این صدا
غَرّاست! صدای
پای مردم
مبارک باد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واکنش
ها به مرگ
مرتضی پاشائی
و حضور گسترده
مردم در مراسم
بدرقۀ او
گردآوری
: ارژنگ
بامشاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عصر
ناشناخته به
بیداری همه ما
نیاز دارد
محمد
آقازاده
(از
فیسبوک
نگارنده)
بیش از
آنکه حضور
مردم در
خیابانها
برای مرگ یک
خواننده پاپ
که در شبیخون
سرطان از دست
رفت مرا متعجب
کند،
غافلگیری
همکاران
روزنامه نگار
مرا به شگفتگی
میاندازد.
وقتی همه
راههای بیان
روح جمعی
سرکوب و مسدود
میشود،
جامعه وارد
عصر ناشناختهها
میشود. هر
چیزی میتواند
جامعه را بر
انگیخته کند.
آنها را به خیابانها
بکشاند، من
های متفرق را
مبدل به ما کند.
مرگ
پاشایی اعلام
بی خطر وارد
عصر ناشناخته
ها شدن است.
اگر از دلیل
این تجمع ها
فاصله نگیریم
نمیتوانیم
در خود رویداد
دلیل یک
برانگیختگی
جمعی را
بیابیم و این
دلایل را فهم
کنیم. هم پوزیسیون
و هم
اپوزیسیون
دچار جهان
عادت شده ای
شده اند که
ربطی به شرایط
تازه روح جمعی
ایرانی ندارد.
بعد از بازی
بی وقفه امیدهای
کوتاه مدت ولی
ناامیدی های
طولانی، بعد
از سرکوب جنبش
رای من کجاست،
بعد از
ناامیدی از
دولت امید،
بعد از یاس از
فضای رسانه
ها، فوتبال،
سینما و هر
آنچه که میدان
عمل اجتماعی برای
فعالیت جمعی
توده هاست،
تنها راه کوچه
و پس کوچه های
ناشناس برای
آنها میماند.
به یاد
بیاورید شادی
بعد از شکست
فوتبال ایران
در جام جهانی.
دال
های تهی برای
آنها مبدل به
میل حضور میشود.
این میل در
تلخکامی حزن
زده متبلور میکند.
وقتی فضای
تراژیک به بن
بست می رسد،
خود زندگی،
ملودرامهای
کوچک که مثل
خود زندگی
مردم بی بهانه
رخ می دهد در کانون
رغبتشان
قرار میگیرد.
وقتی همه می
گفتیم و هشدار
می دادیم همه روزنه
های امید را
نبندید چرا که
با انفجار فضاهای
ناشناخته
روبرو خواهید
شد که نه
کنترل آنها
ممکن است و نه
می توان حدس
زد از کدام
روزنه خود را
بیرونی خواهد
کرد.
مردم
در مرگ پاشایی
و صدای مرگ
حزن زده اش،
مرگ تدریجی
خود را مییابند.
در او ما چیزی
بزرگ نمی
یابیم که دلیل
اینهمه حضور
را دریابیم.
اتفاقا دلیل
این حضور را
باید در همین
بی دلیلی
بیابیم. روزی
که مردم به
احمدی نژاد
رای دادند،
یکی را یافتند
که هیچ دلیلی
برای بزرگ
بودن نداشت.
امروز اما در مرگ
کسی به سوگ
نشسته اند که
توسط شبکه های
اجتماعی دلیل
بی اهمیتی خود
مردم را به
نمایش می
گذارد. آنها
می خواهند
اهمیت خود را
به رخ بکشند.
آواز
خوانی خودجوش
مردم مرا به
یاد همسرایان تراژدی
های یونانی می
اندازد. رابطه
مردمان ناشناخته
و قهرمانان،
همسرایانی که هشدار
می دهند ولی
قهرمانانی که
تراژدی را می سازند
گوشی برای
اندرز های
آنها ندارند.
در تاریخ وقتی
همسرایان از
قهرمانان چشم
می پوشند و
خود جایگزینشان
می شوند، آمدن
روزهای
پرخطری را میتوان
حدس زد. امروز
هشدار بی خطر
مردم را با سرکوب
تبلیغات
پرحجم مسدود
کنیم، روزی با
خودانگیختگی
پر خطری روبرو
خواهیم شد که
هیچکس از
نخبگان توان
کنترل را
نخواهند داشت.
عصر
ناشناخته به
بیداری همه ما
نیاز دارد.
باید آواز
پاشایی را گوش
بسپاریم. با
حزن این صدا تلخی
مرگ و بی
پناهی در
برابر بیماری
را تجربه
کنیم. کدام
خانواده را میشناسید
که در برابر
سرطان بی پناه
نباشد؟ همراه
مردم آنرا
بخوانیم تا
بفهمیم کدام
ساختار روانی
آنها بر می
انگیزد. دلیل
ماجرا را در
شبکه های
ماهوارهیی
نیابیم، بلکه
آنرا تنها یک
مدیوم بدانیم
و بس. نسل ما به
یاد دارد با
چند شبنامه و
چند نوار ضبط
صوت که امروز
از تاریخ حذف
شده است چه
رخداد بزرگی
در سال ۵۷ رخ
داد. تنها راه
برگردندان
برانگیختگی
مردم به مجاری
شناخته شده
است که هر
میدان عمل
اجتماعی بر
روی مردمان
باز است و هر
راهی جز آن آب
در هاون
کوبیدن است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زن و
مرد، غم مشترک
رو فریاد زدند
سهند
ایرانمهر
(از
فیسبوک
نگارنده)
دوستان
تو وايبر از
امامزاده
باراجين
قزوين تا
عظيميه كرج و
ائل گلي تبريز
و،،،،
تصاويري مي
فرستن از تجمع
آروم و معقول
مردم شمع به
دست براي
مرتضي پاشايي
كه البته
حاشيه هايي هم
داشته كه چون
نمي خام سياست
رو وارد قضيه
كنم، بماند.
اگه بخايم
خوشبين باشيم
شايد بشه گفت
چنين واكنشي
بي سابقه اي
خيلي معناها
داره، البته
اين درسته كه
معمولا ملت
متعادلی نیستیم
يا يجورايي
جنبه هايي از
جوگيري تو
ماجرا هست،
این درسته که
میشه پرسید
چرا برای یه
عده زیادی از
هنرمندانه
این رفتار
انجام نشد یا
چرا این
حساسیت به اون
هنرمندایی که
الان زندن اما
دارن درد می
کشن ابراز
نمیشه اما با
کمی خوشبینی
ميشه اينم گفت
كه شايد ملت
ما كم كم دارن
براي چيزايي
دور هم مي شن
كه نه سياسيه،
نه
ايدئولوژيك،
نه مذهبي و نه
مرتبط با معاش
بلكه نوعي
همذات پنداري
برخاسته از يه
حس نوعدوستي
اونم بدون
تفكيك جنسيتي
يا عقيدتيه که
تو سایه بعضی
محدودیت ها
دنبال ابراز
وجوده، میشه
اینطور گفت که
شاید مردم از
نفرت و كينه
داشتن به هم
خسته شدن و
دارن ياد مي گيرن
كه زن و مرد،
غم مشترک رو
فریاد بزنن و
احساسات
انساني شون رو
به شكل خودجوش
آشكار كنن و
اين صرف نظر
از دیرهنگامی
یا بقیه چیزهایی
که می شه گفت،
چيز بدي نيست
هرچی باشه
موضوع در سطح
اولیه خودش،
موضوع مرگ یه
جوون هنرمند و
تکانه ی
دلهاییکه با
زمزمه آهنگاش
احساساتشون
رو برانگیخته
و منقلب می
بینن . اينو
نوشتم تا در
كنار انتقادم
به اون دسته كه
تو هر ماجرايي
دنبال جوگيري
مفرط ولمپن بازي
ان، وجه مثبت
يه ماجرا و
رفتارهاي
مناسبش رو هم
گفته باشم چون
نميشه يه
ماجرا رو فقط
از يه منظر
ديد. اينو
گفتم چون خيلي
ها رو هم مي
شناسم كه نه
بخاطر جو كه
بخاطر خود هنرمند
و خاموش شدن
صداي گرمش
ناراحتن و
حالا به هر
دليل اين بار
خواستن كه
احساساتشون
رو فارغ از
شائبه بيان
كنن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه
كسي شمع روشن
كرد براي
مرتضی
پاشايي؟
رضا
حقیقت نژاد
(از
فیسبوک
نگارنده)
1- غروب روزی
که شایعه مرگ
مرتضی پاشایی
جدی شده بود،
كتي و همسرش
زیر پل بزرگ
استانبول،
آوازهای 88
خواندن
برایمان و از
خیابان گفتیم.
هر دو آدم های
شاد بودند،
بذله گو، شيك،
ذهنی باز و
امروزريِ
امروزي، خيلي
دور از زيست
رسمي نظام و
حتي زيست
عرفیِ غمگين
جامعه ما. وقت
گفتن و شنیدن
خبرهای مربوط
به پاشایی،
متوجه شدم که
شايعه مرگ
پاشایی، حال
كتي رو خیلی
خراب مي كنه.
بعد از مرگش،
دوستم مهسا
نوشت در گروه
وایبری که
دوست داره کتی
که تازه
برگشته از
سفر، متوجه
نشه، این
بدترین اتفاق
بعد از سفر
استانبولِ
کتی بود.
2- تو فيلم ١٢
دقيقه اي كه
يه تي وي
اينترنتي براي
پاشايي
ساخته، مامان
و باباش از
سفر كربلا ميگن
كه تازگي رفته
بودن. باباش
ميگه كه در
سقاخونه
ابوالفضل
اتفاقي باز
شده، همه دعا
كردن، مامانش
ميگه زيارت
عاشورا خونه
شون بوده، همه
دعا كردن. دو
تايي مطمئن
بودن دعاها
جواب ميده و
خدا شفا ميده
بچه شون رو.
ادبیاتش با
چادر رنگی و
مقنعه مشکی،
پهلو به پهلوی
فرهنگی مذهبی
عرفی ما و
آموزه های
ترویجی رسمی می
ره جلو. طبعا
خبر مرگ
مرتضی،
بدترین اتفاق بعد
از سفر کربلای
مامان مرتضی
بود.
3 - دیدیم که
ديشب خيلي
جاها حتي در
شهرهاي متوسط
ديديم
استانبول
برگشته و
کربلا رفته، سوگوارانه
رفتند دعا و
عزا براي
نبودن پاشايي.
دیروز دیدم تو
فیس بوک برخی
نوشته بودند
که اگر بشه
تجمع کرد خیلی
ها میان، حال
و هوای شبکه های
اجتماعی قابل
پیش بینی کرده
بود که حرکتی می
زنن حامیانش،
البته ابعادش
وسیع تر از
انتظار بود.
تو عكس های
تجمع هم مثل
مامان مرتضي
زياد بود، هم
سبك كتي. تو
عزاش شمع روشن
كردن، دست زدن
و ترانه
خوندن، خيلي
دور از عرف و
رسمي طورِ
معمول ولي پر
از گريه و
ناله هاي خودموني.
اهمیت این
سپاس و احترام
وقتی مضاعف میشه
که قبلش،
شایعات زیادی
تو فضای مجازی
درباره مرتضی
بود و خیلی ها
ایرانی ها را
سرزنش کردند
که فرهنگشان
همچنان عقب
مانده است.
4- اين تناقض
ها رو چطور
ميشه تفسير
كرد؟ میشه تفسیر
کرد؟ فعلا
خیلی ها بهت
زده اند. مثلا
متعجبیم از
اینکه مردم
اینطوری
ارکستروار
همه ترانه ها
رو حفظ بودند
ولی ماها اسم
مرتضی پاشایی
رو هم نشنیده
بودیم و الان
هم که گوش
دادیم زیر لبی
میگیم اصلا
چرا گوش میدی
اینا رو. سال 87،
دیدم در کنسرت
های تابستانی کیش
مردم همه رو
از بر بودن
ترانه ها برخی
خواننده ها
را. پرسیدم
چطور، گفتن
برای فلان
سریال خونده.
شاید بتونیم
بگیم به خیابان
اومدن دیشب،
پیامد 88 است.
وقت اسیدپاشی
هم برخی ها
گفتند این را،
خب! سال 80 گروهی
تو میدون محسنی
به احترام
قربانیان 11
سپتامبر شمع
روشن کردند.
میشه ساده تر
گفت که اون
حرکت از شمال
تهران الان
گسترش پیدا
کرده و به
دیگر نقاط و شهرستان
ها هم رسیده و
الزاما برآیند
88 نیست. یا میشه
تحلیل محتوا
کرد ترانه های
مرتضی پاشایی
رو، همه بوی
غم و جدایی
داره، بیماری
سرطان رو هم
بهش گره زد که
غلظت غمش چند
برابر بشه و
واکنش همواره
جامعه ما به
این غمگینی ها
را، همینی
دانست که
دیدیم. دیگه
از حفظیم که
جامعه ایران
اهل غمه.
5- به نظرم
خیلی از بهت
زدگی ها، ناشی
از اینه که داده
ها و درک مون
رو هنوز با
معیارهای قبل
از عصر رسانه
میذاریم وسط.
بهت زدگی
مخصوص ما هم نیست،
حکومت هم
گرفتاری
عظیمی داره با
این عصر. مثلا
دغدغه ای که
برای برگزاری
شورای عالی فضای
مجازی بوده،
برای جلسات
شورای عالی
امنیت ملی
نبوده تو این
ماه ها، از
خامنه ای هم
نقل کردن که
اگه وقت و
موقعیت داشت،
رئیس این شورا
می شد. همین
گیج زدن
باشگاه
خبرنگاران
جوان پس از
تجمع دیشب و
بیانیه
خواندن از زبان
پدر مرتضی
پاشایی را
ببینید. خب! از
وایبر و فیس
بوک، از
رادیوهای تکی
تا شبکه های
ماهواره های،
کمک می کنه ما
جامعه ایران را
بهتر ببینیم،
حتی کمک می
کنه جامعه
ایران بهتر
خودش رو پیدا
کنه. کسی نمی
تونه انکار
کنه که رمز
عملیات دیشب،
وایبر بود و
رسانه های مجازی.
الان جامعه ما
یک شبکه
مویرگی مجازی
داره که شادی،
غم، خیریه،
جوک، آگاهی و ...
رو به سینه به
سینه، شئر می
کنه، در کثری
از دقیقه، به
وسعت ایران.
این ابزار
تازه امکان
های تازه براش
فراهم کرده.
شمع روشن شده،
حالا کتی شمع
را روشن کرده
یا مامان
مرتضی، مهم
اینه که روشن
شده در این
تاریکی رسمی
که حکومت ترویج
می کنه. البته
اهل حکومت هم
از این شمع ها
روشن کردن که
استفاده کنند
از ابزارهای
جاهلیت مدرن،
تا تاریکی اش
حکومت اسلامی را
فرا نگیرد.
صفحه گوگل
پلاس وحید
یامین پور و
تبلیغات
مجازی موسسه
طلوع رو
ببینید مثلا، اونا
هم این
ابزارها را در
دست دارند و
جنگی هم در
این میانه
جاری است در
کامنت بازی ها
و هر کی جزیره
خودش رو داره.
این یک تصویر
نزدیک از
جامعه ماست.
باز هم از این
بهت زدگی ها خواهیم
داشت، چون عصر
رسانه باز هم
به ما نشان می
دهد سیر رشد و
تحولات جامعه
را که حتما هم
غیرطبیعی
نیستند و
همچنین می
آفریند
تحولاتی را
برای همه ما و
حکومتی ها،
غافلگیرکننده
و غیرطبیعی
هستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«خیلی ها
امشب خیلی چیز
مهمی رو
فهمیدن»
آریا
خسروی
(از
فیسبوک
نگارنده)
حتمن
خیلی ها هم
نفهمیدن، چون
اگه می فهمیدن
وضعیت مون
خیلی بهتر از
اینا بود.
البته
زرنگاشون
خودشون رو
میزن به
نفهمی! ولی این
رو هم قبول
دارم که بخشی
از داستان
جوگیری بوده
ولی دیگه
نمیشه همش رو
نادیده گرفت
که بخش قابل
توجه ایش هم
واقعی بوده!
اونم نه تنها تو
شهرهای مختلف
ایران بلکه
توی محافل
خصوصی خارج از
کشوریا هم
بوده!
مهم
نیست در چه
زمینه ای
فعالیت می
کنید. مهم
نیست هنوز فعال
هستید یا فسیل
شدید.
مهم
نیست شخص اول
حکومتی باشید
و از حسادت
تون نیروی
انتظامی رو
بریزونید تو
خیابون!!!
مهم
نیست سیاسی،
حقوق بشری، با
سواد، پزشک، مهندس،
عکاس یا همون
سلفی بگیر،
هنرمند یا مطربید.
حتا
مهم نیست
موافق یا
مخالف وضعیت
یا حکومت خاصی
هستید یا
نیستید.
هر
چی باشید یا
نباشید، یک
چیز رو نمی
تونید نبینید!
نه
لازم بود از
نظریات مارکس
و فروید و
جواد یساری در
مورد نظام
سلطه در عصر
آهن با خبر
باشید و نه در
پی درستی
اعلان بی طرفی
اتریش و ایران
در جنگ دوم قیاس
آباد و نه عدم
تاسیس
کارخونه ی آب
معدنی اویان و
قطعی آب در
۱۴۰۰ سال پیش
در کربلا!
کمی درک
میخواست که
بفهمیم؛
فقط
یاد یک خوانده
ی پاپ (خالتور
یا هر چی که از روی
حسادت یا
رقابت دوست
دارید بگید)،
از وجود خیلی
ها تون و خیلی
هامون واسه
ملت با ارزش
تره...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازداشت
تعدادی از
شهروندان
مشهدی در پی
تجمع به
مناسبت فوت
مرتضی پاشایی
تاریخ:
شنبه ,۲۴ آبان
۱۳۹۳
خبرگزاری
هرانا- در پی
فوت «مرتضی
پاشایی» خواننده،
نوازنده و
آهنگساز
محبوب ایرانی،
تجمعات
خودجوشی در
سراسر کشور از
سوی هواداران
آن مرحوم
برگزار شد که
در بعضی موارد
با درگیری و
بازداشت
شهروندان
توسط نیروی
انتظامی
همراه شد.
به
گزارش
خبرگزاری
هرانا، ارگان
خبری مجموعه
فعالان حقوق
بشر در ایران
در پی فوت
مرتضی پاشایی،
خواننده،
نوازنده و آهنگساز
جوان ایرانی
در صبح روز
جاری، تجمعات
خودجوشی از
سوی هواداران
آن مرحوم در
شهرهای مختلف
کشور برگزار
شد، تجمعات
خیابانی که با
روشن کردن شمع
و خواندن
ترانههای
این هنرمند
درگذشته
همراه شد.
بنا به
گزارشات
شاهدان عینی
در بعضی موارد
از جمله در
خیابان
هاشمیه شهر
مشهد، تجمع
مذکور به
خشونت کشیده
شد و نیروی
انتظامی
تعدادی از
شهروندان را
بازداشت کرد.
از تعداد
دستگیرشدگان
و وضعیت آنان
پس از بازداشت
تا زمان تنظیم
این گزارش
اطلاعی در دست
نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
يكي
از خوانندگان
جوان موسيقي
پاپ درگذشت
يكي
كه ديگر نيست
اعتماد
ـ شنبه ۲۴
آبان ۱۳۹۳
برابر با ۱۵
نوامبر ۲۰۱۴
مرتضي
پاشايي
درگذشت.
خواننده
جواني كه پس
از مدتها دست
و پنجه نرم
كردن با غول
سرطان
نتوانست از پس
آن بر آيد و
ديروز صبح در
سن ٣٠ سالگي
بدرود حيات
گفت. پاشايي
كه از تازه
واردان عرصه
موسيقي پاپ به
حساب ميآمد
در مدت چهار
سال توانست
هواداران
پروپاقرصي
براي خودش دست
و پا كند.
تقريبا يك سال
پيش (آذرماه
٩٢) پاشايي
متوجه ميشود
به بيماري
سرطان دچار
است. از زماني
كه بيماري او
رسانهيي شد
خيليها حواسشان
به سمت او رفت.
او هم در مدتي
كه با اين
بيماري مبارزه
ميكرد به
خوبي روحيه
خودش را حفظ و
حتي چندين نوبت
در شهرهاي
مختلف ايران
كنسرت برگزار
كرد. شايد
براي خيليها
بيش از آنكه
كيفيت
خوانندگي
پاشايي جذاب باشد
نحوه برخورد
او با بيمارياش
تا آخرين
روزهايي كه
زنده بود جالب
و تحسين
برانگيز بود.
در يك هفته
گذشته كه حال
او هر روز به
وخامت بيشتري
ميرفت
دوستان
هنرمند و
مشهور او
هيچگاه پشتش
را خالي
نكردند. از
خنده گريههاي
علي دايي در
ملاقات با او
تا خنده گريههاي
دوستان صميمي
و همنسل خودش
مثل محمد
عليزاده يا
شهرام شكوهي كه
در اين مدت
دايما در كنار
او بودند نشان
ميداد كه
هنرمندان جدا
از خط و ربطهاي
كاري هواي
همديگر را در
اين مواقع به
خوبي دارند،
هر چند ميتوان
امثال زندهياد
مهدي فتحي يا
حسين پناهي را
به عنوان مثال
نقيض اين حرف
دانست اما
حداقل نسل
جوانتر در
اين سالها بيشتر
هواي همديگر
را داشتهاند.
در اين مدت
چهرههايي
چون علي
مرادخاني
معاون امور
هنري وزارت
فرهنگ و ارشاد
اسلامي، علي
مرادي
مديرعامل انجمن
موسيقي
ايران، محسن
چاووشي،
مهناز افشار،
بهنوش
بختياري،
محمدرضا
گلزار، فرزاد فرزين،
علي كاظمي،
علي لهراسبي،
روزبه نعمتاللهي،
محمد
عليزاده،
شهرام شكوهي،
هادي كاظمي،
زهرا عاملي،
اميد جهان،
مازيار
فلاحي، ميلاد
ترابي،
مهرداد نصرتي
و محسن افشار
از چهرههاي
سرشناسي
بودند كه به
ملاقات اين
خواننده جوان
در بيمارستان
بهمن رفتند.
پاشايي متولد
مرداد ماه سال
٦٣ در تهران
بود. او از سال
۱۳۸۹ با
انتشار
اينترنتي
قطعات خود
شروع به كار
كرد و با قطعه
يكي هست در
بين مخاطبانش
به شهرت رسيد.
مرتضي پاشايي
در پاييز سال
۱۳۹۱ باانتشار
آلبوم يكي هست
به جمع
خوانندگان
آلبومدار
پاپ ايران
پيوست. يكي
هست به عنوان
تيتراژ
برنامه
تلويزيوني
ماه عسل از
تلويزيون
ايران پخش شد.
پاشايي ترانه
«عصر پاييزي»
را هم براي مجموعه
تلويزيونياي
به همان نام
ساخته بود كه
اجازه پخش
نگرفت. گل
بيتا و اسمش عشقه
هم ديگر آلبومهاي
اين خواننده
جوان در مدت
فعاليتش بود.
مراسم تشييع
پيكر اين
خواننده پاپ
يكشنبه، ٢٥
آبانماه از
مقابل تالار
وحدت به سمت
قطعه هنرمندان
بهشت زهرا (س)
برگزار ميشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲نکته
درباره
تجمعات مردمی
در بزرگداشت
“مرتضی
پاشایی”:
زیر
پوست جامعه
زندگی دیگری
جریان دارد
عصرایران
- درگذشت
“مرتضی
پاشایی”
خواننده پاپ
کشورمان، آن
هم در جوانی و
۳۰ سالگی، قبل
از هر چیز
تأثر آور است
و جا دارد که
به بازماندگانش
تسلیت بگوییم
و برای شادی
روح آن هنرمند
مرحوم، دعا
کنیم.
حواشی
بیماری،
درگذشت و
ماجراهای بعد
از آن، اما
بسیار
غافلگیر
کننده و در
عین حال
شکافنده
واقعیت های
جامعه بود،
واقعیت هایی
که خیلی ها،
سال هاست که
می کوشند آنها
را نبینند و
انکارش کنند.
در
روزهایی که
مرتضی پاشایی
در بیمارستان
بود، نسل جوان
بیش از هر خبر
دیگری ،
خبرهای مربوط
به آخرین
وضعیت این
خواننده پاپ
را دنبال می
کرد و خبر تلخ
درگذشت او، پر
بیننده ترین
خبر سایت ها و
خبرگزاری شد و
سپس، بعد از
درگذشت
پاشایی، مردم
در شهرهای
مختلف، از
تهران و مشهد
و قم و سمنان و
گنبد و بندرعباس
گرفته تا
کرمانشاه و
یزد و دزفول و
اهواز و زنجان
و تبریز و …
تجمعات
خیابانی برگزار
کردند و با
سرودن ترانه
های پاشایی،
ذکر دعا و
صلوات و روشن
کردن شمع، یاد
هنرمند محبوب خویش
را گرامی
داشتند
فراموش
نکنیم که
مرحوم پاشایی
تنها ۳۰ سال
داشت و شهرتش
هنوز به
اندازه
پیشکسوتان
هنر، فراگیر
نشده بود به
گونه ای که
بسیاری، بعد از
انتشار خبرهای
بیماری و
درگذشت با او،
آشنا شدند. با
این حال، موجی
که بدون تحریک
رسانه های
رسمی در جامعه
به راه افتاد،
نشان دهنده
سمت و سویی است
که نسل جوان
ایران بدان
روانه است.
در
کشوری که بعضی
ها به خود
اجازه می دهند
شادی های متعارف
مردم مانند
کنسرت ها را
لغو کنند یا
به هم بریزند
تا مردم کمتر
معطوف به
موسیقی شوند یا
چهره های هنری
در ورای
سیاسیون قرار
گیرند، اقبال
گسترده مردم و
مشخصاً نسل
جوان به یک خواننده
پاپ، بسیار
معنی دار است
و نشان می دهد
برغم تمام
هیاهوهای
تبلیغاتی و
برنامه های
رسمی، زیر
پوست جامعه
اتفاقات
مستقلی در
جریان است که
در نگاه اول
دیده نمی شود
ولی این
“ندیدن دلیل
بر نبودن
نیست”.
از
جمله از
طنزهای تلخ
روزگار این که
سالیان سال
است که به
دلیل اعمال
نفوذ برخی
چهره های خاص
در مشهد، مردم
این شهر روی
کنسرت را
ندیده اند و اگر
بخواهند در
کنسرتی شرکت
کنند باید به
شهرهای دیگر
سفر کنند ولی
مردم همین
شهر، برای مرتضی
پاشایی تجمع
یادبود
برگزار کردند
تا مشخص شود
سختگیری های
بیهوده ای که
سال هاست بر مردم
این شهر بزرگ
تحمیل شده
است، نتیجه ای
که مطلوب سخت
گیران بود را
حاصل نکرده
است.
مخلص
کلام آن که
مردم ایران
راه خود را می
روند و در این
میان، نسل
جوان ، فارغ
از تحمیلات و تضییقات
و تحدیدات و
تهدیدات،
علاقه مندی های
خود را دنبال
می کند و در
این میان،
راهی جز همراهی
با مردم نیست.
نکته
دوم این که
شبکه های
اجتماعی بار
دیگر قدرت خود
را به رخ
کشیدند چه آن
که تجمعاتی که
در شهرهای
گوناگون
برگزار شد، نه
از سوی صدا و
سیما با پخش
سرودها و ویژه
برنامه های
مختلف تبلیغ
شده بود و نه
نهادهای رسمی
با صدور
بیانیه های
مختلف، مردم
را بدان دعوت
کرده بودند،
بلکه خود مردم
در شبکه های
اجتماعی با
یکدیگر قرار گذاشتند
و برای پاشایی
مراسم یادبود
برگزار کردند.
این
ماجرا نشان
داد که
محدودسازی
شبکه های اجتماعی
از اساس بی
فایده است کما
این که محدودسازی
هنرمندان
موسیقی نیز
نتوانسته است
مردم را نسبت
به موسیقی و
موسیقی دانان
بی اعتنا کند.
تنها
راه آن است که
با این
پتانسیل و
انرژی اجتماعی
بی نظیر
همراهی کرد چه
آن که هر گونه
سدسازی در
برابر رود نسل
جوان می تواند
تنها به ایجاد
بدبینی و شکاف
در سد و ایجاد
سیل منتهی شود
و چنین مباد!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرتضی
پاشایی
درگذشت
دیگر
نگرانش
نباشید*
شنبه
۲۴ آبان ۱۳۹۳
برابر با ۱۵
نوامبر ۲۰۱۴
شرق:
«بلیت کنسرت
ناصر
عبداللهی بهدست
مرتضی پاشایی
رسید.» این
پیامی بود که
صبح روز
جمعه23آبان
دستبهدست
چرخید و تایید
خبر درگذشت و
پیوستن مرتضی
پاشایی به
ناصر
عبداللهی بود
که از 16آبان در
بیمارستان
بهمن بستری
شده بود. بعد
از نزدیک به
دوسال بیماری
و تحمل درمانهای
طولانی
سرانجام قلبش
تحمل سرطان
معده را نیاورد
و در 30سالگی او
را با خود برد
تا دیگر «نگرانش»
نباشند؛
نگرانیای که
در دوهفته
گذشته ادامه
داشت و بارها
اخباری از
درگذشتش
منتشر و خبر
چندینبار
تکذیب شد. اما
خبر روز جمعه
تایید شده
بود.
با
آنکه در چند
روز گذشته
پزشکان اعلام
کرده بودند که
دیگر کاری از
دست کسی برنمیآید
و سرطان در
مرحله
پیشرفتهای
قرار دارد اما
انتشار خبر
درگذشت
پاشایی جامعه
هنری را در
غمی سنگین فرو
برد و بسیاری
اشعاری که او
خوانده بود بهخصوص
شعر «نگران
منی» را با عکس
او منتشر
کردند و ابراز
ناراحتی
کردند. بسیاری
از هنرمندان موسیقی
و رشتههای
دیگر در صفحههای
شخصی خود در
شبکههای
اجتماعی از
جمله
اینستاگرام
از او گفتند. یکی
از این
هنرمندان
همایون
شجریان،
خواننده جوان
و شناختهشده
موسیقی سنتی
بود که حتی
عکس پاشایی را
بهجای عکس
خود تغییر
داده بود و در
صفحهاش نوشت:
«مرتضی عزیز
از میان ما
رفت. من که
هنوز رفتنت را
باور نکردم.
چقدر زود
رفتی.» اما
نوشتن درباره
مرتضی پاشایی
تنها خاص اهالی
موسیقی نبود.
همانطور که
عیادتش در
بیمارستان
نیز اینروزها
محدود به اهل
این هنر نبود
و هنرمندانی از
همه گروههای
هنری به
دیدارش رفتند
و خبرگزاریها
و روزنامهها
از دیدار علی
دایی،
محمدرضا
گلزار، مهناز افشار،
علی لهراسبی،
روزبه نعمتالهی،
فرزاد فرزین
و... نوشتند و
برخی از
هنرمندان در
صفحات اینترنتی
و گفتوگوهایشان
برای سلامتیاش
دعا کردند.
صبح جمعه نیز
چهرههای
هنری رشتههای
دیگر بهخصوص
اهل سینما و
تلویزیون از
درگذشت او
نوشتند. امیر
جعفری، بهنوش
طباطبایی و
مهدی پاکدل تصویر
سیاهی را در
صفحه خود
گذاشتند و از
مرگ او
نوشتند. امیر
جعفری نوشت:
«مرتضی همیشه
در قلب ما
هستی.» بهنوش
طباطبایی هم
نوشت: «چه بخواهیم
چه نخواهیم
محکوم به
رفتنیم.» شبنم
مقدمی هم با
استناد به شعر
تنها صداست که
میماند و شعر
مرگ پایان
کبوتر نیست،
نوشت: «مرتضی
پایان بیقراریها...
آغاز آرامشت
مبارک.» بهاره
رهنما هم به
شعری از سهراب
که مرگ با
خوشهانگور
میآید،
اشاره کرد و
نوشت: «مرتضی
پاشایی از
کنارمان رفت.
او صبور بود و
مهربان و شجاع
و جوان که در
عین مبارزه با
بیماری سفر
مرگ را
پذیرفته بود.»
آزاده
نامداری هم
تصویری از
صفحهای از
قرآن را به اشتراک
گذاشته و
نوشته بود: «با
همه دعاهامون
مرتضی پاشایی
خواننده
محجوب که آرام
آمده بود آرام
رفت و ما هیچوقت
در کنسرتش
شرکت نمیکنیم.»
اما هنرمندان
فقط در فضای
مجازی برای درگذشت
مرتضی پاشایی
ننوشتند.
بنیامین
بهادری که
هنوز یکسال
نیست همسرش را
از دست داده در
تماسی که
خبرگزاریها
با او داشتند
در سوگ دوستش
بغض کرد؛ بغضی
که پیش از این
مرتضی پاشایی
به او تقدیم
کرده بود.
بنیامین بعد
از شنیدن خبر
درگذشت او بهواسطه
جدایی از دوست
خود چنان
غمگین است که
نمیتواند
احساس خود را
در جملهای
بیان کند؛ غم
او در پس بغضش
جاگرفته است.
در پی اعلام
خبر درگذشت
پاشایی، علی
مرادخانی
معاون امور
هنری وزیر
ارشاد هم در پیامی
این ضایعه را
به اهالی هنر
تسلیت گفت. علی
مرادخانی که
در بیمارستان
به دیدار او
رفته بود،
نوشت: «درگذشت
هنرمند جوان،
مرتضی پاشایی،
قلب هر انسانی
را به درد میآورد.
هنرمندی که در
عمر کوتاه خود
به قلب مردم
راه پیدا کرد
و بیشک این
اقبال عمومی
گواهی بر
اخلاق شایسته
و هنر ارزشمند
مرحوم پاشایی
است. روزی که
برای ملاقات
به بالین این
هنرمند عزیز
رفتم، حضور مردم
و هنرمندان
عرصههای
مختلف هنری
ثابت کرد که
هنرمندان
همچون یک خانواده،
در روزهای سخت
همدیگر را
تنها نمیگذارند.»پیروز
ارجمند، رییس
مرکز موسیقی
نیز در پیامی
جداگانه
درگذشت این
خواننده جوان
را تسلیت گفت
.مرتضی پاشایی
سنوسال
زیادی نداشت و
تنها 30سال
زندگی کرد وی
متولد 20مرداد1363
و دانشآموخته
رشته گرافیک
بود. ترانه
«یکی هست» از
کارهای شاخص
پاشایی
دانسته میشود
که بهعنوان
تیتراژ
برنامه
تلویزیونی
ماهعسل از
تلویزیون
ایران پخش شد.
آلبومهای «گل
بیتا»، «یکی
هست» و «اسمش
عشقه» آثاری
هستند که از
او به جای
مانده بود. او
که از سال۹۲
با بیماری
سرطان مبارزه
میکرد از
۱۶آبان سالجاری
بهدلیل
وخامت اوضاع
جسمانی در
بیمارستان
بستری و در
نهایت صبح روز
۲۳آبان فوت
کرد. پیکر او دیروز
از بیمارستان
به سردخانه
منتقل شده تا
روز یکشنبه
25آبان ساعت9
از مقابل
تالار وحدت
تشییع شود.
* برداشته
از یکی از
آهنگهای
مرتضی پاشایی
-------------------------------------------------------------------------------------------------
تنها
صداست که میماند
رضا
یزدانی .
خواننده
مرتضی
پاشایی در مدت
حضورش در عرصه
خوانندگی بسیار
خوب درخشید و
جایگاه خوبی
در میان مردم پیدا
کرد و این مهمترین
چیزی است که
میتواند
برای هنرمند
اتفاق بیفتد.
از شنیدن خبر
درگذشت مرتضی
پاشایی بسیار
متاسفم و نمیدانم
چه بگویم،
تنها اینکه او
تا همیشه در
دل طرفدارانش
ماندگار
خواهد ماند و
تنها صداست که
میماند.
لینک
خبر : http://sharghdaily.ir/?News_Id=48152
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از
میان یادداشت
های فیسسبوکی
تهران:
درگيري پليس
ضدشورش با
مردم،گزارش
شده جمعيت
زيادي حوالي
بيمارستان
بهمن تا ٤ راه
دريا جمع شده
بودند كه پليس
با استفاده از
گازاشكاور و
باتوم سعي در
متفرق كردن
مردم را داشته
اهواز؛در
گیری ماموران
ناجا با مردم
در پارک ساحلی
اهواز که بطور
خودجوش گرد هم
امده بودن در
این در گیری
که از گاز اشک
اور و فلفل
استفاده شد
جمعی از
خانوادها
مسدوم و روانه
بیمارستان
مهر شدند
اصفهان؛تجمع
آرام كنار پل
خاجو
شیراز
هم گزارش
درگیری شده،
کرج و
تبریز هم تجمع
برگزار شده
اما خبری از
درگیری گزارش
نشده
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
معمولا
در چنین
مواقعی یک نوع
هم افزایی
اجتماعی برای
بروز واکنش
ایجاد میشه
و
ما ملت ایران
مخصوصا
جوانان خیلی
از بابت سلایق
و احساسات
شبیه همیم و
فارغ از رنگ
های سیاسی و
قومی در بروز
احساسات
همرنگیم و
تجمعات امروز
در جای جای
ایران نشون
داد که اونچه
که مردم باهاش
زندگی میکنن
هنر و عشق و
احساسه نه
سیاست و عصبیتهای
خشونت بار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مریم
فیروز : من
فکر میکنم
اینبار باید
بساط
روشنفکری رو از
روی این اتفاق
برداشت و جای
دیگه ای پهن
کرد...
صدای
این خواننده
به هزار دلیل
نامعلوم قلب خیلی
ها رو چنگ
میزنه...
باید
به این
احساسات
احترام گذاشت
که اساساً این
نوع احساسات
در این سطح
قابل احترام و
البته تامل....
کاش یاد
بگیریم بجای
زیر سوال بردن
احساسات دیگران
با اونها و
احساساتشون
همراه شیم... در
قلبونو باز
کنیم و بذاریم
حداقل برای
لحظاتی
عقلمون و قضاوت
هامونو و
انتقاد هامون
پشت در
بایستند و به
احترام احساس
خاموش باشند....
اسم
این جریان موج
یا جو یا
هرچیز دیگه ای
که میخواهند
بذارند... مهم
نیست
از
نظر من این
موج از
احساسات پاک
مردم
کشورمونه...این
احساسات نابند
از جنس بارون...
کدری
قلبهامون رو
به دست همین
موجها بسپریم
تا پاک شه تا
سرشار از عشق شیم...
چرا
ما خودمون رو
رها نمیکنیم و
نمیذاریم از این
احساسات لذت
ببریم...
همچین
مغز و قلبون
رو سفت توی
دستانمون
فشردیم که
دیگه متوجه
نیستم دیگه
نبض
احساساتمون
نمیزنه...
ما
مردم
ایرانیم..
بدیم، خوبیم،
اینیم... پر از احساسیم...
احساساتی
هستیم.. این یه
اشکال بزرگه از
دید
روشنفکرا؟
خوب باشه...
عاشقی کردن و
عشقبازی کردن
که قوانین
خاصی نداره که
اگه داشت که
دیگه احساسات
نبود یه برنامه
ریزی از قبل
تنظیم شده بود
برای یک ربات...
قشنگی
احساسات
همینه، یهویی
پیش میاد... و از
نوک پا تا مغز
سر رو یه جوری
در بر میگیره
که احساس
میکنی میتونی
پرواز کنی....
خوب
شما هم به
قلبهای هر روز
شمارگر
اشتباهات دیگران،
اجازه بدید
غرق این
احساسات بشه...
بذارید
قلبتون از این
آزادی
انتخابی که
بهش دادید از
سر شوق روی
گونه هاتون رو
خیس کنه.... اینا
ضعف نیست، جو
نیست، موج
نیست، این
بگذرد ها
نیست...
اینا
صدای دردهای
مشترکی که
مردم امروز
دلشون خواسته
اینجوری باهم
فریاد کنند...
شاید
هیچ وقت دیگه
هم
نکنند،،شاید
برای هیچ کس
دیگه که خیلی
هم
مهمه،نکنند،...
خوب
امروز که این
نواها و
همدردی ها
بلند شده،
ماهم هم صدا
شیم...
من
این عاشقی ها
رو دوست دارم
و عاشق این
دیوونگی هام...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به
نظر بنده این
اجتماعات
دلسوزانه و
سوگوارانه
مشترک در
سرتاسر ایران
بیشتر از همه
ماحصل کاربرد
فراگیر وایبر
و لاین و واتس
اپ و
اینستاگرام و
حجم گسترده
تبادل اطلاعاتیه
که تو این
بستر صورت
گرفته و این
نشانه بسیار
بزرگیه برای
امکان جمع شدن
در اتفاقات پیشرو
و آینده...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب
جامعه ای این
چنین در خفقان
و سرکوب از هر
فرصتی برای
نشان دادن
اعتراض به هر
شکلی استفاده
می کنه. من فکر
می کنم
عزاداری
عمومی برای مرتضی
اعلانی برای
به رخ کشیدن
بی توجهی این
قشر از جامعه
نسبت به
بیماری فلان
"سر" مملکت و مرگ
فلان "سر"
مملکت و حتا
حماسه های
مذهبی هست.
مسلمن احساسات
جامعه هم به
خاطر از دست
دادن مرتضی تحریک
شده و بی
توجهی حکومت
نسبت به بود و
نبود هنرمند
این تحریک را
بیش تر می کنه
و در نهایت (حکومت)
با دهن کجی
جامعه
(عزاداری
عمومی) برای هنرمند
مواجه می شه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين
حركت مردم
نياز به يك
تحليل جامعه
شناسي عميق
دارد و خود
نشانه ايست كه
بايد تحقيقات
بيشتري را
براي فهم ان
برانگيزد
وفهم ان به
فهم جامعه كان
كمك بسيار
ميكند اگر من
جامعه شناس بودم
تحليل اين را
سنگين ترين
كار عمرم به
حساب مي اوردم
بارها وبارها
به ياد مي
اورم ادم هاي
بيمار معروف
ومحبوبي را كه
مردم سال ها
با انان زندگي
كرده و حتي به
انها عشق
ورزيده بودند
بيمار خود من
بودند يا ساير
همكاران من هم
در معالجه
انها دخيل
بودم يا مثل
ايشان كاملا
بي خبر كه به
هنگام مرگ
اقبال و توجه
مردم يك هزارم
اين هم نبود
وگرنه در بي
خبري مطلق
مردند
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
اتفاقا
اين تجمعات
برخلاف
مصادره به
مطلوب سريع
مخالفين و
روشنفكران كه
تاقبلش
پاشايي رو
نميشناختند
صداي قشر
عظيمي از
جووناس كه نه روشنفكرند
نه بي بي سي
ميبنند و
دليلي نميبين
با حكومت
مخالفت كنن
بلكه خودشون
با سبك زندگي
شون
زندگيشونو
ميكنن مثل ريچ
كيدزز يا انبوه
جوونايي كه
مدل موشون
براشون اهميت
داره. مساله
اينه فضاي
مجازي
روشنفكران
شده تلاش براي
بازتاب جامعه
اي كه نه
حكومتيه و نه
از خودشونه ...
ـــــــــــــــــــــــــــــ
آقای
آقازاده
گرامی، تحلیل
شما در خصوص
اینکه اندیشۀ
تودۀ بی شکلی
که از خود رای
و نظر محکم و
متقنی ندارد
چگونه می
تواند به بازی
گرفته شود و
پیامدهای
فاجعه بار
ببار بیاورد
کاملاٌ صحیح
است، اما
مصداقی که
برای آن بکار
برده اید
احساسات جمعی
را خدشه دار
می کند. عنایت
فرمایید که
نوشته اید
*****مردم در مرگ
پاشایی و صدای
مرگ حزن زده
اش، مرگ
تدریجی خود را
مییابند. در
او ما چیزی
بزرگ نمی
یابیم که دلیل
اینهمه حضور
را دریابیم****
اگر جنابعالی
در او چیز
بزرگی نمی
یابید، دلیل
نیست آنرا به
تودۀ مردم نیز
تلقین نمایید
و آنان را به
خاطر
گرامیداشت وی
سرزنش
فرمایید. جنس
مقایسه هایی
که در
تحلیلتان
بکار گرفته
اید بشدت
متفاوت اند.
تجمع بمنظور
ابراز غم یا
شادی پس از یک
بازی فوتبال،
با ابراز جمعی
احساسات در
مرگ یگ
خوانندۀ 30
ساله ای که در
مدت 4 سال، راه درازی
رفته، یکسان
نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ