Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۱ برابر با  ۱۷ دسامبر ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۱  برابر با ۱۷ دسامبر ۲۰۱۲

 

 

شما هم نظر بدهید

 

یاور

 

مشکلات کارگری در کشور ما ، تو درتو و بسیار پیچیده است. از هر جهت برای حل آن اقدام کنیم سر از مشکل دیگری در می آوریم که در شکل هیچ ارتباطی با هم نمی توانند داشته باشند ولی در درون مایه ارتباطات پنهان و بهم پیوسته ای آن ها را چون تار و پود در هم تنیده و ساختاری خلق کرده نابهنجار که ريشه ی اصلی آن در مناسبات سرمایه داری جدیداست که به پیشنهاد صندوق بین المللی پول و با همیاری کارشناسان اقتصادی وطنی به حاکمیت قبولانده شده است.

 

بعد از سال ها دوری وبی خبری، توی سایت با هم برخورد کردیم. از من جوان تر بود ولی نسبت به خودش بی تفاوت شده بود، از این رو شکمی گنده را یدک می کشید اما هنوز می توانست از پله های عمودی تاورها بالا رود و روی لوله ها در ارتفاع بالا جابه جا شود، هرچند به شدت به نفس نفس می افتاد. عضلاتش هنوز نیرومند بودند ولی لوله ي رگ هایش پس از چندین سال کار در پارس جنوبی ، با آلودگی های گازی بالا و تغذیه غیراستاندارد كارگاهي و خوابگاه ها بسته شده بودند.

 

شب در خوابگاه طبق معمول گفت و گوها از کار پروژه شروع و به پروژه ختم می شود. همه ی زندگی این کارگران موضوع لوله و زانو و سه راهی و جوشکاری اسکلت فلزی و مسایل جنبی آن شده است. در میان حرف هایش با سوالات غیرمستقیم وادارش کردم به قضاوت در مورد مسایل کارگری روز بپردازد. با ناامیدی گفت :

 

    * توی این پروژه بزرگ چند تا کارگر قدیمی مانده ؟ کسی که باباش کارگر بوده و توی شهر زندگی  کرده باشد؟ خب بگو چند تا را می شناسی؟ این چند ماهه من تنها تو یکی را دیده ام که نمی توانم بگویم همه ی خصوصیاتی که تو می گویی را دارند یا نه. حدس می زنم این کارگرای جوان هم که از روستا و ایل آمده اند، یک نسل اخته اند.

    * نه نباید این گونه قضاوت کنی. من با این نظر تومخالفم

 

ولی در درون از او هم ناامیدتر بودم و برای توجیه این دروغ ، روی منبر رفتم:

 

    * انسان ها ترکیبی از خوبی و بدی هستند. ترکیبی از زشتی و زیبایی. زمانی در آن چنان شرایط اجتماعی قرار می گیرند که خواهان پلیدی و ضد ارزش های انسانی است، خصلت های نا بهنجارشان به این تقاضا پاسخ می دهد. در شرایطی که آزادی و ارزش های انساني معیار باشد، زیبایی های وجودشان میدان داری می کنند و...

    * عزیز من دیگه شعار کافیه، در این صورت اراده جاش كجاست ؟ اخلاق چی می شه؟ كمي هم به واقعیت ها توجه كن.

    * بستگی به تربیت خانوادگی و تاثیر پذیری از جامعه دارد. انسان تک بعدی که همه چیز را ثابت و بدون تغییر و تکامل می بیند، مورد نظر ما نیست...

    * تو هم که یاد گرفته ای مرز بندی کنی واز حالا یک عده را پشت خط گذاشتی. (با تبسم)

    * پس کسی مورد نظر ما نیست؟

    * ما داریم در باره ی کارگرا حرف می زنیم و تو از همين حالا داری در ذهنت آن ها را متفرق می کنی. مگه نه؟

    * درسته. نتونستم منظورم را درست بیان کنم.

    * خیلی خوب بیا از مسایل خودمون دور نشیم. همه ی این ها که گفته شد واقعیت های جاری مناسبات کارگری ماست. بهتره مسایل را از نگاه کارگری ببینیم که نمی خواد شاهد بی تفاوت این همه ستم و بی داد باشه. این نابسامانی ها یک طرف مشکلات پیچیده ی ماست ولی طرف دیگه که افرادی مثل من و تو را در هم پیچیده و سوهان جونمون شده ، پرسش هائيه که مرتب در هر مناسبتی ما رو به چالش می گیره. پرسشی چون: چرا به جای تشکل و هماهنگی بين کارگرا، آن هم در فنی ترین پروژه های تولید صنایع مادر، این همه نابسامانی و پراکندگی و جدایی وجود داره؟ چرا بيشتر کارگراي جوون گرایش دارن مسایل ومشکلات کار را به صورت فردی و نه به صورت جمعی حل کنن؟ چرا بيشتر اونا نمی خوان به صورت علنی سازمان صنفی خودشون رو ایجاد کنن. درحالی که اصل ۲۶ قانون اساسی به صراحت اعلام كرده : هیچ  کس را نمی توان از شرکت در اين تشكل ها منع کرد و یا به شرکت در ..."

    * لطفا همین جا کمی صبر کن.اصل 27 قانون اساسی هم صراحت دارد که ما می تونیم در اجتماعات و راه پیمایی ها ... شرکت کنیم. درحالی که سه سال قبل در اول ماه مه تو یکی از پارک های تهران یک تجمع بدون سرو صداي كارگري رو به هم زدن و عده ای رو به زندان انداختن و... پس لطفا از قانون اساسی حرف نزن چون اون رو در یک معامله با بانک جهانی به کلی کنار گذاشته اند. مگه اصل ۴۴ قانون اساسی كه از سه بخش دولتي و تعاوني و خصوصي اقتصاد، تنها بخش خصوصیشه كه هر روز چاق و چله تر مي شه ...

    * از بحث خودمون خارج نشیم شاید بتونیم به نتیجه ای برسیم. ما باید بدون اجازه نهادهای سرمایه داری داخلی و جهانی تشکل هامون رو بوجود بياریم. با توجه به این که اصل ۲۶ قانون اساسی مثل اصل ۴۴ قیمه قیمه نشده و در ظاهر وجود داره، ما می تونیم تعاونی کار ایجاد کنیم. نظر تو چیه؟

    * ما تو بندرعباس تعاونی کار ایجاد کردیم. براش اساسنامه نوشتيم و اون رو به ثبت هم رسوندیم و هنوز هم آن را منحل نکرديم ولی چون تعاونی کار هستیم هیچ شرکتی به ما کار نمی ده، چرا؟

    * چون درآمد نهایی تعاونی آخر کار طبق اساسنامه بطور مساوی بین افراد تقسیم می شه. از تعاونی بگذریم چرا فعالان کارگری تلاش نمی کنن يك اتحاديه بوجود بيارن و کارگراي بیکار رو از طريق اون اتحادیه حمايت کنن. اون وقت اتحادیه مي تونه به جای دلال های رانت خوار نیروی کار فنی رو در اختیار شرکت های بزرگ قرار بده و اون شركت ها رو مجبور كنه به صورت جمعی با اون ها قرار داد ببندن؟

    * با وجود این همه امکانات مشکل کار کجا است، این ناتوانی ها از کدوم واقعیته؟ حالا غير از رعب و وحشتي كه از سركوب وجود داره؟

    * ببین یک تجربه رو برات می گم که چند سال پیش خودمون درگیر اون بودیم، شاید یک بخشی از علت ها روشن بشه. توي سازمان های اداری جامعه ي ما گاهی دستورالعمل هایي صادر می شه که فراتر از قانون عمل می کنن. مثلا در زمان دولت اصلاحات علاوه بر محروم کردن کارگراي کارگاه های زیر ده نفر از قانون کار بخش بزرگی از خونواده های کارگری، از بازنشستگی ، تامین اجتماعی و خدمات درمانی و حداقل حقوق محروم شدن. بچه هاشون هم از ادامه ی تحصیل عقب موندن. (امسال ۴ میلیون کودک به مدرسه نرفتند تا به بازار کار خیابان بپیوندند) ۱. دستورالعملی رو به ادارات به خصوص اداره ی کار و دادگاه ها داده بودن که شکایت هاي دسته جمعی کارگران رو و نمايندگي هيچ كارگري رو از طرف بقيه ي كارگرا نپذیرن. گروه کار ما یک تعاونی کار فنی – صنعتی بود . بعد از ماه ها کار در کشتی سازی  فراساحل بندرعباس و ساخت و تحویل ۴ تا دکل دریایی برای استخراج نفت تو دریا به شرکت توتال فرانسه، مدیر پروژه آقای ربانی دستور دادند که همه ی گروه کار ما را اخراج کنند وآنها هم دستور را اجرا کردن. آن هم بدون پرداخت 4 ماه حقوق همه ی کارگران عضو تعاونی کار. کارگران به صورت مکتوب من رو به عنوان نماینده خودشون در تعاونی انتخاب و معرفي کردن. پس از ۴ ماه درگیری و تحصن در شهرداری ، خونه امام جمعه و توي سالن دادگاه و اداره کار، بالاخره دادگاه بندرعباس حکم را به نفع ما صادر کرد. ولی در حکم دادگاه این جوري ما رو معرفی کردن:" آقای ... به همراه ... تعداد کارگر. وقتی ما اعتراض کردیم اعلام فرمودن ما در ایران چیزی به عنوان نماینده کارگر نداریم. از اون طرف آقایون اصلاح طلب هم قانون کار را ندیده می گیرن و اون رو دور می زنن و به این صورت میخ نئولیبرالیسم ( اقتصاد دلخواه امپریالیسم) رو توي قلب کارگراي ایران فرو مي كنن تا صندوق بین المللی پول و بانک جهانی از دولت وقت راضی بشن و چراغ سبز خودشون رو به عنوان موافقت با سازمان تجارت جهانی روشن كرده  و به نوعي ذوب شدن در اقتصاد امریکایی رو محقق مي كنن. از اون زمان به بعد اون چه رو كه ما تونستیم شاهد باشیم كم و بيش توجه به شکایت هاي فردی کارگرا بود، اون هم در صورتی که کارگر درمانده وکیل استخدام بكنه که در اون صورت بخش مهمی از حقوقش به جیب وکیل می ره. تازه اگه وکیل آدم با وجدانی باشه و با پیمانکار و هیات حل اختلاف بده بستان نكنه. که توي این ساختار اجتماعی اين جور وكيل ها خيلي كم اند. از طرف دیگه این نسل کارگری از تجربه ها و مبارزات نسل قبل بی اطلاعن و توي این دوران هم با نهادها ي باصطلاح کارگري اي آشنا شده ان که به هیچ وجه در جهت منافع اون ها گام بر نمی داره و به نام کارگر دنباله رو سیاست هایی شدن که نهادهای ضد کارگری جهانی به نام جهاني شدن و برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی و نظم نوين جهاني به آن ها تحمیل كردن. این نهادهای زرد کارگری كه با اضافه كردن یک پسوند "اسلامی" سعي مي كنن چهره ي واقعي خودشون رو بپوشونن ، با قبول تغییرات ضد كارگري توي قانون کار و بي توجه به نیاز و خواست کارگرا و سکوت در برابر معاف شدن کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار و کارمزد منعطف و بي تفاوتي درمقابل ثبت نكردن حقوق واقعي توي ليست بيمه توسط سرمایه دارها و موارد دیگه نشان داده اند که هدف اين نهاد هاي به اصطلاح كارگري رسیدگی به مسایل و مشكلات کارگرا نیست. اون ها كه خودشون در برابر سیاست های جهانی سرمایه داری تسليم شدن تلاش مي كنن تا با دست خود کارگرا هر روز يك بخش از دستاوردهاي مبارزات كارگري رو از قانون حذف کنند.  همين شيوه هم باعث شده كه کارگران به شدت تشکل گریز بشن. توي بزرگ ترین مجتمع کار صنعتی در ایران جایی که آلودگی و گرما با امکانات حداقل ، شرایطی رو ساخته که با کارگرا مثل حیوون رفتار می کنن. (پیمانکاراي دست دوم و از همه بدتر دست سومی ها) درحالی که این شرکت های سرمایه داری قبل از شروع کار ۲۰ درصد از کل قرارداد میلیاردی رو مي گيرن تا خوابگاه هایی مناسب انسان ، سالن غذاخوری ، دستشویی بهداشتی و باشگاه ورزشی برای کارگراي پروژه ا ی بسازن. ولی توي این جهنم پارس جنوبی که آسمون و زمینش هم با آلودگی های مرگ بار گاز هاي سمي، سقف زندگي رو روي سر کارگرا آوار کرده. بخش خصوصی و سرمایه داری دلالی این بیست درصد پیش پرداخت را كه حق کارگرا از تولید صنعتیه به جیب خودشون می ریزن تا کارگرا توي ظرف های یک بار مصرف وغیر بهداشتی تو گرما و سرما و هوای شرجی و بارون غذای مختصر و بدون کیفیت رو، روی خاك بخورن. اون هم توشرايطي که بخش مهمی از حقوقشون مثل سنوات، مرخصی سالانه و...  پرداخت نمی شود و حق بیمه شون به اندازه ي حقوق دریافتی شون محاسبه نمی شه و با حداقل حقوق ثبت مي شه... به همين دليل هم اگه یک حادثه کارگر رو فلج کنه و یا اون رو ناكار كنه، تنها یک حقوق حداقلي به خونواده ی اون کارگر تعلق می گيره که با اون فقط می شه کارتن خواب شد و يا با نون خالی سر کرد، البته اگر گرون تر نشه. این کارگراي نسل اولی هم که هر کدوم با یک بز و میش مردنی یا با ۴ تا مرغ وخروس بعد از چند ماه بي حقوقي صداشون در نمی آید و تازه خدا رو هم شکر می کنن که حقوق عقب مونده شون می شه یک پس انداز.

    * ببین دوست عزیز خیلی داری تند می ری . خیلی هم ناامیدی. فکر نمی کنی باید يك جور ديگه ببيني تا بتوني ابعاد دیگه ي واقعیت رو درک کنی.

    * نمی دونم شاید حق با تو باشه. ولی حرف هايي که گفتم، واقعیت های موجودن

    * درسته این ها واقعیت های موجودن ولی واقعیت ها هم تحت تاثیر پدیده های اقتصادی – اجتماعی به سرعت تغییر می کنن و دچار دگرگونی های غیر قابل پیش بینی می شن و شكل هاي پنهانشون رو که توي شرایط عادی دیده نمی شن ، نشون مي دن.

    * قبول دارم . گاهی این تغییرات اونقدر سریع تار و پود جامعه رو تحت تاثیر قرار میدن که ما عقب می افتیم.

    * (با خنده)شاید هم ما دو تا داریم به هم دلداری می دیم تا به هم نریزیم.

    * نه این طور نیست. به همین انقلاب 57 خودمون که گذشت نگاه کن. حتا شاه دیکتاتور هم كه با حزب رستاخیزش یک حکومت مطلقه رو به جامعه تحمیل کرده بود، در مقابل سیر تحولات اجتماعی غافلگیر شد، طوري كه تنها کاری که ازدستش بر اومد، کشتار مردم و فرار از ایران بود.

    * این درسته ولی جامعه بدون نهادها و تشکل های مردمی مثل یک سیل مهار نشده فقط ویرانی به بار میاره. یک نمونه اش حادثه ایه که چند روز قبل پیش اومد. شام آش بود. کارگراي خسته بعد از ۱۲ ساعت کار سخت روانه ی سالن غذاخوری شرکت بزرگ و معروف ... شدند. توي غذای کارگرا به جای چربی و یا حتي استخون بدون گوشت تکه های گونی و چند تکه پارچه فرسوده پیدا شد. کارگرا غذا نخوردن و خوراک هاشون رو با ظرف هایش به خدمت مدیر و سرپرست کارگاه بردن. ایشون هم با پشتوانه ی اداره ی کاری که به جای اجرای قانون کار سیاست های تعدیل ساختاری و خصوصی سازی رو اجرا می کنه به کارگرا گفت: برید پی کارتون. همینه که هست.

    * کارگراي خشمگین واکنش فیزیکی شون رو توي سالن غذاخوری با ویران کردن سالن و بعد حمله به آشپز خالی کردن. بعد هم ، همه ی مواد غذایی آشپزخونه و انبار رو مصادره و بین خوابگاه های کارگری تقسیم کردن. پلیس اومد و ۱۱ کارگر رو دستگیر كرد و بعد هم اخراج. ولی اون بار برخلاف سرکوب های قبلی کارگرا سر کار نرفتن. همگی بدون انعطاف اعتصاب رو شروع کردن. اعتصابی که خسارت اون براي پیمانکار بیشتر از یک سال غذای کارگرا شد. پیگیری اعتصاب همین کارگراي روستایی که من و تو اون ها رو به باد شلاق انتقاد گرفتیم، باعث شد اون ۱۱ کارگر هم به سرکارشون برگردند . وضع آشپزخونه هم بهتر شد.

    * خب می شه گفت مسایل کارگری واقعا پیچیده ست و توي این شرایط غیر قابل پیش بینی.

    * به نظر من زیانی که نبود تشکل کارگري ، تشکل مستقل کارگري و نه تشکل زرد و دولتی و وابسته ، به جامعه و طبقه کارگر وارد می کنه قابل جبران نیست.

    * با توجه به این که این نسل از تجربه ها و مبارزات کارگري نسل قبل اطلاعی ندارن و این عامل ایجاد حرکت هايی غیرقابل پیش بینی می شه که سرمایه دارهای اون طرف آبهم آماده ی بهره برداری از اون هان.

    * به هر حال این ها همه واقعیت های جامعه ی امروزمونه . واقعیت هایی که صاحبان قدرت یا اون ها رو درک نمی کنن یا براشون اهمیتی قائل نیستن.

http://kanoonmodafean1.blogspot.de/2012/12/blog-post_17.html#more

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©