سقوط
اخلاقی آموزش
و پرورش
مژگان
باقری. معلم
پرده
اول: یک
دانش آموز
یزدی از
معاونش کتک می
خورد. این خبر
در فضای مجازی
پخش می شود.
وزیر آموزش و
پرورش
بلافاصله
واکنش نشان
داده و دستور برکناری
فرد خاطی و
معرفی به هیئت
تخلفات را می
دهد. او
همچنین در
توئیترش می
نویسد که با
ابوالفضل و
پدر و مادرش
صحبت و از
آنها
عذرخواهی
کرده است.
وزیر از اتفاقات
تلخی مثل
تنبیه بدنی
احساس
شرمساری می
کند و تاکید
می کند که
اینگونه
وقایع تحمل
نخواهد شد.
پرده
دوم: 25 آبان 98 یک
دانش آموز
شیرازی در شهر
صدرا در راه
بازگشت از
مدرسه تیر
خورده و در دم
کشته می شود.
بعد از گذشت
یک ماه از
حادثه، نه
رئیس آموزش و
پرورش ناحیه 2
شیراز، نه
رئیس اداره کل
آموزش و پرورش
فارس و نه
وزیر آموزش و
پرورش، هنوز
هیچ واکنشی
نشان نداده
اند. نه در
مراسم تدفین و
ختم دانش آموز
شرکت کرده
اند، نه تلفنی
به خانواده اش
تسلیت گفته
اند و نه
حداقل مدیر
مدرسه را مورد
بازخواست
قرار داده
اند.
دو
اتفاق بالا را
با یکدیگر
مقایسه و
منصفانه قضاوت
کنید. اگر
سیلی خوردن
دانش آموز
توسط معلمش
آنچنان تلخ
است که وزیر،
خود را موظف
می داند که
شخصا به دانش
آموز زنگ زده
و عذرخواهی کند
و دستور
برکناری معلم
را بدهد،پس
کشته شدن یک
دانش آموز
توسط نیروهای
امنیتی را
چگونه باید
توصیف کرد؟
آیا یک
دانش آموز فقط
تا آنجا برای
وزیر ارزش دارد
که توسط معلمش
آسیب ببیند و
اگر توسط نیروهای
امنیتی آن هم
زمانی که دانش
آموز باید در
مدرسه باشد
کشته شود مهم
نیست؟!
و این
موضوع آنقدر
بی اهمیت است
که حتی ارزش یک
توئیت ساده را
ندارد؟
قتل محمد
داستان خواه
از این رو که
در زمان مدرسه
اتفاق افتاده
است شاید با
بقیه قتل ها
متفاوت باشد.
به دلیل اعتراضات
مردم در عصر 25
آبان ماه،
مدیر مدرسه در
ساعت 2
بعدازظهر
تصمیم به
تعطیلی مدرسه
می گیرد و
بدون اطلاع
رسانی به اولیاء
دانش آموزان،
در یک اقدام
خطرناک و در حالی
که خیابان های
شهر صدرا مملو
از معترضان و
نیروهای
امنیتی است
بچه ها را به
خانه می فرستد.
محمد در ساعت 3:30
دقیقه در حالی
که فرم مدرسه بر
تن دارد تیر
می خورد و
مادرش پس از
جستجوی بسیار
در ساعت 9 شب
جسد او را در
بیمارستان می
یابد.
مدیر
برای فرار از
مسئولیت
اعلام می کند
که محمد آن
روز به مدرسه
نیامده بود در
حالی که حتی اگر
این گفته درست
باشد و محمد
تحت تاثیر
شلوغی خیابان
ها به مدرسه
نرفته باشد
باز هم مدرسه
موظف بوده
خانواده محمد
را نهایتا تا
ساعت یک بعدازظهر
از غیبت محمد
مطلع کند و در
این صورت خانواده
فرصت داشته که
او را در
خیابانهای
شلوغ شهر صدرا
پیدا کند.
اما
تخلف دیگر
مدیر این است
که در چنان
وضعیتی مدرسه
را تعطیل و
بچه ها را در
خیابانهای
شلوغ و آشفته
شهر رها کرده
است. هر عقل
سلیمی می
تواند تشخیص
دهد که در آن
وضعیت محیط
مدرسه از
خیابان امن تر
است. آن هم در
خیابان هایی
که به گفته
شاهدان، از
داخل هلی
کوپتر به مردم
شلیک می شده
است! خیابانی
که محمد در آن
تیر خورده بین
مدرسه و خانه
قرار داشته و
طبیعی است که
کودکان از سر
کنجکاوی به
طرف جمعیت
معترض کشیده
شده باشند. و
چقدر مدیر
مدرسه و دیگر
خانواده ها خوش
شانس بودند که
دانش آموز
دیگری تیر
نخورده است!
آیا از
نظر آموزش و
پرورش این کار
مدیر تخلف آشکار
از قوانین
محسوب نمی
شود؟ چه کسی
به مدیر اجازه
تعطیلی مدرسه
را داده است؟
چرا تا کنون
آموزش و پرورش
فارس در این مورد
سکوت کرده
است؟ چرا وزیر
که از سیلی
خوردن یک دانش
آموز شرمسار
می شود از
کشته شدن یک
دانش آموز
دیگر قلبش به
درد نمی آید؟
چرا
مسئولین
آموزش و پرورش
( به جز دو تن از
معلمان محمد)
در مراسم
تدفین و ترحیم
شرکت نکرده
اند؟ چرا حتی
یک پارچه
نوشته بر سر
در مدرسه محمد
نصب نشده است؟
آیا محمد جزء
اغتشاشگران و
جاسوس
عربستان و
اسرائیل بوده
است؟! مسئولین
آموزش و پرورش
با این ترس و
وحشت عظیمی که
از نیروهای
امنیتی دارند
چگونه می
خواهند آزادگی
و انسانیت و
نوع دوستی را
به نسل جدید
بیاموزند؟
آیا روشن کردن
یک شمع و
گذاشتن یک
شاخه گل روی
صندلی خالی
محمد در کلاس،
کاری غیر
قانونی و
ضدامنیتی
محسوب می
شود؟! این
کمترین کاری
بوده است که
مسئولین
مدرسه می
توانستند
برای
بزرگداشت
محمد انجام
دهند. آیا با
حرف نزدن
درباره محمد و
پاک کردن صورت
مسئله، هم
کلاسیها او را
فراموش می
کنند؟
متاسفانه
سقوط اخلاقی
مسئولین
آموزش و پرورش
در حوادث آبان
ماه به اوج
خود رسید.
وزیری که با
نقابی
فریبکارانه
خود را طرفدار
حقوق دانش
آموزان معرفی
و از سیلی
خوردن آنها
توسط معلمان
ابراز تاسف می
کند پس از
کشته شدن
حداقل بیست
دانش آموز به
دست نیروهای
امنیتی
ناگهان در
سکوتی مرگبار
فرو می رود و
نشان می دهد
آنجا که پای
منافعش به
میان بیاید نه
دانش آموز برایش
ارزشی دارد و
نه معلم و
تمام آن توئیت
های پر سر و
صدا جز فریب
افکار عمومی
معنی دیگری ندارد.