یک
پرسش، چند
پاسخ
کانون
نویسندگان
ایران
چرا از
برگزاری
مراسم یادبود
جعفر پوینده و
محمد مختاری
جلوگیری میکنند؟
منیژه
گازرانی:
پرسش
بسیار مهمی
است که هر
انسان
آزاداندیشی از
خود میپرسد.
این
نویسندگان
مظلومانه و به
ناحق و فقط به
سبب بیان
افکار و
نظراتشان که
چیزی جز دفاع
از آزادی بیان
و مخالفت با
سانسور
نبوده، کشته
شدند. با
آشکار شدن این
قتلها و
نقش مأموران
وزارت
اطلاعات در
آن، مسئولان
حکومتی آن را
«فتنه» و عوامل
آن را افراد
«خودسر»
خواندند. از
اینرو
انتظارمیرفت
مسئولان در پی
محاکمهی
واقعی و
مجازات آمران
و عاملان،
جبران خسارت و
پوزش از
خانوادهها و
یاران آن
عزیزان باشند.
اما نه تنها
این انتظار
برآورده نشد؛
بلکه هر سال
که خانواده، یاران
و دوستداران
این جانباختگان
میخواهند
با حضور بر سر
مزارشان و با
گذاردن گل و
خواندن شعر و
سرودی یادشان
را گرامی
بدارند؛ با
بگیر و ببند و
ضرب و شتم و
دستگیری و
زندان روبهرو
میشوند.
امسال که دیگر
مسئولان
امنیتی و
اطلاعاتی
شمشیر از رو
بستند و اعضای
کانون
نویسندگان
ایران را به
برخورد خشونت
بار و حتی تیراندازی
تهدید کردند.
از این
برخورد چه
نتیجهای جز
این میتوان
گرفت که
قاتلان
پوینده و
مختاری افراد
خودسر نبودهاند
و مطابق دستور
مافوق خود و
به وظایف
سازمانی خود
عمل میکردهاند.
چنانکه آنان در
اعترافات خود
و نیز در
«دادگاه» بر این
امر تأکید
کردند و حتی
گفتند که برای
ساعاتی که
خارج از وقت
اداری مشغول
خفه کردن و
کاردآجین
کردن پیکر
نویسندگان و
روشنفکران
بودهاند؛
اضافهکاری
گرفتهاند.
تهدید
جانی اعضای
کانون
نویسندگان
ایران از سوی
مقامات
اطلاعاتی و
امنیتی در
صورت حضور بر
سر مزار
یارانشان و
برگزاری
مراسم یادبود،
از نوع همان
برخوردهای
سرکوبگرانه و خشن
از جمله تدارک
برای پرتاب
اتوبوس حامل
نویسندگان به
ته دره و
ربودن و خفه
کردن و سر به نیست
کردن
نویسندگان و
روشنفکران در
جریان قتلهای
زنجیرهای و
ادامهی همان
روال است.
زیرا کانون
نویسندگان
ایران در تمام
پنجاه سال
گذشته و به
ویژه در چهل
سال گذشته به
رغم تمام
تهدیدها و
فشارها و خونهای
ریخته شده
قدمی در دفاع
از آزادی بیان
بی هیچ حصر و
استثنا پا پس
ننهاده و
دشمنان آزادی
را از هر گونه
حرکت و فعالیت
خود در هول و
هراس نگاه
داشته است.
فاطمه
سرحدیزاده:
قتلهای
زنجیرهای
طبق یک سناریو
از قبل تعیین
شده و به
تأیید بالاترین
مقامات رسیده
شده بود؛ باید
اجرا میشد.
به این صورت
که وزارت
اطلاعات، قتلها
را انجام داده
و بعد چند نفر
زیر اعدامی نمایش
مسئولیت آن را
بر عهده
بگیرند و بقیهی
ماجرا.
اما
این وقتی این
سناریو اجرا
شد؛ با دخالت
رئیسجمهور
وقت، آنطور
که میخواستند
پیش نرفت. به
ناچار مجبور
شدند مسئولیت
آن را به عهده
بگیرند ولی
کاسهکوزهها
را بر سر چند
تا عناصر
خودسر دست
چندم اطلاعاتی
بشکنند.
با
تشکیل
دادگاهی
فرمایشی و
محکومیت چند
نفر، این
جریان را تمام
شده میدانستند
و تصور میکردند
مثل قتل دکتر
سامی و سعیدی
سیرجانی و قتلهای
مشابهی دیگر،
چندی بعد به
دست فراموشی
سپرده خواهد
شد.
اما
برای افکار عمومی
و دخالت مردم
فکری نکرده
بودند؛ از همه
مهمتر شیر
زنی مثل پرستو
فروهر و کانون
نویسندگان که
نه تنها
دادگاههای
فرمایشی را
قبول نداشتند
بلکه هر سال
همزمان با
سالگرد قتلهای
زنجیرهای
فراخوان داده
و اسرار تازهای
از هزارتوی
تاریک این قتلها
را فاش میکردند.
مردم هم
همراهی کرده
به خیابانها
و یا امامزاده
طاهر میآیند.
تجمعات بزرگی
بر پا کرده و
یاد و نام تکتک
جانباختگان
را زنده نگاه
میدارند و به
رژیم اجازه
نمیدهند این
قتلها مثل
قتل دکتر سامیها
به بوتهی
فراموشی
سپرده شود و
هنوز خواهان
محاکمه و مجازات
آمرین و
عاملین اصلی
قتلها هستند.
به
همین دلیل
رژیم میکوشد
با شدت هرچه
تمامتر از
زنده شدن و
پخش شدن
خبرهای مربوط
به قتلهای
زنجیرهای بهویژه
در سالگرد این
قتلها
جلوگیری کند.
در واقع دلیل
عمدهی
برخورد با
مردم و کانون
نویسندگان و
پرستو فروهر
همین است که
چرا این قتلها
را بزرگ میکنند
و اجازه نمیدهند
مثل قتلهای
دیگر فراموش
شود.
احمد
زاهدیلنگرودی:
قتلهای
زنجیرهای را
نه به عنوان
حادثهای
مجرد و
انتزاعی،
بلکه باید در
روند «مدیریت
امنیتی» بررسی
کرد که تصميم
میگیرد
مأموران
امنیتی و
اطلاعاتی چه
زمانی، چگونه
عمل کنند.
روند
سانسور و حذف
فیزیکی دگر
اندیشان از
سال ۱۳۵۷ آغاز
شده است. گرچه
همواره «خودی»
بودن مجرمان
موجب مختومه
شدن پرونده
بدون نتیجهگیری
و مجازات
آمران و
عاملان بوده،
اما پروندهی
همهی حذفهای
این چهار دهه
از قتل چهار
رهبر خلق
ترکمن گرفته
تا کشتار
زندانیان
سیاسی و حمله
به کوی
دانشگاه تهران
و دیگر موارد
قتلهای
حکومتی، که
قتلهای
زنجیرهای
بخشی از آن
است؛ همواره
در اذهان
عمومی باز و
پرسشها
برجاست و
همانطور که
وکیل خانوادهی
قربانیان
پروندهی
گفته: جریان
قتلهای
زنجیرهای و
حذف دگر
اندیشان با آذر
۷۷ شروع نشده،
بلکه با قتلهای
آذر ۷۷ برملا
شده است و
دامنهی
عاملان و
آمران و
قربانیان
وسیعتر از
آنیست که
مطرح شده.
جلوگیری
از برگزاری
تجمع با هدف
ممانعت از طرح
دوبارهی
پرسشها
دربارهی این
قتلها در
اذهان عمومی
جامعه است.
حکومت با
ممانعت از طرح
بحث و پرسش
دربارهی قتلهای
زنجیرهای،
میخواهد
ادعای تکراری
خود را که قتلها
حاصل سناریوی
خارجی و نفوذ
بیگانگان
بوده، به
عنوان تنها
روایت رسمی و
موجود مطرح
کند تا مانع
از کشف روند
جاری مدیریت
امنیتی مبتنی
بر حذف فیزیکی
دگر اندیشان
شود و دامنهی
فاجعه را در حدود
همان دو ـ سه
نفر نویسندهای
که مدعیاند
جزء
روشنفکران
درجه یک مملکت
و مشهور نبودند
و مردم از
کتابها و
آثارشان
اطلاعی
ندارند؛ نگه
داشته تا جنایت
مأموران را
خودسرانه و بی
اهمیت جلوه
دهند.
مدیریت
امنیتی در
مقطع کنونی با
جلوگیری از هرگونه
گردهمآیی و
ابراز
موجودیت گروههای
مرجع و
روشنفکران،
علاوه بر
ممانعت در برگزاری
تجمعات کانون
نویسندگان
ایران، به عنوان
مثال مانع از
گردهمآیی بر
مزار دکتر
محمد مصدق در
احمد آباد هم
شده است. چرا
که از هرگونه
تجمع و حرکتی
که خود در رأساش
نباشند و
کنترل کامل آن
را در اختیار
نداشته
باشند؛ وحشت
دارند. چرا که
نشان دهندهی
تعدد افکار و
عقاید در
جامعه و وزن و
اعتبار آنهاست.
ممانعت از
تجمعات مستقل
در ادامهی
تعمیق و تثبیت
استبدادی است
که از حمله به
تجمعات و
مراکز گروهها
و سازمانهای
سیاسی و
مطبوعات
مستقل در سال
۵۷ شروع و تاکنون
ادامه دارد.