کودک
باید برای
خانواده کار
کند!
گفتوگوی زهره روحی
با
آقای
شایان لطیفی،
مددکار
اجتماعی
کودکان کار و
خیابان (منطقه
حصه و زینبیه
اصفهان)
نخست:
آشنایی با
«حصه» و «زینبیه»
گفتوگوی
حاضر به منظور
شناسایی
موقعیت
کودکان کار و
خیابان در
مناطق «حصه» و
«زینبیه»ی شهر
اصفهان انجام
گرفته است.
اما به نظر میرسد
قبل از
پرداختن به
این مسئله،
لازم است تا
حدی با اوضاع
اجتماعی و
فرهنگی این
مناطق آشنا
شویم. به این
جهت، بخش اول
گفت و گو را به
شناسایی
منطقه و
ساکنین آن
اختصاص میدهیم
و سپس در بخش
دوم به وضعیت
کودکان و نوجوانانی
میپردازیم
که تحت این
شرایط، در
موقعیتی
بغرنج به سر
میبرند تا
جایی که
بسیاری از آنها
بدون
شناسنامه و یا
به اصطلاح
هویت رسمی زندگی
میکنند؛
هویتی که چه
از حیث
اقتصادی و
معیشتی (گرفتن
یارانه و یا
حتا یافتن
شغلی مناسب و
برخورداری از
کمکهای
کمیته امداد
...) و یا
حیث آموزشی
(رفتن به
مدرسه) و یا حتا
به لحاظ سیاسی
(حق رأی در سن
قانونی)، از
چنان اهمیتی
برخوردار است
که میتوان آن
را بدون هیچ
شک و شبههای،
کلید ورود به جهان
اجتماعی و حق
مشارکت در آن
دانست.
ز. ر:
قبل از هر چیز
از همکاریتان
بسیار تشکر میکنم.
لطفا خودتان
را معرفی
بفرمایید.
شایان
لطیفی: با
تشکر از دعوت
شما برای
مصاحبه، بنده
بزرگ شده محله
یا بهتر بگم
شهرک خانه
اصفهان واقع در
شمال شهر
اصفهان هستم و
تا کنون که 25
سال سن دارم
در این شهرک
زندگی می کنم
دوران
دبستان، راهنمایی
و دبیرستان را
به ترتیب در
مدارس گلها،
اعتماد و جامع
که همگی غیر انتفاعی
بودهاند
سپری کردم، از
همان دوره
راهنمایی
علاقه شدید به
فعالیت های
پرنشاط و
فرهنگی
داشتم، هیچ
گاه در
فعالیتهای
فیزیکی مثل
ورزش ها موفق نبودم
اما این دلیلی
بر خمودگی
روحی من نشد و فعالیت
های جمعی و
خودجوش من را
به وجد می
آورد.
دلم
نمی آید از
دوران
دبیرستان این
را نگویم! همیشه
در اطراف
دبیرستان ما
کودکانی
بودند که
شکلات، آدامس
یا برگههای
دعا میفروختند.
و من به فکر
چرایی این
موضوع بودم و
اینکه آیا من
و دوستانم میتوانیم
کاری کنیم؟ که
در دوران
دبیرستان هیچ گاه
به نتیجه
نرسیدم! دوران
پر تلاش
دبیرستان پایان
یافت و من
وارد دانشگاه
هنر اصفهان در
رشته شهرسازی
شدم.
ز.ر:
چگونه با
مناطق «حصه» و
«زینبیه» آشنا
شدید؟ و چه
زمانی به
مددکاری در
«انجمن مهر»
علاقهمند
شدید. لطفا
درباره
فعالیتِ این
انجمن توضیحی
بدهید.
لطیفی:
وارد دانشگاه
که شدم روحیه
گروهی و
فعالیت های
خودجوش خود را
حفظ کردم و به
شدت به این
شعار اعتقاد
داشتم که
"دانشگاه
تنها جایی است
که هزینه می
شود تا من
اشتباه بکنم!!!
و یاد بگیرم" بنابراین
بدون ترس به
هرنوع فعالیت
سیاسی، مذهبی
و علمی میپرداختم
تا اینکه در
سال 88 به صورت
اتفاقی در یکی
از جلسات
"انجمن خیریه
دانشجویی
مهر" شرکت
کردم، این
انجمن در سال 82
بوسیله چند
دانشجو زیر
نظر دفتر
نمایندگی
نهاد رهبری در
دانشگاه هنر
اصفهان تاسیس شده
بود و تا سال 88
فعالیت های
زیاد و در عین
حال پراکندهای
انجام داده
بودند. از کمک
به زلزله
زدگان بم
گرفته تا پوشش
چند خانواده
محروم
اصفهان،
همچنین
فعالیتهای
انجمن به صورت
اقدامات
ترویجی هم
انجام می گرفت
یعنی
شناساندن
انجمن و
اهدافش به
دانشگاهیان و
فعالیتهای
مالی که شامل
جذب کمکهای
نقدی و فروش
آثار
دانشجویان به
نفع اهداف خیریه
انجمن میشد و
البته هنوز هم
هست.
اما هدف
انجمن اکنون
در دو گروه
ویژه تعریف
شده است، یک،
کودکان بَد
سرپرست که در
مراکز
بهزیستی
نگهداری میشوند
که شامل کمکهای
مادی معنوی
دورهای به
این مراکز میشود
و دو، خانواده
های مناطق
محروم با
تاکید ویژه بر
کودکان و زنان
سرپرست
خانوار. بعد
از شرکت در آن
جلسه احساس
کردم گم شده
خودم را در
فعالیت های
اجتماعیم
پیدا کردم و
سعی در فعالیت
اختصاصی در
انجمن مهر
کردم که
تاکنون ادامه
دارد. هر چه به
فعالیت بیشتر
ادامه دادیم و
سر نخها را
برای خانواده
های محروم
پیدا می کردیم
با دو منطقه
ویژه"حصه" و
"زینبیه"
مواجه شدیم که
قریب به اتفاق
موارد مورد
پوشش ما در
آنجا ساکن
هستند و کم کم
پذیرفتیم که
باید به صورت
ویژه بر این
دو منطقه
تمرکز کنیم که
هر چه بیشتر
پیش می رویم
بر این باور
خود مطمئن تر
میشویم.
ز.ر:
انجمن مهر، به
غیر از شما چه
تعداد مددکار
دارد و آیا به
نظر شما این
تعداد برای
جمعیت حصه و
زینبیه کافی
است؟
مددکاران متعلق
به کدام طبقه
اجتماعی و
دارای چه
تحصیلاتی
هستند؟
لطیفی: با
توجه به
دانشجویی
بودن انجمن و
این که دانشجویان
با رفتن از
دانشگاه
ارتباط خود را
با انجمن کاهش
میدهند. همیشه
تعداد
مددکاران با
تغییر مواجه
بوده است اما
به طور
میانگین ما
بین 15 الی 25
مددکار فعال
را در دسترس
داریم که همگی
دانشجویان
دوره لیسانس و
از طبقه متوسط
و مرفه جامعه
هستند. به ندرت
میان
مددکاران
طبقه ضعیف
دیده می شود.
ز.ر:
چه تعداد از
مددکاران زن
(دخترخانم)
هستند؟ آیا تا
به حال مشکلی
در رابطه با
کارشان
نداشتهاند؟
لطیفی:
حدود12-18 نفر از
مددکاران در
هر دوره خانم
هستند، در این
مدت سختیهایی
بوده که باعث
شده بعضی از
این دوستان کم
کار شوند از
جمله مشکلات
رفت وآمد
بخاطر دوری،
مخالفتهای
خانواده
هایشان، تحمل نکردن
مصائب
مددجویان و
اثرات بد روحی
آن، نداشتن
احساس امنیت
در مناطق مورد
نظر به عنوان غریبه
اما
خوشبختانه تا
به حال حادثه
خاصی را تجربه
نکرده ایم.
ز.ر:
آیا به غیر
انجمن مهر ،
خیریه یا ان.
جی. اُ. دیگری
هم هست که در
آن مناطق کار
کند؟
لطیفی: بله
دو خیریه بزرگ
و فعال با نامهای
جمعیت امام
علی و خیریه
گلهای یاس
فاطمه در این
مناطق هستند و
همیشه حسرت ما
این بوده که
چرا
نتوانستیم
این نیروها را
متحد و همگام
کنیم
ز.ر: ممکن
است از نظر
موقعیت شهری،
توضیحی
درباره مناطق
«حصه» و
«زینبیه»،
بدهید؟
لطیفی:حصه
یک منطقه
روستایی در
حاشیه اصفهان
و در مجاور
جاده فرودگاه
می باشد و
زینبیه محلهای
قدیمی در شمال
شرق اصفهان
(منطقه 14) است که
بارگاه حضرت
زینب دختر
حضرت موسی بن
جعفر علیهم االسلام
در آن واقع
شده است.
ز.ر:
جمعیت مناطق
«حصه» و «زینبیه»
به طور تقریبی
چند نفر میشود؟
و این جمعیت
از چه اقوام
یا ملیتهایی
تشکیل شده
است؟
لطیفی:
جمعیت حصه
بالغ بر 11 هزار
نفر است که
قوم غالب فارس
بوده و کرد،
بلوچ، افغان
و ترک نیز در
آن ساکن هستند
و زینبیه جمعیتی
بالغ بر 25 هزار
نفر داراست که
بیشتر قوم فارس
و افغان را در
خود جای داده
است به ندرت
بلوچ هم دیده
می شود.
ز.ر:
آیا اطلاعی از
تاریخچهی
سکونت این
افراد در این
مناطق دارید؟
لطیفی: خیر
تا به حال
بررسی نکرده
ایم
ز.ر:
به نظرتان چرا
افعانها این
مناطق را برای
سکونت خود
انتخاب کردهاند؟
لطیفی: به
دلیل ارزان
بودن مسکن در
این مناطق و
اینکه چون از
بافت منسجم
شهر دورند
فشارهای ناشی از
اختلاف نژادی
را کمتر حس می
کنند
ز.ر:
رابطهی
خانوارهای
افعان با
خانوارهای
کرد و لر و بلوچ
چگونه است؟
آیا نمونهای
از این رابطه
سراغ دارید که
تعریف کنید؟
لطیفی: تا
اتفاق خاصی رخ
نداده باشد
همه چیز عادی
است و یک
رابطه عادی
میان خانوادهها
با اقوام
مختلف است اما
تا تنش و در
گیری ایجاد می
شود خانوادهها
به سراغ قومیت
یکدیگر میروند
و گاها به
تخریب آن می
پردازند که
بیشتر این تنشها
از درگیری
میان بچهها
آغاز می شود.
ز.ر:
به نظرتان چه
عاملی باعث
مهاجرت اقوام
کرد، لر و
بلوچ به آن
مناطق شده
است؟
لطیفی: به
علت کاهش فرصتهای
شغلی مهاجران
نمیتوانند
به سطح مالی
مناسبی برسند
در نتیجه مجبور
به سکونت در
حاشیه شهر
یعنی حصه می
شوند، خانواده
های 5 نفره و9
نفرهای را
دیدهام که پس
از مهاجرت نه
راه برگشت
داشتند و نه راهی
برای زندگی در
محله های
برخوردار شهر.
ز.ر:
آیا شاهد
سرمایهی
اجتماعی بین
این مردم بودهاید؟
لطیفی :
خوشبختانه
کمک کردن
بخصوص از طریق
مسجد در این
مناطق جایگاه
خوبی دارد به
شکلی که طبقهای
که کمی جایگاه
بالاتری از
لحاظ مالی
دارند بارها
برای مشکلات
خانوادههای
ضعیف گُل
ریزان کردهاند
به نظر من جا
افتادن کمک به
هم نوع در هر
سطحی یک
سرمایه
اجتماعیست.
ز.ر:
آیا نسبت به
شهر اصفهان،
هیچوقت احساس
کردهاید که
ارزشهای
متفاوتی در
این مناطق
وجود دارد؟
(فرهنگی با خط
قرمزهای
خودش؟ به
عنوان مثال
آیا «بزهکاری»
در این مناطق
همان چارچوب و
تعریفی را
دارد که در
شهر اصفهان رسمیت
دارد؟ میخواهیم
بدانیم شکستن
و یا نادیده
گرفتن چه چیز
و یا چیزهایی
برای مردم
این منطقه به
منزله «حرمتشکنی»
غیرقابل تحمل
به حساب میآید؟)
لطیفی: به
نظر من ارزش
ها یکسان است
اما آستانه
تحمل در برابر
شکستن حرمت ها
و ارزش ها در
این مناطق
بالاتر است واینکه
در مورد خط
قرمزهای
مذهبی از قبیل
حجاب گاها با
شدت و حدت
بیشتری در این
مناطق رفتار می
شود.
ز.ر:
ممکن است
درباره شیوهی
کسب درآمد، و امرار
معاش و همچنین
شکل یا شکلهای"
خانواده های
خاص" در این
مناطق توضیح دهید.
لطیفی:
درمورد کسب
درآمد خب
خانوادههایی
هستند که پدر
مشغول کاراست
و ممکن است همسر
و یا فرزندان
در مواردی کمک
کننده باشند.
اما در شرایطی
که پدر به
دلیل بیکاری،
بیماری، اعتیاد،
فوت ویا ترک
خانواده
امرار معاش
خانواده را با
مشکل رو برو
میکند
مادران و به
طور ویژه
کودکان این
مسئولیت را به
عهده میگیرند
که از اینجا
با مفهوم
کودکان کار
روبه رو می
شویم. نکته
حائز اهمیت
این است که در
مواردی که کم
هم نیست در هر
شرایطی کودک
باید برای
خانواده کار
کند و این
موضوع حتی
برای کودکان
نیز جا می افتد
می داند که
باید کار کند
نه تحصیل،
تفریح و...؛ در
مورد خانوادههای
خاص می توان
به خانواده
هایی اشاره
کرد که پدر
افغان است و
بدون مجوز
اقامت در
ایران دارد که
موجب می شود
در ثبت ازدواج
ها و اعطای
شناسنامه به کودکان
مشکل ایجاد
شود که در
نتیجه تحصیل و
تسهیلات دیگر
نیز به این
کودک تعلق نمی
گیرد. و اگر
برای اخذ
شناسنامه
پیگیری لازم
نشود این کودکان
نیز در بزرگ
سالی مجبورند
تن به ازوداج
هایی این
چنینی
بدهند.کما
اینکه بنده با
دختری 13ساله
ایرانی که
فاقد
شناسنامه بود و
مشکلاتی ازین
دست داشت روبه
رو بودم. در
موارد نادری
هم شاهد خرید
و فروش کودکان
هستیم. به
صورتی که با
پرداخت
مبالغی ناچیز
خانوادهای
کودک نوپای
خانوادهای
دیگر را می
خرد. که خود
مشکلات عدیده
ای را در پی
دارد.
ز.ر:
زنان سرپرست
خانواده برای
امرار معاش به
چه کارهایی
مشغولند؟
لطیفی: کارهای
خانگی همچون
پاک کردن
سبزی، خیاطی،
و ساخت دستسازهای
هنری که بعضی
از خیرین به
آنها آموزش دادهاند
و گروهی دیگر
به کار در
خانههای
مردم و یا دست
فروشی وگدایی.
ز.ر:
آیا هیچگاه
شاهد نقل مکان
خانوادههای
ساکن در این
جا به مناطق
بهتر در شهر
اصفهان بودهاید؟
لطیفی:
خیر، معمولا
نقل مکان ها
به روستاهای
اطراف اصفهان
است که شاید
به لحاظ
فرهنگی در سطح
بالاتری
باشند.
ز.ر:
آیا خانوادههایی
وجود دارند که
در کار مشترکی
سرمایهگذاری
کرده باشند و
یا با هم کار
کنند؟
لطیفی:
متاسفانه در
تنها کاری که
مشاهده کردهام
خانواده ها
گروهی کار می
کنند دست
فروشی گروهی
کودکان یک
فامیل است.
ز.ر:
از بین حصه و
زینبیه کدام
منطقه وضعیت
وخیمتری
دارد؟ شاخصهای
وخامت آنها
را در چه میبینید؟
لطیفی: حصه
به دلیل 1- جدا
مانده از شهر
اصفهان در
نتیجه
مسئولین در عدم
رسیدگی به آن
ابایی ندارند.
2- تنوع
زیاد قومیتی
که هویت سازی
در آن را سخت می
کند. 3- عدم
دسترسی به
امکانات
تفریحی و
فرهنگی. 4. -کودکان
بی شناسنامه. 5- بزههای
خانمان سوز از
جمله اعتیاد،
خریدو فروش
مواد.
ز.ر:
آیا احساستان
این است که در
مناطق خلاف و
بزهکاری، کار میکنید؟
در ضمن لطفا
بفرمایید نظر
خانواده شما (والدین
و خواهر و
برادر) درباره
کاری که انجام
میدهید،
چیست؟
لطیفی: خیر
تعبیر و حس من
کار در مناطق
محروم است و
حس غریبی هم
با این مناطق
نمی کنم.
ابتدا کمی برای
خانوادهام
دلواپسی
ایجاد میکرد
اما با گذشت
مدتی حدودا
یکسال گاها
تشویق نیز می
کنند.
ز.ر: با
توجه به تجربهای
که در این مدت
پیدا کردهاید،
آیا به نظرتان
این افراد
محکوم به
زندگی در
شرایط فعلیشان
هستند؟ یا فکر
میکنید قادر
به تغییر
آنند؟ اگر به
نظرتان راه برون
رفتی وجود
دارد لطفا آن
را توضیح دهید.
لطیفی:
محکوم نه! چون
به نظرم موهبتهای
یک سرزمین یک
شهر و یک محله
باید یکسان توزیع
شود حتی برای
قشر آسیب
پذیر، کم
سوادی، مهاجر
بودن و.... هیچ
کدام دلیلی
برای محروم
کردن گروهی
نیست چه بسا
این گروه با
در اختیار
داشتن
امکانات وضعی
مناسبتر
برای خود
تدارک می
دیدند! اما
گاها با بررسی
خانوادهها
نگاه غلطشان
به زندگی و
عدم باور به
تغییر آن موجب
عدم برون رفت
آنها از وضعیت
فعلی است. باید
با بیماری
اصلی این
مناطق که عدم آگاهی
و درک درست از
مسائل زندگی
است جنگید و به
شدت معتقدم نه
تنها می
توانیم بلکه
وظیفه همه
ماست که
کودکان این
مناطق راهی
بهتر برای زندگی
خویش انتخاب
کنند.
بخش دوم
گفتوگو
ز.ر:
مهمترین
ویژگی کودکان
کار و خیابان
چیست؟ و چند سال
است که با این
کودکان در «حصه»
و «زینبیه» کار
میکنید؟ و
لطفا درباره
کارهایی که
انجام میدهید،
توضیح دهید.
لطیفی:
مهمترین
ویژگی کودکان
کار و خیابان
صرف وقت و
انرژی برای
چیزی است که
متناسب با سن
آنها نیست
یعنی کسب پول!
که در این
پروسه یا به
درس یا به
سلامتی روحی و
جسمی و یا به
هردو آنها
لطمه وارد می
شود. بنده 3 سال
است که با این کودکان
کار می کنم،
کارهای ما
شامل
شناسایی، ارتباط
با کودک،آسیب
شناسی، و
اقدام بهینه می
باشد، که
اقدام ها شامل
کلاسهای
آموزشی، تلاش
برای رفع
بیماری های
روحی و جسمی،
تهیه امکانات
شهروندی از
جمله
شناسنامه،
آموزش، لباس و
وسایل آموزش
و.. میباشد. در
بعضی از موارد
در صورت موفق
به ارتباط با
خانوادهها
می شویم
ز.ر: فکر میکنید
این بچهها به
شما و همکارانتان
اعتماد
دارند؟ تا چه
اندازه؟ مثلا
تا به حال پیش
آمده مسائلشان
را با شما در
میان
بگذارند؟ یا
در باره کارهایشان
با شما مشورت
کنند؟
لطیفی:
اعتماد خیلی
سخت شکل
میگیرد و زمان
بر است، اما
در اکثر موارد
ایجاد میشود
و وقتی ایجاد
شد توقعات
کودکان شروع
می شود. مشورت
و درد و دل های
کودکانه
اتفاق میافتد
مگر در مواردی
که کودک از
سوی خانوادهاش
تهدید به حرف
نزدن با دیگران
شده باشد و یا
کودک حرف خود
را دلیلی بر
ضعفش بداند که
می توان این
را کاملا
فهمید.
ز.ر:
چند درصد از
این کودکان از
سواد
برخوردارند؟
به نظرتان چه
چیزی عامل بیسوادی
آنهاست؟
لطیفی:
تقریبا 60 درصد
این کودکان تا
به حال پا به
مدرسه
نگذاشته
اند،20 درصد
آموزشهایی
را توسط خیرین
دیدهاند و
مابقی دانش
آموزند و در
تابستان و یا
بعد از کلاسها
به کار میروند.
ز.ر:
به طور تقریبی
چند درصد این
کودکان از سرپرست
پدر و مادر
برخوردارند؟
لطیفی:
تقریبا 80 درصد
کوکانِ کار یا
مادر و یا پدر
را به عنوان
سرپرست حس
کردهاند.
ز.ر:
رابطهی
کودکان مورد
بحث با مادران
سرپرستِ خود
چگونه است؟
آیا بین روابط
مادر و فرزندی
در خانوادههایی
که «مادر»،
سرپرست
خانواده و
خانوادههایی
که «مادر»،
سرپرست
خانواده نیست
تفاوتی وجود
دارد؟ لطفا
توضیح دهید.
لطیفی: در
خانواده هایی
که مادر
سرپرست است فرزندان
به دلیل درک و
لمس خطر بیشتر
احساس مسئولیت،
حرف شنوی
بیشتری
مشاهده میشود.
و همچنین
دارای خود
سانسوری
کمتری هستند در
این خانوادهها
فرزندان
بیشتر در
تصمیم گیریها
و سرنوشت
خانواده خود
را سهیم می
دانند.
ز.ر:
مهمترین مشکل
این کودکان
چیست؟
لطیفی:
آنها میدانند
که برای
خانوادههایشان
حکم یک ابزار
برای کسب پول
دارند نه یک
کودک به عنوان
موهبتی معنوی
و این
بزرگترین ضربه
به آنهاست.
ز .ر:
آیا هیچوقت
پیش آمده که
این بچهها،
خودشان را با
بچههای
مناطق به
اصطلاح رشد
یافتهی شهر
اصفهان
مقایسه کنند؟
لطفا
بفرمایید در
چه زمینههایی.
لطیفی: در
صحبت ها به
زبان نمی
آورند اما
زمانی که آنها
را برای خرید
لباس یا وسیله
به فروشگاه میبریم
کاملا واضح
است که در
انتخاب قصد
الگو برداری
از گروه خاصی
از هم سن وسال
های خود دارند
به عنوان مثال
اصرار یک دختر
برای خرید کفش
چکمهای در
فصل گرما برای
اینکه در
زمستان هم سن
و سال های
مرفه خود را
بارها با این
چکمه ها دیده
است.
ز.ر:
آیا بین این
بچهها در
خصوص افغانها
و یا اقوام
مختلف رابطه
«خودی و غیر
خودی» وجود
دارد؟
لطیفی: در
میان بچه ها
دسته بندی
قومیت مطرح
نیست اما خودی
و غیر خودی در
میان بچه هایی
که به صورت
فامیلی کار می
کنند مطرح است.
ز.ر:
آیا تا به حال
در بین این
بچهها،
بیماری ایدز
دیده شده است؟
آیا درباره این
بیماری و راه
سرایت آن چیزی
به آنها میگویید؟
لطیفی: در
سنین کودکی و
نوجوانی هیچ
آزمایشی صورت
نمی پذیرد در
نتیجه نمیتوان
قضاوتی کرد
اما موردی که
علائم بروز
کند را تا به
حال با آن
روبه رو نشدهایم.
خیر بیشتر
آموزشها
بهداشت فردی
است.
ز.ر:
آیا مسئولین
آموزش و
بهداشت شهر
اصفهان، بازدیدی
از این مناطق
انجام دادهاند؟ میزان
اعتماد مردم
محلی این مناطق
به سیستم رسمی
تا چه حد است؟
لطیفی:
هرساله
مسئولین
شهرداری و
دیگر ارگانها
بازدیدهایی
را دارند و
اخیرا چندین
پارک بازی، کتابخانه
و ایستگاه
پلیس به
امکانات این
محدوده اضافه
شده است.
متاسفانه
مردم محلی
تنها زمانی
سیستم رسمی را
مورد اعتماد
میدانند که
در پی دریافت
یک سود مادی
قابل لمس باشند
مانند یارانهها
و بعضی از طرحهای
نوسازی
شهرداری.
ز.ر:
سن ازدواج در
این مناطق
حدوداً چند
سالگی است؟
لطیفی: به دلیل
اینکه حوزه
کاری ما
کودکان و
نوجوانان
بوده است نمیتوانم
پاسخ دقیقی
بدهم.
ز.ر:
نوزادان در
کجا به دنیا
میآیند؟
(خانه؟
زایشگاه؟)،
آیا مادری که
فاقد هویت
است، میتواند
در زایشگاه و
بیمارستان،
زایمان کند؟
لطیفی:
قریب به اتفاق
در زایشگاه و
تعداد معدودی
به دلیل مشکل
مالی توسط
قابله های
خانگی که این
موضوع بیشتر
در حصه مطرح
است. بله زمان
وضع حمل با
مراجعه به
زایشگاه به
صورت
اورژانسی این
امر امکان
پذیر ایست اما
برای ارائه
کارت ولادت و در
نتیجه دریافت
شناسنامه
کودک همکاری
صورت نمی
پذیرد.
ز.ر:
آیا مرگ و میر
کودکان در این
مناطق بالا است؟
لطیفی: نه
تا به حال
چیزی به عنوان
مرگ و میر
کودکان را لمس
نکردهایم.
ز.ر: و
بالاخره
پرسشی مهم: سن
کار در این
مناطق برای
کودکان، چه
سنی است؟ و
معمولا کارهایی
که این کودکان
انجام میدهند
چیست؟ و حدس
میزنید
درآمد روزانه
آنها به طور
متوسط چقدر
است؟
لطیفی: سن
آنها برای کار
از 6 سال شروع
می شود، عمده
کار آنها دست
فروشی
در خیابان ها
یا واکس زدن
است. نکته مهم
این است که
گاه کودکان 4
ساله هم همراه
کودکان بزرگ تر
فرستاده می
شوند تا عادت
کنند و یاد
بگیرند. در
آمد آنها در
اصفهان
روزانه حدود 20
تا 35 هزار تومان
است.
ز. ر: آقای
لطیفی عزیز،
بار دیگر از
همکاری
صمیمانهی
شما تشکر میکنم
و برایتان
آرزوی موفقیت
دارم.
من هم
از بذل توجه
شما به این
معضل اجتماعی
بسیار سپاسگذارم.
اصفهان
ـ فروردین 1393
برگرفته
از : «انسان
شناسی و
فرهنگ»
http://anthropology.ir/node/25501