قلل
فساد و تعدیل قوای
رهبری بین
آنان
بهنام
چنگائی
خامنه
ای با عجز و
لابه در سخنرانی
روز چهارشنبه
به گرگان
درنده ی
دستگاهش به
هیچ نتیجه ای
که به تقلیل
درماندگی خود او
و دستگاهش
بینجامد، مفیدبفایده
نخواهد بود،
این جنگ قدرت تا
ویرانی
دستگاه و کشور
روزانه تشدید
خواهد شد. حالا
دیگر برای خود
توده های مردم
و بویژه (شیفتگان
ولایت)هم
بوضوح روشن شده
است که اگر
هرکدام از پلیدان
جنایتکار تاریخ
تحت عنوان
دشمن به
سرزمین شان
شبیخون
غافلگیرانه
می زدند،
دامنه ی چپاول
ثروت، ویرانگری
کشور و نسل
کشی بهترین
فرزندان ما از
آن هجوم نمی
توانست چنین
ابعاد هولناکی
داشته باشد که
تنها مردم عمدتن
شیعه ی ما ظرف
این ۳۴ سال از
این حاکمیت
مطلق رهبران
شیعوی خود تجربه
کرده است و این
براستی جای
سئوال دارد که
حاکمان ۱۲
امامی دیگر چه
مانده که بر
سر مریدان خود
در نیآورده باشند؟!
تصورش
بسیار مشکل
است که آدمی
باور کند که
این حضرات دهان
گشاد اندکی
آبرو و
بردباری برای
باورمندانان
شان در سطح
جهان اسلام که
پیشکش شان،
بلکه تنها در
داخل و برای
همان تعداد
اندک متوهم
خود نیز باقی
گذاشته باشند،
منظورم همان
هائی ست که شاید
تاکنون دست و
دل شان پاک و دور
از فساد با
این مافیای
بدنام، آلوده به
تبانی و تباهی
نگشته و کاسه
لیسی این جانیان
را نکرده
باشند! حقیقتن
باید برای
آنها و
باورهای صاف و
سوخته شان احساس
همدردی و ترحم
داشت و بی
گمان سرخوردگی
هر یک از آنان،
خود بدشمنی
قدر خواهد
روئید تا در
راستای تحقیر
آرمان خویش به
ستیز علیه علمدار
مکاران بدل شود
و باید هم بتواند
فریاد طغیانی
اش را بر
بالای سر این
سوء استفاده
چی های کلاش بلند
برکشد، شیعیانی
که ساده دلانه
در طی این
سالیان دراز دچار
کمترین توهم
بوده و با
ناجوانمردی
تمام فریب این
مکاران دین
پناه را خورده
اند.
نزول رو
بسقوط جایگاه رهبری
اما تمام
قرائن و شواهد
موجود در میان
حاکمان
اداری، قوای
سه گانه و
مافیای دولت و
همگی جبهه
گیری های
مستقل، مبین
آن است که همه
ی آنها به تک
محوری یا
(ولایت فقیه)پشت
کرده و ساختار
ولایی را
مزاحم خود و
دستگاه شان می
بینند و این
تعدد قدرت یکبار
برای همیشه
گواهی از آن دارند
که پشم عبای
آقای خامنه ای
دیگر ریخته و حرف
اش بیرون از
بیت ضمانت
اجرائی ندارد
و قله ی قدرت مطلق
او چندی ست بین
رقبا و مخالفان
اش فعلن و اجبارن
تعدیل شده و یا
در حال تقسیم
شدن روزبروزی ست.
هم از این رو
درماندگی، تعدیل
و تسطیح سرگردگی
نظام ولائی خود
آغاز دوباره
ای ست برای تکرار
۲۵ خرداد۸۸ و پیشروی
اراده ی مردم بسوی
خود رهائی نهائی
و تردید
ناپذیر پیشرو!
"هدف
رابطه با
آمریکاست"
اما این
روند و ریزش
قله ی نظام
الزامن بسود
توده ها نیست،
بلکه ابتدائن بیشتر
بسود و سوی طرف
های مدعی و مخالف
رهبر، پیش از
فروریزی بساط
اسلامی ست و طبعن
مسیرش هم در داخل
خود نظام و در ائتلاف
های درونی ست،
ولی اساسن این
اقدام حیاتی میان
قطب های قدرت مضمون
عمل خود را نه برای
حفظ نظام موجود
(ولائی) بلکه عمدتن
مبدأ حرکت بجانب
مدیریت چند
قطبی در حال
استحاله است که
البته فعلن بین
این قلل فساد که
هم اکنون دست
برگریبان هم هستند
خواهد چرخید؛
ماحصل آن نزاع
ها و داد و ستد
های سیاسی تحت
هر نامی
از(جبهه تا
راهیان نجات
کشور) هرچه
باشد، قطعن
پیروز میدان
مورد حمایت
مردم نخواهدبود
و همزمان این
صف بندی ها بدون
حمایت غرب و در
راس آن آمریکا
هم پشیزی
نخواهد ارزید!
پس هر کدام از
رقبای داخلی در
پیوند با همراهان
خارجی بشکلی بسیار
آرام و پوشیده
هدف خود را می
شناسند و در
نتیجه برای
جلب رضایت غرب
و حمایت های
آنان، این
روند به تشدید
قطب
بندی ها هر چه
بیشتر و آشکارتر
خواهند انجامید.
"تکلیف
ذوب شدگان"
ولی
همزمان در
میان اهل بیت،
بسیاری نیز وجود
دارند که مخالف
هرگونه نرمش بوده
و فعلن فقط نظام
ولایت فقیه را
می خواهند!
آنان تاکنون مدام
همراه رهبر و در
قمار حفظ قدرت
بهر قیمت شریک
بوده اند و طبعن
از سرنوشت فردای
بی رهبر خویش که
هر لحظه بیشتر
به آن روز
نزدیکتر می
شوند،
بیمناکند! با
این وجود بنظر
می رسد که حتا این
گروه های مخفی
هم در میان
خود دچار عدم
اعتماد بهم و لاجرم
سردرگمی و ریزش
بوده و سرعت اضمحلال
رژیم، آنان را
برای نجات جان
و مال خود
ناگزیر کرده و
یا خواهد کرد. اینان
محرم بیت
رهبری اند ولی
شاید طولی
نکشد که آنها
هم با مخالفان
رهبرِ از پا
افتاده به همفکری
و همکاری روی
بیاورند و راه
سرعت سقوط شخص
خامنه ای را فرصت
جویانه مورد تدقیق
در زمان مناسب
قرار دهند و از
این طریق وضعیت
بلاتکلیف و روبه
نابودی خود را
باین جابجائی دستخوش
امید گردانند.
"حکومت
بهر قیمت"
همکاری
های ائتلافی
تبدیل بشیوه
ای شده که نسبتن
در داخل و
خارج کشور این
روزها میان
مخالفان
رنگین راست تا
اصلاح طلبان و
ملیون معمول
شده و تا
حدودی در حال پلورالیزه
شدن و یا هویت
یابی جدی ست. شاید
خود رهبر
مفلوک نظام هم
در دنیای ذهنی
و ناامیدی اش باره
ها به این
فرصت باقی
مانده برای حفظ
هستی خود و
یاران اش تعمقی
کرده باشد و شاید
هم اگر به او
ریشخند نکنند
می توانست بخواهد
آینده ی مغشوش
اش را به
اهداف یکی از این
آلترناتیو
سازان گره زده
باشد و یا
عملن شخصن روزی
جرأت تمایل
آنرا برای
اعتراف و
اقرار بیابد؟
کسی چه می
داند! شاید هم چنین
مفری توسط
عمال او در
حال اجراست و تمام
بگیر و ببندها
برای راه گم
کردن و یا
ایجاد چنان فرصتی
ست که ولی
فقیه بخواهد بطور
علنی نه جام
زهر، بلکه
بشکل مدرن آن
لنگ اندازی معروف
و شجاعانه را
بکند و جریان
هائی ذیربط او
سعی دارند
فضای آنرا برایش
مهیا می سازند؟
"کنارگیری
رهبر"
جای شک
ندارد که با بریدن
تمام دست
آویزهای مکارانه
ی دینی باضافه
وضعیت آشفته سیاسی
و اقتصادی کنونی
و آینده ی قطعن
وخیمتر آن با
توجه به
فشارهای
آگاهانه تحریم
های غرب که
محرومیت
وسیعی از غذا
تا دارو و
درمان را به
توده های
میلیونی
تحمیل کرده و
خواهد کرد، شانسی
برای رژیم
باقی نیست!
اما مجموع این
ناگواری های
کمرشکن برای خود
بقدر کافی نیروی
عصیانی و
شورشگر تولید
خواهد نمود و آن،
برای همه ی
وابستگان
نظام و از جمله
خامنه ای که
دستشان بجان و
مال مردم
آلوده گشته بحد
کافی گویاست
که نه در ایران
و نه هیچ کجای
جهان آنان از
دست و خشم (قانون
ملت و قضای
آنان)پنهان
نمی توانند بشوند!
پس می توان
چنین نتیجه
گرفت که بهتر و
بتبع آن شاید تنها
راه در مقابل
آنان دسیسه ی
در ایران ماندن
را ارجح بشمارند
و مزورانه همه
ی آنان بخواهند
بمنزل خود
همان (خوزه
دینی)
بازگردند و یا
با آلترناتیو
های دور و نزدیک
به نظام
اسلامی،
البته
بدون(فقاهت)
سازش کرده و فرصت
جایگزینی نظام
آینده را بدون
خون ریزی برای
تدارک فردای
خود در کشور فراهم
کنند، چراکه
هم خود خواهند
توانست به آن
فرصت طلائی
گذشته حوزه
های مفتخوری
برسند و هم
مردم ما چنین چاره
ای را شاید پذیرا
گردند. امید آن
می رود که
جانیان
اسلامی این
قدر کفایت داشته
باشند که برای
نجات خود از خشم
و تلاطم دریای
شورش و طغیان توده
ها به
کنارگیری بی
دردسرتر تن
دردهند.
"سازش
با غرب "
اما اگر
از تمام
داستان های بالا
و مخاطرات
متعددی که
کشور را تهدید
می کنند
بگذریم، و البته
بدون تحریکات
دشمنان داخلی
و خارجی در
تشویق مردم به
درگیرهای
خونین ملی و
مذهبی که این
نیز خود یکی
دیگر از مسائل
حساس کشور
ماست، ظرف ۳۴
سال رهبران
مجنون کشور در
اثر ماجراجوئی
ها و دیپلماسی
دشمنی
برانگیز از
دوره خمینی تا
خامنه ای، که
به انزوای کامل
کشور
انجامیده، این
شیوه غلط، تداومِ
بی معنای آن و
اشتلم بازی در
برابر غرب و
آمریکا، توانسته
کشور را با
دسیسه ی تحریم
های هوشمند، مصلوب
اراده
جهانخواران
غرب کند، و طرح
های هدفمند
آنان عملن به
چنان پرتگاه و
آسیب پذیری گسترده
ای هستی عمومی
را کشانده است
که نجات کشور
و آینده ی
مردمان اش از هر
طرف، مشروط به
اراده و انتخاب
و تأئید خداوندگاران
سرمایه ی گشته
است. هم از این
روست که نیروی
جایگزین باید معطوف
به منافع غرب
و در کانون آن مطیع
خواست آمریکا
باشد، زیرا که
آمریکا در این
بازی برد برد صاحب
برگ برنده است.
و
بهمین خاطر همه
شاهد تلاش
آلترناتیوسازان
رنگین هستیم.
تا ببینیم: آمریکا
و غرب کدامین ها
را با هم
مخلوط کرده و
سرآخر مورد
مهر و حمایت
نهائی قرار دهند؟
فرجام کار هر
چه باشد و
توسط هر
نیروئی هدایت
شود در سرنوشت
مردم ما که
استقلال و
آزادی و
برابری می
خواهند جز
آنها و تأمین
شان و ساختاری
سیاسی مردمی
که اراده ی
توده ی
کارگران و
زحمتکشان
برآن مستولی
نباشد، هرگز کمکی
به حل معضل
جامعه ی
طبقاتی ایران که
سرشار از ستم،
تبعیض و نابرابری
عمیق و ریشه
ای ست نخواهد
کرد. ستیز کور
و جاه طلبانه عده
ای بالا نشین بر
علیه اراده و
حق زندگی
برابر اکثریت
محروم، آنهم
تنها برای
رسیدن به نان
و نوائی بیشتر
قابل تحمل
دیگر نیست، و هیچگونه
سودی بسوی
پائین مانده
ها نخواهد داشت،
و تنها می
تواند ۵۷
دیگری را با
شمایل متفاوت
نصیب همگان و
از جمله همین
اقلیت خود
خواه کند،
"تقش
نیروهای
دمکرات،
مترقی و چپ"
در
راستای
همکاری و
ائتلاف نامتجانس
و بدفرجام برای
جایگزینی
نظام اسلامی
همچنین ما
شاهد همکاری
خوشبینانه
نیروهای
دمکرات و
مترقی با جناح
های مرتجع
رانده شده از
نظام و طیف
سلطنتی های دوباره
آبرو یافته از
استبداد دینی و
بخشی از
نیروهای
ناسیونالیست چپ
ملی هستیم که
می تواند این
عروسی بدشگون به
بازگشت
ارتجاع رنگین
یاری رساند.
این بخش نیروها
به هر دلیل و
از جمله ترس از
برنامه چپ که
دمکرات ترین
نگاه و سامانه
ی اخلاقی و
اجتماعی را
برای آینده همگان
دارند، به
مواضع
مرتجعینی
پناه می برند
که آنها: در
نبود موش گربه
ی عابد شده
اند! اما همزمان
جای مسرت و
شادمانی دارد
که چپ هم در
بین خود دست
به تفاهم و
تشریک سیاسی
برده و اگر
تداوم منطقی
یابد امیدش می
رود که آنان
با حمایت توده
های کار و
زحمت و بدون
چابلوسی غرب
پایه ای
قدرتمند در
تأمین آینده آزاد،
برابر و
دمکراتیک
ایفای نقش
کنند.
بهنام
چنگائی ـ ۱۱
آبان ۱۳۹۱