چند
ملاحظه
مقدماتی
درباره
انتخابات
بریتانیا
بهروز
نظری
نتایج
انتخابات
مجلس
بریتانیا که
در روز ۱۲ دسامبر
۲۰۱۹ برگزار
شد بسیاری را
شوکه کرده است.
حزب محافظه
کار با شعار
ساده "برگزیت
را انجام
دهیم" اکثریت
کرسیهای
مجلس را بدست
آورد.
بر اساس
نتایج اعلام شده حزب
محافظه کار
۳۶۵
کرسی، حزب
کارگر ۲۰۳
کرسی و حزب
ملی اسکاتلند
۴۸ کرسی را
بدست آوردند.
نتایج
انتخابات
بریتانیا بسیاری
از معادلات
سیاسی و
اجتماعی را
تغییر میدهد.
این
انتخابات، که
چهارمین
انتخابات ملی در
چهار سال
گذشته است،
لجام مجلس
بریتانیا را
خواهد گسیخت.
شکست سنگین
حزب کارگر و
از دست دادن
۴۲ کرسی در
حوزههای
انتخاباتی که
تاریخا مناطق
زیر نفوذ حزب کارگر
بودند، تکان
دهندهترین
جنبه این
انتخابات
تلقی میشوند.
اهمیت شکست
حزب کارگر را
نمیتوان و
نباید نادیده
گرفت. تاثیرات
عمیق این شکست
به بریتانیا
محدود نیست و
نخواهد ماند.
ارزیابی
مبسوط از
دلایل شکست
حزب کارگر در
بریتانیا در
حوصله یک
مقاله کوتاه
نمیگنجد، اما
میتوان چندین
ملاحظه مقدماتی
را مطرح کرد.
یک
- نتیجه
انتخابات بار
دیگر نشان داد
که سیستم
انتخاباتی
این کشور تا
چه اندازه
فاسد و غیر
دمکراتیک است.
صرفنظر از
تقسیم مجالس
این کشور به
مجلس "عوام" و
"لردها" و
اینکه در نظام
سیاسی
بریتانیا دو
نهاد سلطنت و
مجلس لردها
غیر انتخابی
هستند، نکته
قابل ملاحظه
دیگر این است
که درصد کرسیهای
بدست آمده
ربطی به درصد
آرا کسب شده
از سوی احزاب
ندارند. در
همین
انتخابات سهم
حزب محافظه
کار از آرا
بدست آمده در
کل کشور تنها یک
درصد نسبت به
انتخابات سال
۲۰۱۷ افزایش
پیدا کرد. اما
همین افزایش
یک درصدی به
جهش تعداد
کرسیهای این
حزب از ۳۱۸ به
۳۶۵ منجر شد.
در مقام مقایسه
حزب لیبرال
دمکرات با
وجود اینکه
سهم آن از آرا
به صندوق
ریخته شده ۴ درصد نسبت
انتخابات
قبلی افزایش
پیدا کرده
بود، ۱۰ کرسی
خود را از دست
داد. افزایش کمتر
از یک درصدی
سهم آرا حزب
ملی اسکاتلند
۱۳ کرسی دیگر
نیز برای آنها
به ارمغان
آورد. خصلت
غیر دمکراتیک
و فقدان
نمایندگی
"لیبرالی" در
نظام
انتخاباتی
بریتانیا را
میتوان با
آمار دیگری
نیز توضیح
داد.
بیش از سه
میلیون و ششصد
هزار آرا
لیبرال
دمکراتها به
۱۱ کرسی تبدیل
شده، یک
میلیون و
دویست هزار
آرا حزب ملی
اسکاتلند
مترادف ۴۸
کرسی است، و
بیش از هشتصد
هزار رایی که
حزب سبز بدست
آورد تنها یک
کرسی در مجلس
بریتانیا به
آنها داده
است. در دمکراسی
لیبرال
بریتانیا
بدیهیترین و
سادهترین
معادلات
ریاضی هم تابع
قوانین
شناخته شده
نیستند.
دو -
"فریبکاری
دمکراتیک"
نظام سیاسی
بریتانیا اما
به سیستم
انتخاباتی
محدود نیست.
نقش رسانههای
این کشور را
نباید نادیده
گرفت. تمرکز
مالکیت رسانهها
در بریتانیا
بسیار بالا
است. سه شرکت
تیراژ ۸۳ درصد
از روزنامههای
سراسری را تحت
کنترل خود
دارند؛
مالکیت ۸۰
درصد روزنامههای
سراسری در دست
۵ شرکت است و ۵ شرکت
نیز
کنترل بیش از
۸۰ درصد
روزنامههای
محلی را در
دست دارند؛ و
دو شرکت بیش
از ۵۰ درصد
رادیوهای
تجاری را
کنترل میکنند.
بنا به
تحقیقاتی
مبسوطی که
درباره نقش رسانهها
در انتخابات
صورت گرفته ،
در میان
مسایلی که در
دوره
انتخابات در
رسانههای
این کشور به
بحث گذشته شد
، سهم برگزیت
بیش از ۱۶
درصد بود در
حالیکه که
تنها ۱.۳ درصد
به آموزش، ۱.۲
درصد به
اشتغال، ۳
درصد به خدمات
اجتماعی و ۴.۷
درصد به
بهداشت
اختصاص داده
شد. کلیدیترین
سیاستهای
حزب کارگر از
همان ابتد به
حاشیه رانده
شدند. در کنار
این، کارزاری
که از سال
۲۰۱۵
علیه جرمی
کوربین رهبر
حزب کارگر
آغاز شده بود،
شدت چشمگیری
پیدا کرد.
رسانهها ی
بریتانیا و
بویژه
مطبوعات این
کشور همواره
خصومت آشکاری
با رهبران حزب
کارگر داشته اند.
تنها استثنا
بر این قاعده
تونی بلیر
بوده است. یک
نظام
دمکراتیک
بدون رسانههای
بمعنای واقعی
آزاد ممکن
نیست. در
حقیقت میتوان
گفت هیچ تئوری
و یا شکلی از
دمکراسی که رسانههای
آزاد را در
مرکز قرار
ندهد هیچگاه
کامل نیست.
اگر دمکراسی
نیازمند گردش
آزاد اطلاعات،
انعکاس تنوع
دیدگاههای
مختلف و مسلح
کردن مردم به
دقیقترین
اطلاعات و
فراهم کردن
فضا برای نظر
خواهی، نقد،
تبادل فکری، و
آموزش عمومی
است، میتوان
گفت که تمرکز
مالکیت رسانهها
در دست یک
گروه کوچک یکی
از موانع بزرگ
در مقابل
دمکراسی است.
سه- با
اینهمه
نمیتوان شکست
سنگین حزب
کارگر در این
انتخابات را
تنها به گردن
برگزیت، رسانه
ها، فقدان
همکاری و
هماهنگی بین
احزاب مترقی
بر سر شکست
دادن محافظه
کاران، و غیره
گذاشت. این
عوامل مهم اند
اما پاسخهای
ساده و دم دست
پیچدگی و
تناقضات
موجود را
توضیح
نمیدهند.
اولا، حزب
کارگر بخوبی
میدانست که
برگزیت موضوع
اصلی انتخابات
خواهد بود.
تاکید بر
اینکه حزب
کارگر باید از
ماندن در
اتحادیه
اروپا دفاع
میکرد،
آنگونه که
بسیاری از
نمایندگان
راست این حزب
مطرح میکنند،
مشکلی از حزب
حل نمیکرد. این
سیاست را حزب
لیبرال
دمکرات
بعنوان کارت برنده
خود اتخاذ کرد
و ۱۰ کرسی خود
را از دست داد.
تاکید یکجانه
حزب کارگر بر
ماندن در
اتحادیه
اروپا به
احتمال زیاد
حتی بیش از
این به ضرر این
حزب تمام
میشد. ثانیا،
تمرکز حزب بر
تامین
اجتماعی بدون
تردید به جا
بود. مفاد
اصلی برنامه
حزب کارگر
طرفداران
زیادی داشت. سیاستهای
این حزب در
زمینه آموزش،
بهداشت، مسکن،
مالیات، و
غیره، در
سرشماریهای
مختلف بشدت
محبوب بودند.
اما حقیقت این
است که چهار
دهه حاکمیت
نئولیبرالیسم
نه فقط در حوزههای
اجتماعی بلکه
حتی در قدرت
تخیل سیاسی
عمومی
تاثیرات
عمیقی بجا
گذشته است.
دسترسی به
آنچه که در
دهههای ۵۰ و
۶۰ عادی و حق
بنظر میرسد
اکنون به
ناممکنها
تبدیل شده اند.
وعدههای حزب
کارگر برای
آموزش عالی
رایگان، حق مسکن،
دسترسی
رایگان به
اینترنت برای
لایههای
فقیر جمعیت، و
غیره و غیره،
نه فقط کارزار
انتخاباتی
این حزب را
نامتمرکز
کرده بود بلکه
به بدگمانی و
ناباوری
فقیرترین
شهروندان این
کشور بیتوجه
بود. ثالثا،
اختلافات
درونی حزب و
کشمکش بر سر
سیاستهای
محوری آن بین
افراد و جناحهای
مختلف امکان
صحبت کردن با
یک صدا را
مختل کرده
بود. پیامهای
گوناگون و
متناقضی که جناحها
و شخصیتهای
مختلف صادر
میکردند توان
مقابله با
شعار ساده و
شیادانه
"برگزیت را
انجام دهیم"
نداشت.
چهار -
انتخابات
بریتانیا
جریانی را
بقدرت رسانده
که نه تنها
برنامهای
برای مقابله
با مهمترین
مسایل روز، از
بحران زیست
محیطی گرفته،
تا نابرابری
عمیق طبقاتی،
فقر، بیکاری،
بی خانمانی، و غیره
ندارد، بلکه بیعاطفه
ترین،
مستبدترین، و
خارجی ستیز
ترین
دولت چند دهه
اخیر است.
بریتانیا
حالا رسما به لیست
کشورهایی
میپیوندد که دولتهای
هاری بر آنها
حکومت میکنند:
ایالات متحده،
برزیل، هند،
فیلیپین،
اسراییل،
روسیه،
ترکیه،
مجارستان،
لهستان، و
غیره. همه این
دولتها با
بلیط ناسیونالیسم
قومی به قدرت
رسیده اند.
برنامه حزب
کارگر برنامه
سوسیالیستی
نیست و
مانیفست
انتخاباتی آن
حتی در مقام
مقایسه با
برنامه این
حزب در دهه ۵۰
بلند
پروازانه نبود.
اما آنچه که
از این
انتخابات
زاده شد
بربریتی است
که در گوشه
های مختلف
جهان سربلند
کرده است.
حقیقت دردناک
این است که
این شرایط سخت
بزودی سپری
نخواهد شد.
هنوز زود است
که با قطعیت تاثیرات
جهانی این
شکست را
پیشبینی کرد.
اما روشن است
که جنبشی هایی
که برای تغییر
نظام موجود از
کمپین برنی
ساندرز در
ایالات متحده
گرفته، تا
شبکهها و
شورش هایی که
در اروپا،
امریکای
لاتین، خاورمیانه
و غیره شکل
گرفته اند،
با بقدرت
نرسیدن حزب
کارگر، از یک
متحد قدرتمند
و
انترناسیونالیست
خود محروم شده
اند. سیاست
ضد جنگ و ضد
امپریالیستی
حزب کارگر
بویژه برای
مردم منطقه ما
اهمیت ویژهای
است. بیجهت
نبود که
دولتهای
مختلف دست
راستی، بویژه ایالات
متحده، هند و
اسراییل
تمامی
امکانات تبلیغی
خود را برای
اعمال نفوذ
علیه حزب کارگر
بکار گرفتند . گرامشی
در یکی از
یاداشتهای
خود درباره
نظامهای
سیاسی اروپا
یاداوری کرده
بود که برای
هر رفرمی که
در بریتانیا
صورت گرفته
فرانسویها
دست به انقلاب
زده بودند.
پیوستن
بریتانیا به
لیست دولت
هایی نظیر هند،
برزیل،
فیلیپین،
مجارستان و ایالات
متحده، از
چرخش مهمی در
نظام سیاسی با
ثباتترین و
آرامترین
دمکراسی
لیبرال اروپا
خبر میدهد.
پنج -
پیروزی حزبی
که همچنان از
مالیخولیای
امپراتوری
بریتانیا رنج
میبرد، اما،
خالی از تناقض
و خطر نیست.
اگر محافظه
کاران با اتکا
به ناسیونالیسم
قومی به
پیروزی دست
یافته اند،
در مقابل حزب
ملی اسکاتلند
صحنه سیاسی این
کشور را در
اختیار خود
گرفته است. در
ایرلند شمالی
نیز، و برای
نخسستین بار،
احزاب جمهوری
خواه اکثریت
کرسیهای
مجلس را بدست
آورده اند.
رهبر حزب ملی
اسکاتلند
بلافاصله
خواهان برگزاری
رفراندوم
دیگری برای
استقلال این
کشور شده، و
زمزمه اتحاد
ایرلند شمالی
و جنوبی
بلند و بلندتر
شده است.
هزینه پیروزی
محافظه کاران
فقط سیاست به
سبک قدیم برای
کارگران و
زحمتکشان این
کشور نیست.
این انتخابات،
با تعمیق
شکافی که با
پروژه برگزیت
شروع شد، زمینه
را برای تجزیه
و فروپاشی بریتانیا
فراهم کرده
است.
ناسیونالیسم
قومی انگلیس با
واقعیتهای
جدیدی در
مذاکره با
اتحادیه اروپا
و مقاومت ملل
بریتانیا
روبرو است.
شش -
چرخش آرا بخش
بزرگی از
محرومترین
جمعیت بریتانیا
از حزب کارگر
به حزب محافظه
کار، بار دیگر
سرزنش و
تحقیر
لگدمال شدهترین
مردم این کشور
را به دست نقدترین
واکنش ممکن
تبدیل کرده
است. افسوس از
اینکه طبقه
کارگر بجای گورکن
کردن سرمایه
داری گور عمیق
دیگر برای خود
کنده است، در
اینجا و آنجا
به گوش میرسد.
برای چپ
بریتانیا، و
جهان، اتهام
زنی و تحقیر
چاره ساز
نیست. شکست
حزب کارگر در
این انتخابات
اما در عین
حال دشواریها
و موانع بزرگ
در مقابل چپ
را نشان
میدهند. سوسیالیسم
یک روزه بنا
نخواهد شد و
مبارزه برای
تغییر مناسبات
و ساختارهای
موجود همواره
طولانی و سخت
خواهد بود.
چرخش آرا
مناطق تاریخا
کارگری بسمت
حزب محافظه کار
در عین حال
دشواری کار در
میان تودهها
را برجسته میکند.
احمد شاملو در
گفتگویی که در
شماره ۳۱ کتاب
جمعه چاپ شده بود
آگاهی دادن
روشنفکران به
تودهها را به
بیرون کشیدن
خاری از پای
شیر زخمی تشبیه
میکند و
میگوید که در
این پروسه
روشنفکر باید
"عملا حسن نیت
خود را به او
نشان بدهد، و
در عین حال
برای آنکه از
حمله شیر
خشمگین زخمی
در امان بماند
نخست باید به
طریقی اعتماد
او را جلب
کند، باید
معجزهای
صورت بدهد. و
فراموش نکنید
که در این
میان قدرت
طلبان سودجو
هم که نزدیکی
شیر و روشنفکر
را مخالف
منافع خود می
بینند از پشت
بوتهها به
سوی
شیر بدبین
سنگ می پرانند
و کار روشنفکر
را مشکل تر می
کنند. "حقیقت
این است که
حزب کارگر
بریتانیا به
رهبری کوربین
نتوانست
اعتماد شیر
زخمی را جلب
کند و سنگ
پرانیهای
حزب محافظه
کار، قدرت
طلبان ، رسانهها
و غیره، در
این شکست نقش
برجستهای
داشتند. چنین
شکستی، و
حاکمیت
محافظه کاران
برای پنج سال
دیگر، درد شیر
زخمی را نه
فقط تقلیل
نخواهد داد
بلکه غیر قابل
تحمل تر میکند.
هفت -
از همان ابتد
روشن بود که
همه چیز علیه
حزب کارگر
است. این
انتخابات
قرار نبود که
از طریق
انتخابات به
پیروزی برسد.
سیاست اکنون
باید و
بناگزیر به
خیابان
سرازیر شود.
حضور چپ در جهت
گیری جنبش
علیه دولت
محافظه کاران
حیاتی است.
بجای سرزنش
شیر زخمی، چپ
باید تمام بدن
خود را به
سپری برای دفاع
از حملات دولت
محافظه کار به
آسیب
پذیرترین لایههای
جمعیت تبدیل
کند. شکست حزب
کارگر شکست
برنامه آن
نیست.
زمانی که
ابعاد و عواقب
فاجعه دولت
محافظه کاران
خود را با
صراحت نشان میدهد،
برنامه حزب
کارگر و شبکههای
سازمانی که در
چند سال گذشته
حول این
برنامه شکل
گرفته اند
بیش از پیش
ضروری خواهد
بود. با وجود
ضربه بزرگی که
به چپ
بریتانیا
وارد شده هیچ
راهی جز کار
عمیق،
صبورانه،
عاشقانه و با
وسواس انقلابی
برای بنا کردن
یک چشم انداز
سیاسی جدید وجود
ندارد. این را
باید آجر به
آجر بنا کرد.
تامل بر سر
درسهای این
شکست و آموختن
از تجارب همه
جنبشها از
همین امروز
آغاز شده است.
۲۳
آذر ۱۳۹۸