پیرامون
ادعای
تاثیرتحریم
ها
بر
تعمیق و گسترش
مطالبات
و جنبش
اعتراضی
کارگران و
زحمتکشان!
تقی
روزبه
در
پاسخ به
یادداشت
های اصغرایزدی و مرتضی ملک
برگرفته
از فیسبوک
ایکاش
اصغرگرامی
همان هنگام
اعلام تحریم
ها آن را با
صدای بلند
محکوم می کرد،
تا صدای محکومیت
سیاست گرسنگی
دادن، هم چون
یک
ابزارسیاسی
را به سهم خود
رساتر می کرد.
اما مشکل در
جای دیگر یعنی
چگونگی «محکوم
کردن» است. فی
الواقع حمل
دوگزاره
محکوم کردن قاطع
تحریم ها
ازیکسو و قائل
بودن به
تاثیرمثبت آن
در تعمیق و
گسترش
مبارزات و
مطالبات مردم
خود یک پارادوکس
سرگیجه
آوراست. اگر
از تعارف
بگذریم، چطور
می توان چیزی
را که آدم
باور دارد موجب
تعمیق و گسترش
مبارزات مردم
می شود محکوم
کرد؟! و اساسا
چرا باید
محکوم کرد؟.
حتی چه بسا
اگر لازم شد
قاعدتا باید
با آن ائتلاف
هم کرد. گرچه
در موردشخص
اصغر چنین
چیزی مطرح
نیست، اما در
این منطق چیزی
فراتر و بیرون
از رفتار و
منش فردی وجود
دارد که وقتی
بسط و
استمرارپیدا کند
همان بیرون
خواهد تراوید
که در ذات آن
نهفته است.
بنابراین این
رویکرد در ذات
خود دوگانه،
متناقض و
فاقدمنطق
بسنده و محکم
است.
۲- این
رویکرد ظاهرا
درسی از فاجعه
شکست انقلاب
بهمن که جنبشی
را به باتلاق
اسلامی سیاسی
روانه کرد
نگرفته است:
درسی که مطابق
آن همه انگشت
ها بی توجه به
آن چه که در
صفوف جنبش پرورده
می شود، یکسره
و بطورمطلق به
سمت وسوی استبداد مسلط
نشانه می رفت.
اما امروزه ما
برفراز ۴۰ سال
تجربه تلخ
ایستاده ایم و
شایسته است که
در خروج از
باتلاق موجود
– با پیکری بسن
رنجور و نیمه
رمق- به
باتلاق دیگری
سقوط نکنیم.
درس بزرگ
همانطور که
اشاره شد این
پنداروهم
آلود و
ناکجاآبادی و
آخرالزمانی
است: دیو چو
بیرون رود
فرشته در آید!.
اکنون هم درصفوف
اپوزیسیون دو
رویکرد کلی
پیرامون آن در
جریان است،
جریانی که چشم
مردم را فقط و
فقط متوجه
نظام حکم می
کند و جریانی
که کانونی
کردن نظام را
با افشاء و
مقابله با
ارتجاع درون
جنبش مردم
ترکیب می کند.
۳-
رویکرد من
در مورد تحریم
های فراگیر- به
شمول مردم و
رژیم- و نه هر
تحریمی که
نیاز به برخوردمشخص
دارد، اساسا
متکی بر تجارب
سال های اخیر
در منطقه و
ایران در چهل
سال گذشته است
و متکی بر
منطق و گزاره
های برآمده از
تجربه. که از
آن ها به
مثابه پیش فرض
های اولیه و
قابل تآمل در
موردارزیابی
از وضعیت
کنونی می توان
بهره گرفت. و
برهمین اساس
من استنتاج
های خطی و
مستقیم از
وقایع را که
مرتضی گرامی
به عنوان جمع
بندی از آن
یاد کرده
است
موردانتقاد قرارداده
ام. اصغرگرامی
در یادداشت
خود بجای آن
به محتوای آن
انتقاد توجه
کند و اثبات
کند چرا دلایل
مرتضی بسنده
است، و پاسخی
به این نقد من
بدهد که
باتوجه به آن
که تحولات و پی
آمدهای تحریم
تازه شروع شده
است و هنوزهم
کل بحران
اقتصادی و پی
آمدهای آن در
سطح جامعه تخلیه
نشده است و
بنابراین
نباید
عجولانه به تعمیم
های ناشی از
خطای دید به
ظواهرروندهای
ظاهرا همسو و
لی جه بسا در
واقعیت متضاد
دست زد، بجای
درنگ برآن،
توپ را به طرف
من پرتاب می
کند که گویا
اگرآن انتقاد
وارد بود بیش از
همه
درمورداستدلال
خودمن صادق می
بود. گرچه حتی
اگر بر منطق
من هم صادق
بود دلیلی
برنادرستی آن
نمی بود. اما
سوای آن
انتقاد به آن
شیوه غیرعلمی
متوجه است که
به ارتباط
مستقیم بین ظاهرپدیده
ها به نتیجه
گیری می
پردازد و نه
به شیوه ای که
براساس داده
های تجربی و
پیش فرض های
نظری برآمده
به ارزیابی
روندها می پردازد
. در حقیقت فهم
واقعیت ها و
روندهای پیچیده
جامعه را با
نقطه صفرذهنی
(نادیده گرفتن
جمع بندی دست
آوردهای
پیشین) نمی
توان به تحلیل
نشت و نیازبه
داشتن یک پیش
فرض حتی
الامکان
علمی-تجربی
است که به
میانجی آن ها
بتوان به
تحلیل و
ارزیابی
پرداخت و گرنه
جزیک برخوردایدئولوژیک
و مصادره
حقیقت نخواهد
بود.
۴-در
حوزه منطق و
شیوه برخورد
وقتی با این
پرسش مواجه می
شویم که اگر
در شرایطی که
دو جریان آ و ب
باهم در
گیرند،
عنصرتاثیرگذار
سومی به نام ث
واردصحنه شود
چه تاثیری
برفراینددر
جریان خواهد
گذاشت؛ در
پاسخ به شیوه
علمی تنها می
توان گفت بسته
به آن که عنصر
ث چگونه با آن
ها برخورد کند
و کدام یک را
آماج خود قراردهد
تاثیرات
متفاوتی
خواهد داشت.
اما وقتی معلوم
شود شیوه و
رفتاراین
عنصر به گونه
ای است که به
هردوطرف لطمه
وارد می کند،
آنگاه پاسخ
پرسش مزبور،
باین تبدیل می
شود که کدامیک
از دو عامل آ و
ب در برابر
ضربات حریف
سوم توان
مقاومت
بیشتری دارند.
این معادله
همان چیزی است
که ما با آن
مواجهیم و من
نوشته ام که
معضل از آن جا
برمی خیزد که
رفتارعنصرسوم
مثل آن است که
غده و نسوج
بدن یک بیمار
بطور همزمان و
به یک اندازه
در معرض
بمباران اشعه
مرگ بار
قرارگیرند.
گرچه در
واقعیت،
تحریم ها حتی
بیش از رژیم،
در کشوری که
همه مقدرات مردم
معیشتی
واقتصادی
مردم را کنترل
می کند، خود
جامعه و مردم
بویژه کودکان
و اقشارآسیب
پذیر را با
پرتاب
میلیونها نفر
به غرقاب گرسنگی
را هدف می
گیرد. هم چنین
باید افزود که
تحریم را نمی
توان دور زد،
تحریم
دورزدنی نیست.
تصوردور زدن
تحریم فراگیر
که اساس زندگی
جامعه را هدف
گرفته است
بیشتر یک بیان
سوررآلیستی
از واقعیت است
و نتیجه اش هم
آدرس غلط دادن
می شود. از
نظرمنطقی در
برخورد با
جامعه ای که
ذاتا
بسیارپیچیده
و دارای انواع
روندها و گسست
ها و
عناصرمتضاد
است، گزاره ای
که مدعی است
گویا چون
مبارزه پس از
تحریم ها
گسترش هم
یافته است، پس
تحریم ها جنبه
تقویت کننده دارد،
به لحاظ منطقی
غیرعلمی و یک
مغالطه و
نتیجه
دلبخواهانه
است. هم تعمیم
شتاب آلود از
ظواهردو
پدیده
ظاهرهمسوئی
است که هنوز در
مراحل نخست
خود قراردارد
و به لحاظ
شیوه نگرش یک
نگاه جزئی نگر
به تحولات
پیچیده و
متداخل
روندهای
جامعه و مشخصا
دو روندی است
که از هم استقلال
داشته و هرکدم
پویش و نیروی
محرکه خود را
داشته و برهم
تاثیرمتقابل
می گدارند. در
بهترین حالت
تنها می توان
ادعا کرد با توجه
به شروع تازه
تحریم ها و تا
اینجا، آن چنا
تاثیرمخربی
که موجب
اختلال جدی
جنبش شود مشهودنیست،
اما هنوز نمی
دانیم که ایا
روندمتاخر(تحریم)
برروند اول
تاثیرشتاب
دهنده گذاشته
است و یا
کاهنده (مخرب،
که
هنوزمشهودنشده
است).
بنابراین
نتایج و اثبات
قطعی آن گزاره
اگر قراربر
شیوه علمی
باشد،
نیازمند
راستی آزمائی
درازمدت تری و
در لحظه کنونی
هم نیازمندرفتن
از سطح
رویدادها به
عمق آنهاست.
۵-
گرچه به قول
عرب ها
الاثبات علی
المدعی! قاعدتا
می بایست در
وهله اول آن
نظری که مدعی
است که گویا
سیاست گرسنگی
دادن به یک
کلیت و نه این یا
اجزاء کل (که
من ترجیح می
دهم برای
عریان کردن
ماهیت واقعی
تحریم ها
بکارگیرم)
موجب تعیمق و
گسترش
مطالبات و
اعتراضات می
شود، باید اثبات
کند که اولا
این شتاب و
جوانب مثبت
نشات گرفته از
پویش خودجنبش
رشدجنبشی که از
قبل به حرکت
درآمده بود
نیست و ثانیا
چرا هم چنان
این نتیجه
گیری می تواند
برای مراحل بعدی
هم اعتبا
داشته باشد. و
ثالثا دومی
مخرب نیست و
تاثیرکاهنده
بر اولی که در
طول زمان ظاهر
خواهد شد
نیست. با این
همه چون
خواسته ای
مصادیق و
نشانه هائی
دال بر
تاثیرمنفی
تحریم بر
شکوفائی جنبش
ارائه کنم،
درحدحوصله این
نوشته
اشاراتی می
کنم البته
طبعا به شیوه
ای آن را علمی
می دانم. این
نشانه ها هم
البته چیزهائی
نیستند که کسی
نه بیند بلکه
بیشتر بی توجهی
به آنهاست.
۵-شاخص
ها در این
مورد عبارتند
از تاثیراین
تحریم ها بر
مولفه ساختارقدرت
و این که تا چه
حد در انسجام
و هم گرائی هرم
بالای قدرت
تاثیرگذار
بوده است (با
توجه به آن که
میزان انسجام
قدرت، یک
فاکتورمهم در
اعمال
یاتضعیف است)
مولفه دوم
تاثیرات
اقتصادی و
ابعاد آسیب
های اجتماعی و
از قضا نتایج
برق اسای آن
است که تحریم
های فراگیر
برجای می
گذارند و
بخصوص پی
امدهای تلخ و
منفی آن بر
سرنوشت
میلیونها
نفری که در
استانه خط فقرو
پرتاب به
پرتگاه حاشیه
شدگی در جامعه
جامعه و متورم
کردن حجم آن
است. پدیده ای
که در انقلاب
بهمن تحت
عنوان جمعیت
حاشیه تولید با
آن اشناهستیم.
سومین مولفه و
فاکتورهم تاثیری
است که بر
صفوف جنبش
اعتراضی- مطالباتی
و ضداستبدادی
هم به لحاظ
تاثیرمخرب آن
برکیفیت و عمق
مطالبات و هم
به به کشاکش گفتمان
های درون جنبش
ضداستبدادی- مطالباتی
و مشخصا بر
چگونه
سرنگونی، که
هرکدام از این
گفتمان ها مختصات
خود را دارند .
بخصوص که برای
چپ و نیروهای
مدافع
سوسیالیسم،
برابری و
آزادی این که کدام
گفتمان را
تقویت یا
تضعیف می کند
اهمیت دارد.
فاکت
های متعدد و
مهمی بیانگر
آن است که
رژیم حاکم در
شرایطی که آن
را جنگ تمام
عیاراقتصادی
و سیاسی و
مساله مرگ و
زندگی برای
خود و تهدیدی
برای کلیت
نظام می داند،
دست به
اقدامات
متعدد و مهمی
زده است که
مهمترین آن ها
عبارتند از
افزایش نقش
آفرینی و
حضورو مداخله
مستقیم ولی
فقیه در اوضاع
کشور و صدورفرامین
و دستورالعمل
هائی که در
قیاس با گذشته
با مقاومت
کمتری از درون
سیستم مواجه
می شود. دهها
مورد از این
دست مداخلات
وجود دارند که
از حوصله
نوشته خارج
است. دوم
تشکیل فرماندهی
مشترکی از قوه
مجریه و مقننه
و قضائیه (روحانی
و لاریجانی
ها) هرهفته و
دوهفته و حتی
گاهی به دستور
و یا
حضوررهبری .
به جرئت می
توان گفت هیچ
گاه دولت و
قوه مجریه تا
این اندازه در
کنترل بیت
رهبری و خامنه
ای و سپاه و
اصول گرایان
حتی در دوره
احمدی نژاد
نبوده است که
به بهانه حالت
فوق العاده
جنگ اقتصادی و
تهدیدخارجی
صورت گرفته
است. سوم
تبدیل مجلس
تشخیص مصلحت
به شورای
نگهبان دوم
برای تطبیق مجلس
با سیاست های
کلان. افرایش
و نزدیکی
نهادهای
موازی امنیتی
و افزایش نقش
آفرینی سپاه.
انسجام. و ۵-
منفعل شدن
تقریبا کامل
قاطبه اصلاح
طلبان هم
بدلیل
خطرمشترک که
احساس می کنند
و هم فضای
سنگین سرکوب و
حالت فوق العاده
ای که نظام در
بالا به
خودگرفته است
و....
علاو
بر آن ها رژیم
به نوعی راه
رفتن در لبه
پرتگاه را
مجددا شروع
شده است:
ازبستن تنگه
هرمز و پرتاب
موشک بالیستیک
تا تهدید به
بازگشت مجدد
به دوره غنی
سازی و توسل
به ترور در
خارج و اروپا .
در این حوزه
هم اقدامات
دیگری صورت
گرفته و یا در
جریان است که
به آن ها می
گذرم. در حوزه
اقتصادی هم نه
فقط تورم رسما
۵۰٪ و در حوزه
اقلام غذا و
مایحتاج اولیه
حتی ۱۴۰٪ و
افزایش جهشی
قیمت مسکن،
امان مردم را
بریده است. هم
چنین موجب شده
که رژیم با
بگیر وبند و
پلیسی و
امنیتی کردن
اقتصاد با
تشکیل هزاران
پرونده
باصطلاح
اقتصاد و بازارارز
و مبادلات و
غیره را به
طورکامل مدیریت
کند و همزمان
نوعی اقتصادی
صدقه ای را دامن
بزند. خلاصه
مفسدفی
الاقتصادهم
به شمول مفسدفی
الارض اضافه
شده است. و همه
این نوع تنگناه
در حالی است
که بربودجه
سپاه و
نیروهای سرکوب
و که اولویت
اول رژیم
افزوده شده و
بهمان میزان
از بودجه
نهادهای
خدماتی و غیره
کاسته شده
است. افزایش
فشار و
دستگیری
فعالین نیز
روندی روبه
صعودداشته
است. در
موردگسترش شتابان
آسیب های
اجتماعی
متاسفانه
اوضاع بسیاربدتراست
از افزایش
پدیده سرقت
های خرد که توسط
کسانی که
تاکنون این
کاره نبوده
اند تا افزاش
کودکان
خیابانی و
تکدی گری و
اعتیاد. این
گزارش که
تقریبا در
همین
فاصله۷۵۰هزارافعانی
که در ایران
کارمی کردند و
می دانیم که چه
کارها و در چه
شرایطی می
کردند و رژیم
هم نمی توانست
به سادگی آن
ها را اخراج
کند در واقع بخشی
از طبقه
کارگربودند،
بدلیل وضعیت
جدید و افزایش
فقروکاهش
درآمدها، به
افغانستانی
که می دانیم
خود تا چه
اندازگرفتار
آتش جنگ است
بازگشته اند!.
مصداقی از
مارغاشیه به
افعی جرار
پناه بردن!
لابد و قطعا
اگر ایرانی ها
می توانستند
خارج شوند سر
به میلیونها
می زد که به
معنی افزایش
این آسیب ها و
پی آمدهای آن
است. . آیا این
ها به نظرشما
بر زیربنای
جنبش ضربه نمی
زند؟... نمونه
بیانیه
هنرمندان با
اسامی افرادی
چون حسین
علیزاده ها و ...
با محتوائی به
آن شکل افتضاح
آمیز چه چیزی
را بیان می
کند؟
جزترسشان از
تاثیرمنفی
تحریم ها؟ فکرنمی
کنید که آن ها
در میان لایه
ها و بخش های میانی
جامعه و
روشنفکران
نفوذدارند؟.
آیا برای شما
این نوع آسیب
های جبران
ناپذیر که
مستقیما بر
شکل گیری
سراسری و نحوه
سازمان یابی و
آگاهی جنبش
ضداسبتدادی
اثرگذارالست،
اهمیتی
ندارد؟ حتی به
میدان آمدن
نوسلطنت
طلبانی چون
فرشگردها با
خیل جوانانی
که نسل های
تازه الی که
به دانسو
روانه هستند،
و سلطنت با
مشت آهنین و
مرگ بر ارتجاع
سرخ نشانه ای
از قشونی نیست
که ترامپ و
سیاست های او
دارد جمع آوری
می کند؟. اما
دامنه تخریب
سرمایه های
اصلی یک جنبش
قائم بخود و
مسلح به
شعارهای پایه
ای بیش از این
هاست. یکی از
آثارمهم سیاست
گرسنگی دادن
را می توان
زیرفشارقرارگرفتن
مطالبات اصیل
جنبش کارگران
و معلمان و زیرسایه
سنگین گرسنگی
و خطری دانست
که از ناحیه
آن، متوجه
تضعیف گفتمان
ترقی خواهانه
و مطالباتی
چون آزادی و
نان و
ضدسرمایه
دارانه دانست.
وقتی سیاست گرسنگی
و قحطی هم چون
ابزاری توسط
قدرتی بزرگ
بکارگرفته
شود، تاوان
نخست آن را
کودکان و
افرادمسن و
بازنشسته ها و
دارندگان شغل
ثابت و
کارگرانی می
دهند که فرزندانشان
گرسنه است.
وقتی شعارهای
کارگری به سمت
شعارهای چون
گرسنه هستیم،
گرسنه می رود،
این متاسفانه
یک زنگ
خطراست. یک
نشانه منفی و
نگران آوراست.
هرچه شکم
گرسنه تر شود
وبه اولویت
اول و مطلق
نزدیک ترشود،
به معنی کم
رنگ کردن و
حتی
محوتدریجی
مطالبات
دیگری چون ازادی
و عدالت
اجتماعی و
منزلت انسانی
و امثال آن
خواهد بود.
مطالبات
اساسی دور و
دورتر خواهد رفت.
از فقر و
گرسنگی
فزاینده
روشنائی
برنمی خیزد.
بدنهای بشدت
گرسنه اگر به
استیصال نگراید
به خشمی کور
میل پیدا می
کند. بدون پیوند
نان و آزادی،
رهائی ناممکن
است. متاسفانه
قانون آهنیی
وجود دارد که
شامل من و شما
هم می شود که
اگرانسان در
موقعیت
گرسنگی و طلب
نان در حد افراط
و نگران آور
قرارگیرد
مطالبات دیگر
کم رنگ می
شوند و بیش از
پیش چشم امید
کثیری
روزافزون به
اقتصاد صدقه
ای و مراحم
رژیم، همان
بسته های
کذائی که
روزشماری می
کنند چه موقع
لطف دولت شامل
حالشان می
گردد، دوخته
می شود. می
توان تاثیر قانون
آهنین گرسنگی
را آن را
بدرجاتی کمتر
درهمین اروپا
و آمریکای
مرفه که درآن
کارگران که از
جهانی سازی
متضرر و
فقیرترشده
اند مشاهده
کرد که اکثراهم
حامی ترامپ و
امثال رئیس
جمهوربرزیل و
در فرانسه و
هم جا به
بینیم که چه
چگونه
مستعدتبدیل
شدن به به
سیاهی
لشکرفاشیسم
یا همان
پوپولیسم
راست افراطی
می شوند. آیا
فکر می کنید
که ایران
تافته ای
جدابافته ای
وروئین تن است؟
ایکاش چنین
توهمی واقعیت
می داشت!
تقلیل مطالبات
به نان و
دغدعه پرکردن
شکم به
هرقیمتی جزبه
تنزل مطالبات
و تحریک غریزه
تنازع بقاء نمی
انجامد که
گسترش آن به
معنی تهدید
دست اوردهای
مثبت جنبش
سالیان اخیری
است که در حال
شکوفه دادن
بودند.
با
توجه به چنین
مولفه هابطورکلی
نه با نگاه
میکرو و جزئی
نگر بلکه با نگاه
کلان و متکی
بر فرضیه های
علمی برآمده
ازتجارب و
داده های علمی
می توان دید
که قرارگرفتن مردم
بین دو سنگ
آسیاب می
تواند خروجی
خطرناکی
داشته باشد.
کسی نمی تواند
پیش گوئی کند
اما خیلی خوش
خیالی خواهد
بود که در این
جهان پرتلاظم
و منطقه غرق
در آتش و
خشونت و شکاف
های داخلی وبا
حکومتی دارای
ماهیت داعشی
به این روندها
بی توجه
باشیم. ایران
تاریخا جزیره
تک افتاده
نیست و تحولات
آن به میزان زیادی
با روندهای
جهانی و منطقه
ای ارتباط داشته
است.
دریک
جمع بندی
ترامپ گرچه
رژیم را هم
تحت
فشارگذاشته
است، اگر
بحران معضل و رفتن
رژیم را امروز
و فردا ندانیم،
اگر به به
پذیریم که
فشاراصلی
تحریم ها به
دوش مردم و
جنبش و لاجرم
تضعیف پایه ها
و زیرساخت های
جنبش منتقل می
شود. رژیم
علیرغم فشارها
بدلیل شکاف
های جهانی و
تجربه خود و
نیزبحرانی بودن
موقعیت خود ترامپ
( که نمونه اش
را درمورد بن
سلمان به عنوان
ستون طرح
خاورمیانه که
به لرزه
افتاده شاهدیم)
سرنوشت
ایران فقط در
داخل، تعین
نمی شود. ترامپ
امروزه یک فرد نیست
بکه بیان
جریانی جهانی
است که
پوپولیسم راست
و شبه فاشیستی
را نمایندگی
می کند و با شورش
فرانسه توئیت
می کند که
فرانسوی ها
راه و روش من
را می خواهند.
این جریان شبه
پوپولیستی راست
در ایران و
ایرانیان هم
وجوددارد. .
بنابراین ما
باید برفراز تجربه
انقلاب بهمن و
چهل سال تجربه
بایستیم و باین
بلوغ نائل
شویم که چگونه
می توانیم از
شراستبداد حاکم
خلاص شیوم
بدون آن که
وارد باتلاق
جدیدی بشویم.
......................
اصغرایزدی:
فکر می
کنم هیچ کسی
در این عالم
پیدا نشود که
منکر تاثیر
مخرب تحریم
های آمریکا بر
معیشت میلیون
ها مردم ایران
باشد، حتی
دولتمردان
آمریکا و
اپوزیسیون
طرفدار رژیم
چنچ چنین
باوری ندارند.
آنان که در
طرف مردم
ایستاده اند،
مستقل از آن
که آمریکا، یا
رژیم ایران، و
یا هردو حکومت
ها را مسئول و
مقصر بدانند،
با این تحریم
ها مخالف
هستند و آن را
محکوم می
کنند. اما
مساله اصلی
مورد
بحث،جنبه
دیگر تاثیر
تحریم ها است،
اگر قرار باشد
نخواهیم
مساله اصلی مورد
بحث را، با
طرح مسائل
دیگر، دور
بزنیم، پرسش
اصلی در این
بحث آن است :
تحریم ها بر
مبارزات مردم
چه تاثیری
گذاشته است؛
آیا این تحریم
ها باعث شده
است که از عمق
نارضایتی
مردم و دامنه
مبارزات آن ها
علیه رژیم
کاسته شود و
تحریم ها
تاثیر مخربی
بر مبارزات
مردم داشته
است، یا برعکس
به رغم تحریم
ها، ما شاهد
تعمیق
نارضایتی و
گسترش دامنه
اعتراضات
مردم علیه
رژیم بوده
ایم؟ دوست
گرامی، تقی
روزبه، که چند
ماه پیش از
امضا کنندگان
بیانیه ای بود
که در آن
هشدار داده
شده بود که
تحریم ها تاثیر
مخربی بر عمق
و دامنه
اعتراضات
مردم خواهد
گذاشت، اکنون
برآن ارزیابی
تاکید می کند،
او می نویسد:
تحریم ها
برکیفیت و عمق
مطالبات مردم
تاثیبرمنفی
می گذارد ودر
گسترش جنبش میلیونی
و سراسری و نه
صرفا بخشی
ازجنبش تاثیرمخرب
می نهد و
نهاده است.
تقی روزبه
برای این ادعای
خود هیچ فاکتی
ارائه نمی دهد
که آدمی
بتواند با
خیره شدن برآن
به یک ارزیابی
از وضعیت جنبش
اعتراضی دست
یابد. بنظر می
رسد او یا
اعتراضات و
اعتصاب ها و
تظاهرات های
مردم را در
سراسر ایران
با شعارهای
طبقاتی و
سیاسی نمی
بیند، یا آن
ها را در خور
توجه نمی
داند! و رمانی
که می نویسد
تحریم ها بر
جنبش تاثیر
مخرب "نهاده
است" ، درست آن
است که حداقل به
یک فاکت اشاره
کند؟ برخلاف
نظر تقی
روزبه، جامعه
ما در دوره پس
از خیزش دیماه
96 و جنبش دختران
خیابان
انقلاب است،
به این خاطر
است که تحریم
ها باعث نشد
که همچون دوره
"انرژی هسته
ای حق مسلم
مااست" مردم
از اعتراضات
خود بکاهند،
بلکه با دو
شعار اصلی "
سوریه را رها
کن و دروغ
میگن دشمن ما
آمریکا است"
با گسترش
اعتراضات خود
و به شیوه خود
" تحریم ها را
دور بزنند"! به
دلیل این سطح
آگاهی و
هشیاری مردم
است که تحریم
ها چون با
سیاست ضد
مردمی رژیم
گره خورده
اند، به رغم تاثیر
مخربی که
برمعیشت مردم
گذاشته است،
منجر به تعمیق
نارضایتی ها و
گسترش مبارزات
مردم شده است!
یک نکته جالب
در کامنت تقی
روزبه آن است
که می نویسد
:"رابعا و مهم
تر از آن تحریم
ها هنوز اثرات
خود را
برجامعه
نگذاشته است و
زوداست که
حکمی چنین
قطعی در تجربه
ای که به
سرانجام
نرسیده
صادرکنیم."
روزبه هنوز زود
می داند که
ازتاثیر
تحریم ها بر مبارزات
مردم سخن گفته
شود، اما گویا
چند ماه پیش و
به هنگام
اعلام خروج
آمریکا از
برجام، هنوز
زود نبود که
در بیانیه ای
که آن را امضا
کرد، حکم قطعی
بدهند که
تحریم ها باعث
اثرات مخرب بر
گسترش
اعتراضات
خواهد شد!
واما یک نکته،
روزبه می
نویسد: "چه بسا
نیروهائی که
زیراین
فشارناچارشده
اند زبان سکوت
برگزیند و
حالت انفعالی
بگیرند"،
بهتر است ذهن
خوانی نکنیم و
بگذاریم
ابتدا خود تقی
روزبه مصداق آن
را روشن کند؟
....................................................
مرتضی
ملک :
هفت
تپه , فولاد
اهواز , هپکو
اراک ,
بلبرینگ سازی
تبریز, کامیون
داران ,
معلمین و
بسیاری اعتصابات
و اعتراضات
کوچک و
پراکنده
اقتصادی به ما
می گویند
فشارمعیشت به
مرزعدم تحمل
نزدیک شده است
و روال عادی
زندگی پائین
ترین لایه ها درمعرض
خطراست.
اعتصابات زنگ
خطررا به صدا
درآورده است.
موج درد در
جسم و جان
جامعه می پیچد
و فعلا جا عوض
میکند . بی
تردید بزودی
کل پیکررا در
برخواهد گرفت.
هرعقل سالمی
تشخیص می دهد
این حرکات
نشان عصیانی
است که
دراعماق جامعه
متراکم می
شود. جامعه
درمقیاس کلان
, درمناسبات
تعیین کننده
میان بالا و
پائین به سوی یک
رودررویی
استراتژیک
پیش می رود و
این درحالی
است که واکنش
حاکمیت به
موجود ی می
ماند که سیستم
عصبی اش لخت و
کرخ شده و
توان تشخیص
خود را از دست
داده است.
آنچه
دربرخورد حاکمیت
با این
اعتراضات می
بینیم , واکنش
های است
تاکتیکی مرکب
از تهدید و
تطمیع و رفع و
رجوع کردن های
باسمه ای و
موقت. یکجا پرداخت
یک ماه حقوق
معوقه , یک جا
هم تهیه دو تا
لاستیک
.عملکرد آنها
درعرصه
اقتصادی و
مواجهه با
تحریم ها هم
ادامه همین
شیوه وصله
کاری و عقب
انداختن
روزمحشراست .
مردم گرفتار
نظامی فاسد
شده اند که
هیچ مسئولیتی
دربرابرآنها
ندارد. مساله
عبارت از این
است که اگرجنبش
مردم اجبارا
به سوی یک
مواجهه سخت با
نظام پیش می
رود چگونه
باید از آن
محافظت کرد؟
چه باید کرد
که هزینه
سرکوب ,
برسرکوب
بچربد . که نظام
را در ارتکاب
به آن فلج کند.
دراعتصابات
اخیررژیم در
مجموع
محتاطانه عمل
کرد . سعی
کردند به عوض
سرکوب خشن از
شیوه های مهاراستفاده
کنند. ماشین
سرکوب نظام در
برخورد با کارگران
هفت تپه ترجیح
داد که فقط
سایه چماق را
نشان بدهد ولی
ازآن مانند
مورد دراویش
استفاده نکند.
علل این شیوه
عمل نظام را
باید تحلیل کرد.این
نکته ها به
نظرمن می رسد.
1.اعتصابات
درموضع حق
طلبانه ای
قراردارند ؛.درمطالبات
هیج عنصرفزون
خواهی نبوده
است افکارعمومی
پشتیبان
وهمدرد
اعتصاب
کنندگان است .
2.افکارعمومی
کاملا قانع
شده که مشکل
اقتصادی کشور
ازناکارآمدی
و فساد نظام
ناشی می شود و
مسئولیت
اوضاع با
حاکمیت است.
نهاد های نظام
این مسئولیت
را به هم پاس
می دهند ولی
مردم با شعار "
نه حاکم , نه
دولت , نیستند
بفکر ملت " فهم
این حقه را
آسان کردند
.3.نظام موفق
نشده مشکل اقتصادی
را برگردن
تحریم ها بی
اندازد . شعار
" دشمن ما همین
جاست اینها می
گند آمریکاست
" فهم این
مساله را هم
آسان کرده
است. نفس
اعتصابات
نیزاین شعور
اجتماعی را نشان
می دهد. 4.جنبش
اعتصابی پایه
محکمی در زحمت
کشان و
کارگران دارد
و این واقعیت
مانع بزرگی برای
کاربرد
ابزارخشونت
است , هم به
دلیل ترس ازگسترش
عصیان و هم
تاثیر
تبلیغات
مردمی بودن نظام
درروانشناسی
نیروهای
سرکوبگر.
5.همین عامل در
بعد خارجی و
افکارعمومی
جهانی مطرح
است , بخصوص
رابطه آن با
مساله تحریم
ها . به این
معنا که
اعتراضات
ثابت می کنند
که تحریم ها
موثرواقع شده
اند و متقابلا
افزایش
اعتراضات
اجتماعی به
تداوم
تحریمها کمک
خواهد کرد .جمعبندی
این است که
نظام دراین
نقطه و در این
عرصه معین
درموضع دفاعی
رفته است , هم
بلحاظ سیاسی و
هم اخلاقی و
روانی. اگراین
علت یابی درست
باشد می توان
گفت برای بالا
بردن هزینه
سرکوب و فلج
کردن آن روی
کدام مسایل
باید تبلیغ و
تاکید کرد.
.....................
تقی
روزبه :
اول
آن که بحث
اصلی دور زده
شده است.
نوشته در اصل
نقداین
ادعاست که گویا
تحریم موجب
تقویت اعتراض
مردم شده است.
استدلال شما
یک رابطه علی
و معلولی بین
تحریم و تشدیدمبارزه
مردم علیه
رژیم
برقرارمی کند
که فاقد
استدلال
بسنده بوده و
نوعی مصادره
به مطلوب است
بین دو روندی
که وجود دارند
و روی هم تاثیر
می گذارند اما
نه
الزامامثبت.
برعکس شواهد
زیادی داخلی و
خارجی وجود
دارند که مخرب.
یعنی از یکسو
مداخله قدرت
خارجی و
آمریکا اراده
رژیم را در
بالا و برای
بقاء یکدست تر
می کند. می
دانیم که در
مقاطع بحرانی
اراده ماندن
ونماندن نقش
مهمی در سرکوب
دارد(مثل
بشاراسدسوریه...)
و تهدیدهای
آمریکا همین
کار را می کند.
این را حتی
تحلیل گران
خود غرب و آمریکا
سرمقاله
نویسان هم می
گویند. ثانیا
برکیفیت و عمق
مطالبات مردم
تاثیبرمنفی
می گذارد و ثانیا
در گسترش جنبش
میلیونی و
سراسری و نه
صرفا بخشی
ازجنبش
تاثیرمخرب می
نهد و نهاده
است. رابعا و
مهم تر از آن
تحریم ها هنوز
اثرات خود را
برجامعه
نگذاشته است و
زوداست که
حکمی چنین
قطعی در تجربه
ای که به
سرانجام نرسیده
صادرکنیم. و
حتی نخواهیم
به تجربیاتی که
به پایاان
رسیده است
نگاهی
بیاندازیم.
چرا که نتایج
تحریم ها
بتدریج و در
زمان بلند
مدت، چه با ته
کشیدن
ذخایرارزی
ایران و چه خالی
شدن انبارهای
مملو از آذوقه
معلوم می شود
و به لحاظ
روحی هم وقتی
معلوم شود که
این توهم و یا
تصور که گویا
رژیم بزودی و
امروز و فردا ساقط
می شود
واقعیتی
ندارد و مردم
یک مبارزه سخت
و پرچالشی را
پیش رو دارند.
هم چنان که
تحریم های یمن
در کشوری فقیر
در طول زمان
پس از سه سال
داردعواقب
فاجعه بارخود
را نشان می
دهد. رابعا
هیچ گاه از
گرسنگی و
استیصال روشنائی
و آگاهی در
نمی آید بلکه
برعکس
همانطور که
گفتم غریزه
تنازع بقاء
تیز می شود.
خامسا
همانطور که
نوشته ام در
جامعه مساله
اصلی سرنگونی
رژیم است و
ترامپ هم سعی
کرده است که
روی این موج
سوارشود و
چگونگی تاثیر
آن بر چنان
روندی، مساله
موردمناقشه
ماست و نه برعکس
کردن صورت
مساله. یعنی
آن را نه
تقویت (به معنای
تعمیق
مطالبات و
سراسری کردن
جنبش با کاستن
از هزینه های
مبارزه و
تضعیف اراده و
عزم رژیم برای
حفظ خود ) که
تصعیف می کند
و البته این
مانع نشده است
که مردم
علیرغم این
تاثیرات
منفی، و
بدرستی دشمن
خانگی را از تیررس
خارج کنند.
مردم ازمرحله
توهم به رژیم
گذشته اند.
اما این به
معنی فقدان
تاثیرمخرب آن عامل
دوم بر همین
جنبش و تقویت
آن نیست (چرا
دقیقا به خاطر
آنکه داروی
ترزیقی هم غده
و هم نشوج بدن
جامعه را به
طوریکسان هدف
می گیرد و حتی
اولی را از
قبل دومی). و
حتی اضافه کرده
ام که مردم
کارگران و
معلمان و
دانشجویان به
شکل ابتکاری و
خلاق و
درخشانی از
طریق طرح مطالبات
واقعی و
ضدسرمایه
داری خود با
ترامپ و نپولیبرالها
مرزبندی کرده
اند که آنها
را حتی
غافلگیرکرده
است.. بازهم
گفته ام مردم
حتی اگر نسبت
به عواقب
تحریم فکر
نکنند و نادیده
بیگرند
بازدلیلی بر
درستی آن منطق
نیست و این
نمی تواند به
معنی ساقط شدن
وظیفه من و
شما و امثال
ما نسبت به
عواقب هولناک
سیاست گرسنگی
دادن باشد. ما
باید با صدای
بلند تجربه
فاجعه یمن را
که خطربروز
بزرگترین قتل
عام پس از جنگ
دوم آنهم
بدلیل قحطی و
گرسنگی عامدانه
را مطرح ساخت
است جلوی چشم
مردم بگذاریم
تا آنها با
پیچیده گردن
مبارزات خود
از هم اکنون
مانع
بروزچنان
فجایعی
بشوند، بدون
آن که اجازه
بدهند آماج
اصلی مبارزه
اشان را که
رژیم باشد سست
کند. از قضا من
چه در نوشته دیگری
در جمع بندی
هفت تپه و چه
در همان
یادداشت قبلی
خود تاکید
کرده ام که
بهترین
تاکتیک مقابله
با چالش و
دوگانه دشمن
داخلی و
مداخلات دشمن
خارجی همین
تبدیل به دو
گفتمان و چه
گونه سرنگونی
است. یک
رویکرد
سرنگونی مبتنی
برتعمیق
مطالبات را
مطرح می کند و
دیگری انجماد
آن ها را و
چنین روندی آن
چیزی است که
دارد اتفاق می
افتد و ماباید
به تعمیق آن
یاری رسانیم.
مبارزه با
خصوصی سازی و
کالاسازی
بخوبی شکاف و
فاصله جنبش با
ترامپ و
نئولیرالها و نئوسلطنت
طلبان را روش
می کند. که می تواند
مانع از بروز
فاجعه انقلاب
بهمی یعنی ضمن
سرنگونی مانع
از عروج یک
قدرت ارتجاعی
از متن جنبش
ضداستبدادی
گردد...
....................................
مرتضی
ملک :
قرارشد
نرویم جای
دیگر. اگر
بروید یمن.
منهم میروم
لیبریا.
زامبیا .
مزامبیک .
لهستان و آفریقای
جنوبی. حالا
که تو ایران
ماندیم من
میگویم برجام
جام رهر بود و
بخاطر تحریم
به حلق نظام
ریخت. تحریم
مانع جنگ شد.
اکنون تحریم
مانع جنبش مردم
نشده . بلکه ان
را تشدید
کرده. ممکن
است بقول تو
در ادامه
نتایج دیگری
بدنبال داشته
باشد. حالا
معنای این
ارزیابی من
چیست؟ دفاع از
تحریم؟ نه.
این نتیجه ای
است که شما میگیرید
. من از اینکه
بگویم خشک
سالی اصفهان
یا زلزله
کرمانشاه . به
اعتراضات
مردم در دی
ماه دامن زد
معنایش این
است که دعا
کنیم زلزله
بیاید؟ یا
باران نیاید
که جنبش راه
بیفتد. بدیهی است
که نه. من
معتقدم که حتا
اگر تحریم
باعث انقلاب
هم بشود نباید
از ان دفاع
کرد . ولی اگر
تحریمی باعث
انقلاب بشود
شما بخاطر مخالف
بودن واقعیت
را انکار می
کنید؟ می گوید
نه تحریم باعث
انقلاب نشد.
مصادره به
مطلوب این
است. من در
باره موضوع
خواست ضد
سرمایه داری و
نیو کان و نیو
لیبرال اینجا
بحث نمی کنم.
چون به این
موضوع مربوط
نمی شود اما
با اصطلاح
دشمن خارجی که
تو بکار میبری
و به بحث مربوط
می شود مخالفم
. معنای ان
چیست؟ آمریکا دشمن
ایران است؟
امریکا دشمن
اسلام است؟
امریکا دشمن
مروم ایران
است ؟ دشمن
جمهوری اسلام است؟
یا منطورت این
است که امریکا
دشمن کمونیست
هاست؟ ولی
فعلا کمونبست
ها سرکار نیستند.
پس این به چه
معناست؟
...........................................
تقی
روزبه :
شما خود
راهم از تحریم
به مثابه یک
مقوله وسیاست
جهانی و تجربه
آن بخصوص
سالهای اخیر
بیرون می
گذارید و هم
در داخل خود
را از هرگونه تعین
و گفتمان و
بحث و پی
آمدها منفک
کرده و به عنوان
یک
موجودفرازمینی
و «فایده محور»
واردبحث می
شوید و طبعا
ماهی خود را
صید می کنید.
در موردتحریم
ها از بیرون
بعنی ماورائی
بحث می کنید. و
به عنوان سوم
شخص غائب و
بیرون از صحنه
دردمشترک
انسان ها وارد
قضاوت پیرامون
چنین چالشی می
شوید؟ شما و
هرکس باید
باین سوال
ساده پاسخ دهد
که آیا سیاست
گرسنگی دادن
به خود را -شخص
خود را- توسط
نیروئی غیر
برای نیل به
اهداف و امیال
خود می پذیرید
یا نه؟ شما همه
عوارض و پی
آمدها و مسائل
مطرح شده توسط
تحریم را
نادیده گرفته
و بی پاسخ می
گذارید. حتی
به این سخن دو
دوتا چهارتا
که می گوید به
شکل زودرس به
قضاوت
درشرایطی که
هنوز تحریم پی
آمدهای واقعی
خود را بر
مردم نشان نداده
است می
پردازید، بی
اعنتائی می
کنید. تجربیات
گذشته و قدیم
هیچ! به همین
فاجعه امروز و
هم اکنون یعنی
یمن که
کنارمان این
فاجعه را
تجربه می کند
چه می گوئید و
آیا چشم خود را
به این تجربه
می بندید؟!
شما رسما نه
فقط در یادداشت
های قبلی که
من قبلا به آن
پرداخته ام و
موجوداست..بلکه
در همین
یادداشت
اخیرتان نیز
مدعی هستید:
اعتراضات
ثابت می کنند
که تحریم ها
موثرواقع شده
اند و متقابلا
افزایش
اعتراضات
اجتماعی به
تداوم
تحریمها کمک
خواهد کرد.
این که تحریم
ها به افزایش
اعتراضات
اجتماعی کمک
خواهد کرد
یعنی چه؟ این
که حالا این
جمع بندی را
در این پست
منکرید و می
گویید «معتقدم
که حتا اگر
تحریم باعث
انقلاب هم بشود
نباید از ان
دفاع کرد»!،
بسیارخوب اگر
بحث حول تحریم
است به همین
گزاره خود پای
بند باشید و
با صدای بلند
یگوئید و
بنویسید. بخصوص
خطاب به
کارگران و
مردم نظرخود
را بگوئید و
منتشرکنید.
گرچه دیگران و
هر خواننده ای
از شما دلیل
این دوگانگی
بین تناقض
اعتقادی و سیاسی
راخواهند
پرسید. اما
تصورشما در مورد
تاثیرهای
مثبت اوباما
هم نادرست
است. شما لوحه
های غرق شده
را نمی
بینیید. آن
تحریم ها نیز
برشکوفائی
مبارزه
ضداستدادی و
دموکراتیک
مردم ضربات
جانانه ای زد
و باعث رونق
توهم اصلاح
طلبی و نجات
رژیم شد و به
همین دلیل
اوباما
واردگفتگو و
سازش شد.
وضعیت کنونی
یعنی همین
روحانی و
بالماسکه
بنفش و غیره
هم همه از
نتایج آن است
و آخرش هم
سازش با
حکومت. مسیرترامپ
هم نهایتا می
تواند همین
باشد.... همانطور
که گفتم اصل
مساله روشن
است و پیچیدگی
ندارد. چون
غده و نسوج
باهم و به
یکسان
موردحمله و آماج
قرارمی گیرند
مثل این است
که در دعوای
دونفر یک
نفرسوم و
قلدری
واردشود و همزمان
مشتی محکم هم
نصیب شما و هم
دشمن شما بکند.
نتیجه چه می
شود؟ در این
میان اگرشما
شکننده
ترباشید (
یعنی آن
میلیونها
نفری که با
کمبوددارو
غذا ... به زیرخط
فقر فرو می
علطند) طبعا
شما بازنده
اید و دشمن
شما علیرغم دریافت
مشت محکمی که
نصیبش شده
بطورنسبی در
موقعیتی قوی
تر. خوب!نفر
دوم در این
شرایط نسبت به
نیروی سوم چه
احساسی می
تواند داشته
باشد؟ نمی
گوید آهای
مردکه، چرا
مشتت را حواله
من داده ای و
چرا اگر راست
می گوئی با
هردو مشتت
برسردشمن نمی
کوبی؟! بگذریم
از این که بدون
ورود به هدف
این قلدرسوم
نمی توان به
آن پرسش پاسخ
داد. تجربه
بزرگ انقلاب
بهمن و البته داعش
وغیره همه به
ما آموخته اند
این تصور که دیو
چو بیرون رود
فرشته درآید
یک انگاره و
تصورناکجاآبادی
و ساده لوحانه
و آخرالزمانی
است. جهنم را
انتهائی نیست
و باید صحنه
مبارزه را
سنجیده تر و
آرایش آن را
عقلانی ترچید.
در ضمن
منظورمن از
دشمنان داخلی
و خارجی که آن
را به خانگی و
غیرخانگی
تعبیرکرده ام
دشمنان آزادی
و عدالت
اجتماعی
هستند. و گرنه
توصیف انتزاعی
دشمن بی
معناست. در
این معنا گرچه
دشمن خانگی
عمده است اما
به معنی
نادیده گرفتن
دشمنان
بیرونی آزادی
و عدالت
اجتماعی که از
طریق مداخلات
فعالشان در
روندهای
داخلی و یا چه
بسا مستقیم
نقش آفرینی می
کنندنیست. هرتحریمی
چه بخواهیم و
چه نخواهیم
خطرمداخلات
نطامی را هم
به همراه دارد
(جنگ ادامه
سیاست است...).
چنان که هم
اکنون که
متاسفانه تو نادیده
می گیری پای
آنها یعنی
تقویت وجه
میلیتاریزم
از هردو سو
بیشتر به میان
می آید چه سرکوب
و چه
میلتیاریزم و
چه تروریسم و
چه حتی خروج
از برجام و ...
مسائل
پسیارپیچیده
ای در جریان
است. همین
امروز هم
اعلام شد که
دولت آمریکا رزناو
خود را روانه
خلیج فارس
کرده است.
...رژیم ایران
هم سودای تمدن
ناوگان دریائی
به کله اش زده
است که همه
این ها سیگنال
های خواهند
بود که
مبارزات
اجتماعی بای
بای! خلاصه آن
که با ساده
سازی صحنه
پیچیده و
چندمحهولی بحران
نمی توان
روندها را
یکسو دید...
بهرحال شاید
با توجه به
رویکردهای
کاملا متفاوت
ما نه توان به
یک نتیجه
واحدرسید با
این همه خود
این دیالوگ ها
به دلیل
حساسیت و
پیچیدگی
اوضاع
مفیدهستند....
.........................
اصغر
ایزدی:
فکر
می کنم هیچ
کسی در این
عالم پیدا
نشود که منکر
تاثیر مخرب
تحریم های
آمریکا بر
معیشت میلیون
ها مردم ایران
باشد، حتی
دولتمردان
آمریکا و
اپوزیسیون طرفدار
رژیم چنچ چنین
باوری ندارند.
آنان که در طرف
مردم ایستاده
اند، مستقل از
آن که آمریکا،
یا رژیم
ایران، و یا
هردو حکومت ها
را مسئول و
مقصر بدانند،
با این تحریم
ها مخالف
هستند و آن را
محکوم می
کنند. اما
مساله اصلی مورد
بحث،جنبه
دیگر تاثیر
تحریم ها است،
اگر قرار باشد
نخواهیم
مساله اصلی
مورد بحث را،
با طرح مسائل
دیگر، دور
بزنیم، پرسش
اصلی در این بحث
آن است : تحریم
ها بر مبارزات
مردم چه تاثیری
گذاشته است؛
آیا این تحریم
ها باعث شده
است که از عمق
نارضایتی
مردم و دامنه
مبارزات آن ها
علیه رژیم
کاسته شود و
تحریم ها تاثیر
مخربی بر
مبارزات مردم
داشته است، یا
برعکس به رغم
تحریم ها، ما
شاهد تعمیق
نارضایتی و گسترش
دامنه
اعتراضات
مردم علیه
رژیم بوده ایم؟
دوست گرامی،
تقی روزبه، که
چند ماه پیش
از امضا
کنندگان
بیانیه ای بود
که در آن هشدار
داده شده بود
که تحریم ها
تاثیر مخربی
بر عمق و
دامنه
اعتراضات
مردم خواهد
گذاشت، اکنون
برآن ارزیابی
تاکید می کند،
او می نویسد: تحریم
ها برکیفیت و
عمق مطالبات
مردم تاثیبرمنفی
می گذارد ودر
گسترش جنبش
میلیونی و
سراسری و نه
صرفا بخشی
ازجنبش
تاثیرمخرب می
نهد و نهاده
است. تقی
روزبه برای
این ادعای خود
هیچ فاکتی
ارائه نمی دهد
که آدمی
بتواند با
خیره شدن برآن
به یک ارزیابی
از وضعیت جنبش
اعتراضی دست
یابد. بنظر می
رسد او یا
اعتراضات و
اعتصاب ها و
تظاهرات های
مردم را در
سراسر ایران با
شعارهای
طبقاتی و
سیاسی نمی
بیند، یا آن
ها را در خور
توجه نمی
داند! و رمانی
که می نویسد
تحریم ها بر
جنبش تاثیر
مخرب "نهاده
است" ، درست آن
است که حداقل
به یک فاکت
اشاره کند؟
برخلاف نظر
تقی روزبه،
جامعه ما در
دوره پس از
خیزش دیماه 96 و
جنبش دختران
خیابان
انقلاب است،
به این خاطر
است که تحریم ها
باعث نشد که
همچون دوره
"انرژی هسته
ای حق مسلم
مااست" مردم
از اعتراضات
خود بکاهند،
بلکه با دو
شعار اصلی "
سوریه را رها
کن و دروغ میگن
دشمن ما
آمریکا است"
با گسترش
اعتراضات خود
و به شیوه خود
" تحریم ها را
دور بزنند"! به
دلیل این سطح
آگاهی و
هشیاری مردم
است که تحریم
ها چون با
سیاست ضد
مردمی رژیم
گره خورده
اند، به رغم
تاثیر مخربی
که برمعیشت مردم
گذاشته است،
منجر به تعمیق
نارضایتی ها و
گسترش
مبارزات مردم
شده است! یک
نکته جالب در
کامنت تقی
روزبه آن است
که می نویسد
:"رابعا و مهم
تر از آن
تحریم ها هنوز
اثرات خود را
برجامعه
نگذاشته است و
زوداست که
حکمی چنین
قطعی در تجربه
ای که به
سرانجام
نرسیده صادرکنیم."
روزبه هنوز
زود می داند
که ازتاثیر
تحریم ها بر
مبارزات مردم
سخن گفته شود،
اما گویا چند
ماه پیش و به
هنگام اعلام
خروج آمریکا
از برجام،
هنوز زود نبود
که در بیانیه
ای که آن را
امضا کرد، حکم
قطعی بدهند که
تحریم ها باعث
اثرات مخرب بر
گسترش
اعتراضات
خواهد شد!
واما یک نکته،
روزبه می
نویسد: "چه بسا
نیروهائی که
زیراین
فشارناچارشده
اند زبان سکوت
برگزیند و
حالت انفعالی
بگیرند"،
بهتر است ذهن
خوانی نکنیم و
بگذاریم
ابتدا خود تقی
روزبه مصداق
آن را روشن
کند؟
....................................................
فراخوان
عمومی
سرنگونی
آری، به دست
مردم و برای
حاکمیت
مردم، نه
توسط قدرت های
خارجی
http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1091&Id=35&pgn=3