وداع
با فیدل
کاسترو و
نگاهی به
میراث او!
روبن
مارکاریان
فیدل
کاسترو یکی از
سرشناس ترین
انقلابیون معاصر
در سن نود
سالگی چشم از
جهان فروبست و
با مرگ او
میراث بر جای
مانده از
انقلاب کوبا و
کوبای کاسترو
خواه ناخواه
در بوته
ارزیابی قرار
می گیرد.
انقلاب کوبا
که دریک جزیره
کوچک به وقوع
پیوست چنان اهمیت
جهانی یافت و
نمادهای آن
مانند چه
گوارا چنان
جهان شمول
شدند که بررسی
تاریخ معاصر
جهان بدون
انقلاب کوبا و
نگاه به جوانب
گوناگون میراث
آن ممکن نیست.
پیروزی
انقلاب کوبا
علیه
دیکتاتوری
باتیستا
اولین جرقه یک
انقلاب
مسلحانه در
آمریکای
لاتین علیه
اقتدار دولت
آمریکا به
مثابه
ابرقدرت جهان
سرمایه بود که
آمریکای
لاتین را به
طور تمام و
کمال به حیات
خلوت خود مبدل
ساخته بود.
پائین کشیدن
دیکتاتوری
نظامی
باتیستا،
تقسیم اراضی و
اصلاحات اقتصادی
اجتماعی
مترقی و به
ویژه استقلال
دربرابر
ابرقدرت
سرمایه، به
چالش کشیدن
قدرت مطلقه
دولت آمریکا
بود. دولت
آمریکا که نمی
توانست قدعلم
کردن انقلاب کوبا
را بر تابد با
همه امکانات و
توطئه ها شروع
به نابود
ساختن انقلاب
کوبا کرد و
خودپوئی این
روند، انقلاب
کوبا را به
سوی
سوسیالیسم
سوق داد. کوبا
به این ترتیب
به نمادی برای
مقاومت علیه
قدرت امپراطوری
سرمایه مبدل
شد و با به
شکست کشاندن توطئه
های سازمان
سیا برای
سرنگونی رژیم
انقلابی،
اعتماد به نفس
انقلاب و
اشتهار جهانی
آن را به شکل
بی سابقه ای
گسترش داد.
کوبای
انقلابی برای
مقابله با
فشارهای دولت
آمریکا و
متحدان آن به
اتحاد شوروی
نزدیک شد و
بحران موشکی
جهان را تا
آستانه جنگ
جهانی سوم سوق
داد.
پس
از پایان
بحران موشکی،
کوبای کوچک و
انقلابی به
مرکز همبستگی
انترناسیونالیستی
در همکاری
تنگاتنگ با
جنبش های
انقلابی در آفریقا
و آمریکای
لاتین مبدل
شد. حضور چه
گوارا و یارانش
در کنگو در
آفریقا و سپس
در بولیوی و
پس از شهادت
او یاری
رساندن کوبا
به مبارزات
رهائی بخش در
آفریقا،
آمریکای
لاتین و سایر
نقاط، کوبا را
به نماد
مقاومت
آمریکای
لاتین و
همبستگی انقلابی
و الهام بخش
جنبش های
انقلابی
بسیاری در
سرتاسر جهان
مبدل ساخت.
اما
الگوئی که
کاسترو و
همفکران او با
ایجاد حزب
کمونیست کوبا
برقرار
ساختند
الگوئی مشابه حزب-
دولت های قرن
بیستم و از
جمله اتحاد
شوروی بود. در
متن جنگ سرد،
تحریم های بی
رحمانه و بی
سابقه دولت
آمریکا علیه
کوبا، تلاش
های دائمی سیا
و همه حکومت
های آمریکا
برای سرنگونی
رژیم کوبا،
این کشور را
هر چه بیشتر
به اتکاء به
اتحاد شوروی
سوق داد.
دولت
کوبا علیرغم
طولانی ترین و
سنگین ترین محاصره
اقتصادی
تاریخ
معاصرتوسط دولت آمریکا
توانست
اصلاحات
اقتصادی
اجتماعی بسیار
مترقی و
فراگیر در
کوبا را
سازمان دهد.
نظام آموزشی
رایگان در همه
سطوح برای
ایجاد فرصت
های برابر
برای همه
شهروندان،
نظام بهداشت و
درمان عمومی،
نهادینه کردن
ورزش به طور
پایه برای همه
شهروندان،
گسترش بی
سابقه فرهنگ و
هنر ... علیرغم
همه مشکلات
ناشی از
محاصره، دست
آوردهائی است
که حتی مخالفان
هار و دو آتشه
کوبا نیز ناچار
به اعتراف به
آن هستند.
فروپاشی
اتحاد شوروی و
بلوک شرق و از
بین رفتن
روابط
اقتصادی کوبا با
بلوک شرق و
نیز کمک های
اتحاد شوروی
کوبا را در
برابر یک آزمون
بزرگ دیگر
قرار داده و
فشار همه
جانبه ای را به
اقتصاد کوبا و
عموم مردم
وارد ساخت.
با
انتخاب هوگو
چاوز به ریاست
جمهوری
ونزوئلا،
کشوری که
دارای یکی از
بزرگترین
ذخائر نفتی جهان
است و شروع
موج چرخش به
چپ در آمریکای
لاتین، فضای
جدیدی برای
تخفیف فشارها
به اقتصاد کوبا
و خروج کوبا
از انزوای
سیاسی
بازگشود. کوبا
توانست از
طریق اعزام
نیروی متخصص
خود به ویژه
در عرصه بهداشت
و درمان و
متقابلاً
مبادلات
تجاری با کشورهای
مترقی
آمریکای
لاتین حلقه
محاصره نفس
گیرو نیز
انزوای سیاسی
پس از سقوط
بلوک شرق را
در هم شکنند.
رهبران
موج چپ
آمریکای
لاتین ضمن
احترام به دست
آوردهای
انقلاب کوبا و
ارادت ویژه به
رهبران آن که
توانسته
بودند به نماد
تسلیم
ناپذیری
دربرابرفشارهای
دولت آمریکا و
نیز کانون
همبستگی و
حمایت از جنبش
های مترقی و
برابری خواه
مبدل شوند،
راه خود را از
الگوی
سوسیالیسم
کوبا جدا
ساخته و گام
برداشتن به
سوی اصلاحات
مترقی
واجتماعی را
برخلاف الگوی
کوبا و حزب-
دولت های قرن
بیستم با حفظ
و گسترش آزادی
های سیاسی و
دمکراسی توام
ساختند.
اولین
بار انقلاب
نیگاراگوئه
در آمریکای لاتین
در برابر این
آزمون قرار
گرفت. پس از
انقلاب نیکاراگوئه،
ساندنیست ها
در محاصره همه
جانبه و شدید
دولت آمریکا و
جنگ داخلی به
راه انداخته شده
توسط مزدوران
کنترا قرار
گرفتند. محاصره،
فشار شدید
اقتصادی و جنگ
داخلی موجب رویگردانی
دهقانان و
اقشار متوسط
شهری به تنگ
آمده از عواقب
محاصره و جنگ
داخلی
پرهزینه تحمیل
شده توسط دولت
آمریکا، از
ساندینست ها
شد. در انتخابات
1990 ائتلاف
لیبرال به
رهبری خانم
چامورو در
انتخابات
پیروز شد. ساندینست
ها با تائید
رای مردم از
حاکمیت کنار
رفته و به
عنوان یک حزب
اپوزیسیون به
فعالیت
پرداخته و در
بستر خیزش موج
چپ آمریکای
لاتین در سال 2006
ابتدا با
اکثریت ضعیف
پیروز شده و
سپس در دو دوره
انتخابات با
اکثریت
بسیارقوی
دوباره به قدرت سیاسی
بازگشتند. اگر
چه امروز بحرانی
که موج چپ
آمریکای
لاتین از سر
می گذراند
هنوز نیاز به
توجه به برخی
جوانب مثبت
انقلاب کوبا
نظیر اجتماعی
کردن مواضع
کلیدی اقتصاد
برای مقابله
با کارشکنی
های
الیگارشی
داخلی و
سرمایه بین
المللی دارد
که با بحران
سازی های ناشی
از تسلط به
شریان های
اصلی اقتصاد
ادامه
اصلاحات
مترقی را با
بن بست مواجه
ساخته اند.
تردیدی
نیست همان
گونه که در
بالا گفته شد
کوبای کوچک در
150 کیلومتری
مرکز امپراطوری
جهانی سرمایه
با آزمون های
بسیار سخت و حیاتی
مانند
بزرگترین و
بیرحمانه
ترین محاصره
اقتصادی
تاریخ
معاصرجهان،
حمله مزدوران
به خلیج خوک
ها برای
سرنگونی
قهرآمیز
حکومت، ششصد
سوءقصد برای
کشتن فیدل و
سایر رهبران
انقلاب و همه
اشکال فشارها
و توطئه ها
برای تغییر
رژیم
مواجه بوده و
نه فقط همه
این فشارها را
از سرگذرانده،
بلکه با حفظ
تعهد
انترناسیونالیستی،
یک نظام
اقتصادی
اجتماعی
مترقی و مردمی
در عرصه های
بهداشت و
درمان ،
آموزش، خدمات
اجتماعی و...
ایجاد کرده
است که
در مقایسه با
استانداردهای
جهانی قابل
ستایش است و مسلماً
بدون در دست
گرفتن مواضع
کلیدی اقتصاد
و خلع طبقه
سرمایه دار
عملی ساختن آن
ها ممکن نبود.
اما نه شرایط
سخت محاصره و
فشارها و نه
خدمات و دست
آوردهای
اجتماعی هیچ
کدام نمی
تواند توجیهی
برای دفاع از
نظام حزب- دولت
حاکم در کوبا
باشد. نظامی
که درآن به
نام سوسیالیسم
آزادی های
سیاسی و
دمکراسی
الغاء و حاکمیت
حزب، کمیته
مرکزی، دفتر
سیاسی و چند
رهبرجایگزین
حاکمیت مردم
می شود.
سوسیالیسم مارکسی
تعمیق
دمکراسی و
حاکمیت
اکثریت توسط
خود اکثریت
است نه
حاکمیتی به
نام، به نیابت
و به جای
اکثریت! دو یا
چند نوع
سوسیالیسم(
سوسیالیسم
حزب-دولت، سوسیالیسم
بوروکراتیک،
سوسیالیسم
دمکراتیک و ...)
وجود ندارد.
سوسیالیسم
تعمیق
دمکراسی، حاکمیت
اکثریت توسط
اکثریت،
گسترش
دمکراسی از
عرصه سیاسی به
عرصه های
اقتصادی و
اجتماعی است و
یا سوسیالیسم
نیست.
در
بررسی میراث
کاسترو و یا
انقلاب کوبا
باید در
کنارهمه دست
آوردهای مثبت
انقلاب برای
مردم
کوبا و
همبستگی
انترناسیونالیستی
ستایش
برانگیز آن،
محدودیت
الگوی حزب-
دولت کوبا را
نیز در بوته نقد
قرار داد.
وداع با فیدل،
وداع با یکی
از مطرح ترین
شخصیت های
سیاسی قرن
بیستم
نظیرمائو و
هوشی مین است
که نقش برجسته
آن ها بر
حوادث و
تحولات مهم
دنیای
معاصرسایه
افکنده است.
تجدیدآرایش
چپ و جنبش
سوسیالیستی
بی تردید همه
دست آوردهای
مثبت انقلاب
کوبا و
شورشگری
نمادهای
فراموش نشدنی
آن مانند چه و
فیدل را برای
صیقل دادن به
پرچم پیکار
برای
سوسیالیسم با
خود و همراه
خود خواهد داشت.