تحریم
ها، یارانه ها و
خطر فلاکت
بهروز
نظری
شتاب حوادث
در ایران سال ۱۳۹۱ را به
سال سرنوشت
سازی در تاریخ
کشورمان تبدیل
کرده است.
روند تحولات و
بویژه
فروپاشی
اقتصاد و سقوط
بی سابقه سطح
زندگی مردم
ایران آنچنان
است که نه
تنها ارزیابیها
از شرایط
کشور، که حتی
نام سال نیز
مدام مورد
تجدید نظر
قرار میگیرد.
ولی فقیه سال
جاری را سال
حمایت از
تولید ملی
اعلام کرده
بود. چندی پیش
این نام به
اقتصاد مقاومتی
تغییر پیدا
کرد. اما چنین
بنظر میرسد
که اقتصاد
مقاومتی قرار
است که بزودی
به اقتصاد
کوپنی تبدیل
شود. نوسانات
ارز و فروپاشی
اقتصاد ایران
در عین حال
آینه تمام قدی
هستند که
نوسانات
سیاسی درون
رژیم و فروپاشی
و پوکی نظام
را منعکس
میکنند. حتی
ولی فقیه نیز
قادر نیست که
ابعاد و دامنه
بحران کنونی
را زیر عبای
ولایت
بپوشاند.
ایران در لبه
پرتگاه قرار
گرفته، تعادل
رژیم بهم خورده،
و هر گام و هر
واکنش، نظام
اسلامی را تلو
تلو خوران از
یک بن بست به بن
بست دیگری
میکشاند.
هشدار برخی
از مقامات
رژیم در باره
خطر قحطی تازهترین
نمونه ای است
که سراسیمگی
در دستگاه
حاکمه را نشان
میدهد.
اخیرا اسدالله
عسگراولادی در
مصاحبه ای با
روزنامه "شما"،
وابسته به حزب
موتلفه، ضمن
اعتراف به
کاهش هفتاد
درصدی درآمدهای
نفتی ایران،
تاکید کرد که
دو عامل اصلی
بحران کنونی
تحریمهای
اقتصادی و سؤ
مدیریت هستند.
او گفت که در
صورت ادامه
این شرایط باید
به سمت جیره
بندی حرکت
کرد. همین
هشدار
بلافاصله از
سوی احمد توکلی،
عضو کمیسیون
برنامه و
بودجه مجلس،
تکرار شد. او
در مصاحبه ای
با خبرگزاری
مهر در روز
یکشنبه ۳۰
مهر ماه اعلام
کرد که " با
مشکلاتی که
دولت در بازار
ارز بوجود
آورده است
تمام زحماتی
که برای
هدفمندی
یارانه ها
کشیده شده بر
باد رفته است.
زمانی که ارزش
ارز دو برابر
شده و ارزش
پول به کمتر
از نصف کاهش
یافته باید
دولت تامین
کالاهای
اساسی مورد
نیاز مردم را
تضمین کند و
این امر نیز
راهی جز ارائه
کالاهای
اساسی مثل
برنج، گوشت و
شیر، روغن به
صورت کوپنی
ندارد." او در
همین مصاحبه
همچنین با
صراحت تاکید
کرده که " تنها
راه برای حفظ
انقلاب و نظام
و تامین امنیت
غذایی مردم
این است که
اقلام اساسی
مورد نیاز
مردم به شکل
کوپنی تامین
شود. ". پیشتر و
در روز شنبه ۲۹ مهر ماه،
مهدی خاموشی،
رئیس سازمان
تبلیغات اسلامی،
ضمن اعتراف به
وخامت شرایط
خواسته بود که
دولت با دادن
کوپن برنج و
روغن "به داد
مردم" برسد.
نرخ تورم
بنا به
گزارشاتی به
بالای پنجاه
درصد رسیده،
کمبود اقلام و
کالاهای
اساسی بشدت
محسوس است، و
قیمت اجناس و
هزینهها از
کنترل خارج
شده اند. در
چنین فضایی
است که گمانه
زنی بر سر
کوپنی شدن
برخی از کالاها
از یک زمزمه
فراتر رفته
است. روزنامه
اعتماد در
یاداشتی تحت
عنوان "صدای پای
کوپن میآید"،
با یادآوری
اینکه تنها دی
ماه سال گذشته
بود که
ماموریت نهاد
توزیع کننده
کوپن، یعنی
ستاد بسیج
اقتصادی،
پایان یافته
بود، نوشته است
که طرح راه
اندازی مجدد
کوپنها پیش
از این و در
مرداد ماه سال
جاری در مجلس
به بحث گذشته
شده بود. بنا
به این گزارش "
در مرداد ماه
امسال
كميسيون
اقتصادي از طرح
۹ مادهيي
سخن گفته بود
كه نشان ميداد
مطالعاتي
براي كوپني
كردن برخي
اقلام در سازمان
بسيج اقتصادي
درحال انجام
است كه در صورت
تصويب نهايي
منجر به سهميهبندي
كالاهاي
مصرفي و عرضه
آنها از طريق
كارت
الكترونيك ميشود.
"
طرح بازگشت
کوپن به
اقتصاد کشور
از چندین جهت قابل
تأمل است:
اولاً، نفس
اعلام چنین
احتمالی نشان
میدهد که
اقتصاد ایران
که در دست
مجتمع نظامی-
صنعتی حاکم است
به معنای
واقعی کلمه و
بار دیگر به
یک اقتصاد
جنگی تبدیل
میشود.
ثانیاً،
اعلام چنین
احتمالی درست
در آستانه
دومین سالگرد
اجرای قانون
"هدفمند "
کردن یارانهها
صورت میگیرد،
سیاستی که با
چراغ خاموش و
در فضای شدید
امنیتی به
حرکت درآمد و
در مدت کوتاهی
اقتصاد بیمار
ایران را زمینگیر
کرد. آنچه که
قابل توجه است
این است که
اهمیت بازگشت
کوپن به
اقتصاد ایران
تا بحال از
سوی کسانی
مطرح شده که
از طرفداران هار
حذف یارانهها
و از مخالفان
سرسخت هرگونه
مداخله دولت
در اقتصاد
کشور بوده و هستند.
سخنگویان
همین جناح و
رسانههای
وابسته به
آنان هستند که
بلندتر از هر
جریانی
اقتصاد کوپنی
را برای حفظ نظام تجویز
میکنند. اگر
بخاطر
بیاوریم که
همین جریان
حتی در زمان
جنگ ایران و
عراق از
مخالفان توزیع
کوپن بودند،
میتوان
دریافت که
اهمیت هشدار
توکلی درباره
اینکه تنها
راه حفظ نظام
کوپنی کردن
اقتصاد ایران
است، دقیقاً
چه چیزی را
برملا میکند.
ثالثاً،
شرایط
اقتصادی و
سیاسی کنونی
ایران با دوران
جنگ ایران و
عراق قابل
مقایسه نیست.
بیش از دو دهه
از حاکمیت
مذهبی
آمیخته با
نئولیبرالیسم،
مصیبتهای هر
چه بیشتری را
برای مردم
ایران به
ارمغان آورده
است. باید
منتظر ماند و
دید که نسخه
اقتصادی جدید
دستگاه حاکمه
برای اقتصاد و
نظام رو به
قبله دقیقاً
چیست. اما
روشن است که
اعلام احتمال
بازگشت کوپنها
آشکارترین
اعتراف به
وجود بحران
عمیقی است که تا
چندی پیش
کتمان میشد.
در همین
حال حتی یک
نگاه گذرا به
سخنان مقامات
جمهوری
اسلامی نشان
میدهد که اعتراف به
تاثیر فلج کننده
تحریم های
اقتصادی نیز
دیگر تابو
تلقی نمیشود.
تحریمها که
چندی پیش بی
اهمیت و یا
حتی نعمتی خدا
داده اعلام
میشدند،
اکنون بعنوان
عامل اصلی
بحران
اقتصادی
کنونی معّرفی
میشوند.
توکلی، عسگر
اولادی،
رضائی و دیگر
مقامات رژیم
منشأ اصلی
بحران ارزی،
کمبود اقلام
اساسی و
فروپاشی
اقتصاد ایران
را تحریمها اعلام
کرده اند. حتی
اخیرا خامنه ای
نیز تحریمها
را غیر انسانی
خواند. اعتراف به
تاثیر تحریمها
و سؤ مدیریت
در نظام
اسلامی و واقف
بودن جمهوری
اسلامی به
احتمال شورشهای
نان در ایران،
اما، به
افزایش
تهدید، سانسور،
سرکوب و اعدام
در ایران منجر
شده است.
مخاطبان
مانور سه روزه
سپاه و بسیج
در تهران نه
اتحادیه
اروپا، ایالات
متحده،
اسراییل و
دولتهای
خارجی، که
کارگران و
زحمتکشان
ایران بودند.
تحریمهای
اقتصادی، دست
در دست سیاستهای
جمهوری
اسلامی، کارد
را به استخوان
مردم ایران
رسانده اند. و
پاسخ رژیم به
این بحران
ناشی از
سلاخی اقتصاد
ایران تیزتر
کردن ساطور
سرکوب است.
تا آنجا که
به نقش تحریمها
در تحمیل فقر
و فلاکت هر چه
بیشتر به مردم
ایران باز
میگردد، لازم
است که بار
دیگر به نکاتی
که بارها
مخالفان
تحریمها به
آن اشاره کرده
اند تاکید
کنیم. اول ـ دیگر
برای کسی جای
تردیدی باقی
نمانده که
تحریمهای
"هوشمند"
فریبکاری محض
است. هزینه
این تحریمها
را مردم ایران
با گوشت، پوست
و استخوان خود
پرداخته و
میپردازند.
این تحریمها
در مدت کوتاهی
مصیبتی را به
مردم ایران
تحمیل کرده
اند که اگر بی
سابقه نباشد،
بسیار کم
سابقه است.
دوم ـ تحریمها
به جای رها
کردن مردم
ایران آنان را
بیش از پیش به
نظام حاکم
وابسته کرده و
میکنند. طرح بازگشت
کوپن ها، به
هر بهانه ای
که باشد،
اکثریت جمعیت
مردم ایران را
به گرسنگانی
تبدیل میکند
که به جای
برخورداری از یک
زندگی با
کرامت باید
برای تامین
حتی سادهترین
نیازهای خود
در مقابل
فروشگاهها و
مراکز توزیع
غذا با کاسه و
کارتهای
الکترونیک
خود صف بکشند.
سوم ـ این
تحریمها به
تضعیف قدرت
مقابله مردم و
افزایش سرکوب و
کشتار منجر
شده و خواهند
شد.
چهارم ـ در
شعبده بازی
جادوگران مرگ
و نکبت، آنچه
که معمولا
نادیده گرفته
میشود اثرات
عمیقتر این
تحریمها بر
آینده ایران و
ایرانیان است.
در کنار فروپاشی
زیر ساختارهای
حیاتی کشور،
آنچه که دستکم
در معرض دید
همگان قرار
گرفته خارج
شدن ۳۰ درصد از
کودکان ایران
از چرخه تحصیل
است. چنین
روندی نشان
میدهد که
"تحریم آموزش"
جز لاینفک
تحریمهای
"هوشمندی"
است که دولتهای
امپریالیستی
تحمیل کرده و
مردم فروشان جنگ
طلب از آن
حمایت کرده
اند.
در سال ۱۹۹۶
میلادی و
بدنبال
انتشار مقاله ای
در مجله علمی
«لانست» که در
آن به نقش
تحریمها در
مرگ ۵۶۷ هزار کودک
عراقی اشاره
شده بود،
خبرنگار شبکه
سی - بی - اس
در آمریکا در
مصاحبه ای با
مدلین
البرایت،
وزیر امور
خارجه وقت ایالات
متحده، از او
پرسید: «ما
شنیده ایم که
نیم میلیون
کودک عراقی
مرده اند. این
تعداد بیشتر
از کودکانی
است که در
هیروشیما کشته
شدند. آیا چنین
هزینه ای میارزد؟»
البرایت در
پاسخ گفت: «من فکر
میکنم که این
انتخاب سختی
است، ولی در
باره چنین
هزینه ای، ما
فکر میکنیم
که ارزش دارد.» برای
دولتهای
امپریالیست
ارزش مردم
ایران نیز بیش
از این نیست.
کسانی که
سخنان
البرایت را در
مورد ایران
تکرار میکنند
و ادعا میکنند
که مصیبت و
مرگ خاموشی که
به مردم ایران
تحمیل میشود
ارزش دارد،
نشان داده اند
که
ارزشهای
آنها چقدر با
ارزشهای
انسانی فاصله
داشته و دشمنی
میورزد.
۳۰ مهر
ماه ۱۳۹۱ / ۲۱ اکتبر
۲۰۱۲