آموزش
عمومی در محاق
جعفر
ابراهیمی
در
آستانه معرفی
کابینه حسن
روحانی،
محمدعلی نجفی
به عنوان
مطرحترین
کاندیدای پست
وزارت آموزش و
پرورش در صدر
گمانه زنیها
قرار دارد، از
سویی او مسئول
کمیتهای است
به نام فرهنگیان،
که وظیفه دارد
وزیر مناسب را
به حسن روحانی
معرفی
نماید تا در
کابینه دولت
موسوم به تدبیر
و امید سکان
آموزش و پرورش
را در دست
گیرد. پس با
این حساب
گزینه نهایی
برای این پست
یا نجفی است و
یا اینکه
کمیته تحت
مسئولیت او وزیر
مناسب را به
حسن روحانی
معرفی خواهد
نمود، از همین
حالا نقش
درخور او در
سیاستها و
برنامههای
آتی این
وزارتخانه
مشخص و روشن است.
در صورتی که
اتفاق خاصی رخ
ندهد و وزیر
آموزش و پرورش
از این طریق
معرفی و به در
نهایت به وزارتخانه
راه یابد، به
نظر میرسد
ضمن تداوم روند
خصوصیسازی
آموزش عمومی،
برنامهها و
استراتژی های
آتی این
وزارتخانه بر
مبنای تفکر
کارگزارانی و
با جهتگیری
طبقاتی و در
راستای گشودن
درهای عرصه
آموزش به روی
صاحبان
سرمایه
طرحریزی و به
اجرا در خواهد
آمد.
فرضیه
فوق یعنی
گسترش هجمه
سرمایهداری
به عرصه آموزش
عمومی و
کالایی شدن
آموزش در
ایران مبتنی
بر عقاید و
عملکرد نجفی و
همفکرانش به
مقوله آموزش
در ایران است.
محمد علی نجفی
فردای انقلاب
57 از آمریکا به
ایران آمد،
مدتی که مشاور
چمران بود
زمینه ها برای
قبضه قدرت توسط
همفکرانش
فراهم شد تا
او در سال 60
وزیر فرهنگ و
آموزش عالی
شود. بعد از
انقلاب
فرهنگی اولین
کنکور سراسری
در زمان وزارت
وی برگزار شد.
این آزمون در
آن زمان از
چند جنبه از
اهیت ویژهای
برخوردار بود.
در دوره
تعطیلی دانشگاه
ها دانشجویان
و اساتید
مخالف پاکسازی
و اخراج شده
بودند و این
آزمون با
اعمال گزینش
سراسری
میتوانست در
تثبیت
ایدئولوژی حاکم
در عرصه آموزش
موثر باشد و
این همه در
دوره مدیریت
نجفی و
همفکرانش در
وزارت آموزش عالی
رخ داد. نجفی
با این پیشینه
مدیریتی هنگام
ورودش به
وزارت آموزش و
پرورش در سال 68
مدیر با
تجربهای در
زمینه تصفیه و
پاکسازی
محسوب میشد.
اما در دهه
هفتاد، با
سیطره راست بر
عرصه حاکمیت
ایران، دیگر
واژه هایی چون
تصفیه و
پاکسازی به
لحاظ فاصله
گرفتن از شرایط
جنگی کارایی
لازم را
نداشتند. لذا
آنها سیاستهای
جدیدی در پیش
گرفتند و
اینبار اخراج
مخالفان در
دوره موسوم به
سازندگی و در
سایه توصیههای
صندوق بیناللملی
پول و ذیل
زعامت اکبر
هاشمی در قالب
سیاست تعدیل
ادامه یافت.
در این دوره
اقدامات نجفی
و همفکرانش در
آموزش و پرورش
در سایه
برنامههای
توسعهای در
نظام آموزشی
توجیه و
تئوریزه می شد.
نجفی
برای پیشبرد
برنامههایش
که بعدها در
قالب صدور
مجوز برای
مدارس غیر
انتفاعی
جهتگیری
طبقاتیاش
آشکار گردید
با سازماندهی
و بازتعریف وظایف
مربیان
پرورشی به
بخشی از
منتقدان خود اطمینان
داد که تا
مادامی که بخش
خصوصی بتواند در
آموزش و پرورش
رشد کند با
ساختار
ایدئولوژیک
آموزش و پرورش
مشکلی ندارد
لذا مربیان
پرورشی را به
سطح مشاوران
تحصیلی و
تربیتی ارتقا داد
تا نقش بیبدیل
آنان در جهتدهی
به آینده دانش
آموزان را
تثبیت نماید،
کاری غیرکارشناسی
که تبعاتش تا
کنون دامن
مدارس ایران را
گرفته است.
مربیان
پرورشی عملا
در دوره وی با
شعار تلفیق
معاونت
پرورشی و
آموزشی دست بالا
را در مدارس و
ادارات
گرفتند تا
جایی که نقش
کنترل کننده
معلمان و دانش
آموزان را درمدارس
به عهده
داشتند. وی
نیز از همین
ابزار برای
کنترل و تعدیل
آموزش و پرورش
در بدنه سود می
برد.
اما
مهمترین
اقدام وی در
دوره طولانی
وزارتش در
آموزش و پرورش
اقدامش برای
تاسیس مدارس
خصوصی تحت عنوان
مدارس
غیرانتفاعی
است. مدارسی
که میخش در
دوره وی به
زمین خورد و
در دورههای
بعدی تعمیق
پیدا کرد.
فضای انقلابی
سالهای اولیه
انقلاب 57 که
ملهم از شعارهای
برابری
طلبانه
نیروهای چپ و
انقلابی بود با
حذف آنان و
یکدست شدن
حاکمیت
روحانیت در
ایران هرگز
فروکش نکرد و
به بخشی از
مطالبات عمومی
تبدیل گردید
لذا درحاکمیت
روحانیون
موسوم به خط
امام
نمیتوانستند
شعاری به غیر از
حمایت از
مستضعفان طرح
نمایند. پس
آموزش و پرورش
به عنوان تجلی
این شعارها
عرصهای مناسب
برای تبلیغ و
تعمیق
ایدئولوژی
حاکم بود. با وجود
وزیری منتسب
به موتلفه بین
سالهای 60 تا 64
در آموزش و
پرورش ، جریان
بازاری حاکمیت
نیز با اولویت
به تعمیق
ایدئولوژیک
نه میخواست و
نه میتوانست
در راستای
خصوصیسازی
آموزش عمل
نماید، شرایط
جنگ هم به این
موضوع دامن
میزد تا
آموزش و پرورش
به صورت سمبلیک،
رایگان و در
خدمت طبقات
فرودست تبلیغ
گردد. لذا
پایان جنگ از
یکسو و برآمدن
دولت هاشمی و
حذف بخشی از
حاکمیت که
دوست داشت خود
را چپ بنامد
زمینههای
جدیدی برای
ورود صاحبان
سرمایه به
عرصه آموزش
فراهم نمود.
این فضای جدید
همزمان با
حضور محمد علی
نجفی در وزارت
آموزش و پرورش
و از طریق
مجوز تاسیس
مدارس غیر
انتفاعی کلید
خورد. از این
رو نجفی را میتوان
هم شروع کننده
و هم
کاتالیزور
خصوصی سازی
آموزش عمومی و
رایگان بعد از
انقلاب در
ایران دانست،
بعدها
سیاستهای
خصوصی سازی
نجفی در آموزش
و پرورش چنان
رونق گرفت که
به گفته خودش
بسیاری از
منتقدانش به
او نزدیک شدند
و مدافعان
دیروز
مستضعفین به
سمت گرفتن
جواز تاسیس
مدارس
غیرانتفاعی
هجوم بردند تا
مسیر خصوصیسازی
هموارتر گردد.
نجفی
از منتقدان
جدی اصل 30
قانون اساسی[1]
است تا جایی
که برای حل
مشکلات
فرهنگیان نیز
چاره را در
باز تعریف و
تفسیر اصل 30
قانون اساسی
می داند تا
ضمن حذف دولت
از عرصه آموزش
عمومی با خصوصیسازی
آموزش منابع
جدیدی برای
مسایل معیشتی
معلمان پیدا
نماید.[2] او هر
چه در توان
داشت در مسیر
خصوصیسازی
آموزش در زمان
وزارتش بکار
برد و حال با تجدید
قوا و در سایه
ناکارآمدی
دولت احمدی نژاد
در عرصه آموزش
با سیاست های
لیبرالی
جدیدی پا به
عرصه آموزش
خواهد گذاشت.
جالب این که
در جلسه مشترک
وی با
نمایندگان تشکلهای
فرهنگیان[3]
کسی به موضوع
خصوصیسازی آموزش
در دوره وی
اشاره نکرده
است.کسانی که
به نمایندگی
از معلمان در
این جلسه شرکت
کردهاند،
مستقل از اینکه
تا چه حد از
موضع
نمایندگی
برخوردارند،
باید توجه
داشته باشند که
رفع معضلات
آموزش و پرورش
را نمیتوان
تنها در بعد
معیشت معلمان
و رفع
محدودیتهای
تشکلها و
فعالان صنفی
موجود جستجو
نمود. بدون
لحاظ نمودن
مطالبات و
خواستههای
طبقات فرودست
جامعه ایران
در عرصه
آموزش، با
تاکید بر
آموزش برابر،
شعار تغییر در
آموزش ذهنی و
انحرافی است.
ذهنی از این
جهت که
عینیترین و
مبرمترین
نیازهای
جامعه را
نادیده
میگیرد و
انحرافی از
منظر جهتگیری
طبقاتیاش،
چرا که
سرمایهداری
با کالایی
کردن آموزش می
کوشد
باقیمانده
عرصه آموزش
عمومی را نیز
ببلعد.
در
هرصورت بر
مبنای فرضیه
فوق احتمالا
در کابینه حسن
روحانی و تحت
مدیریت امثال
نجفی، خصوصی
سازی آموزش در
ایران شتاب
بیشتری خواهد
گرفت و به نظر
می رسد باقی
مانده عرصه
آموزش رایگان
در هجمه پیش
رو در محاق
کامل فرو رود.
با وجود این باید
منتظر بود و
دید منتقدان
خصوصیسازی
آموزش در
ایران برای
حفظ حریم
آموزش از دستاندازی
صاحبان
سرمایه چه
ابتکار و
راهکاری در
عرصه عمومی
ارائه خواهند
کرد. با این
رویکرد ضرورت
تشکل یابی
معلمان به یک
ضرورت غیر
قابل اجتناب
تبدیل
میگردد.
تشکلهای
مستقلی که بتوانند
از منافع دانش
آموزان و
معلمان در
برابر هر نوع
زیاده خواهی
دفاع نمایند.
کوشندگان این
عرصه باید این
مهم را مد نظر
داشته باشند
که مساله
معلمان مستقل
از جامعه ایران
نیست و
دستیابی به
حداقل
خواستههای یک
زندگی
آبرومندانه
در پیوند با
مطالبات سایر
اصناف،
گروهها و
طبقات
اجتماعی
مانند
دانشجویان،
زنان و
کارگران و ...
محقق خواهد شد.
[1] - اصل
30 قانون اساسی
می گویـد:
دولت موظف است
وسایل آموزش و
پروش رایگان
را برای همه
ملت تا پایان
دوره متوسطه
فراهم سازد و
وسایل
تحصیلات عالی
را تا سرحد
خودکفایی
کشور به طور
رایگان
گسترش دهد.
[2]- نجفی
ایده های خود
در مورد تامین
منابع را در مصاحبه
اش با روزنامه
شرق در تاریخ 5
آذر 85 اینچنین
بیان می کند:
« ... بنابراين
دولت بايد
بخشى از
مسئوليت هاى
خود كه در
واقع تصدى هاى
اقتصادى و
اجرايى است را
كم كند
بنابراين من
معتقدم كسى كه
مى خواهد براى
آموزش و پرورش
از نظر منابع
فكر كند بايد
مدافع كوچك
شدن دولت باشد،
مدافع آزاد
سازى اقتصاد
باشد و من اين
را بارها در
آموزش و پرورش
در بين
همكاران خودم مطرح
مى كردم كه
شما اگر مى
خواهيد دولتى
داشته باشيد
كه بتواند به
آموزش و پرورش
منابع لازم را
بدهد بايد اين
دولت از جاهاى
ديگرى آزاد شود
و اينكه شما
از دولتى شدن
همه چيز دفاع
مى كنيد و فكر
مى كنيد كه
تفكر چپ داريد
اين در تناقص
با آن چيزى
است كه بعداً
از دولت توقع
داريد.
بنابراين
دولت بايد
تصدى هاى اقتصادى
و اجتماعى را
تا آن جايى كه
مى تواند كمتر
كند و سراغ
حاكميت برود.
دولت بايد
كوچك شود به
طورى كه منابع
دولتى و ملى
بتواند به
ميزان بيشترى
صرف آموزش شود ...».
[3] http://farhangiannews.ir/view-9031.html
کانون
مدافعان حقوق
کارگر ـ ۱۲ مرداد
۱۳۹۲ ه.ش.
http://kanoonmodafean1.blogspot.de/2013/08/blog-post_3.html#more