Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ برابر با  ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۴  برابر با ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵
رفیق مان، شاهرخ را چرا کشتند؟

رفیق مان، شاهرخ را چرا کشتند؟

 

کاشفان چشمه

 

کاشفان فروتن شوکران

 

جويندگان شادی

 

در مجری آتشفشان ها

 

شعبده بازان لبخند

 

در شبکلاه درد

 

با جا پائی ژرف تر از شادی

 

در گذرگاه پرندگان.

 

در برابر تندر می ايستند

 

خانه را روشن می کنند،

 

و می ميرند.

 

(احمد شاملو)

ارژنگ بامشاد

 

خبر کوتاه بود. رفیق مان شاهرخ زمانی را هم کشتند. او را هم مثل ده ها زندانی دیگر که به بهانه های گوناگون کشته اند، کشتند. از سعیدی سیرجانی گرفته تا خیل عظیمی از شهدای آزادی عقیده و بیان؛ زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی، اکبر محمدی، ابراهیم لطف اللهی، امید رضا صیافی، امیر جوادی فر، محمد کامرانی، علیرضا داوودی، حسن ناهید، هدی صابر،  محسن دکمه چی، افشین اسانلو   و بسیارانی دیگر را. او خود در یکی از پیام های بیشمارش قصد امنیت چی ها برای کشتنش را  نوشته و از دوستانش در خواست کرده بود در صورت مرگش به اشتراک گذاشته شود:" در پایان قابل تذکر میباشد که در اداره اطلاعات بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم تهدید به مرگ شده ام از جمله مسمومیت٬ قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی٬ جانی و خطرناک به درگیری با من، قرار دادن افراد اطلاعاتی در پوشش زندانی در کنار من که مرا تشویق به فرار می کردند تا حین فرار با تیر کشته شوم که با شناسایی و افشای این افراد از آنها دور شده ام. مامورین مردمی و خوب زندان چندین بار در زندان در این مورد به من تذکر داده اند که با توجه به نمونه مهندس امانی، مبارزی که توسط مامورین از طریق فرار ساختگی از بین برده شد، مواظب خودم باشم. در مورد هرگونه عواقب از این قبیل، من به همه هشدار می دهم. مرگ من در زندان بهر دلیل متوجه مسئولین می باشد." با توجه به این نوشته  جای تردیدی باقی نمی ماند که برای قتل او نقشه کشیده بودند و به خودش هم اعلام کرده بودند. اما چرا؟

 

سیاست سرکوبگرانه جمهوری اسلامی از همان آغاز، تلاش برای به شکستن انقلاب مردم و در هم شکستن مقاومت توده ای و سازمانیافته و بالاخره  بی سر کردن جنبش بود. کادرکشی؛ از بین بردن رهبران عملی و طبیعی و بی سر کردن سازمان های سیاسی و توده ای، یکی از اصلی ترین سیاست های جنایتکارانه جمهوری اسلامی بوده و هست. کشتار رهبران و کادرهای سازمان های سیاسی سراسری و ملی در تمامی دهۀ شصت؛ قتل عام چندین هزار زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷؛ قتل های رذیلانه زنجیره ای که  داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، پیروز دوانی، دکتر کاظم سامی، ابراهیم زالزاده، حمید حاجی زاده، مجید شریف و ۴۵ فعال سیاسی و فرهنگی دیگر به کام مرگ کشاند؛ و ترورهای جنایت کارانه در خارج از کشور که به قتل شاپور بختیار، عبدالرحمن قاسملو، سعید شرفکندی، غلام کشاورز، فریدون فرخزاد و نزدیک به ۲۰۰ نفر دیگر از کادرهای سازمانی های سیاسی گوناگون و رهبران احزاب و گروه ها منجر شد، در چهارچوب این سیاست دنبال شده است. آنها برای توجیه مزدورانشان در اجرای  این اقدامات جنایتکارانه  عمومآ به این آیه متوسل می شوند که :

(انَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ).

[سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين خواری آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. « سوره مائده آیه ۳۳»]

 

اجرای این سیاست ددمنشانه در مقاطع گوناگون با شرایط زمانی  هر مقطع  توجیه می شود. اخیرآ مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری دولت حسن روحانی و یکی از سه عضو گروه مرگ در قتل عام تابستان ۱۳۶۷، پس از سال ها سکوت در باره این اعدام های ددمنشانه گفته است: «ما از ابتدای انقلاب و در طول سال‌های جنگ تحمیلی با ضدانقلاب و نیروهایی روبه‌رو بودیم که قصد سرنگونی انقلاب با هدف جدایی‌طلبی داشتند و از هیچ جنایتی هم فروگذاری نمی‌کردند. به هر حال اگر جدیت نیروهای انقلابی در آن زمان نبود نمی‌توانستیم مقابل ضدانقلاب گروهک‌ها و منافقین بایستیم. تا وقتی انسان در شرایط جنگ قرار نگیرد، نمی‌تواند در خصوص حوادث آن سال‌ها به درستی قضاوت کند. باید واقعیت‌های جنگ را درک کنیم.». اگر قتل عام زندانیان سیاسی به شرایط جنگی نسبت داده می شود، قتل های زنجیره ای با هدف جلوگیری از "انقلاب مخملی" توجیه می گردد. اعدام ها و کشتار در زندان و به حصر کشیدن رهبران سیاسی، پس از مبارزات ضد  استبدادی تابستان و پائیز ۱۳۸۸ هم ، مبارزه با "فتنه" قلمداد  می کنند.

 

اما اکنون در چه شرایطی قرار داریم؟ سکانداران حاکمیت اسلامی در جنگ هسته ای شکست سختی خورده اند. تمام پروژه ی هسته ای حاکمیت اسلامی که صدها  میلیارد دلار پول این مملکت را بلعید  و سال ها سخت ترین و مصیبت بارترین شرایط را با شعار پوچ و بی محتوای « انرژی هسته ای حق مسلم ماست» بر مردم تحمیل کرد، به یکباره منجمد شد تا جائی که رهبر رژیم توان قانع کردن جیره خواران بسیج شده اش را نیز ندارد. شکست رهبر رژیم در پروژه هسته ای و سیاست منطقه ای مکمل آن بر ویرانه ای به نام اقتصاد و محیط زیست، سلطان را لخت و عور به مردم نشان داده است. این وضعیت باعث "غضب سلطان" شده است. در چنین شرایطی که سیاست های  عصر سلطان صاحب قران بر متن سیاست های هار نئولیبرالی چپاولگر، کشور را به ویرانه های وحشتناک  تبدیل کرده است، و دامنۀ دزدی های و غارتگری های مقامات حکومتی، آنها را در میان مردم رسوا ساخته است،  زمینه رشد جنبش های اجتماعی و از جمله جنبش طبقه کارگر  آشکارا تقویت کرده است. بی جهت نیست که "مهرنامه" ها و "اندیشه نو" ها مدام از خطر چپ دم می زنند تا جائی که وقیحانه، دستان رفیق شهید بیژن جزنی را تا آرنج در خون بر پشت جلدشان می نشانند و مردم را  از شبح مارکس می ترسانند. آنها از توده زحمتکشان، از غولی که در  پائین خفته است،  به وحشت افتاده اند. آنها وقتی که معلمان سراسر کشور، در چهار حرکت سراسری، حقوق و خواست های بر حق شان را درخواست می کنند، شبح این غول خفته را می بینند و به وحشت می افتند. از این روست که باید این جنبش بی "سر" شود. دستگیری های گسترده فعالان صنفی معلمان و دیگر فعالان کارگری و بریدن حکم ۹ سال زندان برای محمود صالحی در چنین فضائی قابل توجیه است. قتل جنایت کارانه شاهرخ زمانی، بر این بستر رخ می دهد. واکنش گسترده نسبت به این جنایت هولناک و حضور صدها نفر در مراسم خاکسپاری پیکر  رفیق شاهرخ زمانی، نشان داد که تا چه اندازه در قلب فعالان کارگری، کنشکران اجتماعی، دانشجویان آزاده و مبارزان سازمان های سیاسی جای گرفته بود و  به یکی از رهبران طبیعی و جسور جنبش کارگری و کمونیستی کشورمان تبدیل شده بود. این را گزمه های سلطان دریافته بودند و از این رو،  او را در اسارت به شهادت رساندند. آنها با این جنایت، می خواهند به همه فعالان کارگری و چپ و همه کنشگران اجتماعی هشدار بدهند. اما جنبش انقلابی توده های اعماق که غسل تعمید خون دیده است،  از پیشروی باز نخواهد ایستاد. پرچمی که از دست شاهرخ شهید بر زمین افتاده است، بی گمان با  دست دلاوران  بیشماری به اهتراز درخواهد آمد .

چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ برابر با ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©