بازگشت
جهادیها
نگاهی
به آخرین کتاب
پاتریک کوبرن
الیوت
مورفی
ترجمه:
پرویز صداقت
گروه
جهادي بيرحم
داعش، که نشان
داده حتي از
گروه القاعدهي
ايمن
الظواهري که در
پاکستان
مستقر است
بسيار خشنتر
است، با به
قتل رساندن
امداگراني
مانند ديويد
هينز، آلن
هنينگ و
ديگران رسواي
جهانيان شده
است. پاتريک
کوبرن که خود
در بغداد ساکن
است، در کتاب
«بازگشت جهاديها»
تلاش ميکند
با تمرکز بر
تحولات در
خاورميانه
علت ظهور آنها
را توضيح دهد،
ظهوري که وي
پيشبيني ميکند
«بهزودي بر
بقيهي جهان
تأثير» خواهد
گذاشت. کوبرن
طبق معمول
سبکي آرام
دارد و شواهدي
که گرد آورده
ـ که با تبادل
اطلاعات با
مقامات
امنيتي،
روزنامهنگاران
و محليها
تکميل شده ـ
قانعکننده
است.
به نظر
کوبرن علت آن
که اخيراً
داعش به صدر
اخبار در غرب
ارتقا پيدا
کرده، آن است
که «دولتهاي
غربي و
نيروهاي
امنيتيشان
برمبناي
نيروهايي که
مستقيماً زير
نظر مرکزيت
«القاعده»يا
«هسته»ي
القاعدهي
اداره ميشوند
تعريف محدودي
از جهاديها
ارائه ميکنند.
اين تاکتيک به
اين دولتها
امکان ميدهد
که تصويري بس
خوشبينانهتر
از آنچه در
واقعيت مجاز
است، از
موفقيت
درازمدتشان
در جنگ عليه
ترور ارائه
کنند. به رغم
ادعاي رسانههاي
غربي که قتل
اسامه بن لادن
در 2011 به سازمانهاي
تروريستي
آسيب جدي زد،
کوبرن تأکيد
ميکند که
بزرگترين
موفقيتهاي
گروههايي از
جنس القاعده
در سه سال
اخير بوده
است: تصرف
فلوجه، سد
موصل و رقعه
در شرق سوريه
به دست داعش.
وقتي
لازم باشد
(مثلاً هنگام
مخالفت
مسلحانه با اشغال
عراق به دست
امريکا ـ
انگلستان) همهي
حرفها بر سر
ارتباطات
القاعده است،
اما وقتي به درد
بهخورند
(مانند شورشهاي
ضد قذافي در
ليبي که از
پشتيباني
ناتو برخوردار
بود) از آنها
صحبتي به ميان
نميآيد. نکتهي
کليدي کتاب
اين است که
القاعده «يک
تفکر است نه
يک سازمان»،
برخلاف تصوير
رسانهها
هواخواهانش
داوطلب
هستند، به
صورت متمرکز
کنترل نميشوند.
فقط غرب است
كه جهاديها
را با عناويني
مثل «فرماندهي
عمليات» يا
«مرد شمارهي
دو» مينامد.
هيچ جهادياي
از اين عنوانها
استفاده نميکند
و كاخ سفيد و
کاخ نخستوزيري
انگليس از اين
واژگان
استفاده ميكنند
تا تهديد فرضي
آنها را
تشديد كنند.
کوبرن از چنين
سادهسازيهايي
پرهيز ميکند.
يکي از قوتهاي
مهم اين کتاب
در زماني که
بسياري از
مفسران قادر
نيستند داعش
را از ساير
اشکل جهاديها
در منطقه تميز
دهند، تمرکز
آن بر منازعات
دروني جهاديها
است که داعش
با گروههايي
مانند جبهه
النصره .
احرارالاسلام
در سوريه
درگيرش بود.
براساس
نظر کوبرن،
جهاديها از
شکستهاي غرب
در عراق و
ليبي بهره
بردهاند.
زيرساختها و
اقتصاد عراق
نابوده شده
است و کوبرن
مينويسد در
عمل تنها چيزي
که بين شيعهها،
سنيها و
کردها امروز
ردوبدل ميشود
«آتش گلوله»
است. فروپاشي
دولت عراق
چنان ويرانگر
بود که بغداد
اخيراً
ناگزير شده
براي دفاع از
پايتخت به شبهنظاميان
فرقهگرايي
مانند عصيب
اهل الحق متکي
بشود،گروه کوچکي
که به باور
بسياري در
کنترل ايران
است. کوبرن از
عراقيهايي
نقل
قول ميکند
که ميگويند
تحريمهاي
سازمان ملل در
دههي 1990 ـ که
«جامعهي
عراق» را
ويران کرد ـ
علت اصلي سطوح
مستمر فسادي
است که عملاً
در تمامي سطوح
زندگي عمومي عمل
ميکند.
کوبرن
مقطع کلیدی
رشد داعش را
دهم ژوئن 2014
اعلام میکند
که موصل،
پایتخت شمالی
عراق را تسخیر
کرد. این
واقعیت که
ارتش عراق000ر350
سرباز و داعش
تنها 300ر1 نفر
داشت، کوبرن
را به اینجا
رساند که این
نبرد را از
مهمترین
«رسواییهای
نظامی در طول
تاریخ» توصیف
کند. داعش
همچنین به
بسیاری
پیروزیهای
نمادین دست
یافته که
احتمالاً
جذابیتاش را
افزایش داده و
اعتبار
«ضدامریکایی»اش
را تثبیت کرده
است؛ مثلاً
تصرف فلوجه
(شهری که به
دست نیروهای
امریکایی ـ
انگلیسی در طی
جنگ عراق به
شکل بیرحمانهای
اشغال شد) و
حمله به زندان
ابوغریب (محل
رسوایی شکنجههای
ننگآور) در 2013.
در مورد اخیر،
کوبرن مینویسد
جهادیها «100
بمب از طریق
خمپارهانداز
به زندان شلیک
کردند و از
بمبگذاران
انتحاری بهره
بردند تا
هنگام شورش زندانیان
راه را آماده
کنند و با
تیراندازی
محافظان را
گیج کردند.»
کوبرن
با درنظر
گرفتن جنگهای
پس از یازدهم
سپتامبر در
افغانستان،
عراق، لیبی و
سوریه اشاره میکند
که «مداخلهی
غرب اختلافات
موجود را
تشدید کرد و
گروههای
متخاصم داخلی
را به جنگ
داخلی کشاند.»
در حالیکه
کمکهای غرب
به مخالفان در
سرنگونی اسد
نتیجهای
نداشت ، در بیثبات
کردن آن کشور
و عراق موفق
بود. خوشبینانهترین
پیشبینی
کوبرن برای هر
دو کشور سوریه
و عراق آن است
که با سالها
جنگ داخلی
مواجه خواهند
شد، در حالی
که تجزیهی
بالقوهی این
دو کشور
احتمالاً
مشابه تجزیهی
1947 هند خواهد
بود، با خونریزیهایی
بیش از هر
عامل دیگری
مرزهای
کشورها را رقم
میزند.
در این
کتاب بهاختصار
تشریح میشود
که چهگونه
داعش از آنچه
برخی ـ عمدتاً
در جناح راست
ـ دومین جنگ
سرد مینامند
تأثیر
پذیرفته است.
در پی لیبی 2011 و
همین اواخر
اوکراین 2014،
تنش بین مسکو
و غرب بسیار
رشد یافته
است؛ در عین
حال در
خاورمیانه
تنش بالقوهای
بین ایالات
متحد،
عربستان
سعودی و دولتهای
سنی از یک سو و
ایران، عراق و
شیعیان لبنان
از سوی دیگر
وجود دارد.
مبارزهی سنیها
و علویها در
سوریه که در
پی شورش مردمی
اولیه در 2011 پدیدار
شد، بهنوبهی
خود به این
تنش استمرار
بخشیده است.
داعش امروز بهعنوان
یکی از کانونهای
اصلی منازعات
گستردهتر در
منطقه: سنی ـ
علوی که
منازعات سنی ـ
شیعه و در
ادامه
منازعات مسکو
ـ غرب را
تغذیه میکند. بهرغم
وعدهی
اوباما برای
«ریشهکن کردن
سرطان» داعش،
با نادیدهگرفتن
حضور
تهدیدآمیز و
کنترلکنندهی
داعش در میان
اپوزیسیون
سوریه، در
ژوئن از کنگره
درخواست کمک 500
میلیون دلاری
برای تجهیز
اعضای
اپوزیسیون
سوریه برای
جنگ با جهادیها
کرد، که
معنایش این
است که بسیاری
از تسلیحات و
تدارکات
سرانجام به
دست داعش میافتد.
این یکی از
دلایلی است که
کوبرن نتیجه میگیرد
که « بین {داعش} و
متحدان متشکل
از اپوزیسیون
میانهرو به
زعم امریکا،
هیچ سد حایلی
وجود ندارد».
در فصلهای
بعدی کتاب
تأکید میشود
که «تا هنگامی
که ایالات
متحد و همپیمانانش
در غرب
نپذیرند که
{عربستان
سعودی و پاکستان}
در پیشبرد
افراطیگری
اسلامی نقش
کلیدی دارند،
پیشرفت واقعی
در مبارزه برای
به انزوا
کشاندن جهادیها
تحقق نخواهد
یافت.» وهابیگری،
ایدئولوژی
رسمی دولت
عربستان که در
میان جریان
اصلی اسلام
سنی رسوخ مییابد
از طریق تأمین
مالی مسجدها و
خطیبان به دست
عربستان
سعودی تقویت
میشود که «پیآمدهای
تاریکی برای
همه دارد».
کوبرن میگوید
«بیست و هشت
صفحه از گزارش
کمیسیون
یازده
سپتامبر که
دربارهی
رابطه بین
حملهکنندگان
و عربستان
سعودی بود از
آن حذف و به رغم
وعده رییسجمهور
اوباما در
مورد انتشار
آن، به دلیل
امنیت ملی هیچگاه
منتشر نشد.
البته امریکا
دقیقاً میداند
که چهطور
عربستان
سعودی و دیگران
نقش کلیدی در
گسترش جهادیگری
دارد، اما مدتهای
مدید است که
درآمدهای
نفتی و مشارکتهای
استراتژیک بر
جان انسانها
اولویت دارد.
کوبرن
فصل پاياني
«بازگشت جهاديها»
را صرف اين
بحث ميکند که
به جاي آن که
غرب متعهد به
وفاداري به رياض
و تأمين مالي
افراطگرايان
به دست آن
باشد، بايد
ناسيوناليسم
را به پيش براند،
زيرا «مداخله
در عراق در 2003 و
ليبي در 2011 نشان
داد كه شباهت
زيادي با
اشغالهاي
امپراتورمآبانهي
قرن نوزدهم
دارد»، آن هم
با «صحبتهاي
پوچ در مورد
«ملتسازي که
دست به دست
قدرتهاي
خارجي يا با
کمک آنها انجام
ميشود که
روشن است
منافع خودشان
را دنبال ميکنند.»
کوبرن ميگويد
«دولتها فاقد
يک ايدئولوژي
هستند که آنها
را قادر
سازد با
برخورداري از
نشاني از همپيماني
با فرقههاي
ديني و قومي
رقابت کنند.» بااینحال
مثلاً از 2003
ناسيوناليسم
عراقي مملو از
فرقهگرايي
شد و به نظر ميرسد
حمايت کوبرن
از
ناسيوناليسم
بهمثابه
نيرويي وحدتبخش
به اشکال
مختلف کوتهبينانه
است: شيعيان
به شورشهاي
بحرينيها در
ميدان صدف خوشآمد
گفتند و
مخالفان سوري
را محکوم
کردند، درحالي
که اپوزيسيون
سني در قطب
مخالف بود.
چون ايالات
متحد نميخواهد
اکثريت شيعه
را خشمگين کند
ائتلاف العراقيه
از سکولارهاي
برجسته از
پشتيباني
ايالات متحد
برخوردار
نبود.
کوبرن
مينويسد
اصطلاح
«گزارشگر
جنگياين
تأثير گمراهکنندهرادارد
که ميتوانحنگ
را با تمرکز
با نزاع
نظاميبهطور
کافي توصيف
کرد.» جنگ
چريکي موضعي
«نيازمند
تفسير است» نه
صرفاً ضبط و
گزارشگري
مانند سنت
جرياني اصلي
در اخبار ساعت
ده بي.بي.سي. در
حقيقت، حيرتآور
است که نزد
روزنامهنگاران،
پژوهش در
واقعيتها و
نمودارها
بسيار بهندرت
رخ ميدهد و
صرفاً
اظهارات
دولتي را
بازپخش ميکنند.
در ضمن، چپ
راديکال، بيش
از حد بر
شالودهگشايي
لفاظيهاي
سخنرانيهاي
اوباما و
کامرون تکيه
ميکند در
حالي که کار
مهمتر
مستندسازي
پاسخ واقعي آنها
را کنار ميگذارد.
به نظر
ميرسد
مفسران بسيار
زيادي به جهان
همچون نوعي متن
ميپردازند
که بايد آن را
تحليل کرد،
برخي جاهايش
را مورد تأکيد
قرار داد و
يادداشتهايي
در حاشيهاش
نوشت، نه چيزي
که به طور
مستقيم بر آن
بايد تأثير
گذاشت يا در
آن مشارکت
کرد. «بازگشت
جهاديها»
مثال قابل
تحسيني از
نمونهاي است
که در مباحث
پيرامون
جهاديگري
معاصر سخت به
آن نياز
داريم، بررسياي
که همانقدر
که به آنچه
بايد انجام
دهيم ميپردازد
که به آنچه
بايد بگوييم.
مشخصات
کتاب پاتریک
کوبرن
The Jihadis Return: Isis and the New Sunni
Uprising, Patrick Cockburn. OR Books,
2014.
الیوت
مورفی
دانشجوی عصبزبانشناسی
در دورهی
پسادکترا در
دانشکده علوم
مغزی یو.سی.ال
است. وی دارای
درجه ممتاز
انگلیسی از
دانشگاه
ناتینگهام و
نویسندهی
کتاب Unmaking Merlin: Anarchist Tendencies
in English Literature است که در
ماه جاری توسط Zero Books منتشر شد.
مقالهی
بالا ترجمهای
است از:
Elliot Murhy,
The Return of Jahadis
برگرفته
از «نقد
اقتصاد سیاسی»
http://pecritique.com/