چرا
بايد به
مدافعان
کوباني کمک
کرد؟
نویسنده:
اتيين
باليبار،
نارين عفرين و
ديگران
ترجمه:
منصور تيفوري
و امير
کيانپور
چهارشنبه
۲۲ اکتبر،
روزنامهي
اومانيته سرمقاله و
چهار صفحهاش
را به کوباني
اختصاص داده
بود. در تيتر
فرعي اين
«ويژهنامه»
چنين آمده
است: «به دعوت
اومانيته و
انجمن
فرانسه-کردستان،
چندين شخصيت
سياسي و
فرهنگي و ...
خواستار
شکستن انزوا و
سکوت درخصوص
حملهي دولت
اسلامي به شهر
کوباني شدند.»
آنچه در پي ميآيد،
ترجمهي چند
يادداشت از
اين مجموعه
است.
***
نور و
آتش(سرمقاله)
پاتريک
اپل- مولر
چراغي
در کوباني
روشن شده است،
که نبايد
خاموش شود.
اين شعله موجبشده
رفتهرفته
افکار بينالمللي
درمورد وقايع
اين شهر هفتاد
هزار نفري
سوري و مقاومت
قهرمانانهي
مدافعانش
روشن شود.
شعلهي
کوباني
رياکاراني را
که روياي
خاموشياش را
ميديدند،
مجبور به
برداشتن قدمهاي
کوچکي کرده
است : باراک
اوباما را
مجبور به ارسال
هوايي مهمات،
و اردوغان را
مجبور به موافقت
با عبور
نيروهاي
پيشمرگه از
خاک ترکيه.
چراغ کوباني
آباء تعميدي
داعش، جنگافروزان
عراق و کساني
را که خواب
جنگ تمدنها ميديدند،
و اکنون در
ائتلافي عجيب
بههم پيوستهاند،
واداشته تا به
بمباران
هوايي رضايت
دهند. اما
تمامي اين
اقدامات در
نسبت با اصل
مسئله ناچيز
وحاشيهاي
هستند.
فرماندهي
مشترک
نيروهاي
مقاومت کرد
[نارين عفرين]
مسأله را چنين
خلاصه ميکند:
«مبارزهي ما
مبارزهايست
براي تمامي
بشريت.» نهتنها
بدينخاطر که
اين مبارزه
دارودستههاي
تبهکاران
دولت اسلامي
را متوقف ميسازد،
بلکه بهويژه
ازآنرو که در
روژئاوا
سازوکارهاي
اجتماعي
دمکراتيک، و
مکانهايي را
طرح ميريزد و
برميسازد که
در آنها زنان
برابري را بهدست
ميآورند، و
درآنها
پراتيکهاي
همبستگي و
اشتراک ظهور
پيدا ميکنند.
اين چيزيست
که نه صدام ميتوانست
تحمل کند، و
نه اسد و نه
اردوغان ميتوانند؛
همانطور که
قدرتهاي
غربي دنبالهروي
پنتاگون و
دولت آمريکا،
که همچنان
برماندن پک ک
در ليست
سازمانهاي
تروريستي
اصرار دارند،
نميتوانند
آن را هضم
کنند.
شجاعت
مدافعان
کوباني جانهاي
زيباي زبانبسته
را به اندکي
از اعتراف به
همدردي
وادار کرده
است. اما آيا
اين جانهاي
زيبا حاضراند
نسبت به کشتار
چهل نفر از تظاهرکنندگان
کُرد (که در
اعتراض به
ممنوعيت حمايت
از برادران
محصورشان
توسط پليس
ترکيه کشته
شدند) لب به
اعتراض
بگشايند؟ اگر
اين اتفاق در
ميداني در هنگ
کنگ افتاده
بود، همين طور
ساکت ميمانند؟
آيا همچنين
نبايد مقامهاي
دولتي فرانسه
را محکوم کرد
بهخاطر
حمايتشان از
پيششرط
اردوغان که
هرگونه واکنش
کشورش را
مشروط به
برقراري
منطقهي بيطرف
در سوريه کرده
است –پيششرطي
که معنايش قرارگرفتن
روژئاوا زير
چکمههااي
ترکيه است؟
کلمات رابرت
دنوس، تبعيدي
اردوگاه کار
اجباري
ترزينشتات،
ميتواند در
مورد ساکنان
کوباني نيز
صادق باش : «اگر
ما نميخوابيم،
براي نظارهي
سپيدهدميست
که ثابت خواهد
کرد که
درنهايت ما
هنوز زندهايم.»
براي
مدافعان
کوباني
اتيين
باليبار
درحاليکه
شرايط هرساعت
دگرگون ميشود،
چنانکه
پيداست، ميشود
از وقوعِ
بدترين
جلوگيري کرد:
تکرار دوبارهي
ورشو، شهري که
درمقابل
چشمان ارتش
سرخ توسط نازيها
ويران شد، و
ارتش سرخ
مترصد بهرهبرداري
از سقوط شهر...
آمريکاييها
به هماهنگي با
نيروهايي که
روي زمين
مشغول نبرد
هستند، تن
دادهاند، و
بهنظر ميرسد
ترکيه هم، به
اجبار، تن به
گشايش
مرزهايش به
روي کمکهاي
حمايتي داده
است.
اميدواريم که
شهر نجات يابد
و در مقابل
پيشروي
بنيادگرايان
بايستد. در
فضاي محدود
اين ستون، و
با اطلاعاتي
که در اختيار
دارم، ميخواهم
بر دو نکته
پاي بفشارم:
از يکسو، در
هردوسوي مرز
[ترکيه و
سوريه]، شکلهاي
متنوعي از
همبستگي،
خودمديريتي و
خودگرداني
درحمايت از
مقاومت در حال
بسط و گسترشاند؛
شکلهاييکه
به مقاومت در
مقام آزمون و
تجربهاي
دموکراتيک،
معنايي فراتر
از يک مبارزه
ي ملي مي
بخشند. اين از
[تصاوير موجود
از] سنتهاي پ
ک ک (و پ ي د) نيز
فراتر ميرود؛
سنتهاييکه
حکومتهاي
غربي هميشه
بخش اعظمي از
ملاحظات خويش
را به آنها
اختصاص دادهاند.
نکتهي دوم آنکه
اين مقاومت
درسرتاسر
منطقه شروع به
طنين افکندن
کرده است، از
دانشجويان
ايراني تا نهادهاي
زنان کُرد
ترکيه. اين
بدين معناست
که چيزهاي
بزرگي در
کوباني درحال
نطفه بستن
هستند.
سياست مدني
يا مردمياي
شکل گرفته که
تلاش دارد از
سقوط تمام
منطقه در سراشيبي
افراطيگري
جلوگيري کند؛
سقوطي که
شرايط آن را
انبوهي از
کشتار و دخالتها
مهيا کرده
است. و اينک
بازيگر/کنشگراني
به صحنه آمدهاند
که بازي
استبدادگران،
فناتسيتها،
پوپوليستها
و امپرياليستها
را برهم ميزنند.
اميدي که
سربرآورده،
خرد و کوچک
است، اما حياتي.
ما در
جدال با
ذهنيتي
ظلماني هستيم
نارين
عفرين
نارين
عفرين، مسئول
مشترک يگانهاي
مدافع خلق،
سازماندهندهي
مقاومت در
کوباني است.
او در اين
گفتار جامعهي
جهاني را مورد
خطاب قرار ميدهد،
سخنان او را
در اينجا ميخوانيم :
«بهمثابه
يک فرمانده،
اولين وظيفهي
من اين است که به
زنان نشان دهم
خود ميتوانند
سرنوشت خويش
را بهدست
گيرند. تمامي
زنانيکه
دورهي
آموزشي را با
موفقيت به
پايان ميرسانند
گواهي بر
ابطال اين
باور هستند که
زنان نميتوانند
مبارزه کنند.
ما نه
طرفدار اسلحه
هستيم و نه
هوادار جنگ.
نميخواهيم
که انسانها
بميرند، اما
انتخاب ديگري
نداريم. براي
بقا است که ما
با اين ذهنيت
ظلماني در
جدال هستيم.
تمام زنان و
مرداني که از
زندگيشان
گذشتهاند تا
شجاعانه
دربطن اين
مبارزه درگير
شوند، از نظر
من، ارزشمندترين
قهرمانان اين
جهان هستند.
اينجا،
مبارزه نه بهمعناي
نظاميگري
بلکه دفاع از
خويشتن است.
درخواست فوري
من ايجاد
گذرگاهي
انساني براي
مردم محصور
کوباني و نيز
حمايت
لجستيکياي
است که براي
نيروهاي
مقاومت امکان
مبارزه عليه
داعش تا
پيروزي فراهم
ميآورد.
مبارزهي ما
مبارزهي است
براي تمام
بشريت.»
کردها
از همهي ما
دفاع ميکنند
شارب(مدير
مسئول هفتهنامهي
شارلي هبدو)
من
کُرد نيستم.
يک کلمه کُردي
هم بلد نيستم.
حتي نام يک
نويسندهي
کُرد را هم
نميدانم.
فرهنگ کُرد
نيز برايم
مطلقاَ
بيگانه است.
آه، بله! غذاي
کُردي خوردهام...
بگذريم.
امروز، من
کُردام. کُردي
فکر ميکنم،
کُردي حرف ميزنم،
کُردي آواز ميخوانم،
کُردي گريه ميکنم.
کُردهاي تحت
محاصره در
سوريه، کُرد
نيستند، آنها
بشريتاند که
در برابر ظلمت
ايستادهاند.
آنها از
زندگيشان،
خانوادهشان
و سرزمينشان
دفاع ميکنند،
اما چه
بخواهند و چه
نه، يگانه دژ
مقاومت در برابر
پيشروي «دولت
اسلامي» اند.
آنها از تمام
ما، نهفقط در
برابر آن
اسلام خيالياي
که واقعيت
تروريستهاي
داعش در آن
خلاصه نميشود،
بلکه در برابر
وحشيترين
شکل
کانگستريسم
دفاع ميکنند.
چگونه آن بهاصطلاح
ائتلاف عليه
جلادان را
باور کنيم، درحاليکه
به دلايل
مختلف بسياري
از اعضاي آن
با اين جلادان
منافع
استراتژيک،
سياسي و
اقتصادي
مشترکي داشتهاند (و برخي
از آنها هنوز
از اين منافع
مشترک دست
نشستهاند)؟
در برابر کلبيمسلکي
و مرگ، امروز
مردم کُرد قد
برافراشتهاند.
اين
مبارزان
فمينيسم
يونيورسال
نورسل
قليچ (دبير
بنياد بينالمللي
زنان آزاد)
مبارزهي
کوباني
مواجههي حاد
ميان دو جهان
است: جهان
آزاد زنانيکه
بهميانجي
قانوني
دموکراتيک و
برابريطلبانه
بهشکلي
انضمامي خود
را برساخته
است. و جهان
ديگر: خشونت
بيسابقهي
داعش که
بازنماي
بالاترين حد
نظام پدرسالارانه
است :[ سرشار از]
تهاجمهاي
خونبار،
امحاء نژادي،
و امحاء زنان.
اعدام،
تجاوز،
ازدواج
اجباري،
ختنه، سنگسار،
و فروش زنان
در بازارهاي
بردهگان،
فارغ از سن
وسال، شکلهاي
مختلف اين زنکشياند.
مبارزان يگانهاي
مدافع زنان
روژئاوا
دشمنانياند
که لرزه بر
اندام اين عاملان
زنکشي مياندازند.
اگر آنها به
دست اين زنان
کشته شوند،
دروازهي
بهشت به رويشان
بسته خواهد
شد. مواجهشدن
با فرماندهي
زني چنين
مهيب، چنين با
صلابت، چنين
باهوش، خود
جهنم است.
تمامي
اين مبارزان
که بهاجبار
اسلحه بر دوش
گرفتهاند،
به بهاي جانشان،
براي يک
فمينيسم
يونيورسال ميجنگند.
آرين ميرکان
زندگيش را فدا
کرد تا راه عبور
تروريستهاي
دولت اسلامي
را ببندد. او
با منفجر کردن
خويش دهها
نفر از اين
وحشيها را
هلاک کرد. اين
فداکاري که
آرين ميرکان امروز
نماد آن است،
ايثاري بسيار
عميق در راه مبارزه
براي آزادي زنان
و بشريت است.
از
مبارزهي
زنان کُرد
حمايت کنيم.
شنبه ۳
آبان ۱۳۹۳
برابر با ۲۵
اکتبر ۲۰۱۴
برگرفته
از «تز یازدهم»
http://www.thesis11.com/Note.aspx?Id=242