تصادم
کارزار ایران
تریبونال
با برزخ
آشکار
رودرروئی و
پراکندگی چپ
بهنام
چنگائی
درپی تلاش
برای تهیه و
تدارک مدارک
کافی، منابع
مسجل دادگاه
پسند و جمع
آوری شهادت
جان بدربردگان
و شاهدان عینی
برای روز
واقعی دادخواهی
رسمی و جهانی
علیه کشتار و
ترور
زندانیان بی دفاع
سیاسی توسط
آمران، سران و
جانیان ولایت اسلامی
در ایران،
دادگاه صوری
ای به همین
منظور تحت
عنوان
"کارزار
مردمی ایران
تریبونال" در
لندن برگزار
شد و دور اول
این محاکمه
جهانی که بعد
از پنج روز
گفت و شنودها،
و پرسش و پاسخ
ها میان قضات
و شاهدان و
شاکی ها و تثبیت
همه دعاوی
حقوقی و
پرونده کردن
آنها، کار آغازین
و فشرده این
گروه در روز 22
ژوئن 2012 در محل برگزاری
ساختمان عقو
جهانی لندن به
پایان رفت؛ و
دور دوم و
ادامه ی این
محاکمه برای
تعمیق دادخواهی
از قربانیان و
بازماندگان
در بند آن
دوران و
همچنین به
خواست وابستگان
اعدام شدگان و
مدافعان حقوق
بشری در روز
های 25 تا 27 ماه
اکتبر همین
سال به مدت 3
روز و در شهر لاهه
ادامه خواهد
داشت؛ تلاشی
اخلاقی،
قضائی و
ارزشمندی که
بعد از مدت ها
این اقدام
اصولی و ضروری
به همت همه: از
شاهدان و شاکی
ها گرفته تا
دست
اندرکاران،
توانست پژواک
آن را در
مدیای جهانی
بازتاب دهد، و
با این همگانی
خود بخشی
از(چهره ملوث
و منفور حاکمان
و دستگاه
قضائی رژیم)
را در بارگاه
عدالت و دیدگاه
انسان های
آزاده ایران و
جهان هرچه بیشتر
رسوا و عملن
نظام و دستان
خونین سران و
گردانندگان
نظام را در
معرض تماشا و
قضاوت همگان
قرار دهد.
ظاهرن هدف
این اقدام
بشردوستانه،
بنا به منشور
سازمان
دهندگان آن:
تنها و
مستقیمن
متوجه جنایات
نظام اسلامی
ست و نه بیشتر!
و آن هم معطوف
به حمایت از
حقوق بشر در
ایران و
همزمان محکومیت
سران و نفی
مشروعیت
قضائی حاکمان
اسلامی در
عرصه ی جهانی
ست، که این
جریان سعی
دارد با کسب و
دادن حمایت انسانی
به مصیبت
دیدگان و مردم
بلازده بر
علیه قتلعام
های زندانیان
سیاسی در سال
های 60 ـ 67 به آن رسیدگی
و دادرسی
اخلاقی
کند.این
همکاری حقوقی
توسط گروهی از
قضات سرشناس
عمدتن غربی
عملن اینک
فعال شده است.
تدارک و انجام
تاکنونی این
اقدام، ناشی
از تلاش گروهی
عده ایست: که
آنها خود را
سال ها تحت
نام (ایران
تریبونال)،
شناسانده
بوده و
گزارشات،
اقدامات و تصمیمات
نشست های خود
را کم و بیش در
معرض افکار
عمومی قرار می
داده است.
"بازتاب
چپ به آن"
اما: این
اقدام ...
تریبونال،
همچون نیشتر
بار دیگر دمل
چرکین عدم
تفاهم های نظری
جریان های
رنگین چپ، بر
سر مسائل حتا
بسیار مشخص
عملی را در
میان
نیروهای
انقلابی و
کمونیستی
ترکاند و
تصادم تناقض
نگاه های ایدئولوژیک
آنان را به
موضوع مورد
مناقشه روز،
به شکل
دلخراشی برای
ما و همه
ناظران بی طرف
در گیر در این
میانه
را آشکار
کرد؛ و علاوه
بر این، این
تحول خود
فرصتی شد که
هر طرف از هر
سو بر علیه هم
و باهم ـ
برخلاف نیاز
آنی و حیاتی
چپ به اتحاد
عمل مشترک و
ایجاد
اردوگاه مستقل
و مقتدر خود ـ
هر یک ار آنان
این بار هم
دوباره با
(سبک، سیاق و
سلیقه فرقه
ای)بر سر (چپ
پراکنده) پتک
ویرانگر
کوبید و با
این سکتاریسم
کور، زمینه
های هر چه
بیشتر بهانه
جوئی های
بیگانگی چپ ـ
با خود را
دامن زد. جای
گله ی
بسیاریست و
طنز ناخوانی
حرف و عمل
امروز و تاریخی
جریان ها مدعی
چپ دیگر جگر
خراش است! به راستی
چکار می شود
کرد؟ واکنش های
کنونی بیشتر
به فوران چرک
آبه های کورک
کهنه می ماند
و چنین که می
نماید،
پایانی بر آن
نیست و تازه
نمی شود دلایل
این نزاع ها
فهمید و با اعتراضی
حداقل
برنتابید.
به هر رو
بیرون از
مواضع موافق و
مخالفان، بر سر
چگونگی
برگزاری و
هویت علنی و
پشت پرده ی عناصر
این جریان و
مطامع بسیار
خطرناکی و
پوشیده غربی ها
که خود مورد
بحث کوتاه من
نیز خواهد
بود، اما آیا
استیصال
عمومی و
ناتوانی
اعِمال نظر و عمل
متناسب با
ظرفیت
(باالقوه و
بالفعل) چپ در
جنبش برابری و
آزادیخواهی
مبارزات کنونی
برای پایان
ستیز آنان با
خود هنوز، که
هنوز هاست
کافی نیست؟
ترجیحن
بجای ایجاد
کدورت بیشتر،
من از نام بردن
اشخاص که
(یکسویه به
موضوع
تریبونال)پرداخته
اند صرف نظر
می کنم و شخصن
مواضع همه طرف
های درگیر را
ابتدأ زیر سئوال
می برم، به
این معنی که:
هیچکدام حق
برتری نسبت به
دیگری
ندارند، زیرا
در عمل، کار
مفید و موثری
را در راستای
تغیر، نقد و
افشاگری اهداف
پنهانی و
جایگزین
نیروئی مردمی
و انقلابی در
برابر عناصر
وابسته غربی
تریبونال ندارند
و در نتیجه و
بصورتی کاملن
طبیعی نمی توانند
کار شایسته ای
را بر علیه
سوء استفاده های
ممکن انجام
دهند. بنابرین
نیروئی که
ابزار و افراد
قوی و یکدستی
را دارد خواهد
توانست منویات
خود را هم به
آسانی به پیش
برده و تداوم
راه مورد
دلخواه خود را
بیرون از
توافق و یا تخالف
هر جریانی
هدایت کند.
نکته مهم
این است که
مجامع قضائی و
حقوق بشر
جهانی با وجود
استقلال نسبی
خود از دولت
ها، با این
وجود اما برای
همه ی ما مسلم
است که آنان
وابستگی وسرسپردگی
جدی مالی و
آرمانی به
نظام سرمایه داری
هار جهانی
دارند و
چنانچه غیر از
این می بود،
ظاهرن می
بایست حداقل
در سده ی گذشته(منهای
دادگاه راسل)
چندین بار
مواضع حمایتی
و افشاگرانه ی
آنان از توده
های جنگزده و کشورهای
ویران گشته
علم می کرد و
سازش ناپذیر در
برابر این همه
جنایات، ترور
و قتلعام امپریالیست
ها در گستره
گیتی دخالت
های حقوق بشری
داشته باشیم
که نداریم!؟
مگر و
اصولن چه کسی
بسادگی می
تواند
باورکند که
مجامع حقوق بشری
بی خبر بودند،
و نمی دانستند
که آن دهه های
کشتار گذشته و
این همه نسل
کشی های کنونی
پی در پی،
در(یوگسلاوی،
عراق،
افغانستان و
لیبی امروز)
مستقیمن
متوجه حل
بحران سرمایه
و سرمایه مالی
و حفظ سود و
منافع صاحبان
سرمایه و
صنایع تولیدی
سلاح های
کشتار جمعی
نیست؟ چرا
سازمان های
حقوق بشری
همین حالا
امریکا را
بخاطر عدم
پذیرش تولید
سلاح ها و بمب
های خوشه ای و
مین های ضد
فردی و جمعی
را
محکوم و رسوا
ی علنی نکرده
و هم اینک
وادار به
اجرای مصوبات
کنوانسیون
های قطع تولید
سلاح های
کشتار جمعی و
حقوق بشری نمی
کنند؟!
نکته های
بسیار دقیق و
اصولی و بویژه
هویتی برای چپ
که (بخشی از
همین چپ) در
این میان
بدرستی بر اهمیت
آن تاکید و
برای عدم خود
و دیگران
فریبی بر
مواضع اصیل
ضدامپریالیست
ها با صراحت و
صداقت کوبیده
است!نکته
اساسی که نکات
دیگری را در
این میانه
دعوای غیر
ضروری هرچه
بیشتر برجسته
کرده است و
اتفاقن بی ربط
هم نیستند.
علاقه
مندان می
توانند مواضع
فردی و
سازمانی همه ی
جریان ها را
که در ارتباط
با تریبونال مطرح
گشته اند،
مطالعه و به
هر شکل که
مطلوب نگاه
آنان است
بررسی کنند و
به قضاوت بنشینند؛
اما یک سئوال
در پایان برای
همه باورمندان
به راه انقلاب
کارگری ـ توده
ای و سرنگونی استبداد
دینی مطرح
خواهد شد: آیا
پراکندگی و سرکوب
چپ توسط خود
او با وجود
این همه
دشمنان قدرقدرت
پیدا و پنهان
بیش از این
بسود جبش برابری
خواهی و آزادی
است؟ بی گمان
بسود انقلاب و
مردم
بیدادزده
ولایت فقیه
نیست. توان چپ
در اتحاد بین
نگاه های خود
و توده گیرشدن
مواضع منسجم
ضد سرمایه
داری و
ضدامپریالیستی
اش است. بدون
قبول ناتوانی
که ناشی از
پراکندگی
سکتاریستیست،
و بدون درک
درست تری از
سیاست ائتلافی
تاکنونی، چپ
توان ذاتی خود
که سازماندهی
انقلاب باشد
را از دست می
دهد جز نامی
تو خالی بیش
نیست؟! مشکل
چپ با تحقیر و
تشویق این و
یا آن حل نمی
شود.
بهنام
چنگائی
ـ هشتم تیر ۱۳۹۱