شما می
گویید : «همه با هم
زیر پرچم آقای روحانی»
مریم
محسنی
درفضای
پسا
انتخاباتی
شاهد افزایش
تحرک درجنبش
زنان هستیم.
تغییر فضای
سیاسی بار
دیگر سه گرایش
اصلی را در
میان
زنان به
کنشگری سوق
داده است. این
گرایش ها در
زمینه
جایگاه، نقش
زنان در
جامعه، عدالت
جنسیتی، حقوق
فردی و
اجتماعی و
قوانین مدنی،
اینجا و آنجا
ممکن است حتی
دیدگاه
هایی
نزدیک به هم
داشته باشند،
اما در میان
آنان صریح
ترین تمایزات
را می توان در
زمینه نگاه به
فعالیت های
جنبش زنان و
روش های آن
نسبت به
حاکمیت دید.
گرایش
اول،
گرایشی است که
حرکت از پائین
را به طور کلی
نفی می کند.
کلید تحول را
در حاکمیت، می
بیند و از این
رو اساسا نقش
و جایگاه
مثبتی برای
اقدامات
مستقل جنبش
زنان قائل
نیست. داشتن
جایگاهی در
نظام مدیریتی
اصل است.
گرایش
دوم اساسا
تحول وضعیت
زنان را
درتغییررفتارحاکمیت
جستجو می کند.
سرلوحه عمل
این گرایش این
است "بهتر است
حکومت امتیازدهد
وبهتر است
حکومت عقب
نشینی کند ".
این گرایش،
مجموعه
اقداماتی که
درجنبش زنان
صورت می گیرد،
را درخدمت
بالا می
خواهد. درپس
پشت شعارقدرت
حق زنان هم
هست،
نارضایتی
توده زنان را
ابزاری می
بیند برای
امتیازگیری
ازحاکمیت.
حرکات
آکسیونی زنان
تنها از همین
نظر مورد توجه
این رویکرد
است؛ یعنی
آکسیون دراین
نگاه ، بیشتر
حرکات مقطعی
است برای
امتیازگیری از
بالا و نه
توجه به حرکات
ریشه ای
بادوام و نهادسازی
های مستقل. از
این رو پس
ازپایان
اکسیون برای
زنان چیزی عوض
نشده و
وضعیت با قبل
از آن تفاوتی
نمی کند.
دراین نوع
نگاه هدف این
نیست که
اکسیون به
ایجاد تشکل
های
پایداروریشه
ای درجنبش بیانجامد
بلکه هدف
امتیازگیری
سیاسی است .
دراین نگاه ،
امتیازگیری
از بالا خود
هدف است نه
وسیله ای برای
گسترش مبارزه
در راه
دستیابی به حقوق
برابر. این
گرایش
درمجموع به
حاکمیت
خوشبین است و
تجربه نشان می
دهد ، دردوره
های
تلاطم ، د ر
وضعیت فعالیتی تحرک
ایجاد می کند
تا در دوره های
رکود، آنرا به
خدمت حاکمیت
درآورد.
از
ویژگی های مهم این
گرایش تنگ
نظری شدید
سیاسی است و برخلاف
هیاهویی که
حول گردآمدن
همه گرایشات ،
ایجاد می کند
، و این تنگ
نظری را
زیرشعارهمه
با هم مخفی می
کند مفروض می
گیرد که همه
گرایشات زنان
سرانجام باید
به نقطه
عزیمتی ختم شود
که آنها
درآنجا
ایستاده اند،
یعنی کسب امتیاز
از حکومت
درهرسطحی. این
گرایش هم
اکنون ذیل
شعار "طرح
معیار انتخاب
وزرای آینده"
می خواهد
گرایشات یا
بخش های مختلف
جنبش زنان را
حول مطالبه ای
خاص گرد آورد
که این مطالبه
شرکت در
کابینه حسن
روحانی است.
با این نوع
همه با هم در
جمع های هم اندیشی،
عملا عرصه
برفعالیت های
مستقل ازاین
مجموعه تنگ
ترمی شود.
اگربه
حرکت درآوردن
زنان دردوره
تلاطم ، نقطه
قوت این بخش
ازفعالان
جنبش زنان
باشد ،
وجه
المصالحه
قراردادن
حرکات اعتراضی
زنان برای
امتیازگیری
دربالا
درست آن نقطه
ضعف مهمی است
که می تواند
جنبش را به نا
کجا آباد
رهنمون سازد.
و بالاخره آن
که نزد این
گرایش
"سازماندهی
زنان کارگر و
پایین جامعه "
منطقه ممنوعه
ای است که
هرگزنباید
وارد آن شد بلکه
باید با
درخواست
قرارگرفتن
وزیرلایق در راس
وزارت کار و
تعاون، به
زنان
کارگروکارمند
(یعنی زنان
ضعیف جامعه ! آن گونه
که درآخرین
نشست هم
اندیشی مطرح
شده است ) به اصطلاح
امتیازی اعطا
کرد. به طور
خلاصه معطوف ساختن
کنشگری زنان
به ظرفیت های
تغییرپذیری
حاکمیت که
مخصوصا در
حوزه زنان
تقریبا وجود
ندارد، تقلیل
مبارزه زنان
به ابراز
وجودهای
مقطعی و ناپایدار
در دوره های
تحرک سیاسی و
محروم ساختن
جنبش زنان از
نیروی بزرگ
زنان قشرها و
لایه های
محروم، بخشی
از نتایج
محتوم عملکرد
این گرایش
است.
گرایش
سوم، اما،
پایین را
درخدمت بالا
نمی خواهد. به
حاکمیت خوش
بینی ندارد.
ودو محوراصل
راهنمایش هست:
اول ـ جدایی
دین از دولت؛ دوم
استقراردرجامعه
مدنی
پرسش
مهمی که
برای هرفعال
صدیق ومبارزجنبش
زنان مطرح می
شود ، این است
که آیا بدون جدایی
دین ازدولت می
توان به تبعیض
منبعث
ازحاکمیت قوانین
شرع پایان داد
؟ آیا بدون
جدایی دین از
دولت می توان
به خواسته
هایی که اکنون
دراکثرکشورهای
دنیا برای
زنان مطالبه
ای بدست آمده
است، دست یافت یا
نه ؟ مثلا لغو
حجاب اجباری
برای زنان . آیا
بدون جدایی
دین ازدولت می
توان به تضاد
ناشی از اجرای
احکام شریعت
به عنوان
قانون با خواسته
های مدنی
اولیه برای
زنان مثل
آزادی پوشش،
آزادی معاشرت
با جنس مخالف
و...پایان داد ؟
دراین
رویکرد، کلید
تحول دروضعیت
زنان ، امتیازگیری
ازحاکمیت
نیست بلکه
ایجاد نهادهای
مستقل توده ای
پایدار زنان
است . که بخش
های هرچه وسیع
تری از توده
های زنان را
که اکثریت
آن را زنان
پایین
ومحروم
جامعه تشکیل
می دهند را به
طورواقعی در
مبارزه برای حقوقشان
درگیرکند نه
فقط درعرصه
حقوقی بلکه هم
چنین درعرصه
مطالباتی .
عرصه ی مهمی
که بتواند اکثریت
زنان جامعه را
درگیرکند.
اگرگرایش
دوم به اسم
طرح مطالبات
زنان ،جمع های
هم اندیشی
تشکیل می دهد
و با شرکت
درکابینه
حکومتی
ایدثولوژیک
ومذهبی ، اصل
اساسی و پایه
ای دموکراسی
یعنی جدایی
دین از دولت
را درمسلخ
سازش با بالا
وشرکت
درکابینه ،
قربانی می کند
، درعوض
گرایشی که شرط
بدست آمدن
برابری میان
زن ومرد را
دربوجود آمدن
جنبش توده ای
زنان می داند
، با قراردادن
جدایی دین از
دولت به عنوان
یکی از دو اصل
مهم راهنمایش
درشرایط
کنونی ، راه
را برای
پیشروی جنبش
زنان وگام
گذاردن در
مسیرهایی جدید
بازمی کند .
دراین
گرایش ، کلید
تحول دروضعیت
زنان
تغییررفتار
حاکمیت نیست
بلکه
ایجاد
نهادهای
مستقل پایدارو
توده ای زنان
است که بتواند
بخش های هرچه
وسیع تری
ازلایه های
محروم و پایین
زنان جامعه را
که اکثریت
زنان کشورما را
تشکیل می دهند
، درمبارزه
واقعی
درگیرکند . دراین
نگاه ، عرصه
حقوقی تنها
عرصه ای نیست
که مبارزه
زنان بربسترآن
شکل می گیرد
بلکه عرصه
مطالبات
معیشتی و
رفاهی درعین
حال عرصه مهمی
است که می
تواند توده
وسیعی از زنان
را به عرصه
مبارزه واقعی
علیه
نابرابری های
جنسیتی
بکشاند . عموم
توده زنان از
این طریق است
که عملا درگیر
مبارزه علیه
نا برابری های
موجود می شوند
. ازاین طریق
است که می
توان با طرح
های ضد زن مثل
دورکاری و
...مقابله کرد .
امروزجنبش
ریشه دارزنان
جامعه ما بر دو پایه
اصلی ومهم
حرکت می کند.
هم به خواسته
های مدنی
وحقوقی زنان
توجه می
کند وهم به مطالبات
رفاهی
ومعیشتی . جنبش
زنان به شرطی
می تواند توده
ای شود که به
حوزه عام
شهروندی و
مطالبات
حقوقی ومدنی
محدود نباشد،
بلکه بتواند
خواسته های
معیشتی
ومطالبات توده
ی زنان را نیزپوشش
دهد و بتواند
با تعرض داثمی
حاکمیت در زمینه
اشتغال زنان و یا
در زمینه
استقلال
اقتصادی زنان
به طورموثرمقابله
کند. درست
به همین دلیل
گرایش دوم که
پایه ی عملش
خوش بینی به
حاکمیت است
پایه ی
عمل گرایش
سوم بدبینی به
حاکمیت است .
اگرگرایش
دوم، خود توده
زنان را متشکل
نمی کند بلکه
آنها را وسیله
ای برای
امتیازگیری
ازحکومت می
کند ، گرایش
مستقل و رادیکال
درجنبش زنان ،
اما ، بدون
این که
ازآکسیونها
کناربکشد،
اساس را براین
می گذارد که
هرحرکت
آکسیونیستی،
می تواند پایه
ای برای ایجاد
تشکل و نهادهای
پایدارو
مستقل زنان
باشد . با
کشاندن وسیع
ترین توده های
زنان ولایه
های محروم
زنان جامعه به
مبارزه می
توان تشکل
ایجاد کرد
وبدین وسیله
می توان با
طرح هایی
همچون
دورکاری که
هدفش خانه
نشین کردن
زنان است ،
مقابله کرد .
جنبش زنان
درصورتی می
تواند توده ای
شود که درحیطه
ی عام حقوق
شهروندی
ومطالبات
حقوقی باقی
نمانده بلکه
بتواند با طرح
مطالبات زنان پایین
جامعه ، توده
های وسیع زنان
را به میدان
مبارزه
بکشاند .
مهم این است
که این گرایش بتواند
درمقابل
شعارهمه با
هم ، از
استقلال عمل
درهمان دو
حوزه یعنی
مطالبات
معیشتی توده
ای زنان و
خواسته های
مدنی و حقوق
شهروندی درشرایط
کنونی دفاع
کند.
و
بالاخره
ونکته پایانی
این که گرایش
معطوف به توده
ای شدن جنبش
زنان
اگرنخواهد به
دنباله روی
کشیده شده یا
حذف شود ،
لازم است
بتواند
برسازماندهی
مستقل خویش
تاکید بگذارد
.درغیراین
صورت ،
درجنجال
وهیاهوی
شعار" سهیم
شدن زنان درقدرت
سیاسی " و با
برتری جویی
گفتمان
شعار"همه با
هم زیرپرچم
آقای روحانی
"، عملا
ازصحنه تاثیرگذاری
حذف خواهد شد.