برجستهشدن
«آتشسوزی
خیابان
جمهوری» از
دیدگاه نشانهنشاختی
حسین
یزدانشناس
در
روزهای اخیر
فضای رسانهای
کشور تحت
تأثیر حادثهی
آتشسوزی در
خیابان
جمهوری تهران
قرار گرفته
است. حادثهای
دلخراش که در
آن دو کارگر
زن که از ترس
سوختن در میان
شعلههای آتش
از پنجرهی
ساختمان
بیرون آمده و
خود را از لبهی
آن آویزان
کرده بودند،
پیش از آنکه
مأموران آتشنشانی
بتوانند به
دادشان
برسند، تاب
مقاومت از کف
دادند و از
طبقهی پنجم
سقوط کردند و
در دم جان
باختند.
هرچند
متأسفانه این
حادثه و
حوادثی از این
دست در کشور
ما بی سابقه
نبوده است،
این بار امّا
افکار عمومی
کشور توجه
ویژهای به آن
کرده و با
گذشت بیش از
ده روز از
زمان حادثه (29
دی ماه 92)، هر
روز در رسانههای
کشور از آن
سخن به میان
میآید و
اخبار و گزارشهای
بسیاری
دربارهی آن
منتشر میشود
و افکار عمومی
کشور با ولعی
مثالزدنی
این اخبار را
دنبال میکند؛
از خبر
بازداشت دو تن
از مأموران
ایستگاه آتشنشانی
مربوط تا
مصاحبه با
بازماندگان
دو بانوی جانباخته
و واکنشهای
شورای شهر و
شهرداری
تهران و
مصاحبه با همکاران
آن دو آتشنشان
بازداشتشده
و …
سؤال
اینجا است که
علّت این همه
توجه به این
حادثه چیست؟
چرا سابق بر
این در موارد اینچنینی
افکار عمومی
چنین توجهی به
آن موضوعات نشان
نداده است؟
برای این پرسشها
میتوان علل
زیادی را از
دیدگاههای
مختلف سیاسی و
اجتماعی
برشمرد که هیچ
یک موضوع این
یادداشت نیست.
در ادامه
خواهم کوشید به
قدر توان، با
رویکرد نشانهشناختی
این پرسشها
را تبیین کرده
و به آنها
پاسخ دهم؛ چرا
که «همهی
پدیدههای
فرهنگی،
پدیدههای
ارتباطی
هستند و از
همین رو میتوان
آنها را بر
حسب نظامهایی
از نشانهها
تعریف و دستهبندی
کرد» (بتتینی،
جیانفرانکو.
زبان و تکنیک
سینما به نقل
از نیکولز،
بیل (1378) ساختگرایی
و نشانهشناسی
سینما ترجمهی
علاءالدّین
طباطبایی،
نشر هرمس، ص 331).
از دیدگاه
نشانهشناختی
برجسته شدن
حادثهی آتشسوزی
خیابان
جمهوری به زعم
نویسنده، بیش
از هر چیز
معلول شیوهی
انتشار خبر
حادثه و بهخصوص
فیلمها و عکسهایی
است که از این
حادثه در فضای
رسانهای
کشور مخابره
شد. عکسهای
خبرگزاری
فارس که در
ساعت 16:01 یعنی
نزدیک چهار
ساعت پس از
این حادثه
منتشر شد و بهویژه
عکسی که یکی
از قربانیان
را در حال
سقوط نشان میدهد
یعنی عکس 15575579
(عکاس این عکس
فرهنگ رهجو
است http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/10/29/1392102915575579_PhotoL.jpg
) که
بارها در
خبرگزاریهای
دیگر و شبکههای
اجتماعی دست
به دست شد،
همچنین فیلمهایی
که توسط
شاهدان عینی
حادثه و با
دوربینهای
تلفن همراه
گرفته شده واجد
ویژگیهایی
هستند که میتواند
توجه زیاد
افکار عمومی
به این حادثه
را توضیح دهد.
1. فیلم و
عکس از جمله
نشانههای
انگیخته
هستند. واژهی
«انگیختگی»
برای توصیف
میزان تأثیر
مدلول در
تعیین دال به
کار میرود.
هر چه دالی
بیشتر در قید
مدلول باشد،
نشانه
«انگیختهتر»
است؛ نشانههای
شمایلی (از
جمله عکس)
بسیار
انگیختهاند
و نشانههای
نمادین (مانند
زبان کلامی)
انگیختگی
کمتری دارند و
یا به کلی
دلبخواهیاند.
هر چه یک
نشانه کمتر
انگیخته
باشد، برای بهکارگیری
و دریافت
نشانه،
یادگیری یک
قرارداد
توافقی ضرورت
بیشتری دارد
(سجودی، فرزان
1387 نشانهشناسی
کاربردی، نشر
علم: ص 32). نشانههای
انگیخته در
ارتباط قیاسی (analogue communication)
به
کار میروند و
ماهیتی طیفی
دارند. ارتباط
قیاسی ناظر به
کمّیتهای
پیوسته است و
در
تمایزگذاری
معنایی به صورت
طیفی عمل میکند.
در این نوع
ارتباط نفی
مطلق یا تأیید
مطلق یا انتخاب
«دقیق» و «واضح»
میان این یا
آن وجود ندارد
و همه چیز
جنبهی «کم و
بیش» دارد؛
معنا طیفی از
خاکستری است
از خاکستری
تیره تا
خاکستری
روشن، سفید
مطلق یا سیاه
مطلق وجود
ندارد. در این
نوع ارتباط
مخاطب نیازی
به دانش ویژهای
به جز ادراک
روزمرّه
ندارد و از
همین رو
ارتباط با
مخاطب به
صورتی
منحصربهفرد
و بیواسطه رخ
میدهد که
نیازمند
مشارکت هرچهبیشتر
مخاطب در
فرآیند تکوین
معنا است و از
این رو تأثیر
بسیار بیشتری
بر مخاطب
دارد؛ ارتباط
در هنر از این
جنس است.
در
بازتاب خبری
حادثهی
مزبور، که
عمدتاً توسط
عکسهای خبرگزاریها
و فیلمهای
دوربینهای
تلفن همراه
شاهدان عینی
حادثه صورت
گرفت، بار
اصلی و بلکه
تمام بار
اتباط، بر دوش
نشانههای
انگیخته بود و
ارتباط از
مجرای ارتباط
قیاسی صورت
گرفت. رابطهی
همانندی و
بلکه اینهمانی
دال و مدلول
در نشانههای
انگیختهی
مربوط به
بازتاب رسانهای
این حادثه
چنان است که
مخاطب خود را
در محل حادثه
و در میان
شاهدان عینی
تصور میکند و
این امر بر
شدت تکاندهندگی
خبر میافزاید.
این حالت را
مقایسه کنید
با هنگامی که
خبر یک حادثه
(در اینجا آتشسوزی)
تنها با اتّکا
بر نشانههای
نمادین (زبان
کلامی) به
مخاطب منتقل
میشود؛ یعنی
کسی آن را
برای ما تعریف
میکند.
http://www.aparat.com/v/B7XIG
2. فیلمهای
این حادثه،
حاوی نکات
تأثیرگذار
دیگری هم
هستند. برای
مثال نمای باز (long shot)ی که افراد
محاصره شده در
آتش را به
خوبی نشان میدهد،
نمای سربالا (low angle)یی
که از یک سو
شعلههای آتش
را نشان میدهد
و از سوی دیگر
دود غلیظی را
که از روزنههای
ساختمان در
حال سوختن در
حال خروج است
و هر لحظه
شدیدتر میشود
و سرانجام
مأموران آتشنشانی
را که در نبود
تجهیزات بالابری
مثل نردبان،
بیهدف
دنبالهای از
آب پرفشار را
در فضا رها میکنند.
آبی که هرگز
به شعلههای
آتش نمیرسد و
بر یأس و
نگرانی مخاطب
از نجات درآتشماندگان
میافزاید.
دوربینی که
مدام تکان میخورد
و در لحظات
اوج به علّت
واکنش عاطفی
همزمان
تصویربردار،
این تکانها
شدیدتر میشود.
3. صداهایی
که بر روی
تصویر شنیده
میشود، خود
داستان دیگری
است. این
صداها در نخستین
سطح باعث جهتدهی
به واکنش
مخاطب میشود
و ساختگی
نبودن حادثه و
بحرانی شدن
شرایط در
لحظات اوج را
به مخاطب
منتقل میکند.
از جمله صدای
مردی که در
هنگام بیرون آمدن
زن از پنجره
با صدای بلند
و خشداری با
تمام انرژی
فریاد میکشد:
«نیا پایین» یا
هنگامی که زن
به لبهی
پنجره آویزان
میشود: «یا
ابالفضل!» یا
افزایش
ناگهانی حجم
صدا در هر
حرکت زنی که
به لبهی
پنجره آویزان
مانده یا نالهها
و ضجّههایی
که در تمام
طول فیلم به
گوش میرسد و
در هنگام
افتادن زن به
اوج میرسد؛ و
در نهایت سکوت
نسبی جمعیت
ناظر درست پس
از افتادن زن.
4. در این
فیلم حتّی آن
بخشی از کلام
هم که واضح شنیده
میشود بیشتر
ماهیتی
شمایلی دارد
تا نمادین؛ چرا
که به علّت
غیبت سوژه
(کسی که فریاد
میزند در
فیلم دیده نمیشود)
و مخاطب بر
واکنشهای
محتمل در چنین
لحظاتی دلالت
دارد تا بر رساندن
موضوعی خاص به
مخاطبی خاص.
«نیا پایین» که خطاب
به زن گفته میشود
قطعاً به گوش
او نخواهد
رسید و این
چیزی نیست که
خطابدهنده
بدان آگاه
نباشد،
بنابراین بیش
از آنکه ناظر
بر نقش ترغیبی
(جملات
دستوری) زبان
باشد، ناظر بر
نقش عاطفی زبان
است. این حالت
برای «یا
ابالفضل!»
عیانتر از آن
است که نیازی
به توضیح
داشته باشد.
4. «ساختار
اوجگاهی» و
«نجات در
آخرین لحظه»
از جمله
روندهای روایی
پرکاربرد در
فیلمهای
کلاسیک است که
به طرز
سحرانگیزی در
این قطعه
تصویر نیز
دیده میشود و
بر دراماتیزه
شدن بیشتر
حادثه میافزاید.
قطعهای
تراژیک که مرگ
قهرمان را به
نمایش میگذارد
و شاخصترین
وجه آن
نردبانی است
که چون
نوشدارویی پس از
مرگ سهراب سر
میرسد و سایر
شخصیتهای
درگیر در
حادثه به جز
شخصیت اصلی را
در آخرین لحظه
نجات میدهد.
بنابراین
ویژگیهای
شکلی انتشار
اخبار مربوط
به این حادثه،
از علل اصلی
داغ شدن خارج
از تصور اخبار
مربوط به آن
در فضای رسانهای
کشور و در
میان افکار
عمومی است؛ بهویژه
وقتی حوادث
مشابه و نقش
نقص فنّی
تجهیزات یا
اهمال
کارکنان آتشنشانی
در جان باختن
افراد را در
سکوت خبری
ملاحظه میکنیم.
برای مثال شش
روز پیش از
حادثهی آتشسوزی
خیابان
جمهوری، در
روز 23 دیماه
سه کارگر که
برای لایروبی
چاه فاضلاب
ساختمان
مرکزی بانک
سپه در تپههای
عبّاسآباد
وارد این چاه
شده بودند با
هجوم فاضلاب روبهرو
میشوند و وقتی
آتشنشانی
برای نجات
آنها طناب
لازم را با
خود به همراه
نیاورده، جان
خود را از دست
میدهند. این
حادثه امّا
بازتاب رسانهای
چندانی پیدا
نمیکند، چون
از آن هیچ عکس
و فیلمی در
رسانهها
منتشر نشده
است. با این
همه، در پاسخ
به پرسشهای
این یادداشت
نباید از نقش
عوامل
فرامتنی مهمی
نظیر رقابتهای
سیاسی معطوف
به شهرداری
تهران،
نارضایتی
عمومی
شهروندان،
برخوردهای
ناشیانه و
بعضاً
طلبکارانهی
مسئولان
شهری، کارگر و
زن بودن
قربانیان، کار
در روز تعطیل
و … به سادگی
گذشت.
حسین
یزدانشناس
برگرفته
از «حلقه
نشانه شناسی
تهران»
http://iransemiotics.ir/?p=10639