حفظ «پرنسيبهای
اخلاقي در
مبارزه سياسی –
اجتماعی»
سعيد
صارمی
نگاهي
به مواضع آقای
«
ايرج مصداقی» در مصاحبه
با بي بي سي!
چند هفتهای
از موضوع خارج
شدن مجاهدين
از " ليست
تروريستی "
دولت آمريکا
ميگذرد . و در
اين مدت ،
شاهد مواضع
گوناگون جريانات
سياسی در اين
رابطه بوديم .
هر جريانی از
زاويه نظری و از
جهت منافع
سياسی و يا
احيانا ،
منافع طبقاتی
که از آن دفاع
ميکند، اين
قضيه را به
چالش کشيده
است. که البته اين
موضع گيريها
، موضوع بحث
اين مطلب نيست.
ابتدا يک
موضوع را جهت
روشن نمودن
قضيه مورد بحث،
مشخص کنيم. در
" ليست
تروريستی "
بودن يا نبودن
مجاهدين از
سوی دولت
آمريکا
هيچگونه جنبه
اخلاقي و بار
مثبتی در
افکار عمومي
ندارد. به
اصطلاح اگر
بخواهيم از
جنبه پرنسيبهای
اخلاقي به
قضيه بنگريم،
نه با تروريست
ناميدن اين سازمان
از سوی دولت
آمريکا، و يا
بر عکس آن ، مجاهدين
نه تروريست ميشوند
و نه
آزاديخواه. به
اصطلاح، دولت
آمريکا مرجع
صلاحيت داری
در اين قضيه
نيست.
تروريستيترين
دولت جهان ،
نه از صلاحيت
اين برخوردار
است که
مجاهدين را
تروريست
بنامد و نه آن
که بر عکس ،
آنان را
آزاديخواه
معرفي کند.
اين قضيه،
مانند همان
داستان قديمي
" منافق "
خواندن
سازمان
مجاهدين خلق
از سوي رژيم
فاشيستی حاکم
بر ايران، و
يا داستان " مارکسيست
اسلامی "
خواندن
مجاهدين از
سوی ديکتاتوری
سلطنتی سابق
است. اين هر ۳
جريان (
حاکميت
فاشيستی
ولايت فقيه،
دولت آمريکا و
حکومت شاه) ،
کوچکترين
مشروعيتی در
اين زمينه نه
داشته اند و
نه دارند. به
همين دليل نه
خارج شدن
مجاهدين از
اين ليست ، و نه
ابقأ آنها در
اين ليست، به
لحاظ اخلاقي
هيچ ارزشی در
انظار افکار
عمومي ندارد.
به همين
دليل، موضوع
اين مطلب ، يک
بحث ارزشی و
اخلاقي است.
همان ارزشها
و پرنسيبهای
اخلاقي که
باعث ميشود
بسياری به
ميدان مبارزه
وارد شوند.
همانهايي
که از ديدن
گرسنگي، فقر و
فحشا ، جنگ و
بي خانمانی ،
دلشان به درد
ميآيد.
مبارزه برای
رسيدن به
آرمانهای
انساني امری
اخلاقي و
ارزشيست. و
غير از اين
نيست.
موضوع اين
مطلب بر ميگردد
به مصاحبه ، و
يا بهتر
بگوييم ،
مناظره
آقايان ،"
هوشنگ امير
احمدی "، " علي
کشتگر " و آقای
" ايرج مصداقی
" با بنگاه
خبری بي بي
سي ، که در
رابطه با خارج
شدن مجاهدين
از " ليست تروريستی
" دولت آمريکا
در برنامه "
صفحه دو " شبکه
خبری بي بي
سي ، انجام
شد.
موضوع اين
مطلب ، نه
آناليزی بر کل
اين مناظره است
، و نه قضيه
خارج شدن
مجاهدين از
ليست " تروريستی
دولت آمريکا.
بلکه بخشی از
اظهارات آقای
" ايرج مصداقی
" در اين
مناظره باعث
نوشتن اين
مطلب گرديد، .
اظهاراتی که
بسيار عجيب و
غير معمول
بود. عجيب به
اين خاطر که ،
با شناختي که
از آقای "
مصداقی "
داشتم، باور
نميکردم که
يک " زندانی
سياسی سابق " ،
که عمری را در
مبارزه به
خاطر تحقق "
آرمانهای
انساني " و
رسيدن " به
جامعه بي
طبقه توحيدی
"در زندان
گذرانده باشد
، اين گونه
سخن بگويد.
داستان از
آنجا شروع ميشود
که آقای "
مصداقی " در
ردّ هر گونه
ادعای "
تروريستی ناميدن
" مجاهدين ، از
سوی دولت
آمريکا، به
مسالهای
اشاره کرد ،
که به لحاظ
سياسي، علامت
سوال بزرگي
در مورد
زوايای "
شخصيتی و
اخلاقي "
آقای " مصداقی
" قرار ميدهد.
ايشان در
بخشی از
اظهاراتشان (
در رابطه با
ترور ۶
آمريکايي ،
توسط سازمان
مجاهدين خلق)،
که در پيش از
انقلاب رخ
داده، مسائلي
را عنوان
کردند که تعجب
نگارنده اين
سطور را موجب
شد. ايشان در
آن مناظره ،
مجاهدين
مارکسيست شده
را عامل اين
ترورها
معرفي ميکند.
وی از " وحيد
افراخته" به
عنوان رهبر و
فرمانده عمليات
نام ميبرد.
همچنين از
اعضائ " تيمهای
عملياتی " و
ذکر نام آنان
هم نميگذارد.
و در پايان ،
کار را به
آنجا ميرساند،
که حتی ميگويد
که دو نفر
آخری در خارج
از کشور به سر
ميبرند. حتی
با تعجب ميگوید! که ،
" کسي هم با
آنها کاری
ندارد"!
اينجا
بگذاريد يک
موضوع مهم را
توضيح دهيم، تا
ابعاد اين
قضيه بهتر
روشن گردد. از
زاويه نگاه
انساني، و
حتی سياسي،
عمل " تقي
شهرام "، در
ترور " مجيد
شريف واقفی " و
" صمديه لباف "
جای هيچ گونه
توجيهي
ندارد. به
زبان
آدميزاد،
کاری که " تقي
شهرام " کرد،
جنايت بود.
والسلام! از
نظر نگارنده
اين سطور، يکي
از مهمترين
عوامل روی کار
آمدن ارتجاع
در ايران ، همين
عمل غير
اخلاقي بود.
اين عمل غير
اخلاقي هم به
وجهه
مجاهدين ضربه
زد و هم به
مارکسيست ها.
از يادمان
نرود که "
خمينی " و
طرفدارانش
چگونه اين قضيه
را به پيراهن عثمان
تبديل کردند و
چگونه در بوق
و کرنا کردند
که " مارکسيسم
" يعنی اين! به
همين دليل،
اين موضوع را
در اينجا
بايد، متذکر
ميشدم تا
اين شک و شبهه
به وجود نيايد
که نگارنده ،
هيچگونه
سمپاتی به "
تقي شهرام "
داشته باشد.
بگذاريد
نکته ديگری را
هم اينجا ياد
آوری کنيم. به
راستي اگر
بخواهيم ، از
زشتترين و
کريهترين
عمل حزب توده
و جريان
اکثريت ،
نمونهای
بياوريم کدام
است؟ مگر غير
از اين است که
زشتترين عمل
اين دو جريان،
انتشار
اطلاعيهای
بود ، که اينها
در آن از
هوادرانشان
خواستند که در
همکاری با
جريان حاکم،
نيروهای
انقلابي را
به حاکمين
جديد و دستگاههای
اطلاعاتی
آنان معرفي
کنند؟ آيا غير
از اين بود که
اين عمل ، بيش
از اين که يک "
اشتباه سياسی
" باشد، عملي
زشت، غير قابل
بخشش و غير
اخلاقي بود؟
حتی ميشود
گفت که اين
عمل " حزب!
توده " و "
اکثريت "، يک
جنايت بود. هر
چند که بسياری
از نيروهای
اين دو جريان
نيز، بعدها
اعدام شدند.
اما قربانی
دادن اين دو
جريان، چيزی
از " عمل کثيفی
" که در حمايت
از رژيم حاکم
کردند کم نميکند.
جنايت و خيانت
هميشه کثيف
است!
آقای "
مصداقی "!
آيا در ردّ
ادعای "
تروريست
نبودن "
مجاهدين، لازم
بود که اسامی
تيم عملياتی
را در يک
رسانه
همگانی اعلام
کنيد؟ حتی ،
اعلام کنيد که
دو نفر از
آنها هنوز
زنده هستند و
در خارج از
کشور زندگي
ميکنند؟
آيا اين به آن
معنا نيست، که
با زبان بي
زبانی ميگوييد
که دستگيری آنها
هم راحت هست؟
چون در خارج
از کشور زندگي
ميکنند و از
حريم امنيتی
برخوردار
نيستند؟ شما ،
در ردّ ادعای
تروريست
نبودن
مجاهدين،
احتياجی به
اين نداشتيد
که " نمک موضوع
" را زياد کنيد
! يک دفاع
حقوقی ميتوانست
کافي باشد.
اما آن چه شما
در آن مناظره
گفتید،
بيشتر از آن
که يک دفاع
منطقي باشد،
خوش رقصی بود!
اين ، يک امر "
غير اخلاقي "
و غير قابل
بخشش است .
آقای "
مصداقی "!
بحث من و
شما، يک بحث
معرفتی نيست.
نه قصد بحث سياسی
دارم و نه
قانع کردن شما
را! ای کاش
باور ميکردم
که سهواً اين
نکات را در آن
مناظره گفتيد.
شما مختار
هستيد که به
مسايل سياسی
از هر جنبهای
که دوست داريد
بپردازيد. اين
، حق طبيعی شماست.
اما آنجا که
در جهت پيش
بردن اهداف
سياسی تان ،
پرنسيبهای
اخلاقي و
سياسی را زير
علامت سوال
قرار ميدهيد،
قضيه اجتماعی
ميشود.
مخصوصا اين که
شما يکي از
سخنگويان
جريان " ايران
تريبونال " هم
هستيد.
آقای
مصداقی!
با وسايل
نامشروع نميتوان
به اهداف
مشروع دست
يافت! مگر آن
که اهداف شما
فقط، بر پايه "
کسب قدرت"
استوار باشد.
برای رسيدن به
آزادی نميتوان
گفت که وسيله
هدف را توجيه
ميکند. اما
برای کسب
قدرت، هدف
هميشه وسيله
را توجيه ميکند.
خوشرقصی کردن
برای صاحبان
قدرت يکي از
اين وسايل است!
با اميد به
سرنگونی هر چه
سريع تر رژيم
فاشيستی حاکم
بر ايران بدست
مردم!
و با آرزوی
تحقق
استقلال،
آزادی و عدالت
اجتماعی و
برقراری جمهوری
مردمی در
ايران!
با احترام
سعيد صارمی
۱۱
اکتبر ۲۰۱۲ـ
۲۰ مهرماه
۱۳۹۱۱