دغدغههای
زنان معلم در
آموزشوپرورش
در گفتوگو با
معلمان
هرجا زن
هست، قدرت
نیست
شرق:
چند سالی است
که چرخ زندگی
بدون همراهی زنان،
بهویژه در
کلانشهرها
بهسختی میچرخد.
وجود شرایط
نامطمئن
اقتصادی در
کشور، زنان
بیشتری را
روانه بازار
کار کرده است.
زنان شاغلی که
علاوه بر
دغدغههای
مسئولیت
روزانه زندگی
(همسربودن و
مادربودن)
باید بتوانند
هماهنگی خوبی
بین زندگی خانوادگی
و زندگی حرفهای
خود ایجاد
کنند. شاهکارنامیدن
این هماهنگی
شاید اغراق
باشد؛ اما برقراری
این تعادل
نشان از قدرت
مدیریت یک زن
و امتیاز ویژه
آن نسبت به
زنان شاغل
دیگر یا حتی
زنان خانهدار
دارد. معلمی
یکی از شغلهایی
است که با
توجه به بافت
سنتی جامعه،
برای زنان
پذیرفتهشده
است و شاید
شغلی است که
میتواند
زمینههای
مشترک فکری
جامعه سنتی و
مدرن را به هم
پیوند بزند.
درحالحاضر
ظرفیت بیش از
نیمی از نیروی
کار وزارت
آموزشوپرورش
را زنان تشکیل
میدهند؛
ظرفیت بزرگی
که حتی باید
در اولویتهای
نیازسنجیهای
پژوهشی آموزشوپرورش
قرار گیرد. در
این گفتوگو
به سراغ چند
معلم رفتهایم
و بیشتر از
مشکلات خاص
زنان در آموزشوپرورش
و راهکارهای
برخورد با
آنان پرسیده و
پاسخ آنها را
شنیدهایم.
بهعنوان
سؤال اول مشکل
خاص معلمان زن
چیست؟
نرگس
ملکزاده:
بسیاری از
فرهنگیان زن
مجبور هستند
برای تدریس به
مناطق محروم
یا منطقهای
به غیر از
منطقه زندگی
خود بروند که
در دل این
مسئله چند
مشکل دیگر
نهفته است.
ممکن است معلمان
بنا به دلایل
متعدد از قبیل
نبودن
امکانات و
شرایط زندگی
در مناطق
محروم نتوانند
در منطقه
مربوطه اقامت
داشته باشند که
علاوه بر
تحمیل هزینه
رفتوآمد و
هزینه روانی
حاصل از این
آمدوشدها ممکن
است امنیت
آنها هم به
خطر بیفتد.
یکی از مشکلات
زنان شاغل
همیشه مشکل
تنظیم زمان
برای زندگی
شخصی و زندگی
حرفهای است؛
اما چرا باید
تنظیم این
مشارکت در زندگی
طوری نباشد که
زن -که همپای
مرد در جامعه
به فعالیت
مشغول است-
نتواند در شغل
خود ارتقایی شایسته
داشته باشد؟
منشأ این بیاعتمادی
هم در افکار
ماست که هنوز
خود قبول نداریم
یک زن میتواند
یک مدیر یا یک
کارمند موفقتر
از مردان باشد
و همیشه برتری
را به مردبودن
دادهایم.
محدودیت در
پوشش را هم میتوان
به مشکلات خاص
زنان اضافه
کرد. در آموزشوپرورش
درباره پوشش
زنان، هیچ
قانون یا بخشنامهای
نداریم. بخشنامهای
کلی وجود
دارد؛ اما نوع
پوشش را محدود
نمیکند. کسی
حق ندارد پوشش
مناسب را به
دلیل آراستهبودن
نقد کند.
پیامدهای این
سختگیریهای
بیمورد وقتی
بیشتر نمایان
میشود که دقت
داشته باشیم
که فرسایش
شغلی معلمان
زن و حتی سلب
آرامش روانی
از آنها
اثراتش را بر
۳۰ دانشآموز
میگذارد و
این چیزی است
که برای زنان
شاغل در ارگانهای
دیگر صدق نمیکند.
اگر توجه جدی
به مشکلات
زنان نباشد،
دختران جامعه
را نیز دچار
مشکل خواهیم
کرد. معلم زن
بیانگیزه میتواند
کلاسی را بیانگیزه
کند. معلم زن
افسرده، نشاط
را از کلاس درس
دریغ میکند.
معلم زن بیمار
که مشکلات
جسمی او توان
ایستادنش را
از آن گرفته؛
ولی به دلیل
قانونهای
دستوپاگیر
مجبور به
ماندن در کلاس
درس است، کلاس
را از یک معلم
سرزنده محروم
میکند؛ اما
با کمال تأسف
به این مسائل
آنچنان که
باید توجه نمیشود
و به روشهای
گوناگون،
انگیزه کاری
را از زنان میگیرند.
زنان در شرایط
مساوی هم به
دلیل جنسیت
کنار زده میشوند.
چند سال گذشته
و با اهمیتیافتن
مفهوم توسعه
برای کشور،
نقش زنان در
بازار کار
فعالتر شده
است و به همین
تناسب
حضورشان در
مقامات
مدیریتی نیز
افزایش
یافته؛ اما
این افزایش مشارکت
زنان هیچگاه
همپای ارتقای
جایگاه کمّی
آنها در
دستیابی به
پایگاههای
مدیریتی
نبوده است و
این نابرابری
در فرصتهای
مدیریتی
همچنان ادامه
دارد. براساس
آمار ارائهشده
هنوز حضور
زنان بین
مدیران ارشد
به پنج درصد
نیز نرسیده و
این آمار با
تلاشهای
گسترده زنان
که بیش از
نیمی از
سرمایه انسانی
بازار کار
است، همخوانی
ندارد؛ اگرچه
آمارها نشان
از پیشرفت زنان
در زمینههای
آموزشی و
بهداشتی
دارد؛ اما این
نابرابری
هنوز در زمینههای
مختلف مشارکت
و حضور فعال
آنان در
موقعیتهای
مدیریتی وجود
دارد. این
نسبت نازل در
میان تصمیمگیران
بازتاب موانع
ساختاری و
شاید مهمتر
از آن موانع
نگرشی جامعه
است که حاصل
از فرهنگ و
نفوذ این تفکر
غلط در نظام
اجتماعی ماست
که «هر جا زن
هست، قدرت
نیست» و بهبود
این شرایط
نیاز به اقدامات
مؤثری دارد که
تغییر را آنچنانکه
شایسته تلاش
زنان جامعه
است، رقم
بزند.
به
نظر شما بهعنوان
یک معلم زن
دغدغه اصلی زنان
شاغل چیست؟
فریبا
ایازی: زنان
ما از وقتی که
دیده نشدند،
غیرشاغل نامیده
شدند. غافل از
آنکه زنان
همیشه شاغل
بودند. مدیریت
امور خانه،
شغل کمی نبود؛
اما هرگز خانهداری
شغل به حساب
نیامد. چندی
بعد همزمان
با تغییر
رویکرد دنیا
نسبت به حقوق
زن و مرد،
زنان اجازه
یافتند درس
بخوانند تا
بتوانند وارد
اجتماع شوند.
پس از مدتی،
زنان همپای
مردان در تمام
عرصهها به
فعالیت مشغول
شدند؛ تاآنجاکه
عنوان زن شاغل
و زن خانهدار
زبانزد مردم
جامعه شد؛ اما
مردها همچنان مرد
ماندند و
وظایف
مردانگی آنان
نه کم شد و نه
زیاد. زنان
شاغل همسر
شدند و مادر و
همچنان عنوان
کدبانوی خانه
جزء وظایف
لاینفک آنان
تعریف میشد.
زنان شاغل
مادر میشدند
و برای مراقبت
از خود و
فرزند، چهار
ماه مرخصی به
آنان داده میشد؛
هرچند امروز
اخبار خوبی
مبنی بر طول
مدت مرخصیها
شنیده میشود؛
اما سخن ما
درباره
مشکلات خاص
زنان شاغل
است. با وجود
آنکه امروز
زنان، بخش
مهمی از وظایف
مربوط به
همسرداری و
فرزندان را
برعهده
دارند؛ ولی
بند مربوط به
حق اولاد و
عائلهمندی
به مردان تعلق
میگیرد. این
توجیه که مرد
سرپرست
خانواده است
عقلانی نيست
زیرا شرایط
اقتصادی و
حقوقی مردان کارمند
بهگونهای
نیست که بهتنهایی
از مخارج
زندگی برآیند.
پس این بند به دلیل
بار مالی که
ایجاد میکند
موجب اجحاف حق
زنان از حقوق
مسلم آنان است
وگرنه هر عقل
سلیمی میپذیرد
بیشترین
زحمات مربوط
به اولاد را
مادر متحمل
است. بحث دیگر
که سالهاست
بانوان معلم
با آن مواجه
هستند تخلفات
خاص بانوان
فرهنگی است که
برای حلوفصل
آن به حراست
فراخوانده میشوند.
بایسته است
رسیدگی به این
قبیل مشکلات به
امور بانوان
واگذار شود.
انتصاب امور
بانوان نیز
باید از بین
بانوان
فرهنگی و با
انتخاب فرهنگیان
صورت گیرد؛
این بخش از
اداره میتواند
بخش مهمی از
خواستهای
بانوان
فرهنگی را
پیگیری کند
اما در عمل چنین
نیست.
اگر
بخواهید چالش
اصلی خودتان
را به عنوان
یک زن فرهنگی
مطرح کنید به
چه موردی اشاره
میکنید؟
فرزانه
ناظرانپور:
آنچه زنان از
آن بیشتر رنج
میبرند بیاعتمادی
زنان به زنان
است. متأسفانه
زنان خودشان
با خودشان بیرحمترند.
آنچه جامعه به
ما قبولانده
همین است: ما نمیتوانیم،
آنها میتوانند.
مشکلات زنان
در آموزشوپرورش
باورنکردن
یکدیگر است.
در ادارات از
ضعیفترین
زنان در
کارهای
بالاتر
استفاده میشود
چون زنان ضعیف
هرگز اجازه
نمیدهند
افراد آزاده و
بزرگ به جایی
برسند. چطور
یک مدیر توان
دیدن همکار زن
خود را ندارد.
چطور نمیتواند
ببیند که
بازرس مدرسه
زن باشد!؟ اگر
بازرس مرد بود
دوبرابر
تحویلش میگیرد.
بااینهمه من
همیشه اعتقاد
داشته و دارم
که زنان آنقدر
بزرگ هستند که
بیشتر از
مردان به هم
ضربه میزنند.
در آموزشوپرورش
بیشترین آمار
زنان
خودسرپرست
وجود دارد.
زنانی کوشا،
باسواد و
مظلوم. ما
زنان باید به
خودمان شخصیت
بدهیم. خودمان
را باور کنیم.
سر حقوقمان
بایستیم. کسی
نمیتواند
بیشتر از
گلیمش پایش را
دراز کند؛ اما
وقتی جاخالی
میدهیم آنها
هم جلوتر میآیند
و عرصه بر ما
تنگتر میشود.
داستان
بلدرچین در
کتابهای
دبستان
یادتان هست.
تا وقتی به
امید دیگری
هستی اتفاقی
نمیافتد
وقتی برخاستی
تا کاری کنی
آنوقت حتما
انجام میشود؛
اما
راهکارهایی
که به ذهن میرسند
چیزهایی در
همین مایهها
هستند:
قراردادن یک
دفتر حقوقی و
مشاوره رایگان
در هر اداره آموزشوپرورش؛
پیگیری
مشکلات بین
افراد بدون
استرس و
نگرانی ازدستدادن
کار؛ حمایت از
معلمان زن در
برابر اولیا.
اما بهترین
کار این است
که از کودکی
احترام به
زنان آموزش
داده شود، به
پسرها یاد
بدهیم که
دخترها
شکنندهترند
و باید از
آنها مراقبت
کرد. به زنان
در خانواده
احترام
بگذاریم و
ارزش آنها را
به عنوان
مادر، خواهر و
همسر به خود
گوشزد کنیم. از
جامعه کوچک
خانواده،
جامعه بزرگ
ساخته میشود؛
پس از خودمان
شروع کنیم.
ارزش زنان را
از ظاهر
بالاتر ببریم
و به اندیشه
آنها توجه کنیم.
نگذاریم
دخترانمان
خودشان را به
تیغ جراحان
بسپارند در
قبال زیباییهای
ساختگی. به
پسران
بیاموزیم به
شعور بیندیشند
نه ظاهر؛ و
احترام معلم
ابتدایی اصل
است، آن را
فراموش نکنیم.
رفتار
مسئولان
آموزشوپرورش
با معلمان زن
چگونه است؟
فرخنده
قربانی: با
وجود اینکه
بیش از ٦٠
درصد و شاید
بتوان گفت
حدود ٧٠
درصد پرسنل
آموزشوپرورش
را زنان تشکیل
میدهند اما
متأسفانه بهشدت
مورد بیمهری
مسئولان
آموزشوپرورش
قرارگرفتهاند.
از ابتدای
انقلاب،
مدیران ارشد و
سیاستگذاران
آموزشوپرورش،
محدودیت را با
توجه و دقت در
این حوزه
اشتباه
گرفتند و بدون
واکاوی مجدد
بخشنامه و آموزههای
این سازمان
مطابق نیاز
روز و عصر
کنونی، همچنان
بر همان منش
اصرار
ورزیدند تا
بحرانهای
مختلف در این
حوزه به وجود
آمد. بارها از
منابع رسمی
شنیده شده که
زن اساس
خانواده و اجتماع
است و اینکه
یک معلم زن،
همزمان این
دو مسئولیت را
با هم داراست،
ولی همانطور
که گفته شد
مدیران سیاستگذار
آموزشوپرورش
فقط راهکار
محدودیت را
پیش بردند و
دیگر هم زحمت
بازنگری آن
طبق اصول روانشناسی
و جامعهشناسی
را به خود
ندادند. برای
حل مشکلات
زنان در آموزشوپرورش
میتوان از
ایده و
تحقیقات خود
زنانی که با
این مشکلات
دستبهگریبان
بوده و هستند
و دغدغه و
تعهد حل این
مسائل را
داشته و دارند
بهره برد. در
یک بحثی فردی
میگفت من فرق
یک پرستار و
یک معلم را از
ظاهر آنها
تشخیص میدهم.
گفتم چطوری؟
گفت یک پرستار
شیکپوش است
ولی معلم ساده
است و لباس
معمولی دارد.
میشود گفت
تقریبا نگاه
جامعه همین
است. چرا؟ چون
معلمان، بهویژه
زنان معلم را
در محدودیت
اضافی بیشتری
قرار دادهاند
بدون اینکه
امتیازات
بیشتری به
آنها بدهند.
همینطور
افسردگی در
بین معلمان زن
بیشتر از خانمهای
شاغل دیگر
است؛ این را
از روحیه و
ظاهر هر دو
طرف میشود
فهمید.
فروغ
تیموریان:
معلمان مانند
کارمندان
مختلف
بایگانی ادارات،
با پروندههای
راکد سروکار
ندارند بلکه
با انسانهایی
سروکله میزنند
که ازقضا در
دوران رشد و
تغییر و تحول
خود هستند.
سروکلهزدن
با کودک و
نوجوانی که یک
لحظه یک جا
بند نمیشود
مطمئنا هنری
است که از
عهده هرکسی
برنمیآید و
این تنها معلم
است که میتواند
با این قشر
ساعاتش را
بگذراند.
نباید از توجه
به نیازها،
سختیها و
مشکلات متعدد
این قشر
زحمتکش چشم
پوشید. آنچه
آنها را در
این راه آسیبپذیر
میکند عدم
حمایت است.
تدریس،
شغلی فرسایشی
و سخت است و
زنان آسیبپذیرترین
قشر این چرخه
هستند. هیچ
بخشنامهای
درباره پوشش
وجود ندارد
اما بعضی از
مدیران طبق
سلیقه خود حتی
ایراد هم از
پوشش معلم میگیرند.
گرچه در سالهای
اخیر معلمها
دیگر مثل قبل
لباس نمیپوشند
اما هنوز هم
هستند کسانی
که دید باز و مناسبی
نسبت به این
مسئله ندارند.
در
ردههای
بالای
مدیریتی
آموزشوپرورش
چقدر از زنها
استفاده میکنند؟
فرحناز
حیدری: از
مدرسه یک قدم
بروید بالاتر.
در آموزشوپرورش
کمتر ادارهای
هست که رئیس
زن داشته
باشد. به نظر
من نظم و وجدان
کاری زنان بیش
از مردان است. بهعنوان
کسی که حدود
١٠ سال سرگروه
و بازرس مدارس
بودم، این را
عرض میکنم؛
ولی اگر مردان
مطیع نیستند،
مؤثر و تأثیرگذار
و نوگرا و
خلاق هم
نیستند؛
چراکه در
آموزشوپرورش
قدرت هرمی است
و مدیر مدرسه
فقط باید تابع
فرامین بالادستانش
باشد. خیلی از
معلمان رغبتی
به مدیریت در
مدارس
ندارند؛
بنابراین مدیران
در مدارس
برخلاف
ادارات دیگر
اغلب شایستگیهای
لازم برای این
پست را
ندارند. جامعهپذیری
ما، جامعهپذیری
جنسی است.
مردان و زنان
از کودکی میآموزند
که مردان
موجوداتی
برتر هستند.
وقتی زنان
مردان را برتر
از خود میدانند
و خودشان را
قبول ندارند،
چطور میتوانند
به همجنس خود
به اندازه یک
مرد احترام
بگذارند؟!
نظام آموزشی
افراد مطیع میخواهد،
نه افراد خلاق
و شاد. یکی از
مشکلات معلمان
زن، حساسیتهای
زیاد درباره
پوشش آنان
است. البته
الان، حداقل
از نظر ظاهری،
زنان وضع پوشش
بهتر و راحتتری
دارند؛ اما از
نظر کار،
وضعیت سختتر
شده است؛ اما
اگر معلمان
نمره را کمی
بیخیال
بشوند و به
تربیت مدنی
دانشآموزان
بپردازند،
کمی با دانشآموزان
دوست باشند و
روی خودشناسی
بچهها تحلیل
جامع و
راهکارهای
برونرفت از
آن کار کنند و
روشهای
زندگی ساده و
شاد را به
آنها
بیاموزند؛ تا
اندازهای این
فضا تعدیل میشود.
آنقدر
که به مردان
در حوزههای
آموزشی بها
داده میشود،
آیا زنان هم
چنین شرایطی
را دارند؟
زهرا
خماریان: شاید
در همه اعصار
و بیشتر جوامع
هنوز هم این باور
هست که زنان
باید مطیع،
مهربان،
ازخودگذشته،
فداکار، قانع
و... باشند. مطیعبودن
محض را هنوز
هم بسیاری
کلید و رمز
موفقیت زن میدانند
و البته نگاه
و عملکرد
آموزشوپرورش
در مدیریت و
بهکارگیری
زنان بر این
باور منسوخشده
شکل گرفته
است. این را میتوان
به وضوح در
مدیریت اغلب
بانوان در
مدارس به چشم
دید: مطیعبودن
محض و مجریان
سربهراه بخشنامههای
بیانتها و
صوری و
ویترینی
اداری. بشخصه
همکاران زیادی
را دیدهام که
خود را به آب و
آتش میزنند
تا بیعیبتر،
کوشاتر، خلاقتر
و فعالتر
جلوه کنند.
گاهی چنان
حمایتهای
کورکورانهای
از مدیران
بالادستی
خصوصا «مرد»
دارند که به
بیگاریکردن
روی میآورند.
شاید بتوان بهجرئت
گفت زنان در
آموزشوپرورش
در حوزه
خدماتی به
مراتب بهتر از
مردان عمل میکنند؛
البته به نظر
من مدیریت
مدارس و
کارشناسیهای
اداری در حوزه
خدماتی
هستند، نه
حوزه تأثیرگذار
آموزشی و
اجرائی.
آموزگار زن
امروز مثل سایر
همجنسان خود
در سایر
ادارات، زیر
بار فشار
تضادهای
گوناگون قرار
گرفته است. فشارهای
اقتصادی
جامعه و حضورنداشتن
مردان یا
پدران در
تربیت
فرزندان و مدیریت
خانه، استرس
زیادی برای
زنان به
ارمغان آورده
که این هم یکی
از مشکلات پیشروی
زنان معلم است
که سالهاست
با آن دستبهگریبان
هستند و تابهحال
چارهای برای
آن اندیشیده
نشده یا دستکم
کافی نبوده
است.
اگر
بخواهیم به
اصلیترین و
اساسیترین
مشکل معلمان
زن برسیم،
اولین مسئلهای
که به ذهنتان
خطور میکند،
چیست و برای
حل آن چه باید
کرد؟
علی
بهشتینیا: به
نظر من یک
مشکل اساسی و
مشترک ما
معلمان، فاصله
جنس زن و مرد
در محیط کار
است. در همه
ادارات و
سازمانها
زنان و مردان
کنار هم کار
میکنند. شاید
بخشی از تنبیه
دانشآموزان
پسر در مدارس،
ناشی از کمبود
لطافت زنانه و
محبت مادرانه
در مدارس جنس
پسر است. زنان
هم از نبودن
جنس مردانه در
بخشی از شغل
معلمی ضربه میبینند؛
برای مثال
کمبود اقتدار
مردانه در مدارس
جنس دختر باعث
شده دختران
لطمههایی
ببینند. البته
این بحث کمی
پیچیده است و این
نظر شخصی بنده
است... . ما نیاز
به یک تغییر
نسل و پوستاندازی
داریم که دراینمیان
سهم معلمان زن
بیشتر از سایر
زنان جامعه است؛
آن هم به دلیل
تأثیرگذاری
بر اقشار
مختلف جامعه.
البته ناگفته
نماند که دراینمیان،
زنان هم نباید
از آن سوی بام
بیفتند و همان
رفتاری را که
مردان و
مسئولان مرد
با آنها داشته
و دارند، با
مردان داشته
باشند.
شرق:
شماره ۲۸۱۸ -
۱۳۹۵ يکشنبه
۱۵ اسفند
http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=1247&pageno=16