سفر به
کره شمالی زیر
سایه سنگین
مراقبان
مارتن
بولار
(لوموند
دیپلماتیک:
اوت 2015)
برگردان
منوچهر
مرزبانیان
دریافت
روادید
جمهوری
دموکراتیک
خلق کره به عنوان
روزنامه
نگار، دو سال
وقت گرفت.
شکستن این
طلسم با
اینهمه نه به
معنی آزادی
رفت و آمد بود
و نه حتی اختیار
گزینش
برنامه، و
کمتر از آن
اذن گفتگوئی خودانگیخته
در کوچه و
بازار. از چند
استثنا که بگذریم،
مقامات کشور
تصمیم می
گیرند که چه
چیزی را لازم
است ببینید.
اما همه چیز
را هم نمی توانند
پنهان کنند.
ازدحام
چهارراهی
آکنده از
اتومبیل در
تمام جهات،
بوق زدن هائی از
فرط عصبانیت …
انگار در
راهبندان های
پاریس یا
میلان گیر
افتاده بودیم:
اما در ”پیونگ
یانگ“، در
جمهوری
دموکراتیک
خلق کره،
اواسط بعد از
ظهر را می
گذراندیم.
شلوغی را
نمایشگاه بین المللی
بهاره ای در
پارک ”سه
انقلاب“
برانگیخته
بود. در تالار
پهناور
نمایشگاه، صدها
بنگاه کره
شمالی و به
ویژه خارجی،
فرآورده های
خود را به
مردم عادی می
فروختند:
رایانه های
آخرین مدل،
صفحه های مسطح
تلویزیون
ساخته هنگ کنگ
یا ژاپن،
وسائل آرایش
سوئیسی، قهوه
مالزی، یخچال
های چینی،
تلمبه های
زلاند نو، کفش
های کره
شمالی. در این
میان محصولات
ویتنامی،
روسی و غیره
را نادیده
نگذاریم. حتی ”انجمن
کسب وکار
اروپا“ هم
نماینده ای را
راهی این
نمایشگاه
کرده بود. در
کشوری که به
تصمیم سازمان
ملل متحد،
هرگونه داد و
ستد بین المللی
با وی ممنوع
گشته (۱)، این
مایه از کُنش
رویداد کمی
نیست. در این
روز به دشواری
بسیار می
توانستیم از
میان ردیف های
میز و صندلی
راهی باز
کنیم. نماینده
یک بنگاه غربی
به ایجاز می
گفت «این
فروشگاه بزرگ
آنهاست».
خانواده هائی
با تمام اعضای
خود، (شمار
فراوانی از)
زنان تنها،
نظیر جوانان،
با تلفن های
همراه چسبانده
به گوش و بسته
بندی های
متعددی در دست
بیرون می
آمدند؛ برخی
جلوی دکه های
کوچکی که کباب
سیخی یا بستنی
می فروختند به
استراحت می
پرداختند.
اوضاع
محل، انبوه
جمعبت، جنب و
جوش و هیجان،
گواه تب مصرفی
بود که بخشی
از ساکنان
پایتخت را
درگرفته. بی
تردید کسانی
که در
نمایشگاه
پرسه می زدند،
از مرفهان بودند
ــ بهای
کالاها را می
بایستی به
”یوآن“، ”یورو“ و
غیره پرداخت
ــ، اما جزو
غنی ترین مردم
شهر هم به
حساب نمی
آمدند. چندین
تن از کسانی که
در خارج از
کشور دیدیم می
گفتند که
اغنیا به حدود
بیست تائی از
مجلل ترین
مغازه هائی که
در پایتخت اند
رفت و آمد می
کنند. اما به
گفته دو
«فرشته»
مراقبم ــ که
هم مترجم بودند
و هم
راهنمایانی
(بیش از حد)
سیاسی در خدمت
من ــ، و در
طول هفته ای
که در جمهوری
دموکراتیک
خلق کره
گذراندم سایه
به سایه به
دنبالم بودند
بوتیک های
مجلل وجود
خارجی
ندارند؛ همانگونه
که بازارهای
نیمه رسمی یا
خصوصی هم در
کشور نیست.
اما
ساکنان خرده
پا تر ”پیونگ
یانگ“، که با
اینحال پول و
پله ای در دست
دارند، می
توانند خریدهای
خود از
محصولات کره
ای و وارداتی
از چند سوپر
مارکتی انجام
دهند که کم
شمارترند،
اما با اینحال
تمام تسهیلات
این گونه
تأسیسات را در
اختیار دارند:
سبد خرید چرخ
دار یا
دستگیره ای،
صندوق هائی که
بهای اجناس را
نزد آنها می
توان با کارت
اعتباری
پرداخت کرد.
در آن یکشنیه،
به ویژه طبقه
دوم این
سوپرمارکت و
رستوران عظیم
آن را خانواده
هائی برای صرف
ناهار در حال
و هوائی شادمانه
پر کرده
بودند.
پایتخت
آنقدرها هم به
فضای مصرف
گسترده ای بدل
نگردیده است.
هنوز از چنین
تقدیری بسیار
دور مانده.
کافی است که
در خیابان یا
در ایستگاه
های مترو
(تنها یک بازدید
مجاز بود،
وفقط در یک
مسیر میان دو
ایستگاه) قدم
زد تا حضور
زنان و مردانی
را در لباس های
محقری دید که
گاه بارهای
سنگینی را هم
حمل می کنند.
در اکثر کسانی
که از کنارشان
می گذرید
نشانی نمی
بینید که حاکی
از رفاه
شایانی باشد.
و این سربازان
جوان چه ــ که
بدون
کوچکترین
پرخاشگری ــ
همه جا در شهر
حاضرند و
غالبا در
کارگاه ها
گمارده اند؟
یکی از محافظانم
شرح می داد که
«وظیفه ارتش
فقط دفاع از
کشور نیست،
بلکه مشارکت
در ساختن آن
نیز هست.» چاره
ای بسیار
عملی، زیرا
استفاده از
این نیروی کار
هزینه چندانی
در بر ندارد.
شعار
کنونی ”کیم
جونگ ـ اون“:
«”پیونگ یانگ“
را شتاب
بخشید»
از چشم
انداز سیاسی،
رژیم بر یقین
هائی، هرچند
توهم زا، خیمه
زده است. چنین
می نمایند که
مردم را نیم
خدایانی راهبرند،
رهبرانی
برخوردار از
روشن بینی
مطلق، قبله
گاه ستایشی بی
حد و مرز: "کیم
ایل ـ سون"، بنیانگذاری
که نخست
اشغالگران
ژاپنی و سپس آمریکائی
ها را از کشور
بیرون راند،
پیش از آنکه
«رئیسی سرمد»
گردد؛ "کیم
جونگ ـ ایل"،
که ارتش را
استحکام
بخشید و کشور
را از توانائی
های هسته ای
برخوردار
ساخت؛ و
سرانجام این کوچکمرد
آخری، "کیم
جونگ ـ اون"،
۳۲ ساله، که در
نظر دارد کشور
را به سوی
تجدد پیش برد.
بنای تاریخی،
استخر، مدرسه
… هیچ ساختمان
دولتی نیست که
دستکم پرتره
یکی از این
عالیجنابان
بر سردرش پیدا
نباشد، که
هرکس در
برابرش تعظیم
می کند، مانند
کشیدن صلیب بر
سینه هنگام
ورود به
کلیسا. به
موجب لوح قدسی
این بوم و بر،
کره شمالی از
بهترین نظام
سیاسی و
اجتماعی جهان
برخوردار
است، از
شهروندانش در
برابر امپریالیسمی
مهاجم و
پرخاشگر و
کاپیتالیسمی
آفت زا و
ویرانگر
محافظت می
کند. کسی که در
این گزاره ها
تردیدی روا
دارد را به
دوره های بازآموزی
ــ برخی کسان
در خارج از
کشور به شوخی
می گفتند
«مدرسه دِماغ
پرور» ــ یا به
اردوگاه ها می
فرستند، و یا
به جوخه اعدام
می سپارند.
این هم
هست که اوضاع
مادی زندگی بهبود
یافته و
پایتخت در حال
دگرگونی است.
یک کارگزار
گردشگری
ویتنامی که
برای یافتن
مقاصد تازه سر
رسیده بود
گواهی می داد
که «ده سال پیش
همه چیز
خاکستری بود،
عملا هیچ
اتومبیلی وجود
نداشت. امروز
رنگ در همه جا
به چشم می
آید»، در پوشش
زنان (۲)، در
ساختمان ها:
جنگلی از برج
های سی یا چهل
طبقه ــ برخی
با نماهای
سنتی، دیگران
نیل فام و
مدور، یا
دیگرانی سبز
یا اخرا رنگ،
به شکل قلم
موئی نوک تیز
ــ همگی در
تمایز با
ساختمان های
عبوس و زمخت و
سیمانی سال
های دهه ۱۹۵۰
که با ناب
ترین سبک معماری
اتحاد شوروی
ساخته شده
بودند.
بر
کناره ها ی
”تائدونگ“،
رودی که از
میان پایتخت
می گذرد،
انبوه کارگاه
های ساختمانی
به وفور سر بر
کشیده اند:
توسعه
دانشگاه ”کیم
چک“ (دانشگاه
پیشگام در
علوم و فناوری
های جدید)،
مرمت و آراستن
کناره های رود
برای گردشگری.
عزمی انکارناپذیر
برای مدرن
کردن پایتخت، سازگار
با دستور
کنونی آقای
”کیم جونگ ــ
اون“: «”پیونگ
یانگ“ را شتاب
بخشید». به
گزارش نشریه
”پیونگ یانگ
تایمز“ (۱۶ مه
۲۰۱۵)، باید
«تمدن بالنده
ای را
بنمایانید که
ما برای
”پیونگ یانگ“
می خواهیم». نه
فقط به منظور
تعییر چهره
شهر، بلکه همچنین
به قصد تربیت
نخبگان جدید.
گذاری از
کتابخانه
دانشگاه ”کیم
ایل ــ سونگ“ و
سپس ”کیم چک“
فرصتی فراهم
می آورد تا چندین
تالار مملو از
رایانه هائی
همگی متصل به
اینترنت محلی
را به چشم دید
ــ که چندین
مخاطب به ما
می گفتند به
انداره کافی
سریع و کارآ
هم هستند.
دانشجویان
دوره فوق
لیسانس، تحت
شرایطی به
شبکه جهانی
تارنما
دسترسی دارند،
زیرا به تأکید
سرپرستِ
مراقب دختران
جوان که در
”کیم چک“ ما را
مفتخر ساخت
«چیزهای بسیار
بدی هم در
اینترنت هست».
سامانه هائی
که دانشجویان،
نظیر
استادان، می
بینند را
چنانکه باید
ردیابی و
فهرست می
کنند. دشوار
بتوان دانست
که کنترل از
کجا شروع و به
کجا ختم می شود.
برعکس، به
یقین هیچ
دانشجوئی
نشانی پست الکترونیکی
برای مراوده
با خارج از
کشور ندارد
به نظر
می آید که
استادان این
تأسیسات
آبرومند را
بسیار عزیز می
دارند. شاهدی
برآن، بنائی در
دست ساخت و
ساز است بر
کناره های
”تائدونگ“،
مشرف بر
خیابانی بی
همتا که این
استادان را در
آن به رایگان
سکنی خواهند
داد. اگر گفته
زنی ملاک باشد
که درِ
آپارتمان سال
های دهه ۱۹۹۰
خود را به روی
ما گشود، این
سنتی کهن است.
در زوجی که
بدیدارشان
رفتم و ملائک
محافظم قبلا
چنانکه باید
آماده ساخته
بودند هیچ چیز
عادی و معمولی
به چشم نمی
آمد: شوهر
استاد
دانشگاه ”کیم
ایل ـ سونگ“،
پدر زنش آرشیتکتی
بوده که با
«رئیس سرمدی»
کار کرده.
مسکنی فراخ ــ
هفت اطاق، دو
حمام ــ که به
شکیل ترین نحوی
طراحی شده.
خانم خانه
خاطرنشان
ساخت که وسائل
خانه را
همانند دیگر
همسایگان
ساکن این برج
های دوقلو
حدود چهل طبقه
ای، «رهبر
عظیم الشأن
”کیم جونگ ـ
ایل“» به آنها،
داده است. به
چشم او عجیب
نمی نمود که
رخصت گزینش هیچ
چیزی را
نداشته و
یکنواختی
قاعده جاری
است. آیا نسل
آینده هم چنین
خواهد
اندیشید،
نسلی که امروز
می بینیم لباس
های رنگارنگ و
متنوع می
پوشند؟
توجه
داشته باشیم
که گرچه
کادرهای ــ
کنونی و آینده
ــ کشور از
مزایای واقعی
برخوردارند، باز
به رعایت ناب
ترین سنت
کشورهائی که
خود را پیرو
مرام کمونیسم
برمی شمارند،
تعلیم و تربیت
پایه را پشت
گوش
نیانداخته
اند. بی تردید
کودکان هرچه
را که در باره
دودمان ”کیم“،
نیکی های
فراوان این خاندان
و وحشت های
امپریالیسیم
آمریکائی باید
بدانند، می
آموزند، اما
خواندن و
نوشتن را هم
فرامی گیرند:
به موجب
آمارهای
سالنامه سازمان
مرکزی
اطلاعات
آمریکا (سیا)،
که گمان چندانی
به همدلی
هوادارانه وی
با کره شمالی
نمی رود، ۹۹٪
مردان و زنان
این کشور سواد
آموخته اند (۳):
دست آوردی
چشمگیر برای
کشوری رو به
توسعه.
در
روستاها،
روستائیان
هنوز با
ابزارهای دستی
کار می کنند
قصر
یخ، تئاتر،
مرکز اسب
سواری،
بوستان آب با سرسره
های غول آسایش
که روزهای
یکشنبه اهالی کره
برای سرگرمی
در گروهای ده
نفره با
واحدهای کاری
خود روی آنها
سُر می خورند،
پارک های
تفریحی مجهز
به ماشین های
برقی سپر کوب،
قطارهای
هوائی هولناک
و بازی های
ویدئوئی
پدیدار
گردیده اند:
شهر باید نشاط
انگیز هم
باشد. درحومه
شهر، و بیش از
آن در روستاها
کمتر خبری از
وجود سرگرمی
هائی از این
دست به گوش می
رسید. هیچ
داده آماری در
دسترس نبود،
هیچ دیداری هم
با اهالی این
خطه ها پیش
نیامد؛ اینرا
فقط طی گذاری
از غرب به
شرق، میان
”پیونگ یانگ“ و
”وونسان“،
مشرف به دریای
شرقی حس
کردیم: صد و
شصت کیلومتر و
نزدیک به سه
ساعت
رانندگی،
رنجی برای
مهره های پشت،
بختی خوش برای
چشم ها. جاده را
با قطعات
سیمانی
کمابیش
چسبیده به هم
ساخته و به
درجه حرارت پر
نوسانی وا
نهاده اند
(بیش از ۳۰
درجه در
تابستان و تا
۲۰ درجه زیر
صفر در زمستان)،
که سرتاسرش
ناگزیر از
چاله و دست
انداز آکنده
است. در چنین
جاده ای نمی
توان تند
راند، که خود
فرصتی می داد
تا شالیزارها،
مزارع گندم و
دهکده ها را
سیر تماشا
کنیم
در
بحبوحه فصل
نشاء برنج و
شخم زدن کشتزارها
بودیم. به رغم
گستردگی زمین
های زراعی، روستائیان
غالبا با دست
ابزارهای
ابتدائی سرگرم
کار بودند:
بیل و چنگک
گونه ای. گاه گاوی
نحیف با دنده
های بیرون زده
و یا استثنائی
تر از آن،
تراکتوری
کوچک خیشی را
می کشید. در میانه
مزارع،
مرتبا، لکه
های رنگارنگی
از دور به چشم
می آمدند:
اینها دانش
آموزان و
دانشجویانی
بودند که از
دبیرستان یا
دانشگاهی سر
رسیده بودند
تا طی ده تا
پانزده روز،
جوانه برنج
بکارند یا بذر
حبوبات (گندم،
ذرت) بیافشانند.
قرار ملاقاتی
اجباری،
دوبار در سال،
هنگام
بذرافشانی و
کاشت، سپس وقت
برداشت محصول.
انبوهی از
پرچمک های سرخ
را نیز می
دیدیم؛ در دست
سربازانی که
آنها هم بخشی
از نیروی کشت
و کارند؛
برخی، در تمام
طول سال.
از ماه
مه ۲۰۱۲
روستائیان
مالک تکه زمین
های کشتگاه
خود گردیده
اند. به آنها
اجازه داده
اند که در
واحد های کوچک
چهار پنج
نفره، خود
بخشی از کشتزارها
را اداره کنند
و حتی
محصولاتی را
بفروشند که
اینگونه به
دست می آورند.
اصلاحات ارضی
و شیوه بهره
برداری از
زمین، در آمیخته
با ورود کودها
و بهبود اندک
روش های کشت (۴)،
به افزایش
برداشت
انجامیده. به
گفته سازمان های
غیر دولتی در
محل و ”برنامه
جهانی غذا“،
قحطی از میان
برخاسته (۵). با
اینحال، بنا
به گزارش
سازمان ملل
متحد که در
ماه مارس ۲۰۱۳
انتشار یافت،
از هر ده کره
ای نزدیک به
سه نفر (۹/۲۷٪)
هنوز از سؤ
تغذیه مزمن
رنج می برند.
در راه
بازگشت،
ماشین ما در
آستانه دهکده
ای، اندکی دور
از جاده اصلی
از کار افتاد.
چهل کیلومتر
تا ”پیونگ
یانگ“ فاصله
داشتیم. پیش
از آنکه به
جستجوی ما
برآیند، وقت
فراوانی پیش
رویمان بود تا
از پل بگذریم
و قدم زنان تا
نخستین خانه
ها پیش برویم.
این فکر ملائک
محافظم را به
وحشت انداخت،
آنقدر که همه استدلالاتی
که در چنته
داشتند را پیش
کشیدند تا مرا
از این پیاده
روی در روستا
بازدارند. این
محافظان و
همکاران آنها
به خوبی
دریافته اند
که واژه
«ممنوع» تأثیر
ویرانگری بر سیمای
کشورشان دارد.
چنین بود که
می کوشیدند کمابیش
ساده لوحانه
توضیحی دست و
پا کنند: نبود
امنیت، بی
اهمیتی محل،
خصومت
احتمالی
روستائیان
نسبت به
بیگانگان …
ملازمانم
اعضای فرمانبر
و کند ذهن
دستگاه حزب
نبودند؛ هرچه
از دستشان بر
می آمد می
کردند تا
درخواست های من
را برآورند و
دستورها را به
انعطاف
پذیرترین وجه
ممکن به کار
گیرند. با
اینهمه از
قاعده زرین
خود منحرف نمی
شدند: هیچ
چیزی قدغن
نیست، اما
هرچه در
برنامه نباشد
نهی شده است.
در
مورد حاضر
اقدام آنها از
آنرو بیشتر
پوچ و ابلهانه
می نمود که
خانه های
دهکده که از جاده
دیده می شدند
تا حدود زیادی
جذاب بودند؛ حتی
در میان آنها
ساختمان جمع و
جور قشنگی هم
دیده می شد که
به تازگی
دوباره رنگ
کرده بودند ــ
تالار تجمعات
عمومی؟ کره ای
هائی که در
این پایان بعد
از ظهر پیاده
یا با دوچرخه
از جلوی ما می
گذشتند و گونی
های کم وبیش
سنگینی را بر
دوش می
کشیدند، سر و
وضع خسته و
محقری داشتند.
اما چه کسی می
تواند
بیاندیشد که
روستاها، حتی
در پیرامون
پایتخت، می
توانند غنی
باشند؟
پیش از
ترک ”پیونگ
یانگ“، ملائک
محافظم ترجیح دادند
که تاسیسات
اسکی بسیار
مجلل کوه
”ماسیک“ (به
ارتفاع یک
هزارو ۵۲۸ متر)
را هم ببینم
که ارتش ساخته
و در ماه
دسامبر ۲۰۱۳
گشایش یافته
بود. چشم
اندازی که نفس
را در سینه
حبس می کرد،
با تجهیزاتی
مانند آنچه در
غرب می بینیم:سه
”تله سی یژ“ که
قرار بود
بزودی چهارمی
هم به آنها
افزوده گردد،
ده پیست اسکی
بر دامنه ای
به وسعت یک
هزار و ۴۰۰
هکتار، قهوه
خانه و
رستورانی در
قله کوه و هتلی
«فوق مجلل» در
کوهپایه: نود
و دو اتاق،
استخر، سونا،
سالن ورزش،
آرایشگاه،
جایگاه رقصیدن،
”کارائوکه“،
سالن بازی،
زمین ”گلف“ی که
به زودی آماده
خواهد شد و
حتی اینترنت
در اتاق ها.
آقای ”ری سو ــ
بوم“ مسئول
این تأسیسات
اطمینان می
داد که این
مهمانسرا از
کیفیتی مرغوب
برخوردار است
و «چون تحریم
آمریکا» مانع
از آن بوده تا
شرکت های غربی
با ما همکاری کنند،
منحصرا به دست
«نیروهای
خودمان» ساخته
شده. با
اینهمه روز
بازدیدم، دو
کاردان فنی
بیگانهٔ
آلمانی و چینی
برای تعمیر و
نگهداری
آسانسور آنجا
بودند.
بهای
اقامتی یک شبه
در این هتل می
تواند تا ۲۲۰
دلار (۲۰۰
یورو) هم
برسد، که برای
ارائه چنین خدماتی
اندک می
نماید، اما
طبعا برای
اکثریت بزرگی
از اهالی کره
شمالی دست
نیافتنی است
ــ تولید
ناخالص سرانه
داخلی به بیش
از ۱۳۵ دلار
در ماه نمی
رسد. اسکی کردن
هم از دور از
دسترس مردم
عادی است،
زیرا برای
اجاره
تجهیزات و
بالا رفتن از
شیب ۲۸ دلار لازم
است. اینهمه
برای کشوری که
مساوات کامل را
موعظه می کند
خیلی
دموکراتیک
نمی نماید.
اما به نیت
خیر به دست
آوردن ارز
خارجی از
بیگانگان است.
از
دیگر سو هنگام
اجلاس کمیته
مرکزی حزب
کارگران به
رهبری آقای
”کیم“ در روز ۳۰
مه ۲۰۱۴، سمت گیری
اقتصادی تازه
ای را مقرر
داشتند: کاهش
(جزئی) کنترل
دولتی، باز
گذاشتن دست
بنگاه های نیمه
رسمی که گردش
چرخ و دنده ها
را تسهیل می
کنند و کالا
به مغازه ها
می آورند،
گسترش نواحی
اقتصادی ویژه
ای که به روی
بازار و بنگاه
های خارجی
گشوده است. این
تصمیماتی که
به نام
«اقدامات ۳۰
مه» شناخته می
شوند به زحمت
به عمل در می
آیند. آقای ”ری
چول سُک“
معاون انجمن
توسعه اقتصادی
کره که وزارت
امور اقتصادی
خارجه برپا
داشته، تصریح
می کرد که اما
«عزم ما جزم
است». مانند تمام
مقامات رسمی
که ملاقات
کردیم او هم
خود به هتل
اقامتگاه ما
آمده بود.
آقای
”ری چول سُک“ که
در پی مجاب
کردن بود، به
لحنی خشک و
توخالی سخن
نمی گفت. «ما از
تجربیات و
اشتباهات
خود، نظیر
آزموده های
کشورهای خارجی
درس گرفته
ایم. می
خواهیم محیط
مساعدی فراهم
آوریم تا
سرمایه
گذاران از
بهترین اوضاع
ممکن
برخوردار
گردند، تا
فارغ از موانع
دست و پا گیر
کار کنند و
بهره ببرند.»
بیست وشش
ناحیه از این
دست را برپا
داشته اند.
فهرست سرمایه
گذاری هائی که
قرار است
انجام گیرد
هنوز تکمیل
نشده، اما از
همین حالا هم
گردشگری، الکترونیک
برای عموم
مردم، مکانیک
و تسهیلات کشت
و صنعت را در
بر گرفته.
توضیحی مفید،
عوارض و مالیات
ها بر سود
خالص کاهش
نخواهند یافت.
آقای
”ری چول سُک“
قبول داشت که
«نخستین باری
است که ما
اینگونه
ناحیه هائی
ایجاد می کنیم
و از
کارگزاران با
تجربه بی بهره
ایم. از همین
رو دوره های
آموزشی برپا
داشته ایم تا دریابیم
و بیاموزیم که
نواحی ویژه
اقتصادی را
چگونه باید
گرداند. سال
پیش، ما یک
بخش اقتصادی
مختص این
مسائل در
دانشگاه ”گیم
ایل ـ سونگ“
گشودیم، تا با
فرهنگ مدیریت
و بنگاهداری
آشنا شویم.»
کنفرانس ها،
سمینارها با
شرکای خارجی،
سفرهای
مطالعاتی در
کشورهای دیگر افزایش
می یابند. در
ماه ژانویه
۲۰۱۳، دیدار ”اریک
شمیت“، ارباب
”گوگل“ زبانزد
مطبوعات شد.
پل
معلقی که به
زمین بایری …
راه می گشاید
اقای
”ری چول سُک“
اذعان داشت که
این داوی نیست
که آسان به
دست آید. بر
دشواری های
تجربه گام های
نخست «سیمای
بسیار بد کشور
ما» در خارج را
باید افرود،
که او آنرا
تنها به
کارزار
خصمانه ایالات
متحده نسبت می
داد. البته در
تابلوئی که او
ترسیم می کرد
نه آزمایش های
هسته ای و
امتحان موشک
ها، نه
اعلامیه های
جنجال
برانگیز رهبر
بزرگ و سر
برتابیدن وی از
هرگونه گفتگو
ــ چنانکه
خودداری از
صدور مجوز
برای دیدار
آقای ”بان کی
مون“ دبیرکل
سازمان ملل
متحد از
”کائسونگ“
شهری نزدیک به
مرز کره جنوبی
در ۲۱ ماه مه
گذشته گواهی
بر آنست ــ
جائی داشتند و
نه سرکوبی که
گزارش
کمیسیون
تحقیق شورای
حقوق بشر
سازمان ملل
متحد در ماه
فوریه ۲۰۱۴
آنرا نکوهش
کرده بود.
مقابله
غرب، یعنی
ممنوعیت
مبادلات
تجاری، از
چنان ماهیتی
برخوردار
نیست که موجب
تغییر اوضاع
گردد. برعکس
ثمره اصلی آن
این بوده است
که صفوف به
دور رهبر والا
را فشرده تر
گرداند که بدینگونه
تصویری از خود
چون حافظ خلق
برساخته. به
همین سیاق،
نادیده گرفتن
واقعیات
تاریخی و
آسیبی که
بمباران سیل
آسا هنگام
رویاروئی با
جنوب (۶) بر سر
این کشور فرود
آورد، از درک
خطر واکنش های
ناسنجیده ای
باز می دارد که
بسیج ارتش های
آمریکا و کره
جنوبی (بیست و
هفت هزار
نظامی) درست
در نزدیکی
مرز، هنگام
تمرینات
سالانه شبیه
سازی پیاده
کردن نیرو، می
تواند
برانگیزاند.
آقای ”کیم“ و
اطرافیانش با
مقایسه تقدیر
عراق و ایران
یقین دارند که
فقط تهدید
دستیابی به
سلاح هسته ای
بوده که ایران
را از مداخله
مسلحانه
محفوظ داشته
است. از اینرو
این سلاح را
ضمانتی برای
پرهیز از هرگونه
مخاطره ای
برای کشور خود
می پندارند.
به تفسیر یک
دیپلومات
غربی مستقر در
”پیونگ یانگ“
«تحریکات در
شمال به همان
اندازه ای است
که جنوبی ها
بدان دست می
یازند.
آمریکائی ها
با رفتار خود،
کره شمالی را
به برداشتن گامی
نادرست هل می
دهند». او با
تأسف از
«سیاست پرتو
آفتاب» سال
های ۱۹۹۸ تا
۲۰۰۷، دوران
نزدیکی دوکره،
یاد می کرد که
”کیم دای ـ
جونگ“ رئیس
جمهور کره
جنوبی به راه
انداخته بود و
جانشینش ”روو
مو ـ هیون“
دنبال می کرد.
از یاد نبریم
که فرانسه
تنها کشور
اروپائی است که
(همراه با
استونی)
جمهوری
دموکراتیک
خلق کره را به
رسمیت
نشناخته و
سفارتخانه ای
در آن کشور
ندارد.
در حال
حاضر، فقط
سرمایه
گذاران چینی
(پرشمار تر و
نا محبوب تر
از دیگران)،
کره جنوبی (در
ناحیه
”کائسونگ“،) و
مصری (”اوراسکوم“
در رشته تلفن
همراه) در این
کشور حضور
دارند.
ممنوعیت
مبادله
بازرگانی،
دیوانسالاری
و همچنین
تردیدهای
رهبران کره
شمالی توجیهی
است بر تعداد
کم سرمایه
گذاران.
بدینگونه به
نظر می رسد که
پروژه ناحیه
ویژه اقتصادی
را در
”سینوئیجو“،
بر کناره رود
”یالو“، سرحد
کشور با چین،
درست روبروی
بندر
”داندونگ“، متوقف
کرده باشند.
پل معلق بی
نظیری که پکن
ساخته و نزدیک
به یک سال است
که ساختمانش
به پایان
رسیده، در سمت
کره به زمین
بیکران
متروکی راه می
گشاید.
برخلاف
هرگونه
انتظاری،
همراهان من در
طول سفر نه
ساعته ای با
قطار میان
”پیونگ یانگ“ و
”داندونگ“ (در
چین) مرا تنها
گذاشتند. در
واقع، رها
کردنم مخاطره
چندانی در بر
نداشت: اغلب
مسافران به جز
کره ای به
زبان دیگری
سخن نمی
گفتند، یا با
بیگانگان
پرچانگی نمی
کردند. فقط یک
سوداگر شیک
پوش و حراف
اهل ”شانگهای“،
هنگام دوساعت
توقف در پاسگاه
مرزی
”سینوئیجو“ سر
صحبت را
بازکرد و درمیان
گذاشت که به
حرفه غریب
”صادرکننده
کارگر“ اشتغال
دارد. در چین
به مذاکره
ــ«نه مستقیما
با
زمامداران،
بلکه با
سازمان های
وابسته به
قدرت»ــ برای
بستن قرارداد
کار برای
کارگران کره
شمالی می
پردازد که
ظاهرا، در کوپه
همسایه با ما
همسفر بودند.
این کارگران
راهی کجا
بودند؟
دستمزد آنها
را چگونه می
پرداختند؟
ممکن نبود که
در اینباره
بیشتر بدانیم.
آن مرد آخر سر
به واگن درجه
یک خود
بازگشت.
شهر
بندری
”داندونگ“
هیئت هنگ کنگ
کوچکی را دارد.
اما بسیاری از
جنبه های
پنهان یک
جامعه کره
جنوبی
درگرماگرم
تحرک را نیز
کم ندارد، زیرا
در آنجاست که
بازرگانان دو
کناره رود یکدیگر
را باز می
یابند. در
خروج از
ایستگاه قطار،
تندیس عظیم
”مائوتسه
تونگ“، با
انگشتی که به سوی
آینده دراز
کرده به
پیشباز
مسافران برجاست،
و هرچند
پیرامونش
راعمارت هائی
گرفته که مثل
قارچ روئیده
اند، باز
همچنان با
ابهت بر پای
ایستاده.
”داندونگ“ از
تب ساخت و ساز
چند سال اخیر
در چین برکنار
نمانده است.
محله های تمامی
از ساختمان
های مسکونی
مجللی که
شکوهمندانه
بر کرانه های
رود ”یالو“ (که
بزبان کره ای ”آمنوک“
می گویند) سر
برافراشته اند
به نظر خالی
از سکنه می
آمدند، و به
همان اندازه
پل معلق پیش
گفته بیهوده و
بی مصرف مانده
بودند. بندر
جدید شرقی
سرشار از
فعالیت، فقط
با جمهوری
دموکراتیک
خلق کره
مراوده دارد؛
اما ”داندونگ“
تمام
کارفرمایانی
را که با ”پیونگ
یانگ“ مذاکره
می کنند به
دور هم گرد
آورده است.
آقای
”وانگ
یوآنگانگ“
مدیر چینی
کارخانه کوچک سوار
کردن قطعات
مینی بوس در
حومه پایتخت
کره شمالی یکی
از آنهاست. در
سال ۲۰۱۰، او
با یک بنگاه
”پیونگ یانگ“
برای ایجاد
شرکت مشترکی
شریک شد که
۵۴٪ سهامش به
او تعلق دارد.
در حین آماده کردن
چای به آئین
سنتی، شرح می
داد که: «با
امکانات حمل و
نقلی که توسعه
می یابد، به
خودم گفتم که
معامله خوبی
است. کارگران
منضبط اند و
از محل کارشان
تکان نمی خورند
ــ نه مثل
کارگران
چینی، که
هروقت دلشان
خواست کارگاه
عوض می کنند.»
آنها به ازاء
هشت ساعت کار،
در شش روز
هفته «ماهیانه
معادل ۳۰
یورو، باضافه
۷ یورو حق
بیمه» مزد می
گیرند. نزدیک
به ده بار
کمتر از یک
کارگر چینی در
کارخانه
”هوآنگ های“،
یکی از
سازندگان ”داندونگ“
که او قطعات
یدکی برای
کارخانه خود
در کره شمالی
را از آنجا می
خرد. این رئیس
خرده پا تصریح
می کرد که
باید توزیع
اجباری غذا
(برنج، روغن
طبخ …) را هم بر
این افزود. کسب
و کار سودآوری
است، حتی اگر
از لابلای
کلامش در
یابیم که این
همکاری، «که
”کیم جونگ ــ
اون“ استقبال
کرده»، نرم و
آرام هم جریان
نمی یابد. او
اکنون دنبال
شرکائی می
گردد تا کسب و
کار خود را
گسترش دهد،
اما به نظر می
رسد که
نامزدان
اینکار کمیاب
باشند. ضمن گفتگو
دریافتم که او
زحمت بنگاه
های بیگانه ای
را هم می کشد
که به دلیل
ممنوعیت
تجارت قرار نیست
با ”پیونگ
یانگ“ مراوده
داشته باشند.
خصوصا
بنگاه های
صادرات و
واردات هستند
که کسب و کار
پر رونقی
دارند. اینجا
سوداگرانی از
هر قماش جمع
اند: کارمندان
رسمی کره
شمالی مقیم
”داندونگ“ که
ضمن نظارت بر
دنیای
کوچکشان،
خصوصا زنانی
که خدمتکار
رستوران ها
هستند، به
معامله هم
سرگرم اند؛ دو
رگه های چینی
و کره ای که
کمابیش با
گروه اول عقد
اخوت بسته اند
و از مزیت سخن
گفتن به زبان
آنها هم برخوردارند؛
تجار خرده پای
چینی که برای
دسترسی به این
بازار نوید
بخش دست به
هرکاری می زنند.
زنی
رئیس یک بنگاه
صادرات و
واردات که می
خواست نامش
برده نشود با
اشاره انگشت
به سمت جمهوری
دموکراتیک
خلق کره از
زبانش پرید
که: «آنطرفی ها
حساس و زود
رنج اند». او که
بیست سال با
کره شمالی
معامله کرده،
معتقد بود که
در سال های
اخیر همه چیز
عوض شده:
«پیشترها هم
آسان نبود،
اما دستور
دهنده تنها یک
نفر بود، آدمی
که به وی
اعتماد می
توانستی کرد،
گیریم که گاه
ناپدید می شد
[می مُرد یا به
بی مهری زمامداران
گرفتار می
آمد]. اما امروز
اوضاع آشفته و
سر درگم ترست.
بیش از پیش
مکرر اتفاق می
افتد که برخی
ها وقتی کالا
را تحویل گرفتند
از پرداخت
بهایش سر باز
زنند یا خواستار
تعویق عجیب و
غریبی در موعد
پراخت گردند.»
او تصریح می
کرد که طلب
های ۷۰ میلیون
یوروئی را روی
هم انباشته و
یقین داشت که
پول به جیب
رهبران سیاسی
همانند
سوداگران
سرازیر می
شود: فسادی
دامن گستر.
البته غیر
قابل اثبات.
هرگونه
قاچاق بر روی
رود ”یالو“
آنچه
یقین است
اینکه بند
وبست در تمام
سطوح رواج
دارد. آژانس
ها برای
دریافت سریع
روادید، به
مأموران گمرک
و پلیس رشوه
می دهند. آنجا
که رود ”یالو“
باریک می شود،
سربازان و
دهقانان کره
شمالی با داد
و ستدهای خُرد
زندگی روزمره خود
را بهبود می
بخشند. در
پانزده
کیلومتری مرکز
”داندونگ“ در
امتداد جاده
ساحلی ”بین
جیانگ دونگ
لو“، لنگرگاهی
با ظرفیت دو
سه زورق، چند قدم
بندری سیمانی
و دکه های
کوچکی را سرهم
کرده اند.
چینی ها یا
گردشگران با
پرداخت ۱۰۰
یوآن (۱۵
یورو)، می
توانند به خاک
کره شمالی گام
بگذارند،
جائی که
نظامیان تخم
مرغ تازه
مزارع اطراف،
سیگار، مشروب
الکلی و یادگارهای
رسمی (سکه های
پول کره ای،
تمبر …) می
فروشند،
مانند آنچه در
”پیونگ یانگ“
می دیدیم.
همین خرت و
پرت ها با ترس
و لرز کمتری
در خود بندر
هم خرید و
فروش می شد.
کاسبان درصدی
از عایدی فروش
خود را به
نظامیان
قاچاقچی کره
شمالی می دهند
و به نظامیان
چینی که می
گذارند این
بند و بست ها
صورت گیرد، به
تصریح یک
فروشنده
«بالمناصفه».
همه
چشم بر این رفتارها
برمی بندند.
در چین، جائی
که به رغم کارزار
پرزیدنت ”گزی
جینگ پینگ“،
فساد یک ورزش ملی
است، چنین
اعمالی جای
شگفتی ندارد.
در جمهوری
دموکراتیک
خلق کره هم،
بازی این
نظامیان دون
پایه و افسران
بالادست آنها
به ارتش رخصت می
دهد که اندکی
بهتر زندگی
کند و چون سوپاپی
به کار آید.
دلیل
دیگری
براینکه پول
ــ پرهیزه ای
در ”پیونگ
یانگ“ ــ به
زیر پوست
زندگی روزمره
خزیده. ”آندرئی
لانکف“ استاد
دانشگاه
”کوکمین“ در
”سئول“ و متخصص
بزرگ کره
شمالی عقیده
دارد که یک
«طبقه بازرگان»
در حال شکل
گیری است. «این
طبقه اجتماعی
هر روز بیشتر
منافع سیاسی
خاص خویش را
مطرح می سازد،
که، به رغم
کلیشه ها
لزوما تناقصی
با منافع دولت
و صاحب منصبان
دولت و حزب
گمارده ندارد
(۷).» جمهوری
دموکراتیک
خلق کره در
بحبوحه جهش
اقتصادی زیر
سرپوش سکوت
سنگین سیاسی
شباهتی به کاریکاتورهائی
ندارد که
غالبا در غرب
زبانزد است، و
همانندی
کمتری هم با
بینش جامعه بی
طبقه ای دارد
که مقامات کره
شمالی می
کوشند ارائه
دهند.
پی
نوشت:
۱.
ممنوعیت داد و
ستدی که
ایالات متحده
بر کره اعمال
کرده از زمان
جنگ کره
(۱۹۵۳ـ۱۹۵۰)
کامل بوده
است؛ تحریم
های شورای
امنیت سازمان
ملل متحد به
اتفاق آراء
(از جمله با
رأی مثبت چین)
به تصویب رسید
و پس از
آزمایش های
هسته ای در
سال های ۲۰۰۶،
۲۰۰۹ و ۲۰۱۳
در هر مرحله
تقویت گردید.
۲.
مقاله فیلیپ
پونس، «کره
شمالی، بیدار
کننده قلمرو
”پادشاهی عزلت
گزین“» را در
شماره ماه مارس
۲۰۱۵ لوموند
دیپلوماتیک
بخوانید.
۳.
برآورد برای
سال ۲۰۱۴؛ The World Factbook، CIA،
واشنگتن دی سی
(www.cia.gov).
۴.
گوش کنید،
رومن
میلکارک، «کره
شمالی در جنگ با
قحطی»، رادیوی
بین المللی
فرانسه، ۱۶
آوریل ۲۰۱۳.
۵.
چندین سازمان
غیر دولتی،
غالبا با
مشکلات فراواوانی
در کره شمالی
کار می کنند،
در میان آنها Triangle génération
humanitaire،
که به دسترسی
به آب
آشامیدنی می
پردازد، Première urgence همراه با
سازمان کمک
بین المللی
پزشکی، فدراسیون
جهانی
ناشنوایان، و
غیره.
۶.
مقاله بروس
کومینگز،
«یادمان های
آتش در کره
شمالی» را در
شماره ماه
دسامبر ۲۰۰۴ لوموند
دیپلوماتیک
بخوانید. (http://ir.mondediplo.com/article464.html)
7. Andrei Lankov, « News media keeps missing the point on North Korea », NK
News, Séoul, 7 avril 2015
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از«
انسان شناسی و
فرهنگ»
http://anthropology.ir/article/30220