عواقب
برافروزی آتش
درخاورنزدیک
چه کسی
واقعا پذیرای
پناهجویان
است؟
نويسنده
: حنا
جابر
HANA JABER
پژوهشگر
سهيم در کرسي استادي
تاريخ معاصر
در جهان عرب،
کالج فرانسه،
پاريس.
برگردان:
شهباز نخعي
دولت
های غربی
وانمودمی
کنند که با
جاری شدن سیل
پناهجویان
درهفته های
اخیر به
گستردگی هرج
ومرج درسوریه
پی برده اند.
ولی، تنها
اقلیتی ناچیز
ازسوری ها با
تن دادن به
سفری خطرناک و
گریز از جنگ
داخلی به
اروپا رسیده
اند. به طورعمده،
سوری ها به
یکی از دیگر
نواحی
کشورخود یا
ترکیه، لبنان
و اردن پناه
می برند که
این حضور
انبوه، تعادل
اجتماعی-
اقتصادی و
سیاسی این
کشورها را
برهم می زند.
حامد
حمدانی، ۱۵
ساله می گوید:
«مادر با
برادر کوچکم
آنجا مانده
است تا از
سالمندترها
نگهداری کند.
او اصرار کرد
که من با
عمویم به
ترکیه بیایم.
اومی خواست که
من درامان
باشم، زیرا به
خاطرشبه
نظامیانی که
کنترل عزاز را
به دست گرفته
اند، نگران من
بود. حمدانی،
اهل یکی از
روستاهای این
شهر کوچک واقع
شده درشمال
حلب، اکنون سه
سال است که
سوریه را ترک
کرده است. در
ژوییه ۲۰۱۲،
پدرش دراثر
بشکه انفجاری
یکی از حمله
های نیروی
هوایی بشار
اسد کشته شد.
چندهفته بعد،
این نوجوان
بامادر خود
وداع کرد و همراه
خانواده عموی
خود، که ازترک
کنندگان ارتش
سوریه بود،
عازم ترکیه
شد.
هرپناهجو
که روایتی
ویژه ازفاجعه
سوریه دارد،
با گرفتارشدن
دراین گرداب
عظیم،
تنهادریچه ای
کوچک به فاجعه
و عواقب آن در
کشورهای همسایه
می گشاید.
حامد
حمدانی و
خویشانش
ابتدا در
اردوگاه ترک اونجوپینار
دراستان
کیلیس
مجاورمرز
سوریه اقامت
کردند. این
محل یکی از ۲۲
مرکز روبازی بود
که مقامات
آنکارا ازسال
۲۰۱۱ در ۸
استانی که هم
مرز سوریه است
برپا کرده
بودند.
بنابراعلام
کمیساریای
عالی
پناهندگان
سازمان ملل، بیش
از ۴ میلیون
تن به خاطر
جنگ داخلی
ازسوریه
گریخته اند و
۷.۶ میلیون تن
نیز درداخل
کشور آواره
شده اند (۱).
اکنون تقریبا
نیمی از
پناهجویان
سوری درترکیه
به سرمی برند
(بنا براعلام
کمیساریای
عالی
پناهندگان ۱.۹
میلیون تن) و
۸۰ درصد آنها
دربیرون از
اردوگاه ها هستند.
به این ترتیب،
خانواده
حمدانی اکنون
در یک
آپارتمان
کوچک دریکی از
محله های
مردمی گزیانتیپ،
شهری که بیش
از ۱۰ درصد
ساکنانش سوری
هستند، به
سرمی برند.
حامد حمدانی
به عنوان گارسن
دریک کافه
کارمی کند و
عمویش نیز
مامورتحویل و
پادوی
آشپزخانه
همان کافه
است. آقای
وائل حمدانی،
عموی حامد می
گوید:
«اردوگاه کیلیس
درابتدا تمیز
و سازماندهی
شده بود، ما چیزی کم
نداشتیم اما
برخی از
همسایگان ما
ناجور بودند.
من تحمل حصار
و بازرسی ورود
و خروج را
نداشتم. ارتش
را به این
خاطر ترک
نکرده بودم که
دریک پادگان
محصور شوم. من
به کار، تحرک
و «نان آوری
برای خانواده
ام نیاز
داشتم». اما
حامد ازترک
اردوگاه
متاسف است
زیرا در آنجا می
توانست به
مدرسه رود و
درمیان
«جوانان معقول»ی
که درخیابان
رفت و آمد می
کنند باشد.
بنابرگفته
رجب طیب
اردوغان،
رییس جمهوری
ترکیه، این
سیل
پناهجویان
«چالشی بزرگ
برای ترکیه»
است. درورای
جنبه های
تدارکاتی و
امنیتی، به
نظر علی
بایرام
اوغلو،
روزنامه
نگار، ترکیه
به خاطر توجه
به تصویرخود
درجهان خواهان
«پذیرفتن سوری
ها درشایسته
ترین شرایط
ممکن» است.
شماری از
رسانه های بین
المللی از
کیفیت خدمات
ارایه شده به
پناهجویان
سخن گفته اند.
اردوگاه ها که
به طور مشترک
توسط کمیساریای
عالی
پناهندگان و
مقامات ترک
اداره می شوند،
درخارج از
شهرها
قراردارند و
ازآنها به عنوان
غربالی برای
پذیرش
پناهنده
استفاده می شود.
برای
ترک این
مراکز، فرد
باید به
مقامات بگوید
که کجا می
خواهد برود.
با آن که آنکارا
تاکید می کند
که ورود به
قلمروخود را
برای
پیکارجویان
سازمان حکومت
اسلامی (داعش)
ممنوع کرده،
درمطبوعات
افشاگری هایی
می شود مبنی براین
که مقامات
درباره
واقعیت
مبادلات با داعش
خود را به
ندیدن می
زنند.
چالش
دوم درمورد
انسجام جامعه
ترک است. مرز
۸۰۰ کیلومتری
ترکیه – سوریه
مجتمعی از
جوامع قومی –
مذهبی مرکب از
ترکمن ها،
کردها یا
ارمنی ها و
بنیادگراهای
سنی یا علوی
عرب یا ترک
زبان است که
حکومت ترکیه
درطول یک قرن
آنها را به
همزیستی
مسالمت آمیز
واداشته است.
گوناگونی
قومی سیل
پناهجویان
جنبه بد سامان
یافته ای از
تاریخ جمعی
است که ازنو
فعال می شود.
به طور منظم
حوادثی رخ می
دهد. درآغاز
تابستان،
درجنوب شرقی کشور،
ترک های عرب
زبان توسط ملی
گرایان افراطی
متهم شده اند
که هجوم سوری
ها به خاطر
«عربی کردن»
این ناحیه – به
ویژه سنجاک
الساندرت – که
الحاق آن به
ترکیه ازسال
۱۹۳۹ مورد
نزاع بین
ترکیه و سوریه
است را ترغیب
می کنند.
ترکیه
که کنوانسیون
ژنو را درسال
۱۹۵۱، با
شرطی
که تعهدش نسبت
به اروپایی ها
را محدود می
کند، امضا
کرده درسال
۲۰۱۳ قانونی
درمورد خارجیان
به تصویب
رسانده که
مفاد آن عمدتا
بازنگرداندن
اتباع سوریه و
تسهیل صدور
اجازه کاراست.
همچنین، در
آوریل ۲۰۱۴،
اقدام به ایجاد
یک دستگاه
مدیریت کل
مهاجران با
مسئولیت مستقیم
نخست وزیر
کرده است.
ازسوی دیگر،
مقامات ترک در را به روی
استقرار قطعی
سوری ها
درترکیه نمی بندند.
سوری های
دارای تبار
ترک یا ترکمن
حتی به
درخواست ملیت
ترک ترغیب می
شوند.
آزمونی
سخت برای
مهمان نوازی
ترک
سرانجام،
سومین چالش
اقتصادی است.
رشد جمعیت
محلی، افزایش
اجاره مسکن و
هزینه زندگی و
نیز کاهش
گردشگری موجب
اکراه مردم
نسبت به
پناهجویان می
شود. بی گمان، هیچ
رودررویی
بزرگی رخ
نداده و به
طور کلی این
کشور
پناهگاهی
نسبتا امن
برای
پناهجویان
است. اما، جنگ
سوریه دستاویزی
برای رئیس
جمهوری
اردوغان است
که از آن
به عنوان
راهبردی برای
بالابردن
شمار آرای خود
بهره می جوید
(۲). احزاب ملی
گرا براو خرده
می گیرند که
هویت ترک را
دچار خطر می
کند، درحالی
که چپ لائیک
بیم از آن
دارد که
اردوگاه های
پناهندگان به
صورت حیاط
خلوت داعش
درآید. آقای
ناصر احسن،
بازرگان اهل
حلب که اکنون
در ازمیر به
سرمی برد،
توضیح می دهد
که: «پیش ازسال
۲۰۱۱، و پس از
حذف روادید
ورود،
درترکیه از سوری
ها استقبال می
شد. آنها پول
خرج می کردند و
مبادلات
بازرگانی
دوجانبه را
تقویت می
نمودند. امروز
همچنان از
آنها استقبال
می شود ولی
وضعیت ایشان
کاستی یافته
است. احساس می
شود که تلاش
میزبانی کاهش
یافته و به
این خاطراست
که برخی به
فکر رفتن به
اروپا افتاده
اند».
هزینه
مالی پذیرش
پناهجویان
همواره
افزایش می
یابد. در نیمه
سپتامبر،
نومان کورتولموس،
معاون نخست
وزیر گفت: «ما
بیشترین تلاش
مالی را می
کنیم و زمان
آن رسیده که
ازما حمایت
شود». او میزان
هزینه صرف شده
را «۷ میلیارد
دلار ازسال
۲۰۱۱» اعلام
کرد و اتحادیه
اروپا را به
«بی عملی و
خودخواهی»
متهم نمود.
اکنون
لبنان نیز
پذیرای بیش از
۱.۱ میلیون
پناهجو، معادل
یک چهارم
جمعیت خویش
است. به خلاف
ترکیه، حضور
این
پناهجویان
چندان موجب
بسیج مقامات
لبنانی نمی
شود. این امر
با توجه به
وضعیت سیاسی
کشور ابدا
تعجب برانگیز
نیست. سمت
ریاست جمهوری
بیش از یک سال
است که خالی
مانده (۳)،
پارلمانی که
دوره اش را «خود
تمدید» کرده و
هیات دولتی
دارد که تنها
به امور جاری
می پردازد.
تصمیم گیری
های پی درپی درمورد
بستن یا
بازکردن
مرزها بدون
منطق ظاهری
است. لبنان که
دچار انسداد
سیاسی شده،
تنها به
تدابیری جزیی
درمورد پذیرش
یا رد این یا
آن گروه از
پناهندگان و
برقراری
روادید ورود
از فوریه ۲۰۱۵
می پردازد. به
رغم ضرورت، هیچ
کمک مالی
انجام نگرفته
و هیچ
اردوگاهی ساخته
نشده است. به
رغم کمک های
کمیساریای
پناهندگان و
شماری از
سازمان های
غیردولتی
محلی و بین
المللی،
پناهجویان در
«کشوری که به
حال خود رهاشده»
بی پناه رها
شده اند و این
موجب خشمی شده
که جوانان
علیه
سیاستمداران
ابراز می
کنند.
در
بیروت، پاسخ
مردم
درخیابان به
این پرسش که پناهجویان
سوری درکجا
هستند این است
که: «آنها
درهمه جا و
هرکجا هستند».
درخیابان ها،
تصادفی نیست
که درکنار یک
ساختمان یا
گوشه پیاده رو
دیده شود که
یک خانواده پناهجو
دور سفره ای
که بر روی
روزنامه هایی
که برزمین
چیده شده، به
خوردن غذایی
مختصر مشغولند.
به طورمنظم
نیز چادرهایی
که برآنها نام
کمیساریای
عالی
پناهندگان
سازمان ملل
نقش بسته در
معدود زمین
های خالی
پایتخت دیده
می شود. رادوان
الزین،
روزنامه نگار
لبنانی،
نشسته
درکنارمیز یک
کافه در محله
الحمرا می
گوید: «ابتدا
سوری های
ثروتمند
رسیدند. بعد
آنها که ثروت
کمتری داشتند
و اکنون
فقیرترین ها
ازراه می
رسند. آنها به
هرصورتی که می
توانند گذران
زندگی می کنند
و ما نیز با
آنها همین کار
را می کنیم.
اما برخی،
دلزده از
وضعیتشان، به
سوریه بازمی
گردند. اخیرا
از مرگ یک
روزنامه فروش
که در محله
شناخته شده
بود آگاه
شدیم. او
سرانجام به
زادگاهش
بازگشت و در
آنجا دریک بمباران
کشته شد».
به نظر
پزشکان بدون
مرز، اکثر
پناهجویان
سوری از «اختلال
روانی» ناشی
از احساس
رهاشدگی رنج
می برند و
زندگی شان
دچار
«ناپایداری
بزرگ» است.
کمیساریای
عالی پناهندگان
به نوبه خود
نگران این است
که تنها ۱۰۰
هزارکودک از
مجموع ۴۰۰
هزارتن به
مدرسه می
روند.
زیرسنگینی
رویدادهای
غیرقابل
اجتناب اخیر و
میراث سه دهه
حضور نظامی
سوریه در لبنان
(۲۰۰۵ – ۱۹۷۵)
لبنانی ها بیش
از هرچیز
نگران شمار
پناهجویانی
هستند که شمار
آنها را درحدی
وسیع بیش از
میزان برآورد
شده می دانند.
پس از
آغازدرگیری
ها درسال
۲۰۱۱، دو
اردوی آشتی
ناپذیر
رودررو
قرارگرفتند.
درحالی که سنی
ها اکثرا از
اپوزیسیون
سوریه حمایت
می کنند، حزب
الله قویا به
یاری رژیم
سوریه پرداخته
است. طبق
معمول، مسیحی
ها بین این دو
تقسیم شده
اند. یک مسئول
سیاسی که می
خواهد ناشناس بماند
می گوید: «در برخی
محافل، غیض
نسبت به سوری
ها ازبین
نرفته است.
جنگ داخلی
درآن سوی مرز
هم به عنوان
تنبیه برای
کسانی که به
مدت ۳۰ سال
کشورما را
اشغال کردند
دیده می شود
وهم چون یک
خطر بزرگ بی
ثباتی برای
اقلیت های
غیرمسلمان
منطقه درصورت
سقوط رژیم
اسد».
شهرمرزی
سنی نشین بقای
سوریه، ارصل
در باریکه ای
با پیوندهای
جمعیتی با
قلمون سوریه
قراردارد. به
تدریج که
نبردها در
منطقه ی بین
رژیم که از
حمایت حزب
الله
برخوردار است
از یک سو، و
دستجات مختلف
اپوزیسیون –
عمدتا جبهه
النصره نزدیک
به القاعده –
ازسوی دیگر
گسترش می
یابد، سیل
پناهجویان
افزایش یافته
و جمعیت شهر
را ۳ برابر
کرده است.
جهادگرایان
مسلح
اپوزیسیون
سوریه درمیان
انبوه غیرنظامیان
ظاهرشده اند و
پرچم داعش
سربرآورده
است. درواکنش
به این امر،
حزب الله با
این که متعهد
به این بود که
درحمایت از
بشار اسد تنها
درخاک سوریه اقدام
کند، وجود
تهدید سنی را
بهانه کرده و
به مداخله
پرداخته است.
رودررویی های
خونبار موجب
کشته شدن دهها
تن و دخالت
شدید ارتش
لبنان درطول
تابستان ۲۰۱۴
و سپس درماه
مه ۲۰۱۵ شد.
در
نبود پاسخ
سازماندهی
شده حکومتی،
ارتباط های
مذهبی جای آن
را می گیرد.
کلیساهای
مسیحی، شامل
فرقه های
مختلف، که
فعال و همبسته
هستند یک شبکه
همبستگی
تشکیل می دهند
که امکان می دهد
همکیشان
پناهجوی خود
را حمایت
کنند. به همین
ترتیب، برخی
از محله های
مردمی
تریپولی و
بیروت، که
پیشتر پذیرای
کارگران سوری
بودند، اکنون
مانند
اردوگاه های
فلسطینی
نهرالبارد،
شتیلا، برج
البراجنه و
عین الخلوعه
محل رسیدن
پناهجویان
هستند.
سرانجام، برخی
از خانواده
های سوری
درمناطق
روستایی یا
دورافتاده
لبنان با
ارایه خدماتی
چون نگهبانی و
باغبانی پناه
می جویند. گاه
مخالفت ها
برمبنای
توافقی مشترک
مکتوم می
ماند. به
عنوان نمونه،
در جنوب
کشور، درشهر
بنت-جبیل، با
آن که پایگاه
حزب الله است،
خانواده های
سنی ای زندگی
می کنند که از
مناطق درعا و
رقه آمده اند. برای
پناهجویان،
سکوت یا به
عبارت دیگر
عدم ابراز
باورهای
مذهبی و
سیاسی،
قانونی
تلویحی برای
بقا است که
جایی نوشته
نشده اما با
دقت و وسواس
رعایت می شود.
سومین
کشور تاثیر
پذیرفته از
جنگ اردن است
که بنابراعلام
کمیساریای
عالی
پناهندگان
پذیرای ۶۳۰
هزار پناهجوی
سوری است.
اردن هرگز
پذیرش پناهجو
را متوقف نکرده
است. آخرین
موج عمده به
سال ۲۰۰۳،
زمان اشغال
عراق توسط
ائتلاف
انگلیسی-
آمریکایی
بازمی گردد که
موجب هجوم
گسترده عراقی
ها (صحبت از ۳۰۰
هزارتن است)
شد که
ثروتمندترین
هایشان در اردن
مستقرشدند و
برخی دیگر نیز
به اروپا
رفتند یا به
عراق
بازگشتند.
امروز
نیز مانند آن
دوران
همبستگی بین
مردم نقش
دارد. این امر
در درعای
سوریه و
الرمتای اردن
پیش آمده است.
دوشهر
خویشاوند که
در دوسوی مرز
به خاطر
پیوندهای
دیرین
اجتماعی و
بازرگانی
(قبیله ای،
ازدواج،
قاچاق،
کاروانسراها و...)
به سوی یکدیگر
کشیده می
شوند.
دو زن
اهل درعا،
درکنارهم
نشسته و
داستان حکایت
می کنند. یکی
از آنها مادر
و دیگری خاله
دوجوانی
هستند که
درسال ۲۰۱۱
توسط دستگاه
های امنیتی
سوریه
بازداشت شدند.
آنها تنها به
این خاطر که
روی
دیوارمدرسه
نوشته بودند
«برو پی کارت»
زندانی و
شکنجه شدند.
این کار موجب
آغاز
تظاهراتی شد که
به رغم سرکوب
درسراسرکشور
گسترش یافت و
سپس به درگیری
خونبار
منجرشد. خانم
امقاسم، مادر دوجوان
می گوید: «بچه
ها دروضعیتی
رقت انگیز به
ما تحویل داده
شدند. ما چیزی
نگفتیم، چه می
توانستیم
بگوئیم؟ نمی
خواستیم آنجا
را ترک کنیم
اما ناگزیر به
این کار شدیم.
خانه ما مورد
استفاده
تیراندازان
نخبه قرارمی
گرفت. همه
ساکنان درعا
داستان هایی
مشابه را برای
شما حکایت می
کنند. همه
آنها به شما
خواهند گفت که
هیچ یک به میل
خود آنجا را
ترک نکرده
است. آنها به
شما خواهند
گفت که حتی یک
فرد از اهالی
الرمتا نیست
که پذیرای یک
خانواده پناهجو
نشده باشد».
درواقع، همه
اهرم های
همبستگی،
ازجمله
خانوادگی،
روستایی،
قبیله ای یا اقتصادی
در جهشی فعال
شد و به
بازیافت هایی
منجرشد که حتی
خود ساکنان را نیز
متعجب کرد.
کمی مانند این
که دوره ای
سپری شده – که
منطقه حوران
با هماهنگی با
گالیله شکل می
گرفت و گردش
آزاد انسان ها
هنوز امکان
پذیربود – از نو
زاده شده است.
کاروان
های اهدایی
عربستان
سعودی
دولت
اردن، با
منابع و
امکانات
کمتراز همتای ترک
خود، اما کمی
داوطلبانه تر
از همسایه لبنانی
کوشیده با
جریان
پناهجویان
همراهی کند.
درپایان ماه
ژوییه سال
۲۰۱۲،
اردوگاه زعتری
درشمال کشور
ایجاد شد.
درآن زمان،
اردن روی
تجربه های
پیشین با
فلسطینی ها که
درسال های
۱۹۴۸ و ۱۹۶۷
رخ داده بود و
نیز تجربه
کارگران
خارجی که
درزمان
نخستین جنگ
خلیج [فارس]
۱۹۹۱ – ۱۹۹۰)
ازعراق
گریخته بودند
حساب می کرد.
به اینها باید
موج تبعیدی
های را افزود که
از مراحل
مختلف خشونت
مذهبی به
وجودآمده براثر
اشغال عراق
درسال ۲۰۰۳
ایجاد شده
بود.
خیلی
سریع، تنش های
بین اردن و
تبعیدی های
سوریه، و نیز
سربرآوردن
اعتراض
اجتماعی
درمیان مردم
محلی، مقامات
را به این
واداشت که به
پرونده
پناهجویان
توجه کنند.
مفهوم «اردوگاه»
ظاهرشد و موجب
ردیف شدن
چادرها و
کاروان ها شد.
به طوررسمی، ۶
اردوگاه وجود دارد
که درشهرهای
اصلی شمال
قراردارند.
اما اردوگاه
های دیگری
نیز، عمدتا
درشهرهای
مرکز کشور،
پیش از برچیده
شدن پدیدار
شد. درعمل، دولت
اردن تنها
برای ساختن
اردوگاه های
زعتری (۲۰۱۲) و
ازرق (۲۰۱۳) که
به ترتیب برای
اسکان ۱۲۰ و
۱۳۰ هزارتن
درنظرگرفته
شده بود
درجستجوی
زمین برآمد.
هزینه
مالی و عملکرد
این تاسیسات
از سال ۲۰۱۲
دومیلیارد
دلار
برآوردشده که
۹۰ درصد آن از
کمک های
مشارکت
کنندگان
خارجی، ازجمله
سلطنت های
خلیج [فارس]
تامین شده
است. (مطلب
داخل کادر در
ادامه مقاله
بخوانید).
درعرصه
عمل،
کمیساریای
عالی
پناهندگان
جنبه اداری و
اخیرا توزیع
خدمات را با
بهره گیری از
تخصص «دفتر
کمک ها و
کارهای
سازمان ملل»
به عهده دارد
(۴). به طور کلی،
ارزیابی
سازمان ملل این
است که هزینه
کلی پذیرش
پناهجویان
سوری درسال
۲۰۱۵ به ۳
میلیارد دلار
خواهد رسید.
باید دانست که
پادشاهی اردن
درسال ۲۰۱۴
فقط ۸۵۴ میلیون
دلار یعنی ۳۸
درصد از ۲.۳
میلیارد
دلاری که می
باید صرف
پناهجویان می
کرد را دریافت
نموده است.
با
توجه به این
که بیشتر هزینه
ها در اردوگاه
های ترکیه صرف
می شود تا در
زیرساخت ها،
زعتری و ازرق
تدریجا به
صورت شهر درمی
آیند. کاروان
و سپس خانه
های پیش ساخته
اهدایی
عربستان
سعودی
جایگزین
چادرها می
شود. درخت
کاشته می شود
و برخیابان ها
نام های
زیبایی چون
یاسمن، عناب و
غیره نهاده می
شود. درطول
خیابان اصلی
اردوگاه
زعتری، مغازه
ها و کارگاه
های گوناگون
درکناریکدیگر
قرارگرفته
است. بسیاری
با استفاده از
دوچرخه های
اهدایی شهر
آمستردام
درحال رفت و
آمد هستند.
امارات متحده
عربی تامین
مالی بخشی از
کارهای زیرساختی
مانند لوله
کشی آب یا
ساخت شبکه
فاضلاب را
تقبل کرده
است. به رغم
این کوشش ها،
دو اردوگاه که
دروسط بیابان
ساخته شده،
چندان مناسب
نیست و شمار
ساکنان آن از
۱۵۶ هزارتن
درماه مارس
۲۰۱۳ به ۷۹
هزارتن درماه
اوت گذشته
یعنی یک سوم
ظرفیت پذیرش
آن کاهش یافته
است. پناهجویان
تنها یک هدف
دارند: رسیدن
به شهرها به
ویژه امان و
جذب شدن در
آنها. منظر
شهری و اجتماعی،
به ویژه
درشمال اردن
ازاین امر تاثیر
پذیرفته است.
سوری ها که به
خاطر مهارت در
صنعتگری،
آشپزی و
بازرگانی
شهرت دارند،
قابلیت های
خود را عرضه
می کنند.
کارگاه های
آهنگری و
نجاری،
رستوران و
مغازه های
عمده فروشی
درهمه جا
گشایش می
یابد. صنعت
ساختمان از
تقاضای مسکن
ازسوی
پناهجویان
مرفه بهره می
گیرد، درحالی
که بازرگانان
سوری در منطقه
الحسن دربخش
هایی چون
کشاورزی –
غذایی سرمایه
گذاری می
کنند. در
امان،
تابلوهای
معتبرترین
نام های تجاری
دمشقی شیرینی
پزی مانند
بکداش، بستنی
سازی ای که
درسال ۱۸۸۵
تاسیس شده
ظاهرگردیده و
بیشتر مشتری
های برخی از
کافه ها سوری
هایی هستند که
عادت های خود
را کم و بیش
دنبال می
کنند.
ادعای
تهدید برای
هویت ملی
با
جریان بی وقفه
پناهجویان
نورسیده، که
دانش
شهرنشینی شان
برای خرده
بورژوازی های
اردن نمونه و
سرمشق بود، به
صورت مهمان
هایی ناخوانده
درآمده اند و
سختگیری هایی
ازسوی مقامات به
چشم می خورد.
کنترل های
مرزی افزایش
یافته و
افرادی که
غیرقانونی به
اردن وارد می
شوند، به رغم
خطری که در بردارد،
ممکن است به
مقامات سوری
تحویل داده شوند.
باید دانست که
نه اردن و نه
لبنان هیچ یک
امضا کننده
کنوانسیون
ژنو نیستند و
ازاین رو خود
را متعهد به
شرح وظایف و
تعهدات آن نمی
دانند.
در
اردن نیز
مانند لبنان و
ترکیه،
پناهجویان گروگان
مسایل سیاست
داخلی هستند.
بخشی که خود را
«مخالفان چپ»
خوانده و
پیشرو و ضد
امپریالیست
می داند،
پناهجویان را
متهم می کند
که درعین حال
هویت ملی و
امنیت اردن را
تهدید می
کنند. این امر را
می توان در
روزنامه های
نزدیک به رژیم
دمشق خواند:
«بیشتر
پناهجویان
سوری دربیرون
از کشورخود از
طبقات
اجتماعی ای
هستند که قادر
به تطبیق خود
با تکثرگرایی
و شیوه تمدنی خاص
سوریه نیستند
(۵)». این
مخالفان چپ
درزمان انتخابات
مجلس
قانونگذاری و
شهرداری ها
درسال ۲۰۱۳ به
بازی گرفته
شدند تا جلوی
اعتراضات مردمی
و تضعیف اخوان
المسلمین
گرفته شود.
این صداهای
بیگانه ستیز
مرتبا
شنوندگان
بیشتری می
یابد و همراه
با موفقیت های
میدانی جهادگرایان
بدگمانی ها
رشد می کند.
دولت نیز
ازوضعیت
استثنایی
ایجادشده
دراثر هجوم
پناهجویان
برای توجیه
کندی
اصلاحاتی که
درسال ۲۰۱۱ درجریان
«بهارعرب»
وعده داده بود
استفاده می
کند.
ازنظرگستردگی،
سیل مهاجرت
سوری ها از
مهاجرت
فلسطینیان
درسال ۱۹۴۸
پیشی گرفته و
البته باید
درباره
تاثیرات
سهمگین چنین
امواجی ازخود
پرسش نمود.
مقاومت جوامع
میزبان و
ظرفیت آنان در
جذب وضعیت
هایی از پیش
فاجعه بار
کاملا قابل
ملاحظه است.
با این حال،
درمیان مدت
وضعیت مرزهای
ملی، که دراثر
سیل
پناهندگان و
تردد گروه های
پیکارجو درهم ریخته،
نامطمئن است.
درمورد حالت
جسورانه و
اراده
گرایانه ترکیه،
این امر
درتقابل با
فقرفکری و
اخلاقی پاسخ
های لبنانی و
اردنی است
درحالی که
هردو جامعه
همراه با
سوریه زادگاه
زبانی و
فرهنگی مشابهی
دارند.
۱-
« 2015 UNHCR country operations profile. Syrian Arab Republic ».
۲-
مقاله « شوق
مفرط مبارزه
جوئی رئیس
جمهوری ترکیه»
لوموند
دیپلماتیک
سپتامبر ۲۰۱۵
۳-
Faute de quorum à l’Assemblée
et de majorité claire pour
M. Samir Geagea, le chef
des Forces libanaises soutenu par l’Alliance du 14-Mars
du sunnite Saad Hariri, ou son rival
Michel Aoun, du Mouvement patriotique libre allié au Hezbollah chiite.
۴-
Créé
en 1948, cet organisme de l’ONU aide les réfugiés palestiniens du Proche-Orient.
۵-
Al-Akhbar, 11 septembre 2014. Devant
le tollé, le journal a dû présenter ses
excuses pour avoir autorisé la publication de cette tribune.
۶-
Cf. « Jordan : protests, opposition politics and the Syrian crisis », Arab Reform Initiative, juillet
2014.
مطلب
داخل کادر
در
خلیج [فارس]،
بیشتر پول تا
پذیرش
[پناهنده]
نوشته
اکرام بلقاعد
«چرا
کشورهای خلیج
[فارس] کاری
برای
پناهجویان
نمی کنند؟». این
پرسش که در
شبکه های
اجتماعی و همه
مطبوعات جهانی
مطرح است،
نوری بی
رحمانه
برعملکرد امیرنشین
های نفتی برای
پذیرش سوری ها
– یا یمنی هایی
که کمتر از
آنها صحبت می
شود – که
کشورخود را
ترک می کنند
می افکند. هیچ
یک از ۶ کشور
عضو شورای
همکاری خلیج
[فارس]
امضاکننده
کنوانسیون
ژنو درمورد
پناهندگان
نیست و قانونی
برای ایجاد
امکان اسکان
کسانی که ازدرگیری
ها می گریزند
ندارد. ازاین
رو، برای آنها
موضوع ایجاد
اردوگاه های
پناهندگان
منتفی است.
درسال
۱۹۴۸ نیز،
سلطنت سعودی
مرزهای خودرا
به روی
فلسطینیانی
که براثر
تاسیس حکومت اسرائیل
رانده شده
بودند با این
بهانه بست که توانایی
پذیرش آنها را
ندارد. امروز،
این ۶ کشوری
که درشمار
ثروتمندترین
کشورهای دنیا
هستند براین
تاکید می کنند
که منابع مالی
کمک های
بشردوستانه
به سوری ها
را، عمدتا در
لبنان و اردن،
تامین می
کنند. براین
روال، درسال ۲۰۱۵
کویت می باید
۳۰۴ میلیون
دلار به
بنیادهای
سازمان ملل
متحد پرداخت
کند، درحالی
که عربستان
سعودی ۲۰
میلیون دلار
برای اردوگاه
های اردن
اختصاص داده و
ایالات متحده
که بیشترین
کمک را می
کند، پرداخت
۱.۱ میلیارد
دلار برای
سراسر منطقه
را تعهد کرده
است.
سارالی
ویتسون،
مدیربخش
خاورمیانه
دیدبان حقوق
بشر می گوید:
«کشورهای خلیج
[فارس] بیشتر بر
جنبه مالی
تاکید می کنند
تا گشودن
مرزهای خود».
درعمل، وضعیت
کمی پیچیده تر
است. اگرچه
عربستان
سعودی ازسال
۲۰۱۱ برای
سوری ها اجازه
کارصادر
نکرده، اما
امارات متحده
عربی از آغاز
درگیری ها
پذیرای ۱۵۰
هزار تن شده
است. یک مهاجر مراکشی
ساکن ابوظبی
توضیح می دهد
که: «این کار مورد
به مورد انجام
می شود. غالبا
کسانی هستند
که ازپیش در
امارات
خانواده
داشته اند و
می توانند در
اینجا کار
پیدا کنند.
برای مقامات
موضوع گشایش
فضا مطرح
نیست». درهمه
موارد، قاعده
اساسی تحمیل
شده براین بخت
یاران این است
که هرگونه
فعالیت سیاسی
برایشان ممنوع
است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته
از:«لوموند
دیپلماتیک»
http://ir.mondediplo.com/article2398.html