Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۳ تير ۱۳۹۱ برابر با  ۲۳ ژوئن ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۳ تير ۱۳۹۱  برابر با ۲۳ ژوئن ۲۰۱۲
تروتسکیسم: تروریسم و دیگر هیچ

 

 

تروتسکیسم: تروریسم و دیگر هیچ

آندری ویشینسکی، دادستان کل شوروی در محاکمه‌های مسکو

 

آرش عزیزی

 

مقدمه‌ی مترجم: مدت کوتاهی پس از این‌که تروتسکی تحلیل خود از نظام دائر در شوروی را در کتاب «انقلابی که به آن خیانت شد» نوشت و منتشر کرد یکی از مهم‌ترین اتفاقات تاریخ این نظام صورت گرفت. آن مجموعه‌ای از محاکمه‌های نمایشی بود که در سال‌های ۱۹۳۶ و ۱۹۳۷ صورت گرفت و به اعدام هزاران نفر از رهبران و فعالین حزب بلشویک در شوروی انجامید. تروتسکی بعدها می‌گفت که این «جویباری از خون» بود که بلشویسم را از استالینیسم جدا ‌کرد. تک تک اعضای کمیته مرکزی زمان لنین به جز استالین و تروتسکی (و کیروف که در «حادثه‌ای» جان سپرده بود) در پی این دادگاه‌ها تیرباران شدند (تروتسکی در تبعید بود تا این‌که در سال ۱۹۴۰ به دست رامون مرکادر، مامور استالین، در خانه‌اش در مکزیکو به قتل رسید). اما این تمام داستان نبود. تا پایان کار اغراق نیست اگر بگوییم اکثریت قریب به اتفاق بلشویک‌هایی که تجربه‌ی انقلاب ۱۹۱۷ را از سر گذرانده بودند به دست استالین اعدام شدند. از ۱۹۶۶ نماینده‌ی حاضر در کنگره‌ی حزب در سال ۱۹۳۴، ۱۱۰۸ نفرشان دستگیر و بیشترشان اعدام شدند. از ۱۳۹ عضو کمیته مرکزی وقت، ۹۸ نفر دستگیر شدند. در ارتش سرخ آن‌وقت پنج مارشال وجود داشت که سه نفرشان دستگیر شدند. هزاران نفر از افسران ارتش سرخ تیرباران شدند.

 

اولین این محاکمه‌ها که در تابستان ۱۹۳۶ صورت گرفت به «محاکمه‌ی شانزده نفر» معروف شد و هدفش بر ملا کردن آن‌ چیزی بود که دادستان مدعی بود مرکزی زیرزمینی و تروریستی به نام «بلوک تروتسکیست-زینوویفیست» است که پیروان تروتسکی و زینوویف در آن دست به اتحاد زده‌اند. تاریخ‌دانان متعدد از آن پس تخیلی بودن کامل این مرکز را اثبات کرده‌اند.

 

نکته‌ی جالب اما این است که بر خلاف رویکرد سابق دولت استالینی، که نقد تروتسکی و سایرین را هر چقدر یک‌سویه همچنان در عرصه‌ی سیاست و نظرات سیاسی آن‌ها دنبال می‌کرد، در این محاکمه‌ها تز اصلی دادستان این است که تروتسکی جاسوس پول‌بگیر آلمان و انگلیس است و کاری به جز دنبال کردن ترور رهبران شوروی ندارد. معرفی تروتسکی به عنوان «دشمن قصم‌خورده‌ی شوروی» در زمانی که او تاکید می‌کرد باید از شوروی در صورت جنگ در مقابل دولت‌های سرمایه‌داری دفاع کرد ضروری شمرده می‌شد.

 

طراح اصلی این موضع، آندری ویشینسکی از زبده‌ترین حقوق‌دانان شوروی بود که نقش دادستانی کل شوروی را هم در محاکمه‌های مسکو و هم بعدها در محاکمه‌های رهبران آلمان نازی در نورنبرگ ایفا کرد. او در سال‌های حساس ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۳ وزیر امور خارجه‌ی شوروی و سپس سفیر شوروی در سازمان ملل بود. طرفه آن‌جا که ویشینسکی خود دقیقا از همان نوع بوروکرات‌هایی بود که تروتسکی در کتاب خود به شرح‌شان می‌پردازد. او منشویکی بود که در دولت موقت بین دو انقلاب سال ۱۹۱۷ به عنوان کارمندی دون کار می‌کرد و در یکی از طنزهای جالب تاریخ زیر نامه‌ای را امضا کرد که دستور به دستگیری لنین را می‌داد! پس از انقلاب اکتبر، ویشینسکی به علت سابقه‌ی رفاقتش با استالین (که زمانی در زندان‌ِ بایلوفِ باکو، هم‌بند او بود) به کار در دستگاه دولت جدید مشغول شد و تنها در سال ۱۹۲۰ بود که رسما به حزب بلشویک پیوست.

 

نظرات سیاسی تروتسکی نه در این‌جا و نه در هیچ جای دیگری به هیچ وجه مطرح نمی‌شوند و او تنها تروریستی خونخوار معرفی می‌شود. شوروی استالینی و احزاب «برادر» در سراسر دنیا بیشترین تلاش خود را برای جلوگیری از هرگونه نشر افکار تروتسکی به کار می‌بردند. حدود دو دهه بعد که جانشین استالین، نیکیتا خروشچف، محاکمه‌های مسکو را محکوم کرد و بعضی از محکوم‌شدگان آن‌را پس از مرگ تبرئه کرد هیچ کس به تروتسکی اشاره نکرد. حتی در آخرین سال‌های شوروی و در اوج «گلاسنوست» شوروی نیز خبری از تبرئه‌ی تروتسکی نبود. پسر غیرسیاسی‌اش، سرگئی سدوف، که در سال ۱۹۳۷ کشته شده بود در سال ۱۹۸۸ تبرئه شد. مهمتر از آن، ممنوعیت کتاب‌های تروتسکی تنها در سال ۱۹۸۷ رد شد و در سال ۱۹۸۹ بالاخره در شوروی منتشر شد اما شوروی تا آخرین روز هرگز تروتسکی را تبرئه نکرد. این دولت جانشین آن، فدراسیون روسیه، بود که به دستور دفتر دادستان کل در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۱ بالاخره دستور به تبرئه و پاک ساختن نام تروتسکی داد.

 

در این‌جا پاراگراف آغازین اظهارات ویشینسکی در دادگاه و سپس آن بخشی را می‌خوانید که تروتسکی را به همراه زینوویف و کامنف (سه تا از نزدیک‌ترین یاران لنین) به عنوان «دشمنان قصم‌خورده‌ی» شوروی معرفی می‌کند. عنوان از مترجم فارسی است.

 

***

 

 

۲۲ اوت ۱۹۳۶ (جلسه‌ی صبح)

 

رئیس دادگاه از دادستان دولت، رفیق ا. ی. ویشیسنکی، وکیل دولت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، می‌خواهد دادگاه را خطاب قرار دهند.

 

ویشینسکی: رفقای قاضی، رفقای عضو محکمه‌ی نظامیِ دادگاه عالی اتحاد شوروی: سه روز است که شما با احتیاط بسیار و با بیشترین توجه شواهد و مدارکی که دادستان دولت علیه کسانی که این‌جا در این دادگاه نشسته‌اند و متهم به مرتکب‌ شدن خطیرترین جرایم علیه دولت هستند بررسی کرده‌اید. با بیشترین دقت ممکن تک تک این مدارک را مورد تحقیق و دقت قضایی قرار داده‌اید. تک تک واقعیات، تک تک رویدادها، تک تک اقدامات متهمین که در طول سالیان بسیار جرم پس از جرم را در مبارزه‌شان علیه دولت شوروی، علیه قدرت شوروی، علیه حزب ما و علیه کل مردم شوروی مرتکب شدند

 

تروتسکی، زینوویف، کامنف - دشمنان قصم‌خورده‌ی اتحاد شوروی

 

ترور بنیان تمام فعالیت‌هایشان بود. این بنیان اتحاد تروتسکیست‌ها-زینوویفیست‌ها بود. کسانی که در کارهای زیرزمینی‌شان ارتباط مستقیما با یکدیگر نداشتند به اتفاق در این مورد شهادت دادند. نه تنها زینوویف و کامنف، اسمیرنوف و تر-واگانیان، راینگولد و پیکل در این‌جا به این اعتراف کردند؛ همین حرف را برمان-یورین، فریتز دیوید و ولنتاین اولبرگ هم زدند که این آخری آن شهروند غریب جمهوری هندوراس، مامور پول‌گرفته‌ی تروتسکی و در عین حال پلیس مخفی آلمان (گشتاپو) است.

تمام این افراد، زیر وزن شواهد موجود علیه خود، دیگر نمی‌توانستند انکار کنند و مجبور به اعتراف شدند که در اصل و در واقع تنها وسیله‌ی مبارزه علیه دولت شوروی و حزب که فعالیت‌ّهای مجرمانه‌ی آن‌ها را متحد کرده ترور و قتل بوده.

 

راینگولد گفت: «تروتسکیست‌ها و تمام اعضای بلوک بر این اصرار و توافق داشتند.» هدف بنیادین این بلوک تروتسکیست-زینوویفیست دقیقا همین حذف رهبران حزب کمونیست و دولت شوروی از طریق خشونت بود. نام منصفانه‌ای که می‌توان بر این بلوک گذاشت همان است که من در دادنامه گفتم: دار و دسته‌ی قاتلین سیاسی.

 

این احساسات تروریستی که بنیان سازمان بلوک تروتسکیست-زینوویفیست در سال‌های ۳۶-۱۹۳۲ بود شاید یگانه‌تر و مشخص‌تر از همه توسط محکوم مراچکووسکی بیان شده باشد که هم در بازجویی‌های ابتدایی و هم در طول این محاکمه گفت: «عطای امید به فروپاشی سیاست حزب را باید به لقایش بخشید. روش‌های مبارزه که تا الان به کار رفته به نتایج مثبت نیانجامیده. تنها یک راه مبارزه باقی مانده و آن‌هم راه حذف خشونت‌آمیز رهبران حزب و دولت است

مراچکووسکی گفت: «وظیفه‌ی اصلی این است که استالین و سایر رهبران حزب و دولت را کناز بزنیم

تمام خشم و نفرت حیوانی آن‌ها علیه رهبران حزب ما، علیه دفتر سیاسی کمیته مرکزی، علیه رفیق استالین و علیه رفقای هم‌رزم و پرافتخارش هدف گرفته شده بود.

این‌ها، به رهبری رفیق استالین، بودند که بار اصلی مبارزه علیه سازمان زیرزمینی زینوویفیست-تروتسکیست را به دوش کشیدند. تحت رهبری و تحت رهبری رفیق استالین، آن مجری و حافظ بزرگ اراده و وصیت‌نامه‌ی لنین، بود که سازمان ضدانقلابی تروتسکیست‌ها قلع و قمع شد. تحت رهبری آن‌ها و در میان نبردهای سرسخت علیه ضدانقلاب تروتسکیست‌ّها بود که ضدانقلاب تروتسکیستی بالاخره در هم کوبیده شد. رفیق استالین در مبارزه علیه این ضدانقلاب تروتسکیستی آموزه‌های لنین در مورد ساختمان سوسیالیسم در کشور ما را، که میلیون‌ها نفر از کارگران و کشاورزان کلکتیو را به آن‌ها مسلح کرده بود، رشد داد و بی‌انحراف پیش برد.

این بود که تروتسکیست‌ها و زینوویفیست‌ها، به همراه بقیه‌ی هراسان‌ترین عناصر ضدانقلاب، تمام تلاش‌ها و نفرت و خشم‌شان را علیه سوسیالیسم و رهبران حزب ما متمرکز کردند. این بود که تروتسکی در مارس ۱۹۳۲ در حالی که در تب آتش ضدانقلابی می‌سوخت در نامه‌ای سرگشاده فریاد زد که باید «استالین را از سر راه کنار زد» (این نامه بین جدارهای دوگانه‌ی چمدان هالتزمن پیدا شد و در این پرونده نمایش داده شد.)

تروتسکی این خواست وقیح را با صراحتی حتی بیشتر با شماری از پیروانش در خارج در میان گذشت که به عنوان تروریست استخدام کرده بود تا به شوروی فرستاده شوند و فعالیت‌های تروریستی سازمان دهند و دست به سو قصد علیه جان رهبران دولت شوروی ما و حزب ما بزنند. متهم فریتز دیوید این ماجرا را در این‌جا با جزئیات تعریف کرد. او گفت که در نوامبر ۱۹۳۲ صحبتی با تروتسکی داشته که در آن تروتسکی دقیقا این حرف را زده: «اکنون دیگر هیچ راهی نمانده مگر حذف خشونت‌بار استالین و پیروانش. ترور علیه استالین - این است وظیفه‌ی انقلابی. هر کس انقلابی باشد - دستانش نمی‌لرزد.» این بود که تروتسکی افرادی بی‌آرام و قرار را به خدمت گرفت و به آن‌ها قبولاند که این عمل ضدانقلابی را باید جوری انجام دهند که انگار نوعی «وظیفه تاریخی» بوده است.

برمن-یورین در این‌جا شهادت داد که تروتسکی به طور نظام‌مند و مرتب گفته: «تا وقتی استالین با خشونت کنار نرود، امکان تغییر سیاست حزب وجود ندارد؛ در مبارزه علیه استالین نباید از اتخاذ راه‌های افراطی اجتناب کنیم - استالین را باید به صورت فیزیکی نابود کرد

 

فریتز دیوید و برمن-یورین با تروتسکی از ترور استالین گفتند. آن‌ّها ماموریت تروتسکی را پذیرفتند و چند قدم عملی برای انجام آن برداشتند. آیا خود این آن‌ها را شایسته اکیدترین مجازات که قانون ما تعیین کرده (مرگ با تیراندازی) نمی‌کند؟

 

فریتز دیوید، برمن-یورین، رینگولد، وی. اولبرگ و آی. ان. اسمیرنوف خود نقش تروتسکی در این ماجرا را برملا کرده‌اند. حتی اسمیرنوف که هر گونه نقش داشتن در فعالیت‌های تروریستی مرکز تروتسکیست-زینوویفیست را رد می‌کند مجبور شد اعتراف کند که شخصا در مورد ترور فردی رهبران دولت شوروی و حزب کمونیست در سال ۱۹۳۱ از پسر تروتسکی، سدوف، دستور گرفته و این دستورعمل‌های ترور در سال ۱۹۳۲ به تایید تروتسکی رسیده‌اند. دستور او را گاون از خارج آورد و به اسمیرنوف منتقل کرد. اسمیرنوف برای این‌که از شدت موقعیت خودش بکاهد گفت که دستور ترور که از سدوف گرفته خواست شخصی سدوف بوده. اما این توضیحی بی‌ارزش است. نزد همگان واضح است که سدوف هیچ اتوریته‌ای روی اسمیرنوف نداشت. تر-واگانیان و مراچکووسکی در این‌جا وقتی بر این تاکید کردند که گفتند اگر فکر می‌کردند دستور ترور از سدوف آمده با بیشترین نخوت بر آن تف می‌کردند. متهم تر-واگانیان، یکی از سازمان‌دهندگان اصلی مرکز متحد، تاکید کرد که اسمیرنوف وقتی خارج بوده واقعا از تروتسکی دستور گرفته که دست به ترور بزند. تر-واگانیان تنها شهادت خود را این‌گونه استتار کرد که به جای کلمه‌ی ترور از عبارت «مبارزه‌ی شدید علیه رهبران حزب کمونیست» استفاده کرد. اما بعدها مجبور شد این عبارت را رمزگشایی کند و اعتراف کند که محتوای این دستورات چیزی نبوده به جز تروریسم و تنها تروریسم.

 

و بالاخره حرف‌های شاهد سافانووا را شنیدید که برخوردش با متهمین حتما تاثیری عمیق بر حافظه‌ی تمام حضار در دادگاه گذاشته است. سافونووا، که پرونده‌اش جداگانه بررسی خواهد شد چرا که تحقیقات در مورد آن هنوز در جریان است،‌ در این تقابل کاملا تایید کرد که اسمیرنوف دستور ترور فردی را از تروتسکی، و از طریق سدوف، در ۱۹۳۱ و بعدها از طریق گاون دریافت کرده است.

 

بر پایه‌ی این واقعیت‌ها می‌توانیم کاملا قطعی بدانیم که این دقیقا دستورات تروتسکی راجع به تروریسم بود که بنیان رشد فعالیت‌های تروریستی مرکز متحد شد.

دستورهای تروتسکی برای سازماندهی مرکزی متحد و اتخاذ تروریسم توسط سازمان زیرزمینی تروتسکیست‌ّها پذیرفته شد. زینوویف و کامنف، رهبران بخش زینوویفیست بلوک، به همین فکر رسیدند و دستورات تروتسکی را به عنوان بنیان فعالیت‌های مرکز متحد و سازمان‌های زیرزمینی پذیرفتند.

این دشمنان خصومت‌جو و قصم‌خورده نمی‌توانستند با دل خوش شاهد رشد رفاه مردم ما و کشور ما باشند که در جاده‌ی سوسیالیسم روان است.

اتحاد شوروی دارد به پیروزی می‌رسد. اتحاد شوروی سوسیالیسم را می‌سازد. در اتحاد شوروی سوسیالیسم پیروز است و همین است که نفرت آن‌ها علیه کمیته مرکزی، علیه استالین و دولتی که کشور این پیروزی را مدیون آن است، که کشور به آن افتخار می‌کند، بیشتر و بیشتر می‌شود.

تروتسکی، زینوویف و کامنف از زیرزمین تاریک خود این فراخوان شنیع را صادر می‌کنند: کنار بزنید، بکشید! دار و دستگاه زیرزمینی دست به کار می‌شود، چاقوها تیز می‌شوند، هفت‌تیرها پر می‌شوند، بمب‌ها تسلیح می‌شوند، اسناد دروغین نوشته و جعل می‌شوند، ارتباطات مخفی با پلیس سیاسی آلمان برقرار می‌شود، کسانی را به سمت‌هایشان می‌فرستند، آن‌ّها دست به تمرین با هفت‌تیر می‌زنند و بالاخره تیراندازی می‌کنند و می‌کشند. نکته‌ی اصلی همین‌جا است! این ضدانقلابیون تنها رویای ترور را در سر نمی‌پرورانند، آن ها تنها طرح نقشه‌ای تروریستی یا تلاش‌های تروریستی را نمی‌ریزند، آن‌ها تنها خود را آماده‌ی مرتکب شدن این جنایات سخیف نمی‌کنند، که آن‌ها را مرتکب می‌شوند، تیراندازی می‌کنند و می‌کشند!

 

نکته‌ی اصلی در این محاکمه این است که آن‌ها اندیشه‌های ضدانقلابی‌شان را به اعمال ضدانقلابی بدل کردند. تئوری ضدانقلابی‌شان را به عمل تروریستی ضدانقلابی؛ نه تنها حرف از تیراندازی می‌زنند که تیراندازی می‌کنند،‌ تیراندازی می‌کنند و می‌کشند!

 

نکته‌ی اصلی همین‌جا است. آن‌ها رفیق کیروف را کشتند. داشتند آماده می‌شدند رفیق استالین، وروشیلوف، کاگانویچ، آرجونیکیدزه، ژادنوف، کوسیور و پاستیشی را بکشند. به این علت است که داریم این آدم‌ها را محاکمه می‌کنیم، این سازمان‌دهندگان قتل مخفی، این قاتلین مسلم.

 

و این است که از قاضی دادگاه می‌خواهیم به همان شدتی که قانون شوروی ما مقرر می‌دارد قضاوت‌شان کنید. آن‌گونه قضاوت‌شان کنید که وجدان سوسیالیستی ما می‌طلبد. قتل - این است کل «برنامه»ی سیاست داخلی این افراد.

 

سیاست خارجی‌شان چه بود؟

 

این‌جا است که ارواح مردگان بر می‌خیزند و «تزهای کلمنسوی» قدیم احیا می‌شوند و اثر پنجه‌های تروتسکی دوباره افشا می‌شود.

 

نامه‌ی تروتسکی که دریتزر دریافت کرد سه نکته‌ی مختصر داشت: ۱) استالین و وروشیلوف را کنار بزنید ۲) دست به کار سازماندهی هسته‌ای در ارتش شوید؛ ۳) در صورت جنگ از هر عقب‌نشینی و گمراهی احتمالی استفاده کنید تا رهبری را به دست بگیرید.

 

این یعنی وعده به استفاده از شکست.

 

این همان تز قدیمی کلمنسو است اما در نسخه‌ای جدید و با ویرایش مرکز متحد بلوک تروریستی تروتسکیست-زینوویفیست.

 

فریتز دیوید در زمان تحقیقات اولیه گفت و بعد در دادگاه تایید کرد (و این دقیقا مطابق با شماری از اسناد تاریخی، شواهد سایر متهمین و نفس ماهیت وظیفه‌ی پیش روی تروتسکی، زینوویف و کامنف) است که در یکی از صحبت‌های خود با تروتسکی، نامبرده از او پرسیده: «به نظرت این نارضایتی در صورت جنگ بین اتحاد شوروی و ژآپنی‌ها از میان می‌رود؟» (منظورش نارضایتی‌ای بود که می‌پنداشت در کشور ما موجود است.) تروتسکی گفت: «نه، برعکس. در این شرایط نیروهای مخالف با رژیم می‌کوشند متحد شوند و در این صورت وظیفه‌ی ما اتحاد و به دست گرفتن رهبری این توده‌های ناراضی، مسلح کردن آن‌ها و پیش بردن‌شان به سوی سرنگونی بوروکرات‌های حاکم خواهد بود

 

تروتسکی این‌را در نامه‌ی خود در سال ۱۹۳۲ (ظاهرا این تعصب متحجرانه‌ی او است) و در صحبتش با برمان -یورین تکرار کرد.

 

برمان-یورین گفت: «تروتسکی در رابطه با وضعیت بین‌المللی آن هنگام به من گفت که وظیفه‌ی تضعیف روحیه‌ی نیروهای نظامی ما بخصوص مهم است چرا که اگر علیه اتحاد شوروی جنگ شود، توده‌های عظیمی به ارتش فراخوانده می‌شوند.» تروتسکی و تروتسکیست‌ها به همراه زینوویفیست‌ها روی این حساب می‌کردند که به سادگی قادر به نفوذ در توده‌ها خواهند بود. برمان-یورین افزود: «تروتسکی به من دقیقا چنین حرفی زد: «ما از اتحاد شوروی دفاع می‌کنیم به شرط این‌که رهبری استالین سرنگون شده باشد.» ».

 

این برنامه‌ی آن‌ها در سیاست خارجی بود!

 

شاید همه‌ی این‌ حرف‌ها ابداع صرف است؟ شاید فریتز دیوید و برمان-یورین فقط به خیال خود بال و پر داده‌اند؟‌ شاید همه‌ی این‌ها دروغ‌ است، ابداع است، پچ پچ غیرمسئولانه‌ی متهمین است که دارند سعی می‌کنند هر چه می‌توانند علیه دیگران بگویند تا سرنوشت نهایی خود را بهبود سازند؟ نه! این‌ها ابداع نیست، خیال نیست! حقیقت است! کیست که نداند تروتسکی به همراه متهمین کامنف و زینوویف که اکنون در جایگاه نشسته‌اند، چندین سال پیش «تز کلمنسو» را اعلام کرد و گفتند لازم است که در صورت جنگ منتظر بود دشمن به فاصله‌ی ۸۰ کیلومتری مسکو برسد و سپس علیه دولت شوروی شورش مسلحانه کنیم و آن‌را سرنگون کنیم. این واقعیتی تاریخی است. نمی‌توان منکر آن شد. و این است که باید پذیرفت شواهدی که برمن-یورین و فریتز دیوید در این زمینه ارائه کرده‌اند مطابق با حقیقت است.

 

این است برنامه‌ی «سیاست خارجی» این آدم‌ها. فقط برای همین برنامه، خلقِ شوروی ما این خائنین را از اولین دروازه‌ّها دار می‌زند! و حق‌شان هم همین است!

 

اولین انتشار در: مهرنامه، ماه‌نامه‌ی علوم انسانی، شماره ۲۲، خرداد ۱۳۹۱

 

 

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©