کاوشي در
استراتژي هاي
ارتباطات
عمومي بنگاه
هاي بزرگ
اجر
زحمات
«خبرگان»
تلويزيون
آمريکا را چه
کساني مي
پردازند؟
چنانچه
جنگ يا بحراني
درگيرد و يا
رفرم هائي (اصلاحاتي)
در پيش باشد،
ساده ترين (و
با صرفه ترين)
گزينه
تلويزيون ها،
فراخواندن
«متخصصان» است.
اين حضرات موج
وار به صحنه
گفتگوهاي
تلويزيوني مي
ريزند تا
تحليل ها و
توصيه هاي
خويش را عالمانه
بر مغز خلايق
فرو کوبند.
هرچند که
اينها به ظاهر
مستقل اند و
از قيد علايق
آزاد، اما در واقع
اغلب مقرري
بگيران شرکت
هاي بزرگ اند
که در دفاع از
پسند
کارفرمايانشان
به جان و دل مي
کوشند.
نويسنده
Sebastian JONES
سباستين
جونز ،
روزنامه نگار
برگردان: منوچهر
مرزبانيان
آقاي
باراک اوباما
در روز ۴
دسامبر ۲۰۰۹
هنگام بازديد
از شهر آلن
تاون (Allentown) در
ايالت
پنسيلوانيا
به ديدار
کارگران رفت و
بحث و گفتگوئي
را در باره
بحران اقتصادي
با آنان به
راه انداخت.
همان شب، آقاي
تام ريج (Tom Ridge) فرماندار
پيشين آن
ايالت، از
فرصت پخش
اخبار سفر
رئيس جمهور
بهره جست تا
از طرح
اقتصادي خويش
در برنامه
«شاخ به شاخ با
کريس ماتيوز»
[۱] در شبکه خبر
رساني دائم «MSNBC» که
رقيب «CNN» و «Fox News» است
پرده بردارد.
آقاي ريج، از
ميان «گام هاي
کوچکي» که کاخ
سفيد به قصد
راه اندازي
مجدد اقتصاد
کشور مي تواند
بردارد، کاهش
ماليات و
اعطاي وام هاي
سخاوتمندانه
تر به شرکت
هاي کوچک را
سفارش مي کرد.
وي آنگاه بر
پيشنهادي
نوبرتر از آن
اصرار ورزيد و
خواست که رئيس
جمهور اقدامات
خويش براي حفظ
زيست بوم را
«به زباله دان
اندازد» و به
ساختن
«نيروگاه هاي
هسته» بپردازد.
به گفته وي
طرحي چنان
«بديع» که اين
نيروگاه ها را
با استخراج
ذعال سنگ و
بهره برداري
از گاز طبيعي
درآميزد، به
يقين «اشتغال
و صادرات» را
رونق خواهد
بخشيد.
فرماندار
پيشين در حيني
که نصايح
مشفقانه خويش
را مي پراکند،
همه ظواهر يک
مفسر بي طرف
را به خود
گرفته بود.
اما آنچه
بينندگان، به
علت کوتاهي
مجري برنامه
گفتگوي
تلويزيوني از
هشدار به
آنها، نمي
دانستند آن
بود که آقاي
ريج مبلغ ۵۳۰
هزار و ۶۵۹
دلار حق
الزحمه عضويت
در شوراي اداري
اکسلون (Exelon)،
مهم ترين شرکت
توليد نيروي
هسته اي کشور
را به جيب
ريخته بود.
درست چند
دقيقه پيش از
آن، باري مک
کاف ري (Barry McCaffrey)، ژنرال
بازنشسته اي
که «رايزن
نظامي شبکه NBC» است بر روي
همان شبکه، به
تأکيد و تکرار
مي گفت که جنگ
در افغانستان
مستلزم «کوشش
اضافي سه تا
ده ساله» و نيز
صرف «وجوه فراواني»
است. آنجا هم
بينندگان را
آگاه نساخته
بودند که اين
متخصص، در
واقع به داين
کورپ (DynCorp)، يکي از
مهم ترين شرکت
هاي خصوصي
نظامي کشور وابسته
است که تنها
در سال ۲۰۰۹
مبلغ ۱۸۲ هزار
و ۳۰۹ دلار به
حسابش واريز
کرده بود. در
لحظه اي که
ژنرال يادشده
به طرفداري از
گسترش جنگ داد
سخن مي داد،
چندي نگذشته
بود که
کارفرماي وي
برنده مناقصه
هنگفتي براي
مساعدت به
ارتش آمريکا
در افغانستان
شده و به
قراردادي پنچ
ساله دست
يافته بود که
ارزش کل آنرا
تا ۹/۵
ميليارد دلار
برآورد کرده
اند.
به فاصله
يک ساعت، دو
«متخصصي» به
يرنامه هاي شبکه MSNBC دعوت شده
بودند که
منافع شخصي
آنها با آنچه
از آن دفاع مي
کردند همسوئي
آشکاري داشت.
آيا اين امر
تصادفي بود؟
نه به راستي.
در سال ۲۰۰۳
هفته نامه The Nation همانوقت هم
از رشته هاي
تنگاتنگي که
ژنرال مک کاف
ري را به
پيمانکاران
نظامي مي
پيوست پرده
برداشته بود
که وي بر روي
چندين شبکه
پخش
تلويزيوني از
راه کابل گرمي
بازار آنها را
رواج مي داد.
در سال ۲۰۰۸
ديويد
بارستوي (David Barstow) روزنامه
نگار، سلسله
مقالاتي در
روزنامه نيويورک
تايمز منتشر
ساخت که نشان
مي داد چگونه
پنتاگون
[وزارت دفاع
آمريکا] افسران
خويش را به
کار مي گمارد
تا سخنان
فريبنده اي
بپراکنند. اين
نوشتارها
افتخار جايزه
ادبي پوليتزر
را نصيب وي
ساخت. در سال
۲۰۰۹ نيز وبلاگ
نويسان پرده
از راز آقاي
ريچارد ولف (Richard Wolffe)
روزنامه
نويس پيشين
نيوزويک
برداشتند که
برنامه
تلويزيوني
«شماره معکوس
با کيت
اولبرمان "Keith Olbermann"»
در شبکه MSNNBC به کار
گمارده بود و
آشکار ساختند
که وي همزمان
براي يک بنگاه
روابط عمومي
خبره در
«استراتژي هاي
ارتباط جمعي
شرکت ها» کار
مي کرده است.
لابيگرايان
در استتار
از بررسي
ها چنين برمي
آيد که
اينگونه
همسوئي منافع
در سپهر رسانه
هائي رواج
فراوان دارد
که بيش از پيش
به يورش هاي
رخنه گرانه
محافل
بازرگاني راه
مي گشايند. از
سال ۲۰۰۷، دست
کم هفتاد و پنج
تن ار
لابيگراياني
که نماينده يا
مدير شرکت ها
بوده و در
دفاع از سيما
و همچنين
منافع مالي و
سياسي
کارفرمايان
خويش پاداش گرفته
اند، يکايک به
نوبت بر شبکه
هاي
MSNBC،
فاکس نيوز، CNN،
CNBC و
شبکه
بازرگاني
فاکس [۲] ظاهر
گرديده اند،
بي آنکه هرگز
سخني درباره
فعاليت هاي
سودآور آنها
پخش شود.
اينها غالبا
همزمان اين
شبکه به آن
شبکه را دور
مي زنند و بر
رويهم ده ها و
حتي صدها بار
در پرنفوذ ترين
رسانه هاي
[ديدار يا
شنيداري]
ايالات متحده
حضور مي يابند.
به زعم
اين وابستگان
مطبوعاتي
شرکت هاي چند
مليتي، مطرح
کردن خويش در
تلويزيون نه
فقط اثرگذاري
بر گروه
گسترده اي از
مردم را ميسر
مي سازد بلکه
همچنين لطف و
عنايت
مسئولان
سياسي، چه
دموکرات و چه
جمهوريخواه
را به سوي
آنان مي
کشاند. از
دغدغه شبکه
هائي که از
طريق کابل
برنامه پخش مي
کنند هم
بگوئيم که
مترصدند زمان
پخش برنامه
خود را پر
کنند و نخبگان
را نرنجانند و
اين چنين بي گزندخاطر
منشور اخلاق و
آداب حرفه اي
خويش را زير
پا مي گذارند.
درست است
که سخنگويان
کارفرمايان
صاحب سرمايه
همواره شيداي
ميکرفن ها
بوده اند، اما
راه اندازي
شبکه هاي فاکس
نيوز و MSNBC در
سال ۱۹۹۶ سکو
و چهارچوبي
فراهم آورد که
کار اينان را
رونق بخشيد.
از وقتي سيل
«تحليل هاي سياسي»
در تمام طول
شبانه روز
جاري است،
ظهور متخصصان
گمارده بخش خصوصي
بر روي شبکه
هاي پخش از
راه کابل با
ضرباهنگ
دلهره آوري
فزوني گرفته.
همينقدر بس که
ارشادهاي
تلويزيوني
آنها درباره
بحران اقتصادي
و اصلاحات
نظام درماني،
دو حوزه اي که
در دوسال
گذشته به
فراواني
بدآنها
پرداخته اند را
بسنجيم تا
حقيقت اين
گفته را
دريابيم.
در پايان
سال ۲۰۰۸
هنگامي که موج
رکود و کسادي
کشور را در مي
نورديد و به
غرقاب خويش
فرو مي کشيد و
دولت [آمريکا]
در تدارک تعهد
ميليارد ها دلار
بود تا بانک
ها را از
ورشکستگي
برهاند، دار و
دسته اي از
کارگزاران
ارتباطات عمومي
و لابيگراني
به پرده کوچک
تلويزيون ها
يورش آوردند
که خود را به
سيماي
مفسراني بي
طرف آراسته
بودند. از
ميان آنها
برنارد ويتمن (Bernard Whitman)،
رئيس بنگاه
«بينش هاي
راهبردي
ويتمن» [۳] را مي توان
نام برد.
بنگاه وي
خدماتي را به
مشتريان خود
عرضه مي دارد
تا «راهنماي
لابيگري مؤثر
و کارآ و هادي
کارزارهاي
ارتباط جمعي و
اطلاع رساني
[آنان] به سوي
اهدافي گزيده
باشد».
مشتريان اين
بنگاه، دفاتر
لابيگري و
روابط عمومي
مانند «Ogilvy & Mather» هستند که
خود سفارش هاي
بسياري از
شرکت هاي چند
مليتي، مشخصا
به قصد سمت و
سو دادن به
سياست هاي
فراگير دولت
فدرال را بر
آورده مي
سازند. با
اينهمه هربار
که آقاي
ويتمن، يکي ار
کهنه کاران
عصر کلينتون،
نظراتش را در
تلويزيون
عرضه مي دارد،
وي را صرفا
نويسنده اي متخصص
معرفي مي
کنند، چه باک
که بيش از
دهسال از زمان
آخرين چاپ
کتاب هايش
گذشته باشد.
بنا بر
معرفي نامه اي
که در صفحه
اينترنتي «بينش
هاي راهبردي
ويتمن» آمده،
اين بنگاه
ياور گروه بين
المللي
آمريکائي (AIG)، شرکت
غول آساي بيمه
است تا «انگ و
نشان خويش را
به منظور جلب
عامه مردم
بپروراند،
بيازمايد، به
راه اندازد و
بهبود بخشد»،
و «خود را با تحولات
بازار همساز
کند». اين
بنگاه صدها
ويدئو براي
دسترسي
مستقيم
کاربران را بر
روي شبکه يوتيوب (YouTube)
نهاده که
بهترين
اجراهاي
تلويزيوني
ارباب خود را
در آنها به
تصوير کشيده
است. ديدار
آنها تائيدي
است بر اينکه
آقاي ويتمن چه
دلبستگي زيادي
به مصالح و
منافع مشتريان
خويش دارد.
روز ۱۸
سپتامبر ۲۰۰۸
که او را به
«فاکس نيوز»
خوانده بودند
تا پاسخي به
خانم سارا
پيلين [۴] (Sara Palin) بدهد، تند و
برافروخته به
پر و پاي آقاي
جان مک کين
نامزد
جمهوريخواهان
پيچيد، که
جرمش آن بود
که خواسته
«بگذارد گروه
بين المللي
آمريکائي» بيمه
از پا درآيد و
از اينرو
«چيزي از
اقتصاد جهاني
شده امروزي سر
در نمي آورد.»
روز ۲۵
مارس ۲۰۰۹
همين آقاي
ويتمن،
اينبار به مناسبت
رسوائي پاداش
هائي که AIG [به
مديران خويش]
داده بود به
روي شبکه
«فاکس نيوز»
بازآمد. شرکت
بيمه AIG در
حالي که به
لطف پول
ماليات دهندگان
آمريکائي
تازه از گرداب
ورشکستگي
رهيده،
دستخوشي
معادل ۴۵۰
ميليون دلار
به مديران خود
بخشيده بود.
مأموريت –
ظريف – مفسر
اينک آن بود
که اذهان
برآشوبيده را
اندکي بر سر
عقل آورد. او
تصديق مي کرد
که «مردم
آمريکا
خشمگين اند،
امري که مي
توان آنرا
فهميد». «اما حال
که اين را
گفتيم، مي
بايد از واکنش
هاي خشماگين،
دلسردکننده و
جنون انگيخته
گذر کنيم و
بکوشيم تا
قواعد و
قوانين
اقتصاد را
دريابيم». [در
جوار اين
اندرز ها]
هيچگاه کسي به
تصريح اين
نکته برنيامد
که آقاي ويتمن
خود براي همان
«گروه بين
المللي
آمريکائي»
بيمه کار مي
کند.
در ميان
خدمتگزاران
اين کمپاني
بيمه، ران کريستي (Ron Christie) نامي نيز
هست. از سال
۲۰۰۶ تا ماه
سپتامبر ۲۰۰۸
که ايشان در
بنگاهي
متمايل به حزب
جمهوريخواه
در امور
رايزني
مديريت و
روابط عمومي
به نام DC Navigators کار مي کرد
(که امروز Navigators Global ناميده
مي شود)،
همزمان نامش
به عنوان
لابيگر AIG به
ثبت رسيده
بود. در همين
فاصله شرکت
بيمه مزبور
رويهم مبلغ
۵۹۰ هزار دلار
به بنگاه DC Navigators پرداخته
بود. به
دستمايه چنين
موفقيتي آقاي
کريستي پس از
آن دفتر
مشاوره خود را
پديد آورد.
از اينرو
نه چندان جاي
شگفتي بود که
در روز ۱۸
سپتامبر ۲۰۰۸
سر و کله وي در
برنامه «شاخ
به شاخ» شبکه MSNBC پيدا شود.
آقاي کريس
ماتيوز (Chris Matthews) مجري
برنامه نخست
آقاي کريستي
را با عنوان
«پژوهنده اي
جمهوري خواه»
معرفي کرد.
آنگاه در حالي
که با لحني
ريشخندآميز
از کنفرانس
مطبوعاتي در
باره بحران
مالي ياد مي
کرد که آقاي
جورج دبليو
بوش تازه از
آن درآمده
بود، ميهمان برنامه
به ميان حرفش
پريد تا بگويد
که آقاي بوش
«حق داشته است
دست به دامان
يکي از صاحب
منصبان پيشين
«گلدمن ساکس» (Goldman Sachs) بشود، مردي
بسيار هوشمند
که کارکرد
بازارها و
نقدينگي ها را
نيک مي شناسد».
اشاره آقاي
کريستي به
آقاي هانري
پولسون (Henry Paulson) وزير خزانه
داري دولت بوش
و رئيس هيئت
مديره و مدير
عامل پيشين
بانک گلدمن
ساکس بود که
همان تازگي ها
سهم به سزائي
در طرح نجات AIG که
ورشکستگي اش
مي توانست
نتايج بسيار
ناخوشايندي
براي «گلدمن
ساکس» به بار
آورد، ادا
کرده بود (°).
لابيگر شرکت
بيمه AIG دليل
مي آورد که
ورود آقاي
پولسون به
دولت «شگرد
سياسي نيست»
بلکه رئيس
جمهور «درست
آدم مناسبي را
براي مديريت
بحران
برگزيده است».
آغوش
پرمهر
بازيگران
پرنفوذتري در
محافل سياسي
هم به روي AIG گشوده
است. در پايان
سال ۲۰۰۸
اندکي پس از
آنکه اين
کمپاني بيمه
نخستين
دستپخت تنور
خزانه داري را
بلعيد، «اداره
موضوعات حساس
را به «برسون
مارستلر» (Berson-Marsteller)،
پرمراجعه
ترين دفتر
روابط عمومي
واگذار کرد.
در ماه آوريل
۲۰۰۹ اين دفتر
نيز به خانم
دانا پرينو (Dana Prino)،
وابسته
مطبوعاتي
پيشين کاخ
سفيد در دوران
زمامداري
دولت بوش روي
آورد. يک ماه
بعد اين آشناي
ديرين صحنه
هاي
تلويزيوني به
دسته همکاران
فاکس نيوز
پيوست و ديري
نپائيد که
خويشتن را وقف
موضوعاتي به
راستي حساس
ساخت.
چنين بود
که در ماه
ژوئيه ۲۰۰۹
خانم پرينو بر
اريکه برنامه
«پول براي
صبحانه» [۵]،
برنامه
بامدادي شبکه
بازرگاني
فاکس جلوس
کرد. مجري
برنامه به
اختصار از
وابستگي وي به
دفتر مشاوره
«برسون–
مارستلر» ياد
کرد، اما مناسباتش
با کمپاني
بيمه AIG را از
قلم انداخت.
هنگامي که يکي
از ميهمانان برنامه
در پشتيباني
از
فرمانروائي
«قواعد و
موازين نظارتي
تنگاتنگ» بر
اين غول بيمه
پيش از بحران سخن
مي گفت، خانم
پرينو گفته وي
را از هوا بل گرفت
تا بگويد که
عزم بارز
مديريت کنوني
براي اصلاح
نظام مالي مي
تواند «گرايش
واشينگتن به واکنش
بيش از حد در
برابر بحران»
را آشکار
سازد. اما
وقتي آقاي
گاري کلمن (Gary Kalman)، عضو
انجمن حمايت
از مصرف
کنندگان
آمريکا (US PRIG)، گفت که
به نطر وي
قواعد و
مقررات تنظيم
کننده [فعاليت
شرکت ها] در
واقع چندين
دهه به قهقرا رفته
است، مفسر ما
برآشفت که
«گمان نمي کنم
که بارزگانان
زيادي باشند که
نظر شما را
بپذيرند (•).»
هيچ سخني
در باره کار و
بار ميهمانان
به ميان نمي
آيد
هنگام
بحث و گفتگو
در باره اصلاح
نظام درماني،
باز از نو در
هم آميزي
روزنامه
نگاري با لابيگري
چهره نمود.
آقاي تري هولت (Terry Holt)،
يکي از
سخنگويان حزب
جمهوريخواه
که سخنگوئي آقاي
جان بونر (Boehner)،
رئيس گروه
جمهوريخواهان
در مجلس
نمايندگان را
نيز بر عهده
داشته، از سال
۲۰۰۳ در کسوت
نماينده گروه
بيمه گران
«طرح هاي بيمه
درماني آمريکا» AHIP [۶] شهرتي به هم
زده است.
هنگامي که وي
در سال ۲۰۰۷ همراه
با سه شريک
جمهوريخواه،
دفتر لابيگري و
ارتباطات
جمعي HDMK را
بنياد نهاد،
طبيعي بود که
گروه بيمه
گران AHIP نيز
جزو نخستين
مشتريان دفتر
وي باشد.
روز ۵
مارس ۲۰۰۹
آقاي هولت بر
صحنه
تلويزيوني شبکه MSNBC ظاهر شد. اين
نماينده بيمه
گران خصوصي در
گفتگو با
ديويد شوستر (David Shuster)
که
وي را با
برچسب ساده
«جمهوريخواه»
معرفي کرده
بود، دولت
اوباما را
متهم کرد که
مي خواهد
«پوشش بيمه
درماني دولتي
به سود
سالمنداني که
از هرگونه
منبع درآمدي
محروم اند [Medicre] را از چنگ
حدود يازده
مليون شهروند
سالخورده درآورد
تا اصلاحات
عظيم درماني
خود را به راه اندازد»
– شيوه اي که
کمترين وصف
آن، تلخيص
اصلاحات
يادشده به
طريقي گمراه
کننده است.
هفت ماه بعد
گروه بيمه
گرهاي AHIP به
کارزار
تبليغاتي تند
و تيزي در
مطبوعات چندين
ايالت دست زد
که مضمون آن
اين پيام بود
که «آيا انصاف
است که از ده
ميليون
سالخورده اين
کشور که از
بيمه درماني
برخوردارند
خواست که بيش
از آنچه به
دست مي آورند
بپردازند؟»
در چهار
چوب کارزار ضد
اوباما، آقاي
هولت از احترامات CNN برخوردار
شد که بر خلاف
رسم معمول،
چندين بار به
وابستگي وي با
بيمه گران
اشاره کرد،
مگر در روز ۱۴
سپتامبر
۲۰۰۹، هنگام
معرفي وي در
برنامه گفتگوي
تلويزيوني
«اتاق وضعيت».
چند روز پس از
آن، پاي اين
شبکه پخش دائم
اخبار در
رسوائي کوچکي لغزيد.
ماجرا آن بود
که «گرگ
سارجنت» (Greg Sargent) وبلاگ
نويس، آشکار
ساخت که الکس
کاسته لانوس (Allex
Castellanos) ستون
نويس مطبوعات
که سر و کله اش
مدام در صحنه
برنامه هاي CNN پيداست،
به کارزار
مطبوعاتي
شرکت بيمه AHIP ياري
رسانده و از
جمله در تدوين
پيام تبليغاتي
با هدف
ترساندن «ده
ميليون
سالخورده»
سهمي داشته؛
هرچند هربار
که کاسته
لانوس اصلاح
نظام درماني
را به باد
انتقاد مي
گرفت، با
شناسه «ناظر
جمهوريخواه»
بر روي صفحه
تلويزيون
ظاهر مي شد.
وقتي از
آقاي هولت در
اينباره
پرسيديم،
چنين جلوه مي
داد که CNN تنها
يکبار از
يادآوري تعلق
وي به گروه
بيمه گران AHIP کوتاهي
ورزيده است.
گويا پس از آن
يک توليد کننده
[برنامه] با وي
تماس گرفته
بوده است تا
در باره کار و
بار وي نزد
بيمه گر گفتگو
کند. آقاي
هولت از ته دل
قسم مي خورد
که «چنانچه»
ظاهر شدن هاي
وي بر روي
شبکه هاي پخش
تلويزيوني بر
روي کابل «با
بيشترين
ميزان شفافيت
همراه باشند
کاراترند». وي
خاطر نشان مي
کرد که «وقتي
خطاب به مردم
سخن مي گوئيد،
کاملا حق آنهاست
که بدانند چه
کسي هستيد و
به کجا تعلق
داريد. من
وظيفه خودم مي
دانم که رسانه
هاي ميزبانم
را از شرح حال
خويش آگاه
سازم و آنگاه
بگذارم پيش
وجدان خود
داوري کنند.»
حقيقت
آنست که اين
«داوران» به
ندرت سختگيري
و وسواس [حرفه
اي] چشم گيري
را به منصه
ظهور رسانيده
اند. بسياري
از لابيگران
[حزب] دموکرات
و مشاوران
رنگارنگ،
بدون
کوچکترين
اشاره اي به
حاميان و
کارفرمايان
خود که يا
شرکت هاي بيمه
اند و يا
صاحبان صنايع
دارو سازي،
پياپي بر پرده
تلويزيون
ظاهر گشته
اند. به ويژه
دو مورد بسيار
گويا که پاي
آقايان
ريچارد گب
هارت (Richard Gephardt) و
توماس داشل (Thomas Daschle)
در ميان
بوده، به
اعتبار اهميت
عمده اي که
اين دو چهره
سرشناس در
سياست آمريکا
داشته اند سزاوار
يادآوري است.
فرد نخست که
رئيس گروه
پارلماني
دموکرات ها در
مجلس
نمايندگان
است، هنگام
انتخابات
رياست جمهوري
سال ۱۹۸۸
نامزد حزب
خويش براي
احراز آن مقام
بود و در طول
حيات حرفه اي
خويش از
پشتيباني هاي
پرشور اتحاديه
ها برخودار
بوده. نفر دوم
رئيس گروه پارلماني
دموکرات ها در
مجلس سناست.
هر دو که هم
نزد مردم
بسيار نام
آورند و هم
عموما به جناح
چپ حزب خويش
وابسته،
هنگامي که به
پشتيباني از
شرکت هاي عظيم
رانده مي
شوند، موضع گيري
آنها ناگزير
آثار مضاعفي
بر جاي ميگذارد.
روز ۲۴
سپتامبر ۲۰۰۹
آقاي گب هارت
از ميهمانان
برنامه
«ملاقات
بامدادي» بر
روي شبکه MSNBC بود.
او فکر ايجاد
يک بيمه گر
دولتي (موسوم
به گزينه
دولتي) که
بيشتر
نمايندگان دموکرات
با جنگ و
دندان از آن
دفاع مي کنند
را «غير ضروري»
توصيف کرد.
مجري برنامه
صراحت داشت که
اين مخالف طرح
اصلاح [بيمه
درماني] که در
سال ۱۹۹۳ خود
شاهد انصراف
آقاي ويليام
کلينتون از
تحميل طرح
مشابه اي بوده
است از زبان
عضو پيشين
کنگره آمريکا
سخن مي گويد.
کلامي درباره
سمت هاي
مشورتي که وي
نزد کمپاني
هاي بيمه و
آزمايشگاه
هاي داروسازي
بر عهده دارد به
ميان نيامد که
وي از طريق
شرکتي به نام
«امور دولتي
گب هارت» [۷] که
به خود او
تعلق دارد به
انجام مي
رساند. هيچ
اشاره اي هم به
مشغله
لابيگري وي
براي گروه NBC Universal نشد.
اطلاعاتي
با هزينه اندک
به همين
قرار آقاي
داشل هم سه
بار پياپي در
ظرف چهار ماه
در برنامه هاي
تلويزيوني
ظاهر گرديد که
همگي به اصلاح
نظام درماني
اختصاص يافته
بودند –روز ۱۲
مه و ۲ ژوئيه
۲۰۰۹ به روي
شبکه MSNBC و روز
۱۶ اوت بر روي NBC در
برنامه «ديدار
با مطبوعات».
اين سناتور
پيشين
دموکرات در هر
فرصتي با
سماجت و
يکدندگي به
جان طرح اصلاح
درماني مي
افتاد، بي
آنکه مردم
بوئي از اين
نکته جزئي
برند که وي به
استخدام «آلستون
و برد» (Alston & Bird)،
شرکت لابيگري
درآمده که از
سوي بيمه هاي
عضود «گروه
متحد براي
تندرستي» [۸]
مأموريت
يافته است. مي
بايستي تا ۸
دسامبر ۲۰۰۹،
روز دعوت وي
به برنامه
«دکتر نانسي»
بر روي شبکه MSNBC صبر پيشه مي
کرديم تا آقاي
داشل با حزم و
احتياطي بيحد
با کسوت
دوگانه خويش
در مقام
سياستمدار و
لابيگر روبرو شود.
وي اعلام داشت
که «حرفي نيست
که من به نحوه اي
که شما مرا مي
بينيد حساسم،
از اينرو
بسيار محتاط
خواهم بود».
اما دلنگراني
وي از [داوري ديگران]
ديري نپائيد:
يک ماه پس از
آن وقتي باز از
نو با وي در
همان شبکه
مصاحبه مي
کردند، سخنگوي
پيشين گروه
اکثريت
دموکرات در
مجلس سنا
توانست هر
زشتي و عيبي
که درباره اصلاح
نظام درماني
از ذهنش مي
گذشت از زبانش
بيرون ريزد،
بي آنکه
کوچکترين خطر
افشاگري و پرده
دري در باره
وظايف کنونيش
متوجه وي باشد.
به يقين
سخنان ناسزا و
نيشدار کسي
چون داشل را
نمي توان
توضيحي بر
گذار پر زجر و
آزاري دانست
که پيش از
تصويب اصلاح
نظام درماني
بر آن روا
داشتند. به
همين گونه بن
بستي که طرح
ايجاد يک
بنگاه فدرال
براي حمايت از
مصرف کنندگاه
در برابر يورش
زورمندان
آفاق معاملات مالي
بدان گرفتار
است را نبايد
به پاي دانا
پرينو نامي
نوشت. اما اين
نکته همچنان
باقي است که
روزنامه
نگاران و
شهروندان
دشوار بتوانند
از آسيب هاي
حضور رسانه اي
بي منازع مشتي
لابيگر که کسي
از هويت آنها
خبر ندارد
برکنار مانند.
چنانکه جنين
ودا
(Janine Wedel) متخصص
مردم شناسي و
نويسنده کتاب
«زبدگان در سايه»
خاطر نشان
ساخته است
«هنگامي که
فوجي از پيام
آوران رسانه
اي همان
گفتمان را
همزمان بر مغز
مردم مي
کوبند، اثرات
بر هم
انباشتني
پديد مي آورد
و افکار عمومي
را به حيطه اي
که راه دست
آنهاست مي
کشاند (▫).»
اما تعدد
دفعاتي که
وابستگان
مطبوعاتي بر
پرده
تلويزيون
ظاهر مي شوند
و حتي زيرکي
آنان در بهره جوئي
از اين رسانه
به سود
کارفرمايان
خويش، چندان
اهميتي
ندارند: هرچه
باشد اينها
سياست شبکه
هائي را تعيين
نمي کنند که
به سويشان مي
شتابند. و
بيشتر آنها
گاه فرمانبري
خويش از شرکت
هاي چند مليتي
را نيز پنهان
نمي دارند.
ناگزير
مسئوليت
سردرگمي ميان
اقسام منافع و
مصالح و وظائف
و آميزش آنها
به يکديگر بر
عهده برنامه
هائي است که
لابيگران را
نزد خويش مي
خوانند بي
آنکه هويت
آنان را
چنانکه هستند
به مردم
بشناسانند.
آقاي آرون
براون (Aaron Brown) که پس از
چهار سال
اجراي «شب
[همراه با]
اخبار» [۹] در CNN، اين
شبکه وي را در
سال ۲۰۰۵
بيرون راند،
امروز در
دانشگاه
آريزونا رشته
روزنامه
نگاري تدريس
مي کند. به چشم
وي [پخش نظرات
کساني که]
منافع همسو
[با شرکت ها دارند]
از قصد و نيت
سنجيده توليد
کنندگان برنامه
ها برنمي خيزد
بلکه از شرايط
و اوضاعي سرچشمه
مي گيرد که در
آن به انجام
حرفه خويش بر
مي آيند. وي مي
گويد «اينها
غالبا افراد جوان
کم تجربه اي،
دستخوش همه
گونه فشارها
هستند که از
آگاهي يافتن
درست درباره
[هويت] ميهمانانشان
غفلت مي ورزند.»
به عقيده
آقاي براون
وادادن [در
برابر ترفند لابيگران]
نشان از آفت
عمومي تري
دارد که در خصلت
و سرشت وقايع
نگاري
تلويزيوني
نهفته است:
وسواس سپردن
خويش به دست
«کارشناسان» و
مفسران تا با
هزينه اي اندک
زمان اختصاص
يافته به
اخبار را پر کنند.
به نظر وي
«چنين روشي از
فرستادن
خبرنگاري به
افغانستان
هزينه کمتري
در بر دارد.
اما با اينهمه
نبايد پنداشت
که با برنامه اخبار
رو به مرگي سر
و کار داريم
که در پي جايگزين
ارزان براي
روزنامه
نگاري است.
شبکه هائي که
ما از آنها
سخن مي گوئيم
بنگاه هاي سود
آوري هستند که
پول فراواني
براي شرکت هاي
چند مليتي
فراهم مي
آورند که آنها
را در دامان
خويش پروانيده
اند.»
با
اينهمه از چند
ماه پيش چنين
مي نمايد که
تحولي در حال
تکوين است. شبکه CNN به
شناسائي
صاحبان
صنايعي دست
زده است که با
برخي از
تحليلگرانش
در ارتباط
اند. «فاکس
نيوز» نيز
گهگاه اما نه
همواره رضايت
مي دهد که به کارفرماياني
اشاره کند که
ميهمانان
برنامه هايش
را استخدام
کرده اند، اما
با اين وجود
از تصريح نوع
مشترياني که
اين شرکت ها
نماينده
آنانند روي بر
مي تابد (▪).
مورد
شبکه پخش
برنامه هاي
تلويزيوني از
راه کابل MSNBC باقي
است که پذيرا
تر از ديگران
به روي بلندگويان
شرکت هاي چند
مليتي آغوش
گشوده. در ماه
ژانويه ۲۰۱۰
که با اين
شبکه تماس
گرفتيم،
مديريت آن عزم
راسخ خويش را
براي چاره
جوئي اين
مسئله نشان مي
داد. آقاي
ديويد مک کورميک (David McCormick)
عهده دار
ميانداري بحث
ها در NBC News و
نظارت بر
رعايت «اخلاق
و هنجار حرفه
اي» در MSNBC، دو شبکه
اي که به يک
گروه تعلق
دارند و به
همان شرح وظائف
پايندند، ما
را مطمئن ساخت
که ديري است
که مسئله
همسوئي منافع
دغدغه خاطر وي
شده. وي مي گويد
گرچه «اعتماد
به يکديگر
عنصري حياتي
در نظام ماست»
اما قول مي
دهد که شبکه
به زودي با
خدمت رسانان
خود تماس
بگيرد تا باز
قواعد شفافيت خويش
را به آنان
گوشزد کند،
گيريم که بر
عهده خود
ميهمانان است
تا «ما را ار
منافع مشترک
محتملي که با
شرکت ها دارند
آگاه سازند».
وي مي افزايد
که «سال هاست
که مکررا به
همکاران خود
گوشزد مي کنيم
که چه اندازه
شفافيت اهميت
دارد و هيچ
گوشه اي از
شرح حال
ميهمانان خويش
را نمي بايد
از مردم پنهان
داشت، فرقي
نمي کند که
اينها کساني
باشند که سهم
دائمي در
برنامه هاي ما
دارند يا
خبرگاني که به
رايگان نظر مي
دهند. با
اينهمه آيا ما
بي عيبم و گرد
سرزنشي به
دامانمان نمي
نشيند؟ چنين
نيست.»
در واقع
اينک بيش از
دهسال است که
اين گروه وانمود
مي سازد که
مراقب و گوش به
زنگ اين مسئله
است. از همان
اکتبر سال
۱۹۹۸ بود که
فصلي کامل از
اساسنامه
داخلي NBC،
چهار چوبي
براي
«ميهمانان –
تحليلگران –
خبرگان –
وکيلان» مقرر
داشته بود که
برگرفته اي از
آن چنين است:
«ضروري است که
بينندگان
تلويزيون بر
زمينه و منظر
فراگيري وقوف
يابند که ميهماناني
(...) که در برنامه
هاي ما ظاهر
مي شوند در آن
جاي دارند. (...)
تماشاگران ما
مي بايد همه
اطلاعات
ضروري در
اختيارشان
باشد تا به
نتايج مستقل
خويش در باره
موضوعاتي که
ما بدآنها مي
پردازيم
برسند. بس
نيست بگوئيم:
"جان داو از
بنياد فلان."
به همان سياق
لزوما کافي
نيست که مشخص
کنيم: "جين
داو، رايزن NBC." هويت کسان
را مي توان
شفاها اعلام
کرد يا به معرض
ديد گذاشت،
اما به هر حال
همواره به
شيوه اي روشن
و آشکار.»
ظاهرا
ضرورت «شفافيت
و روشني» با
دغدغه رازداري
ناسازگار
نيست. هرچند
آقاي مک
کورميک مي پذيرد
که منافع مالي
«با باورهاي
عقيدتي و
سياسي خميره و
خصلت يکساني»
دارند، باز
معتقد است که
نهادن شرح حال
ميهمانان بر
روي صفحه
اينترنتي
شبکه کافي است
تا هرگونه بيم
توهم و گمراهي
را از ميان بردارد.
روز ۲۲
ژانويه، چند
روز پس از
مصاحبه ما با
مياندار
گفتگوها،
شبکه MSNBC بار
ديگر نشان داد
که چه اندازه
به «شفافيت»
دلبستگي دارد.
مارک پن (Mark Penn) نامي
که ميهمان
برنامه Morning Joe بود و به
درشتگوئي و
تندخوئي به
خرده گيري از اصلاح
نظام درماني
مي پرداخت، را
«سياست گذار دموکرات»
و «مسئول
پيشين
نظرخواهي در
دوران زمامداري
رئيس جمهور
کلينتون»
معرفي کردند.
اما دريغ از
يک کلمه که
اشاره اي باشد
بر اينکه اين
مرد کاردان
همچنين رئيس
هيئت مديره و
مدير عامل
«برسون – مارستلر»،
يکي از
بزرگترين
بنگاه هاي
لابيگر کشور است.
همين بنگاه يک
بخش بزرگ دارد
که وقف مسائل بهداشت
و درمان شده
است تا به
شرکت هاي غول
آساي دارو
سازي نظير
«فيزر» (Pfizer) يا
«الي ليلي» (Eli Lilly) ياري دهد تا
«چنان سيمائي
از خويش ارائه
دهند و آنرا
چنان حفظ کنند
که ضامن بازده
سودمندشان
باشد.»
سرانجام،
همه چيز چنان
گذران دارند
که گوئي تردستي
لابيگران
هرچند به يقين
پديده اي تأسف
بار است اما
گزيري از آن
نتوان داشت،
خسارت جانبي
يک نظام سياسي
و رسانه اي
است که در آن
مرز ميان
مصالح عمومي و
منافع فردي
ديگر جائي
براي بودن
ندارد. به
عيان پيداست
که فشارهائي
که بر شبکه ها
اعمال شده است
تا به رخنه
پذيري خويش در
برابر منافع
شرکت ها پايان
دهند، تا کنون
دگرگوني
چنداني در پي
نياورده. آقاي
اندي شوتز (Andi Schots)،
رئيس کميسون
اخلاق جامعه
روزنامه
نگاران حرفه
اي، با تأسف
مي گويد «بهت
آور است که
ببينم مسئله
اي به اين
وخاحت، توجه
کساني را به
سوي خود نمي
کشاند که پيش
از ديگران در
معرض گزندهاي
آنند، انگار
اين مسئله
حفره سياه
اسرارآميزي
است [که کسي
جرأت نزديک
شدن به آن را
ندارد]».
به هر
تقدير همسوئي
منافع
[لابيگران با
صاحبان
سرمايه] فقط
بخش پيداي
مسئله است.
آقاي جي راسن (Jay Rosen)،
منقد رسانه ها
و استاد
روزنامه
نگاري در دانشگاه
نيويورک
رويکرد ديگري
دارد: «گفتيد
شفافيت،
البته که من
هم با آن
موافقم. اما
چرا اين آدم
ها را به
تلويزيون
دعوت مي کنند؟
اين ها قادرند
که عقايد مردم
را در باره هر مطلبي
دستکاري کنند.»
۱-Hardball with Chris Mathews
۲- Fox Business Network
۳- Whitman Insight Strategies
۴- نامزد
جمهوريخواهان
براي احراز
مقام معاونت
رياست جمهوري
در انتخابات
پيشين ايالات
متحده.
۵- Money for Breakfast
۶-America’s Health Insurance Plans
۷- Gephardt Government Affairs
۸- United Health Group
۹- News Night
پي نوشت
ها
° - در همان
زمان آقاي
پالسون (Paulson)
نخواست
که به نجات
بنگاه هاي Wall
Street Bear Stearns و
مريل لينچ
(Merril Lunch) رقيبان
اصلي AIG بشتابد.
• - برنارد
ويتمن
(Bernard Whitman)، ران کريستي (Ron Christie) و
دانا پرينو (Dana Perino) که نگارنده
اين مقاله با
آنها تماس
گرفت از اظهار
نظرات خويش
خودداري
ورزيدند.
▫ - جانين ودل (Janine R. Wedel)، نخبگان در
سايه، چگونه
دلالان تازه
قدرت جهان
دموکراسي،
دولت و بازار
آزاد را به
چيزي نمي
گيرند،
انتشارات Basic
Books،
نيويورک،
۲۰۰۹.
▪ - در
تماسي که
نگارنده با CNN و
«فاکس نيوز»
گرفت، اين
رسانه ها از
پاسخ دادن به
اين پرسش ها
امنتاع کردند.
درفرانسه
نيز وضع همين
است
کم
پيش نمي آيد
که خبرگان
اقتصادي که
رسانه هاي
فرانسوي به
سراغ شان مي
روند تا نظرات
بيطرفانه
آنها را جويا
شوند، حقوق
بگير نهادهاي
مالي مهم
خصوصي باشند.
چند نمونه
بياوريم.
آقاي
کريستيان دو
بوآسيو
(Christian de Boissieu)، استاد
دانشگاه و
رئيس شوراي
تحليل
اقتصادي (CAE) در دفتر
نخست وزير،
مرتبا به شبکه
هاي راديور-
تلويزيوني LCI،
Europe 1 و يا
روزنامه
لوموند دعوت
مي شود (۱). او
سياست هاي
اقتصادي را
تفسير مي کند
بدون آنکه از
فعاليت هاي
ديگر وي ياد
شود: رئيس
کميسيون
کنترل فعاليت
هاي مالي
شاهزاده نشين
موناکو، عضو
شوراي نظارت
بانک Neuflize OBC،
عضو شوراي
راهبردي Ernst
& Young France،
رايزن
اقتصادي
صندوق بورس
بازي HDF Finance،
رايزن
اقتصادي بانک Crédit agricole و
نيز رايزن
اقتصادي
کميته مؤسسات
اعتبار و بنگاه
هاي سرمايه
گذاري
(Cecei).
آقاي
دانيل کوهن (Daniel Cohen)، استاد
دانشگاه و عضو
شوراي تحليل
اقتصادي (CAE)، به
طور مرتب
خبرهاي
اقتصادي را در
برنامه «صبحگاهي»،
راديوي France
Inter تحليل
مي کند، اما
اين ايستگاه
راديوئي دولتي
تقريبا
هيچگاه مشخص
نمي کند که ميهمان
وي همچنين
مشاور ارشد
بانک Lazard نيز هست.
آقاي ژان –
پل به تز
(Jean-Paul Betbèse)،
استاد
دانشگاه و عضو
شوراي تحليل
اقتصادي (CAE)، با
طيب خاطر مي
پذيرد که نظر
خويش را در
باره اخبار
معاملات مالي
براي راديوي
فرانسه، راديو-
تلويزيون
لوکزامبورگ، LCI، و نشريات
فيگارو يا له
زکو (Les Echos) بازگو کند ...
در باقيمانده
وقتش همين
نظرات را با
بانک Crédit agricole
SA در ميان
مي گذارد که
مديريت بخش
تحليل اقتصادي
آن به دست وي
سپرده شده است.
آقاي ژاک
ميسترال
(Jacques Mistral)،
عضو شوراي
تحليل
اقتصادي (CAE)، به
کرات اخبار
اقتصادي
ايالات متحده
و مشخصا بحران
مالي و بانکي
را براي شبکه
هاي دولتي
تلويزيون فرانسه،
راديوي
فرانسه و
لوموند تفسير
مي کند. همو
ضروري نمي
پندارد که شرح
دهد که از
مديران بانک BNP Paribas هم
هست.
آقاي ژان –
اروه لورنزي (Jean-Hervé Lorenzi)، استاد
دانشگاه و عضو
شوراي تحليل
اقتصادي (CAE)،
هنگامي که TF1، LCI، Public Sénat و Europe 1 وي را
فرامي خوانند
تا معضلات و
داوهاي اقتصادي
معاصر را
برشکافد، از
ياد مي برد که
تصريح کند که
بر شوراي
نظارت شرکاي
سهام خصوصي
ادموند
روتشيلد Edmond
de Rothschild Private Equity Partners)) رياست
دارد، که در
هرکدام از
شوراهاي
نظارتي کمپاني
مالي سنت
اونوره
(Compagnie financière Saint - Honoré) و
بنياد ريسک
(که AGF، AXA، Groupama، و بانک
سوسيته ژنرال
پديد آورده
اند) و شوراهاي
اداري Eramat، GFI Informatique، BNP Paribas Assurance، Page Jaunes، Wanadoo و انجمن
فرانسوي
عاملان خدمات
تلفن همراه يک
کرسي در
اختيار دارد،
و باز فراموش
مي کند بگويد
که در شوراي
علمي COE-Rexecode و کميته
حسابرسي Crédit
foncier حضور مي
يابد.
۱- مقاله
پير رمبر (Pierre Rimbert)، «هم
از توبره هم
از آخور» را در
شماره ماه
نوامبر ۲۰۰۹
لوموند
ديپلوماتيک
مطالعه
فرمائيد.