عبورانسان
از تنگه ها ی
تلخ
زندگی ـ
"
درفرهنگ
و حکومت
اسلامی "!
بهنام
امیدوار
تنها تلخ
خالی که نیست:
عبورزندگی
در این گستره
ی ظلم
ونداری و
فریاد درد
عمومی
ِآزادیخواهی
بااعتراض و انفجارها
! که به" توهین
و مسخرگی "
نیزهست و خوار
داشتن شعور و
غرور انسان و
به رگبار دروغ
هم !
توهین: به هر
چه غیر خودیست
ومخالف, توهین
علیه حقوق بشر
وقانون و رای
وامکان
انتخاب نظر واعمال
عزم همگان ,
توهین به جویائی
و پویائی و
بهترین ها را
یافتن و روش
ها را تغیر
وتبدیل مفید
بخشیدن
, توهین به نیازمندان نان و
آزادی وراه
های ِ دگرگونی
این سرنوشت
سیاه ِهمیشه
نداری وامیدیابش
ِ اندکی نان و
امنیت
که در دنبال
آن اکثریتی
عظیم
ویلاانند
وتوهین به زن
و استقلال
عقلی واعتبار
ِ شأن جایگیری
او در روند ِ
ساختن دنیائی
بهتر با سهم و
حق برابر و نه
بعنوان نیم
انسان و نه
درتحمیل روش
زندگی و پوشش
او, بنابر
الگوی شخصیت
های هزارو
چهارصد پیش و نه
تحقیرباور
فرهنگ آزادی و
مساوات
وبرابری زن و
مرد در همه ی
عرصه ها .
توهین به هنر
و ادب وادیبان
و روزنامه
نگاران و
خالقین هنرهای
تجسمی
وموسیقی ورقص
ونوا , توهین
به فرهنگیان
وفرهنگ جویان
وشعرا و
نویسندگان! شگفتا
توهین به
مذاهب , حتا
مسلمان سنی ,
توهین به
زیبائی , شادی
وعشق ورزیدن .
توهین به
ولی نعمتان
خود ـ کارگران
و تولیدکنندگان
نان و
ابزاررفاه
انسان , این
کارگران بودند
که کمر رژیم
شاه را با
اعتصابات خود
شکستند
."نگاهی بیطرف
و گذرا به وضع
امروز کارگر
روشن میکند که
آنان بازنده ی
بزرگ این
جابجائی نامبارک
هستند"
حالااین هرگز
کار نکرده ها
اما سیر ِ سیر
از سهم کار و
تولید کارگر خورده
ها را
امروز ببین در
مقابل حق تشکل
و ایجاد
نهادهای صنفی
مستقل
کارگران چگونه
این کلاشان بی
آبرو از ترس
شکل گیری قدرت
متحد
آنان و برای
در هم شکستن
این ابزار
همبستگی ,
چکار مانده که
برای فریب ,
پراکندگی و
غارت
بیشتر
کارگران
وزحمت کشان
نکرده باشد ـ
حتا "
پای خدا " را
هم به معرکه و
سیاهکاری مردم
به پیش میکشند
, جمله معروف
آقای خمینی :
[خدا هم کارگر
است] ! آخر مگر
امکان بیش از
این تحمیق و
توهین به
کارگر وجود
دارد ؟ طاقت
تا کنونی توده
های کار در
پیش این
فرومایگان
غارتگر کافی
نیست ؟ تا کی
دروغ ؟
" آمدن نفت به
سر سفره های
فقرا و مردم
زحمت کش چه
زمانی بوقوع خواهد
پیوست"؟ وعده ی
سرخرمن "عدل
علی"
سی و یکساله
شد ,
زندان و شکنجه
کردن پیشگامان
گارگری بیش از
گذشته ادامه
دارد و بیکاری
ها که همه
میدانیم ! آیا
چاره این است
که هنوز دربرابر
خواست
ابتدائی حق
کارو مزد
متناسب با سقف
تورم کمرشکن ,
او را تهدید
به اخراج کرد؟
و اگر مطیع
مزد کم ,
بیکاری و
فقروسرقت
دسترنج خود و
همدردانش نشد
, به زنجیرش
کشید وبه
سیاهچال اش
برد و مثل محمود
صالحی ها و
ترابیان ها و
نجاتی ها و
بویژه به زعم
آنها باید
منصور
اسانلوو زبان
تیز و درازش
اش را کَند و
کوتاه ساخت ؟
این است تعریف
عدالت اسلامی
؟ اگر پاسخ به
حق کارگر این
است , پس معنی
بردباری
آسمانیان از
توان تحمل
تفکر مقابل
آنان روشن و در
برابر
دگراندیشان کافر
نظری , بی
تردید معلوم
میشود که پاسخ چه
قیمتی
می تواند
داشته باشد !؟
واما این
تلخی زندگی :
ناشی از
مسخرگی
وتحمیق آنها
نیز هست
زیرا پایه
های نظری درهر
یک از مذاهب
الهیون چه
درجهان
وبتبع
این
قانون در مورد"اصول
گراها و یا
اصلاح طلب"
های حکومت
دینی ایران
امروز باشد ,
تفاوتی
با هم ندارند
. هردو برای طی
راه " به سمت
کسب
اعتبارمردمی
و قدرت"باید
به تحکیم
وتحمل سقف
دعاوی بین
پایه های خود ,
بعنوان اصالت
وحدتی ها
,متعهد باشند
و آن اینکه
همیشه آنان به
یک روش مرسوم
وحاکم ,
وفادار
بوده و آن,
ایجاب کرده
وامروز هم می
کند , که آنان با
وجود
همه ی
اختلافاتشان
بر سر
هیچ"مگرخورجین
زرو قدرت
زِور" بکوشند
تا با تمرکز ِ
بر نقاط
وحدت و
اشتراکاتشان برای
حفظ حیات
هویت فرقه
وسرمایه های
باد آورده و
استتار دستان
آلوده به خون,
موتلف تحکیم
پایه ها برای
حفظ
سقف مشترک حیات
خود باشند ودر
همه حال
بمانند تامگر
در چنین برهه پر
مخاطره ای سقف
بر سرشان فرو نریزد, باید
نوک حمله ی
خود را هر یک
به میزان
پلیدی و
ناپاکی
خویش,نسبت به
حقوق بر باد
رفته ی مردم
,معطوف به
برنامه هاو
ایده های مردمی
احزاب دشمن
خویش کنند و
تمام این
اقدامات غیر انسانی
وپلید را به
حساب حفظ بیضه
ی کیان اسلام
وحکومت ناب
دیگر محمدی
کنند که آقای
غایب راضی ... !
روش هر دو
سو مکراست :
در آغاز با
تحقیر ِ
استعداد ذاتی
انسان
شروع می شود
که انسان و
توان او
را بدون
حمایت های غیبی
برای رستگاری
و رهائی از
مشکلات ِ فقر
و ظلم , ناتوان
و مخصوصن محکوم
به" سرنوشت
وقبول خواست
خدا" می کند تا
ضرورت وجود
دین و روحانیت
به عنوان رابط
خدا وانسان را
تثبیت کند.
کاری که آقای
موسوی و
دیگران
میکنند ! همزمان
با تمسخر آئین ِ انسان
مدار وعبث دانی تشریح
نظر چرائی
پدیده ها , به
نظرات مخالف
حمله می کنند
ـ به دیگر سخن
ـ دشمنی
اینان با هر
مرام
که بهر نحوی
و نه لزومن و
ناگزیر
جهانبینی
مادی " که این
نگرش برای اینان
ـ لطیفه ی جن و
بسم الله است !
بلکه آن
ایده" انسان
محور" است, یا
بهتر است
بگویم : ستیزی
آگاهانه و
سازش ناپذیر
با هر نگرش و
باوری که آنان
به "
آزادی مرام
واندیشه
وبرابری
انسان ها "
سزاواری
همگانی و
اعتبار عقلی میدهند . این
حضرات حاکم
میدانند که
باید بی
رحمانه با
شمشیر
زهرآگین
تنازع برای
بقا خود تا
آخرین نفس و
توان و با
نیروی عامی
اجیرشده و ذوب
گشته در ولایت
بجنگند ,
البته باید
دید که جای و
وظایف اصلاح
گراها در این
میانه ی میدان
بود و نبود
جانب کدام سمت
را خواهد
چسبید ـ مردم
ویا مصالح
اسلام عزیز
خود ؟ همچنین
جای حیله و
تقیه
وسیاهکاری و
دروغ در این
بازی دوطرفه
خالی نخواهد
ماند ! زیرا
هرگز در رودر
روئی های
حیاتی ودر طول
تجربه های
تاریخ , ازبی
طرفی آنان در
مقابل دشمن
مشترک وعدم
حمایت همدیگر
در چنین
مواقعی نشانی
نمی رود که
پشت هم را
خالی کرده
باشند و امروز
هم چندان این
توطئه در
بزنگاه
سرنوشت
سارآینده بعید
نیست!؟
وتلخ
وبیزار کننده
تر آنکه :
این
مبتکران
شکنجه و جنایت
و مبلغان دروغ
ومنادیان ِ
معنویت ِ فریب
و فقر, این خود
باختگان ِ
فاسد تر از
پیش , ببین که
چگونه کمین
درسر ِ راه
ِانسان
ِ پاکباخته
وهوشیار
امروزِی
گسترانده
وبراصالت ِ
چشم ِ جان
تجربه و دانش
سراسر تلخ او از
این دوران خاک
می پاشند و به
کشتار ِ آگاهی
وآزادی ِ
اراده او ,
درمقابل
کنجکاوی و
ایستادگیش
برای تعیین
نوع رویکرد
تازه به هستی
مفقود و اصولن
نداشته ی او,
چطور برایش
دام نهاده و
می گذارند ,
وآنهم این تله
ی فرسوده ی
رسوا, که از
دیروز سیاه تا
به امروز ِ
خونبار, به
گواه دوست ,
دشمن وتاریخ
,همیشه و
پیگیرـ اینان
در مقابل تحول
ایستاده فتنه
کاشته و آنرا
با خون مظلوم
ِ انقلابیون و
مردم عامی
گمراه و
نیازمند سیراب
کرده اند .
وآنهم نه
تنها:
وآنهم نه
تنها در فرود
ِ شمشیر ِ جهل
ِ قهر برتپش
ِبنیاد
شرفمداران
پاک باخته ی
گذشته تا به حال
یا نه با این
ناپاکی
وناصافی و
کینه ورزی شتری
ملاها
در تنگنا ها
و باریکه های
کور ِ باور در
مقابله ی با
نا باورانشان
و یا نه فقط
بادلیل بی
دلیلی درتحکم
ِ حکومت ِ
فرقه ای از
دینی , در میان
این همه ادیان
و جهان بینی , و
یا نه از زهر ِ
کٌبرونخوت بی
رمق ولایت
فقیه وقیح ـ بویژه
آنگاه که او ,
بر اعماق ِ
زخم ِ
شعور , چنگ ِ
بی رمق ِ
چرکین ِ
نادانی می کشد
و تو بردبار
,به ریش اش
میخندی و فرصت
ِ فریاد
شعوررا در دل
ات زمزمه
میکنی ! و
وتازه از
این ها:
مصیبت بار
تر و
ناگوارترـ
سپاه ـ بسیج ـ
لباس شخصی ها
هستند!
بویژه
لباس شخصی ها
آنها همه جا
هستند
درکوی و برزن
, در میدان
بازی و پارک
تفریحی ,
درتکایا و مساجدمحله
و ... بخش بزرگی
از اینان
استعدادی
شگرفی
درخرخره
جویدن دارند,
بسی بی پرواتر
ویرانگرترازهردشمنی
خارجی ,
میتوانند آدم
را مثل یک مگس
بکشند. نیروئی
وحشی و درنده
خو ـ از لایه
های مظلوم و
عمدتن فقیر
مالی و فرهنگی
, که در همه جا
هستند و
بر روح و
روان و جان همگان
اگردستور
بگیرند ,
میتازند و با
سنگدلی به
هرکسی ,اسرای
زندان و یا به
متظاهرین
خیابانی , فرق
نمیکند, تک
جنون میزند ,
همه دیده و
بکرات نابکاری
آنان رالااقل
بعد تقلب انتخابات
و سرکوب خونین
معترضین ـ
جنایاتشان را
همراه با
بسیجی ها,
مردم در سطح
کشور تجربه ی کرده
اند.
وانگاه که
این"آدمخواران":
بسان ِ موج
ِبلند ِ وحشی
و دیوانه با
هجوم ناگهانی
که سرشار از
شقاوت وتوان ِ
بیرحمی ِ طبیعتی
وحشی , چون
سونامی , یورش
می آورند ,کسانی
که آنها رادر
چنان شرایطی
دیده وبا مخاطرات
غیر قابل پیش
بینی آنها
روبرو گشته
اند , میدانند
چند و چون این
درندگی را .
بگذریم زیرا
مردم
درس مقاومت و
روش برخورد با
آنها را در
همان جا و گاه که آنها
ایستاده اند
,فرا گرفته
ودررودرروئی نه
بادلهره و ترس
و در گریزاز
آنها
بلکه با تمام
آرامش و زیرکی
, ناگزیری
زنده ماندن
رادر می یابند
و همچون مادری
برای بقای
کودک اش,او را
از مرزها و تنگه
های متعدد ِ
خطر مرگ
, برای پاس حق
ماندن وبودن و
حفظ
ِخوی زندگی , بنا بر
راز ِ تداوم
حیات و طبیعت
ِ بیقرار ِ
زندگان,و بخاطر
اثبات مهربه خود و
تقلای ِ زنده
ماندن , آنها
را دعوت به
فکر و چرائی
این اقدام
کرده و با
ایجاد فضا ی
آرام ع آنگاه خشونت
را می کنند
,دردا که
عبورزندگی
ازاین تنگه
ها, گاهن هستی رابدست
مرگ داده و
یابعضی
آگاهانه از آن
عبور می کند و...
اما رژیم
وتوان او:
رژیم
دراین جاسوسی
بیش از سه دهه
وتحمیل حق نگاهچرخانی
سیاسی , دینی
وملائی
مسخره ,
به سیر تا
پیاز
گذرگاه ها
وحوزه های خصوصی
و مورد علاقه
ی مردم , عملن
آنها را به
چنان چالش غیر
قابل تحمل با
خود کشانیده
که امید به اصلاح
و تغیرحکومت
را درچشم
انداز قریب به
اتفاق مردم ,
یکبار برای
همیشه محو
ودفن کرده است.
او وعدم
استعداد نرمش
کاملن طبیعی
اش در مقابل
کوچکترین
خواست ِ زنان ,
جوانان ,کارگران
, فرهنگیان
,اقلیت های
قومی و مذهبی
واز همه
جالبتر تحمیل
الگوهای
فرهنگ وهنر
عهد صحرابه
عصرغوغا گر
کامپیوترو
ارتباطات همه تنگناهای
سیاه وتلخ او
هستند که عبور
از آنها دل
شیر می خواهد .
مثلن : عدم
اجازه ی
آگاهانه به
نسل جوان دختر
و پسردر روابط
سالم و بازبه
آنها
وناتوانی درک وپاسخ
مناسب به شدت
تحولات
گسترده ی امروز
جهان ِ جوانان
,آنهم
جهانی در دست
تحول جبری غیر
ملی و مذهبی شدن
! آنچنان فساد
عمیق وخانمان
برانداز و
متنوع ای را
دامنگیر
ایران کرده که
باز گرداندن
این وضع حتا
بدوران شاه
آسان نیست.
فحشا ,
اعتیاد ,یاس
وسرخوردگی
,سرقت و دزدی و
جنایات کیفری
,اختلاس
,فسادورشوه و
پارتی بازی از
دستگاه رهبری
گرفته تا دولت
سراسرفاسد و
ارگانهای زیر
ربط , دشمنی
,مخاصمات و بی
مهری خانوادگی
ورشد طلاق در
اجتماع
بدلایل فقرمالی
و تناقضات
فرهنگی و
بویژه
تبعیضات و
تضییقات محله
هادر سطح
کشورهمه و
همه, همراه با
جاسوسی ودسته
بندی های
بیشرمانه بین
مردم موافق و
مخالف خود,
نبود فضای باز
ارتباطات و
مطبوعات
مستقل , با
بیشترین
زندانیان
روزنامه نگار
مخالف , تحمیق
مطلق مردم زیر
بمباران
آراجیف سخنوران
مکاردر نماز
جمعه ها وتهیه
و پخش فیلم و سریال
های سفارشی
مبتذل از شبکه
های تلویزیون
حکومت و..
اینان
باگرفتن فرصت
جستجوی سالم و
کشف زندگی ازدید
هر ایرانی در
تجربه
وانتخاب
مستقل و مورد
نظرش,او را
مجبورو محدود
به عبور از
تنگه های
متعدد سلایق
دینمداری حقیردر
برابر دریای
ذلال و پاک
اندیشه وایده
آل های زیبای
زندگی آزاد و
انسانی
میکنند, بدون
کنترل و گمرک
دین وتضییقات
آن وهمزمان
تهدید وتحریف
آنان ازاصل
اولیه ی دلیل
حیات دینی ـ
هیچ روشی
پذیرفته و
متصور نیست ـ
مگرباقبول
مخاطرات در
صورت تخطی.
" استقلال
فردی در
انتخاب نوع
پوشش ,سبک
زندگی وسهمی
از فضای آزاد
برای اعلام
وجود, نشان
دادن سلیقه ی
متفاوت خود در
تاثیر و تاثر
متقابل و سالم
و طبیعی آن و
حق حقظ و
محترم شمردن
کرامت و
اصالت فرد
درآزادی
وجدان وسلیقه,
در این دولت
دینی محکوم و
مردود است و
آنها برای
حفط اصول
الهی وابدی
خود و خدای
شان ,همه جا
ایستاده و نفس
همه را بریده
اند!؟
تاکید
دوباره:
هیچ
حکومت ایده
لوژیکی بهتر
از رژیم حاکم
فعلی بر ایران
و یا در هر
گوشه ی جهان
نخواهد بود .
تناقض تنها در
اینجاست
[حکومت دینی و
یا ایدلوژیک]
و آزادی از آن
دلیل تحریر
این مقاله کوتاه
شد و همینطور
ناشی از تکرار
تاکیدات جریان
اصلاح طلب و
سبز بر مواضع
مزاحم آنان در
سمت و سو یابی
جنبش همگانی
ماست که دارد
یواش یواش و
بیشتراز پیش
چوب لای چرخ
حرکت متناسب
با خواست و
توان پیشبری
آرزوی مردم می
کنند. به گمان
من دیگر کافی
نیست تنها به
استقلال دین
از دولت و
جدائی آنها از
هم تاکید
وتمرکز کنیم ,
بلکه همزمان
باید برحق
مسلم تعدد عقیده
وبیرون
کشیدن"دین
رسمی" کشور از
قانون اساسی
انگشت تحکم
گذاشت وادیان
و آزادی وجدان
رابه میل و
انتخاب آگاه و
آزاد تک تک
افراد و بویژه
در حوزه ی
اختیارات
مستقل ,
اقوام و ادیان
هر منطقه
قرارداد.
در این
صورت:
متصور
است در کوتاه
مدت بخشی از
تنگه های محدود
دینی کنار
رفته و راه
های عبور و
شناخت اصول زندگی
بدون تحمل خطر
تنبیه , تحقیر
وجزای تجاوز
به حق خواستن
و داشتن حریم
شخصی واز آنهم
شدید تر منجر
به شکنجه روحی
و جسمی و زندان
وجنایات
متنوع دیگر
بنا به شواهد
لااقل بعد از
انتخابات کذا
, منجربه مرگ
های متعدد
نشود, باید
این گذرگاه ها
گشوده شوند تا
بتوان در یک
فضای باز
سیاسی ـ
اجتماعی
,زندگی را بعد
از این فاجعه
ی بلند تلخ
تاریخی
دوباره شروع
کرد وافتخار
مذهبی
وسکولاربودن
و شدن را در
مفهوم باز و
باارزش
وانسانی آن ,
خارج از هر تعلق
مزاحم ملی ,
مذهبی
,نژادی,جنسیتی
و.., بدست و رغبت
و اراده ی
آزاد آنها
گذاشت.این
البته
به نفع عموم و برای
حق برابردر داشتن
و یا نداشتن
عقیده
ضروریست .
اماامکان رفاه
وتامین
ابزارزندگی و
تحصیل دانش و
آگاهی , یکی از
مهمترین
ابزار خدمت به
این هدف و
رسیدن انسان
به دوستی و
برابریست که
آن برای تمام
محرومینی که
از نبود تربیت
سالم و فرهنگ
روشنگر امروز
در مقابل
ارتجاع
رنگارنگ بی بهره
اند , یاری
قطعی می رساند
و بدون باور
به آن , هیچ فقیری ,
فرهنگی
فراگیر را خود
بخودی بدست
نیاورده و از
دام ارتجاع
براحتی رها نخواهدشد
. باید فرصت
مساوی
فراگیری و
فرادادی را در
همه ی عرصه
برای شکل گیری
آسان آگاهی
فراهم کرد.
اصلاح
طلبان
و بخشی از
سبزها و
مخالفان عبور
از رژیم , بربد
بودن مدیریت آقای
خامنه ای در
مقابل دوران
آقای خمینی و
بازگشت به
قانون اساسی
را تاکید
وحامل رفع این
مهم می دانند
.این حرف و
ادعا یک جوک
بی مزه وتائید
جنایات آن و
این دوران است
زیرا خود آنان بهتراز
ما نیروها ی
دگرگونی "
سرنگونی
خواه"
میدانند که مشکل
انسان امروز,
داشت غلط و یا
نداشت درست
مذهب نیست, که
با رفت فرد بد
و آمدن شخص
صالح, معضل
اداره امور
کشوردر هم
ریخته ی
امروزی حل
شود! مشکل در تصرف
تمامی ابزار
قدرت نظامی
,اجرائی ,
قانونگذاری,
اقتصادی ,
اجتماعی ,
فرهنگی و نهاد
های ریز و
درشت زیر
فرمان عمومی
آنهاست که هر
روز بیشتر در
دست یک اقلیت
ناچیز تحت
عنوان نمایندگان
خدا بر روی
زمین متمرکز
شده است
که سپردفاع و
دلیل تعدی همه
آنها به مردم
بی دفاع و
برای حفظ همین
دین خدا از
دشمنان خداست
که امروز توده
های گسترده
مخالف ِ حکومت
اسلامی
به یکباره
دشمنان خدا و
ولی امر بحق او
شده اند .
مسخرگی هم حدی
دارد !؟
واما
آقایان موسوی
ها هم باید
بدانند در
صورت عدم قبول
این واقعیات ,
که در سر راه
حرکت تاریخ و
مردم عاصی و
پاک باخته
مشکل اصلی
حکومت دینی ست
و چنانچه
تمایل به
روشنی موضع
وانطباق با اهداف
همگان و وظایف
خود در این
راستا و
استعداد
همراهی با
آنان را
نداشته باشند
, باید صادقانه
خود پیشتر از
آنکه دیر شود و
تاثیرات
مزاحم و مخالف
پیشرفت
مبارزه ی مردم
را بیش از این
سبب شوند ,
کنارروند !
مردم آگاه تر
از آن شده اند
که توسط اراده
ی آنها مهیا
اضمحلالی
دیگر شوند . ایشان
وهمه ی
همراهان صادق
و یا فرصت طلب
آنها
بدانند که
تکرار فاجعه ی
نا مبارک 57 با هر
عنوان جدیدوقدیم
دیگری باید
ازمخیله و
صورت مسأله ی
فکر آنان و
آینده ایران
حذف و برای
همیشه از بازی
سیاست کشور ما
برداشته شود.
نتیجه
میگیرم:
مشکل نوع بشر
امروز
عبوراز" زور"
قدرتمداران و
خود خواهی
دارا ها و
دستگاه سروری
نرم ِ آنها
یعنی دین و
بهره بری آنان
ازعلایق آگاه
یا نا آگاه توده
هاست , که
سرمایه دار
برای
ماندگاری آن
نیاز به ابزار
قهر و در
نتیجه
ناچار به بسیج
نیروهای
محافظ خود در
سطح ایران و
جهان است
. تداوم
بدبختی و بی
سرآنجامی و بی
نتیجگی مبارزات
بی خشونت و عدالت
خواهانه, علیه
خودکامگی و
امکان ساختن
جهانی دیگر
عاری از جنگ و
فقرو.. فقظ در
صورتی میسر
خواهد شد و..که
حفظ
سود تولید و
تصرف سرمایه
های تولیدی انسان
ها بدست
صاحبان اصلی
آن باز
گردانده شود .
[ اما چطور] ؟ شاید
اصلاح طلبان
دینی و
سبز های صادق
پاسخ آنرا
بدهند!
بهنام
امیدوار ـ 22
یونی 10