خیزش
آبان و رویکرد
نقد
از
پشت شیشهها
به خیابان نظر
کنید!
خون
را به سنگفرش
ببینید!
این
خونِ صبحگاه
است گوئی به
سنگفرش
کاینگونه
میتپد
دل
خورشید
در
قطرههای آن
(شاملو،
باغ آئینه)
یک:
بدیهی است که
نقطهی عزیمت
رویکرد
انتقادی و
انقلابی،
همانا رویکرد
نقد، هیجانزدگی
و خشم مشروع
نسبت به
جنایات آشکار
سلاخان تاریخ
و اینجا و
اکنون جامعهی
ما نیست؛ اما،
اگر این نقد
با خشم ستیزهجویانه
و سرشتیِ نقد
همراه نباشد،
چیزی جز مچالهی
سترون یاوهگوییهایی
به اصطلاح
«علمی» نخواهد
بود که علیرغم
ظاهر «بیطرفانه،
متین و مسالمت
جویانه»شان،
در ژرفترین
لایههای
متعفن، یکسر
بیان خشنترین
و سفاکانهترین
لایههای
ایدئولوژی
سرکوبگرانهی
بورژواییاند.
دو:
بدیهی است که
رویکرد
انتقادی و
انقلابی، همانا
رویکرد نقد،
چشماندازش
را به سطح
رویدادها و
افقش را به
گسترههای
بسته خیابان و
شهر و مرزهای
جغرافیاهای
سیاسی محدود
نمیکند و
فورانهای
انفجاریِ
مبارزهی
طبقاتی را در
دستگاه
مختصات موجود
جهانی، و مهمتر
از آن، با چشمداشت
به توانهای
قابل پیشبینی
و خودزایندگی
پراتیک در
آینده قرار میدهد؛
اما، نقطه
عزیمت نقد،
هرگز باصطلاح
«تحلیل»های رسانهها
و دستگاههای
ایدئولوژیک
رژیم جمهوری
اسلامی و نظر
«کارشناسان
امنیتی»
اروپایی و
آمریکایی
نیست.
سه:
نقطهی عزیمت
نقد، واکاوی و
نقدِ
سازوکارها و
ریشههای
ژرف تحولات
اجتماعی و
مبارزهی
طبقاتی، از
منظر چشمانداز
رهایی است؛ با
عزیمت از این
نقطه است که میتوان
و باید دسیسهها
و توطئههای
دروغین،
شایعهسازیها،
عوام فریبیها،
موج سواریها،
و نیز، برنامهها
و طرحها و
توطئههای
واقعی سرمایهی
جهانی و قدرتهای
استثمارگر و
سلطهجو را
فاش کرد. با
عزیمت از این
نقطه است که
میتوان و
باید نشان داد
که حضور و
نفوذ این
منافع و
صاحبان ملی،
منطقهای و
بینالمللی
آنها، واقعی و
قابل انتظار و
بدیهی است و
نشان داد
چگونه این
منافع و سیاستها
جامهی
ایدئولوژیها
را بر تن میکنند.
نشان داد که
نقش و جایگاه
نقد «رویکردی
انتقادی است
که این نقش را
نه از آنرو
برعهده دارد
که مجموعهای
از گزارههای
راست دربارهی
واقعیت است،
بلکه در وهلهی
نخست از آنرو
که واقعیتِ
مفصلبندیِ
ایدئولوژی در
سپهر کردار و
مرجعیتِ ایدئولوژی
را برای
بازتابیافتن
در قالب
«آگاهی» و
انگیزهی عمل
به رسمیت میشناسد
و سپس با نقد
مداوم و پویای
ایدئولوژی،
راستیِ گزارههای
خود را آشکار
و استوار میکند.»
(«روشنفکران و
کارگران»)
رویکرد
نقد، وارونه
نیست. هرگز
نمیتوان و
نباید با تکیه
بر «توطئهها»
و نظر
«کارشناسان
امنیتی»، بذر
بدگمانی پاشید
و فضای
حقانیت و
مشروعیت خیزش
تهیدستان را،
که
تاوان
انفجارِ
برحق، متهورانه
و ناگزیر خود
را با صدها
کشته و زخمی و
هزاران دستگیری
و زندان و
شکنجه میدهد،
مهآلود کرد.
بهویژه آنها
که داعیهی
«نقد
مارکسیستی و
ماتریالیستی»
دارند باید بهمراتب
هوشیارتر
باشند که راه
مدافعان شرمگین
رژیم و
شعارهای پر
طمطراق
«مقاومت» و «ضد
امپریالیسم»
را باز نکنند.
فقط در کنار و
شانه به شانهی
تهیدستان و
کارگران و
دانشجویان و
معلمان و زنان
و مردان مبارز
و همهی دیگر
مبارزانِ بهجانآمده
استکه میتوان
به ارزیابی و
واکاوی جنبش و
کاستیها و
توانها و چشماندازهایش
پرداخت، نه
هرگز با
فروکاستن
متکبرانهی
آنها به
بازیچههای
نادان و خامسر
سیاستها و
دسیسههای
ملی و منطقهای
وجهانی.
چهار:
نقطهی عزیمت
نقد، فعالیتهای
محیرالعقولِ
پلیسیِ
کارآگاهانِ
زرنگِ دانا به
زبانهای
فرنگی و آشنا
به همهی
رسانههای
«تینک تانکها»ی
آشکار و نهان
و بنگاههای
غولپیکر
مطبوعاتی
سرمایهداری
جهانی در
جستجوی کسانی
نیست که در
پستوی توطئهخانههای
پسِ پشتِ
سازمانهای
امنیتی کبریت
را آتش میزنند؛
کار نقد
واکاوی ریشههای
اقتصادی و
اجتماعی و
توانهای
خیزشهای
اجتماعی و
تبیینِ
سازوکار
انبار باروتی
است که امکان
و توان چنین
انفجاری و جرقهها
و شعلهافروزهای
درونی خود را
دارد. فقط با
عزیمت از این
موقعیت
پراتیکی/عینیِ
انفجاری است
که میتوان و
باید نقش و
جایگاه
واقعیِ آتشافروزان
و توطئهگرانِ
خیالی و واقعی
و بهرهورانِ
ارتجاعی از
جنبشهای
واقعی را
آشکار کرد.
پنج:
بدیهی است که
رویکرد
انتقادی و
انقلابی در هر
خیزشِ
اجتماعی علیه
ستم، بیعدالتی،
فشار
توانفرسای
اقتصادی بر
سطح معیشت
تهیدستان،
بلافاصله
انقلابی
کارگری و جنبشی
با افق روشن و
بلافصل
سوسیالیستی و
رهاییبخش
نمیبیند. بر
متن بحران
تئوری و بحران
چشمانداز
تاریخیِ
رهایی، حتی با
نگاهی نزدیکبینانه
به موقعیت
اقتصادی،
سیاسی و بهویژه
ایدئولوژیک
سرمایهداریِ
جهانی و اوضاع
بینالمللی،
چنین
خیالبافی
کودکانهای
کار نقد نیست؛
اما، رویکردی
که در این
خیزشها و
جنبشها،
ظرفیتها،
توانها،
اجتنابناپذیریها،
قابلیت درخشش
و رشد و
شکوفایی
تجربههای
زنده و زیستهی
کارگران، افقِ
بدیلِ ضدِ
سرمایهداری
و
خودزایندگیِ
پراتیک در
پیکریابیِ نهادها
و گشایش چشماندازهای
رهاییبخش را
نبیند، و بهجای
گوشزد
اشتباهات
رژیم و طرح
پیشنهادهای مشفقانه
و چارهجویانه
برای نجات آن،
خود را بخش و
جزئی فعال از
پیکرهی این
گرایشها
تلقی نکند، با
پشتِ پا زدنِ
آشکار به جنبش
تهیدستان و بهجان
آمدگان و افق
رهایی، خود را
بازیچه آن توطئهها
و این جنبش را
در سینی
سیمین،
تقدیمِ گرایشهای
ارتجاعی و
منافع سیاسی و
طبقاتی همان
توطئهسازانی
میکند که با
ذرهبینِ
نظرِ
«کارشناسان
امنیتی» در
جستجوی آنهاست.
.......................................................................
لینک
کوتاه شده در
سایت «نقد»: wp.me/p9vUft-17u