نقش
مدافعان «مداخله
بشر دوستانه» در تشویق
خشونت و فلاکت
بهروز
نظری
همزمان
با گسترش
تحریمهای
مرگبار علیه
ایران و تشدید
خطر جنگ، مواضع و
صف بندیهای
موجود در میان
جریانات،
رسانهها و
شخصیتهای
ایرانی نیز
شفافیت
بیشتری پیدا
کرده است. در
شرایطی که
طرفین درگیر
به تشدید
فعالیتهای
دیپلماتیک و
نظامی خود و
همچنین
یارگیری در
سطح بینالمللی
افزوده اند،
تعدادی از
احزاب و شخصیتهای
ایرانی نیز
فعالانه به
تشویق پیشبرد
این یا آن
سیاست مشغول
شده و در صف
مطلوب خود جای
گرفته اند.
محور کانونی
بحث، و نه
برای اولین بار
در دو دهه
گذشته، ظاهرا
اهمیت و ارزش
"مداخله بشر
دوستانه" است.
بار دیگر طرح
"صدور"
دمکراسی و حقوق
بشر از طریق
تحریمهای
مرگبار،
جنگنده ها،
موشک ها،
ناوگانها و
تانکهای
ایالات متحده
و متحدانش در
دستور کار قرار
گرفته است.
برای دسته ای از
سیاستمداران،
محققان،
خبرنگاران و
"ناظران"
مسایل ایران،
شرایط کنونی فرصت
مناسبی است
برای تشویق
"مداخله بشر
دوستانه در
ایران".
مواضع
و بیانیههای
ضدّ جنگ و ضدّ
جمهوری
اسلامی
جریانات و فعالین
چپ اما در
افشای اهداف و
نیتهای
امپریالیستی
در منطقه و
ایران و
همچنین به
چالش کشیدن
مشوقان "مداخله
بشر دوستانه"
در ایران تا
هم اکنون نقش در
خور توجهی
ایفا کرده
اند. واکنش
تعدادی از مدافعان
مداخله در
ایران به چنین
مواضعی بنوبه
خود نشان
میدهند که
استدلال
مشوقان تحریم و
حمله به
ایران، و با
وجود تلاش
آنان برای بیطرف
نشان دادن خود
و "علمی"
نشان دادن نظرشان، تا
چه اندازه بی
پایه است. از
جمله این
واکنشها
پاسخ کوتاه
کاظم علمداری
(۱) به مقاله
فریبرز رئیس
دانا (۲)، اقتصاد
دان سرشناس
ایرانی است.
علمداری
"دوستان چپ"
را به کلی
گویی،
برخوردهای
ناسالم، و
گفتههای غیر
مستند متهم
کرده، و ضمن
لیست کردن فعالیتها
و مطالب ضدّ
جنگ و ضدّ
خشونت خود،
خواسته است که
رئیس دانا با
صراحت بگوید
که "به چه
دلایلی حمایت
یا مداخله
بشردوستانه
نادرست است". علمداری
اشغال عراق را
جز "مداخلات
بشر دوستانه"
نمیداند، اما
روشن نمیکند
که از نظر او مداخله
بشر دوستانه
چه تعریفی
دارد. او در
عین حال تلاش
میکند تا از
خود سلب
مسولیت کند و
مینویسد: " در
مورد لیبی این
من نبودم که
به ناتو بگویم
چه بکند یا
نکند. در مورد
تحریم
اقتصادی
ایران هم همینطور.
اراده قدرت
های بزرگ
پشتوانه آنها
بوده و هست."
علمداری اما
نه تنها از
تحریمهای
مرگبار علیه
ایران دفاع
کرده و آنرا
بهایی تلقی
میکند که
مردم ایران
باید برای
دمکراسی
بپردازند (۳)،
بلکه آشکارا
کشورهای
امپریالیستی
را دوستان
مردم ایران
خوانده است. (۴) بعلاوه
کسی که فرد
دیگری را به
کشتن یک انسان
تحریک و تشویق
میکند
نمیتواند به
سادگی و به
بهانه اینکه
ماشه اسلحه را
نفشرده است از
زیر بار
مسئولیت خود
در چنین قتلی
شانه خالی
کند. حقیقت
این است که
تعداد
محققان،
نظریه پردازان
و تحلیل گرانی
که در معرفی،
توجیه و پیشبرد
سیاستهای
ضدّ مردمی نقش
غیر قابل
انکاری ایفا
کرده اند کم
نیست. سیاست
ریاضت
اقتصادی در
تمامی کشورها
بدون کمک زراد
خانه
تبلیغاتی و
آکادمیک
موجود
نمیتوانست به
این شکل توجیه
و پیش برده
شود. اقتصاد
دانانی که
"خدمات و
دانش" خود را
در اختیار
نهادهای
مالی و بانکی
و
سیاستگزاران
نئولیبرال
گذاشته و در
به خاک سیاه
نشاندن میلیونها
نفر، بحران
عظیم بیکاری، و
چاپیدن حق
کار، مسکن،
آموزش و
بهداشت فعالانه
شرکت کردند،
نمیتوانند
بسادگی پشت
این استدلال
که آنها هیچ
قدرت اجرایی
نداشتند
پنهان شوند.
در اینکه اراده
یک درصدیها و
قدرت مالی و
منافع مالی
آنها در چپاول
ابتداییترین
حقوق کارگران
و زحمتکشان
کشورهای
مختلف عنصر
کلیدی بوده
تردیدی نیست.
آنچه که اما
در عین حال
نباید فراموش
شود این است
که همین محققان
و
"کارشناسان"
در این چپاول
در کنار یک
درصدیها
قرار داشتند.
این "مزیت"
سلب مسئولیت
از خود که
بسیاری از
محققان و
دانشگاهیان
با مهارت و
شعبده بازی
تمام از آن
بهره میبرند،
خود تبلوری از
نابرابریهای
عظیم موجود
است. براستی
تمام کسانی که
تحت عنوان
محقق و
کارشناس در
تیز کردن
ساطور حمله به
معیشت مردم و
جنگ چه در
افغانستان،
عراق و یا
ایالات متحده
شرکت کردند،
به چه کسی
پاسخگو بوده،
و چه بهایی
برای فجایعی
که مشوق آن
بودند پرداخته
اند؟ اینان،
پشت نقاب
مدرنیته،
پیشرفت و
دمکراسی و
تقویت جامعه
مدنی، در تلاش
برای
بازگرداندن
جوامع و کشورها
به عقب و
تاریکترین
روزهای
تاریخ معاصر
بشری، سهیم
بوده و هستند.
بحث
داغ حاضر بر
سر "مداخلات
بشر دوستانه"
نه یک بحث
انتزاعی و
دانشمندانه
نامربوط به
زمان و مکان،
که بحثی بر
سر گزینههای
سیاسی معین و
مشخص است.
مشاجره بر سر
این نیست که
همدردی با
مظلومان و رنج
دیدگان ارزش نیست،
دعوا بر سر
این نیست که مبارزه
برای کاهش رنج
و محنت دیگر
انسانها یک وظیفه
انسانی نیست.
دخالت بشر
دوستانه ای
که مدافعان آن
سنگش را به
سینهٔ میزنند
از جنس مداخله
برای پایان
دادن به دعوای
دو کودک
دبستانی،
شتاب برای رساندن
یک بیمار
ناشناس به
بیمارستان، و
جلوگیری از
تهاجم یکدسته
به یک فرد
مظلوم نیست.
مداخله بشر
دوستانه،
آنگونه که در
دو دهه گذشته بکار
گرفته شده
چیزی نیست مگر
مداخله نظامی
دولتهای
قدرتمند در
امور داخلی
یک کشور دیگر
به بهانه دفاع
از حقوق بشر.
تجربه این
مداخلات، و یا
فقدان آن در
موارد شناخته
شده دیگری را،
میتوان به این
شکل خلاصه
کرد:
اولا،
بشر دوستی
بندرت منطق و
دلیل اصلی
مداخلات بشر
دوستانه بوده
است و تجربه
نشان میدهد که
نقش کلیدی و
اصلی را
همواره منافع
سیاسی و مالی
قدرتهای
بزرگ ایفا
کرده است.
راهنمای
مداخله در کوزوو
نه دفاع از
حقوق بشر بلکه
گسترش نفوذ
منافع ایالات
متحده و ناتو
بود. در این
میان دفاع از
حقوق بشر برگ
انجیری است
برای پنهان
کردن اهداف
واقعی مداخله
نظامی. نباید
فراموش کرد
که بهانه
هیتلر برای
اشغال
چکسلواکی
دفاع از "زندگی
و آزادی"
جمعیت آلمانی
این کشور بود.
ثانیا،
"وسواس" دولتهای
غربی در
دستچین کردن
کشورها برای
مداخله نظامی
نه سند نادقیق
بودن تعریف
"مداخله بشر
دوستانه"
بلکه اولویتهای
قدرتهای
امپریالیستی
است. ترجیح
ایالات متحده
برای مداخله
در کوزوو و نه
دارفور؛ و
مداخله در
افغانستان و
عراق اما نه
در رواندا، از
این جهت
روشنگر است.
ثالثا،
تجربه
مداخلات بشر
دوستانه نشان
میدهند که این
مداخلات
دقیقا به آنچه
منجر میشوند
که پایان دادن
به آن هدف
اصلی مداخله
عنوان میشد:
یعنی نقض
گسترده حقوق
بشر. تجربه
عراق، کوزوو،
افغانستان، و
غیره باز هم
از این جهت
گویا هستند.
ایالات متحده
به بهانه
پایان دادن به
کشتار مردم
این کشور توسط
صدام حسین به
قتل عام تعداد
هر چه بیشتری
از همین مردم
دست زد. پیشتر
ایالات متحده
کشتار کردها و
شیعیان جنوب
عراق و همچنین
استفاده از
بمب شیمیایی
علیه ایران و
همچنین علیه
کردها را قابل
اهمیت ندانسته
بود. آیا قتل
عام شهر فلوجه
توسط ارتش
ایالات متحده
جنایت علیه
بشریت نبود؟
در چنین صورتی
مدافعان
مداخلات بشر
دوستانه چه
نوع مداخله ای
را علیه
ایالات متحده
تجویز
میکنند؟ نسخه
تجویزی همین
نظریه
پردازان وطنی
مداخله بشردوستانه
در باره
تحریمهای
مرگبار علیه
عراق که به
کشتار نیم
میلیون کودک
عراقی منجر شد
چیست؟ کاظم
علمداری و
دیگرانی که از
تحریمهای
مرگبار علیه
ایران دفاع
میکنند آیا بر
این نظر اند
که مرگ نیم
میلیون کودک
عراقی و تخریب
اقتصاد و زیر
ساختهای
اقتصادی این
کشور بهایی
بود که مردم
عراق باید
برای رهایی از
صدام حسین
متقبل
میشدند؟
رابعا،
مدافعان
مداخلات بشر
دوستانه
فراموش
میکنند که
تمامی دولتهای
سرمایه داری
بنا بر طبیعتشان
ناقض حقوق بشر
اند. بحران
نمایندگی
سیاسی در
اروپا و دیگر
کشورهای
غربی و شکاف
عظیم بین آرا
مردم و سیاستهای
دولتها و
افزایش خشونت
علیه معیشت و
آزادی مردم در
این کشورها
نمیتواند نقض
حقوق بشر تلقی
نشود. چنین
دولتهایی
فاقد صلاحیت
اخلاقی برای
مداخله بشر
دوستانه در
امور کشورهای
دیگر هستند.
بر همین اساس
اگر نقض حقوق
بشر در کشورهایی
همچون عراق،
افغانستان،
ایران، کره
شمالی و غیره
میتواند زمینه
ای برای بزیر
گرفتن حق
تعیین سرنوشت
ملتها باشد،
طرفداران
مداخلات
امریالیستی
باید روشن کنند
که دقیقا چه
مواردی از نقض
حقوق بشر باید
شامل لطف
جنگندهها و
موشکهای
دولتهای
غربی قرار
بگیرد و بر چه
اساس. اگر
بهانه علمداری
و شرکأ برای
تشویق مداخله
در ایران نقض
حقوق بشر از
سوی جمهوری
اسلامی است،
با توجه به
اینکه تاریخ
جمهوری
اسلامی از
ابتدا تا کنون
تاریخ سرکوب،
شکنجه، اعدام
و لگدمال کردن
ابتداییترین
حقوق سیاسی،
مدنی، فرهنگی
و اقتصادی
مردم ایران
بوده، اینان
باید دستکم
روشن کنند که
چرا چنین
مداخله ای از
نظر آنها اکنون به
یک اولویت و
ضرورت اصلی
تبدیل شده
است.
خامسا،
نظریه
مدافعان وطنی
مداخلات بشر
دوستانه عملا
بر پذیرش کامل
ساختار و
نظم جهانی
موجود استوار
است. مدّاحان
کشتارهای
بشر دوستانه
بر این باورند
که گویا کشورهای
مداخله
کننده، و در
صدر آنها
ایالات متحده،
از مشروعیت
برخوردارند،
و خطری برای شهروندان
خود و دیگر
کشورهای
جهان تلقی
نمیشوند. ایالات
متحده و
متحدانش در
این سناریو
دولتهای "خوبی"
هستند که با
شجاعت تمام و
بی هیچ
چشمداشتی به
یاری مردمی
میشتابند که
زیر چکمه
"دولتهای
بد" جان
میدهند.
بربریت غیر
قابل انکار
این دولتها
در تجاوز به
کشورهای
دیگر از
یکطرف، و حمله
به آزادیهای
سیاسی و مدنی،
امنیتی شدن
فضای جامعه،
گسترش نژاد پرستی،
و حمله به
حقوق اجتماعی
مردم در
ایالات متحده
و متحدان
اروپاییش
نشان میدهد که
چنین تصوری تا
چه اندازه بی
پایه
است. آنچه که
طرفداران
مداخله بشر
دوستانه قادر
به پنهان کردن
آن نیستند،
اما،
دقیقا نگاه تحقیر
آمیز آنان به
مردم ایران و
اراده جمعی
آنهاست. و این
درست همان
نکته ای است
که فریبرز
رئیس دانا به
آن اشاره
کرده، و دقیقا
همان نکته ای
که علمداری و
شرکا را آشفته
کرده است: "
طرفداران
مداخله ی
آمریکا در
ایران چند دلیل
دارند. یک
دلیل پنهان
اما اصلی آنان
این است که
ملت ایران
نمیتواند
خودش درباره
ی خودش تصمیم
بگیرد و عمل
کند. ملت، عقب
مانده، فریب
خورده و
ناتوان است.
این ملت می
رود رأی میدهد
و به هر کس هم
که رأی بدهد
بالاخره با
این رأی
چارچوب و اساس
نظام را
پذیرفته است.
این ملت را
باید به ضرب
رسانه های
ماهوارهای،
موشک کروز،
اجرای منطقه
ی پرواز ممنوع،
اشغال نظامی و
گماردن
سرسپردگان بر
سرشان به قرن
بیست و یکم
کشاند. "
۲ بهمن ۱۳۹۰ / ۲۲
ژانويه ۲۰۱۲
۱)
پاسخی کوتاه:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=42973
۲)
آتش افروزی
بشر دوستانه:
http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1059&Id=529&pgn=
۳)
تحریم
اقتصادی بسود
جنبش:
http://www.roozonline.com/persian/mihman/mihman-item/archive/2011/december/19/article/-fddc702511.html
۴)
تحریم
کنندگان
مدافع حقوق
مردم ایران
هستند:
http://www.roozonline.com/english/news3/newsitem/article/-b206af80a6.html