Deprecated: Function utf8_encode() is deprecated in /mnt/web205/e0/39/5274439/htdocs/new/browsf.php on line 66 سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر)
Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۱ برابر با  ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۱  برابر با ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲
از آرش صادقی تا قالیباف: پرسش از خودی برای ما خارج نشینان

از آرش صادقی تا قالیباف: پرسش از خودی برای ما خارج نشینان

 

علی علیزداه

 

آرش صادقی را چندان نمی‌شناسم اما تظلم‌ نامه پدربزرگش برای من دو نکته داشت:  او با اعلام اینکه در انتخابات به رضایی رأی داده، به تقلب اعتراض نکرده و در انتخابات مجلس نیز شرکت کرده آغاز می کند. مدح و پابوسی حاکم به عنوان شرط پیشینی سخن گفتن، حتی در گفتگو با مامور دون پایه‌ قدرت، شاید چیز جدیدی نباشد. اما این مدح، این اعلام هویت بردگی، دیگر التزام انتزاعی به ولایت فقیه، یعنی ستون دین تئوریکش نیست. بلکه اعلام انضمامی عمل به دین سیاسی اوست. اصلی‌ترین شکل این عمل، نماز و روزه اش، شرکت در انتخابات تحت هر شرایطی و کرنش به نتایج ساختگی اش است. مقام قدسی حاکم می‌خواهد بیش از هرجایی در معبد انتخابات پرستش شود. این نکته اگرچه واضح است اما انگار هنوز به گوش آندسته از واعظان و موذنان اصلاح طلبی نرسیده که برای انتخابات علی مطهری هم سینه چاک می کنند. آن‌ها یکسال دیگر در همین روزها تصاویر قهرمان بازی قالیباف را با چند داستان جعلی تاریخی به هم می‌بافند و از آرام بودن روند اصلاحات می گویند. اما واضح است که نهاد انتخابات از روز ۲۲ خرداد سال ۸۸، دیگر هیچ پایی، هرچند کوچک، بیرون از قدرت ندارد، دیگر گنگ و دوپهلو نیست. ملک مطلق اوست و با او اینهمانند است. یکسال وقت است تا این موذنان را رسوا کرد، پیش از آنکه گستاخیشان را به استیصال مردم مانده میان بد و بدتر گره بزنند.

 

دوم، پدربزرگ آرش می‌گوید که بازجو آزادی را به رفتن آرش از ایران مشروط کرده بوده است. این یعنی آنکه حاکم از توده های بی شکل فیس‌بوکی ما هراسی ندارد. مساله ماندن یا رفتن نیست، مساله آنست که می‌دانند در نبود هرگونه سازماندهی، نیروهایی که به بیرون پرتاب شوند چگونه خنثی می شوند. در نبود سازماندهی متعهد و مستقل آن‌ها که می‌آیند یا به دام شبکه‌های چلبی سازی امپراطوری می‌افتند و مشروعیت به دست آمده از زندان و بهایی که پرداخته اند را با بورس تحصیلی در دانشگاه و شغلی در این اتاق فکر و آن رسانه، معاوضه می کنند. دسته دیگر به دام تحریف انرژی سیاسی خود در قالب هویت‌های سیاسی انتزاعی، لیبرال و و سوسیالیست و فمینیست، می‌افتند و هراز گاهی به لشگرکشی های فیس بوکی در مقابل یکدیگر بر می خیزند. اما چپ و راست همیشه چپ و راست یک وضعیت واقعی هستند، در خلاء وجود ندارند. نیروی چپ، اول باید نیرویی باشد، یعنی زوری داشته باشد. آنچه صفت است، یعنی چپ، نمی‌تواند شیی ای مستقل شود. دسته آخر نیز مغمومان حقوق بشری می‌شوند که اخبار رنج داخل را بدون میانجی پخش می کنند. بدون گذاشتن راهی متعین برای عمل. رنج بدون برونریز روان رنجوری جمعی به دنبال می آورد. یا آورده است.

چرا سه سال پس از قیام ۸۸ هنوز حتی گروه ده نفره منسجمی در بیرون از ایران وجود ندارد؟ تصوری که در میان بسیاری از فعالان ما وجود دارد این است که سیاسی شدن از پس رخداد های سیاسی به شکلی خودانگیخته به وجود می اید. وضعیت حاضر انتظاری انتزاعی برای انفجاری دیگر، حادثه‌ای دیگر است. هرچند انفجارهای عمومی قابل پیش‌بینی نیستند اما آن‌ها هرگز از دایره علیت خارج نیستند. همواره عامل هایی سیاسی در پشت خود دارند. هرچند این عوامل در زیر نور خیره کننده رخداد دیده نشوند. سالها سازماندهی سیاسی در پشت انقلاب مصر خوابیده است. آن‌ها که در عرصه سیاست برای خود عاملیتی قایل هستند، عاملیتی که نه فقط محصول رخدادی ناگهانی که فرایندی تاریخمند از پس آن رخداد است، از هر روزنه ای برای دخالت سیاسی استفاده می کنند. آیا واقعاً دیگر چوبی برای گذاشتن در لای چرخ حاکم نداریم؟ آنهم زمانی که به هرگوشه که نگاه می‌کنیم بخشی از دکور مقوایی صحنه، مانند مقوای پدر اعظم حاکم، در حال فروریختن است؟ از عدم مشروعیت که بگذریم، میزان فساد علنی و ناکارآمدی حاکمیت، قمار ها و خطرپذیری هایش در مهندسی های اجتماعی کلان مانند ساماندهی یارانه ها و اخراج صدهزار کارگر در زمانی کوتاه، افزایش پروژه های تخریب کلان محیط زیست و غیره، ایران را به یکی از مستعدترین زمین ها برای دخالت سیاسی و ایجاد اغتشاش و مضطرب کردن حاکم تبدیل کرده است. چیزی که فعالان سیاسی کشورهای به ظاهر آزاد باید غبطه آن را بخورند. هر یک از بحران هایی که گریبان حاکمیت را می‌گیرند می‌تواند نعمتی برای ما باشد اگر به عاملیت خود ایمان داشته باشیم و تنها کامنت گذاران و لایک گذاران تاریخ نباشیم. اما چگونه است که حاکمیت از رفتن ما احساس اسودگی می کند؟ نباید پذیرفت، نباید تن داد به عذر تقصیرهایی که بهانه ما از شانه خالی کردن از سازماندهی منسجم سیاسی ما به ویژه در فضای بیرون از ایران هستند. هنوز برای سازماندهی متشکل در بیرون از ایران دیر نیست. نه تکرار نوستالژیک کنفدراسیون پدران و مادرانمان. اما سازمانی که حضورش و امکانش در جذب هزاران نفری که هر هفته از ایران خارج می شوند، حاکم را از خروج هر فعالی مضطرب کند. حتی آنان که تنها به فعالیت در اطراف انتخابات می‌پردازند باید بدانند تا انتخابات ریاست جمهوری زمانی نمانده است.  اگر صحبت از نگاه کردن صرف به انتخاباتی دیگر و  درگیر دوگانه های کاذب میان بی عملی خود را به نام تحریم جا زدن از یک طرف و حقنه کردن اخلاق بردگی به شیوه بهنود ها نیست،  اگر به دنبال به هم زدن مستقیم و عاملانه بازی انتخابات و به هم ریختن کل میز این بازی هستیم، زمان سازماندهی و انسجام  امروز است. یا ساده تر، چیزی به نام سیاست بدون نیروی واقعی و سازماندهی شده وجود ندارد

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©