تغییرات
در میان اصلاح
طلبان
خسرو
عبداللهی
اگر قرار
است که نه
نظاره گر و یا
صرفآ مفسر حوادث،
بلکه تاثیر
گذار و
تغییردهنده
نیز باشیم پس
لازم است تا
تصویر واقعی
ای از آرایش
نیروها در
جامعه داشته باشیم .
منظور از نیروی
اجتماعی نه
نحله ای
فکری- برنامه
ای ، بلکه
نمود مادی و
متعین آن یعنی
گروهی از مردم
که بر اساس
باور به
اندیشه و
سیاستی،
اقدام مشترک
انجام میدهند
که در حیات
جامعه تحولی و
تغییری را
عملا ایجاد
میکند.
بر اساس
تعریف مجمل
فوق ، اصلاح
طلبان در جامعه
یک نیروی
اجتماعی
محسوب میشوند.
یعنی گرایش فکری
ای که
بعد از جنگ
در میان
بخشهایی از
جامعه ، چه در
درون و چه در
بیرون
حاکمیت، وجود
داشته ، نقش
بازی میکرده و
امواجی را در
جامعه ایجاد
کرده است.
در اینجا
قبل از هر چیز
چند تامل را
ضروری میبینم
. اول آنکه
وجود گرایش و
امید به
اصلاحات در
میان
بخشهایی، به
معنی امکانپذیر
بودن اصلاحات
در نظام
جمهوری اسلامی
نیست. دوم
آنکه امید
بستن به
اصلاحات از
جانب بخشی از
مردم و به تبع
آن بدنبال
رهبران اصلاحات
افتادن نه
دلیلی است بر
عملی بودن
اصلاحات در
نظام اسلامی و
نه دلیلی بر
صداقت و مردمی
بودن این
رهبران، سوم
آنکه روش
شناختی علمی
ایجاب میکند
که بدور از
تعلقات فکری -
سلیقه ای
پدیده ای مورد
بررسی
قرار گیرد ،
به این اعتبار
اذعان به وجود
نارسایی خود
جزیی از پروسه
زدودن آن است.
وزن"
اصلاح طلبی"
که در
انتخابات سال ۷۶
بالا رفته بود
طی دو دوره
ریاست جمهوری
خاتمی، سیر
نزولی داشت ،
اما دوباره در
انتخابات سال ۸۸
جانی تازه
گرفت و در چند
هفته اول جنبش
ضد دیکتاتوری
مردم، به اوج
خود رسید که
در ادامه، با
علنی تر شدن
خواستهای
مردم و طرح
شعارهایی که
کلیت نظام
اسلامی را
نشانه میرفت ،
با زمین گیر
شدن و پا پس
کشیدن رهبران
اصلاح طلبی،
که البته کاملا
بدیهی بود،
عملا از وزن و
نقشش به شدت
کاسته شد. .
در واقع در
گذشته
"گفتمان
اصلاح طلبی"
در سه بخش کلی
دیده میشد : الف – آن
بخشی که در حفظ
نظام منافع
داشت، از
سازماندهی و
امکاناتی
برخوردار
بود، عملکرد
دیگر بخشهای حکومت
را مضر به حال
نظام میدید و
بهمین خاطر
خواهان انجام
اصلاحاتی بود.
ب- آن بخشی که در
حفظ نظام
منافعی نداشت
اما ، به هر
دلیلی، رسیدن
به خواستهای
خود را از
طریق اصلاحات
در نظام
اسلامی و به
شکل گام به
گام و تدریجی
میدید . ج- آن
بخشی که بدلیل
محدودیتها و
سرکوبها در
جامعه ، از
این گفتمان،
از امکانات
اصلاح طلبان و
فرصتهای
ایجاد شده
استفاده می
کرد تا اعتراضات
و مخالفتهای
خود را بیان
کند اما به
اعتبار
غریزه، تجربه
و یا آگاهی ،
توهمی نسبت به
اصلاح پذیری
نظام اسلامی
نداشت .
این ترکیب
با توجه به
حوادث بعد از
خرداد ۸۸ تا
کنون، دستخوش
تغییراتی شده
است . سرکوب لجام
گسیخته رژیم و
تجربه
خونباری که
مردم در جریان
تظاهرات و
مبارزات ضد
دیکتاتوری
خود کسب کرده
اند از یکطرف و ترک
برداشتن اییتلاف
ولی فقیه –
احمدی نژاد از
طرف دیگر،
تغییراتی را
در نیروهای
طرفدار
"گفتمان
اصلاحات"
دیروز ایجاد
کرده است که
در کلی ترین
حالت عبارتند
از :
الف – گروهی
که برای حفظ
نظام و به
امید گرفتن پست
و مقام به
"الطاف رهبر"
چشم دوخته
اند. بدین ترتیب
اینها با
انتخاب بازی
در زمین
"رهبر" عملا
سرنوشت خود را
با ولی فقیه
گره میزنند.
ب – گروهی که
هم ولی فقیه و
هم احمدی
نژادیون را آبرو
باخته تر از
آن میبینند که
نظام را حفظ کنند
، لذا با وعده
اجرای بی کم
کاست قانون
اساسی و
بازگشت به
دوران "طلایی
امام راحل"
سعی در جذب
نیرو و صف
آرایی دارد.
این دسته گر
چه مورد غضب
واقع شده و
بخشی از
امکانات و
ارتباطات خود
را نیز از دست
داده، اما
همچنان
قابلیتهایی
برای پیشبرد
سیاستهای خود
دارد که در
برآمد های آتی
جنبش مردمی،
گرچه متناسب
با توازن
نیروها در آن
لحظه مشخص،
اما میتواند
نقش بازی کند .
در این رابطه
تبلیغ عدم
تقارن قانون
اساسی نظام با
خواستهای
مدنی و
طبقاتی، و
همچنین تکرار
مکرر جنایتهای
رژیم از همان
فردای به قدرت
رسیدن، همچنان
در دستور کار
قرار دارد.
ج – طیفی که
با تمام
تلونش، در
مجموع از نظام
اسلامی بریده
و یا در حال
عبور از آن
است. این بخش که
برشی از
بدنه متشکل
"گفتمان
اصلاح طلبی"
دوره قبل
محسوب میشود ، بدلیل
همان ارتباطات
شبکه ای خود ،
میتواند در
روند سمتگیری
جنبش ضد
دیکتاتوری به
سمت اعماق نقش
بازی کند.
خسرو
عبداللهی - ۱۳
تیرماه ۹۰