مقاومت
درک ناشدنی
کوبانی
یاسر گلی
در پس
ژستهای
رمانتیک و
احساسی
پیرامون نبرد
کوبانی، در
فشردگی
تیترهای قرمز
"خبر فوری"
درباره روژآوا،
در سرریز
زیباییشناسانه
کردن فوران
خون و بیرونزدن
گوشت واقعی
مردم به واسطهی
شعر و نثر و
آواز در فضایی
غیر واقعی، کوبانی
حتی پیش از
رسیدن داعش به
تسلیم شدن
سپرده شده
است. فراتر از
آن طرح و بسط
پرسش دربارهی
کوبانی از
جانب
کارشناسان و
مدیران حوزههای
سیاست،
فرهنگ، زیستشناسی،
اقتصاد،
روانشناسی
مرگ و دیگر
علوم دقیقهی
پوزتیویستی
به آن حیطهای
از تحلیل تعلق
دارد که جهان
جانداران و
نباتات و
آمارهای
مربوط به آنها
را بررسی میکند.
دراین بازی،
پیشاپیش همان
منطق صلب و بیروحی
بازتولید میشود
که داعش
نمایندهی
تروماتیک
منطقهای آن
است: بازی
سرگرم کنندهی بالا و
پایین شدن
ارقام و تحلیل
آمار در
ارتباط
مستقیم یا
غیرمستقیماشان
با تصاحب ارزش
افزوده و
متوقف نشدن
حرکت آزادانهی
سرمایه حتی در
سرزمینهای
به شدت ناآزاد
و نفتی.
کوبانی
در برابر
چشمان خیره
شده به رسانهها
و شبکههای
اجتماعی، با
وامگرفتن از
هایدگر، در آن
ناچشمگیری
درجا میزند
که خصیصهی
مواجهات
هرروزینگی
ماست. کشتار
مردم کوبانی
صرفا تبدیل به
"مورد واقع
افتادهی
مرگ" میشود
که حتی بدون
واسطهی داعش
نیز چنین مرگهایی
بر اثر ابولا،
بلایای طبیعی
و یا حتی تصادفات
رانندگی رخ میدهند
و کاملا طبیعی
است. اتفاقا
نشستن و دیدن صحنههای
بدنهای تکه
تکه شده و یا
بدنهای بدون
سر از خلال پنجرههایی ( Windows) که
هیچ پیوند
مستقیمی با
واقعیت
ندارند، قربانیان
چنین توحشی را
به پیکرهای
مجازیای
تقلیل میدهد
که فقط شایستهی
ابراز همدردیاند.
آنها صرفا
"کسانی که در
حال مردناند"
هستند که باید
تسلیاشان
داد و به
زندگی
امیدوارشان
کرد. اما
حتی پیغام
اصلی این
تیمارداشت رو
به سوی خود
دارد: این "دیگران"
هستند که
میمیرند، نه
من. در این
لحظه مردن
سوژهی مجازی
هرچقدر فجیعتر
نیز باشد،
سوژهی واقعی
ناظر، این
احساس به
مراتب بیشتر
به او دست میزند
که "من هنوز
زندهام." با چنین
پسزمینهای
میتوان
واکنشهای اخته
شده و سیاستزدایی
شده به
"مقاومت
کوبانی" را
نیز جور دیگری
خواند. همان
کمپینهای
"کوبانی تنها
نیست"، همان
جروبحثهای
دقیق حقوق
بشری حول
تعداد دقیق
کودکان کشته
شده و یا
فیگورهای بزکشدهی
شیک فمنیستی
دربارهی
گریلاهای زن
کوبانی، و یا
حتی ور رفتن
سادومازوخیستی
با زخم دختر
جنگجو و زخمی
کردی که میخواند
"کوبانی
امروز غمگین
است" و البته
به اشتراک
گذاشتن ترحمآمیز
این "غم" و نه
"شجاعت سیاسی
او" در فضای مجازی.
کوبانی
در این هیاهوی
"اطلاعرسانی
دمکراتیک
مردمی" و حتی
اندکی بنگاههای
خبر پراکنی
دیده نمیشود،
و پیام مقاومتاش
نادیده شده و
به سوژهی
ترحمبرانگیز
حقوق بشر
تبدیل میشود.
گویی قدرت
مادی
ایدئولوژی
حاکم بر رسانههای
جمعی، حتی در
حین پوشش زندهی
نبرد کوبانی
اثرگذاری
اجتماعی و
سیاسیاش را
از بین میبرد.
و کیست که
نداند "سوژهی
حقوق بشر"
سوژهایست بی
زبان که باید
از آن دفاع
کرد نه به آن
دلیل که صاحب تفکر
و آرمانی است
که دقیقا به
دلیل آن هدف
قرار گرفته
شده است، بلکه
فقط به خاطر
وضعیت انسانی
و حیات نباتیاش.
اما
آیا میشود،
ورای این بازیهای
کسالتآور
"مقاومت
کوبانی" را
جور دیگری
دید؟ آیا میتوان
به آن "هستهی
صلب"ی که
دربرابر ترحم
و تقلیل، در
برابر دود شدن
در فضای سرد و
خاکستری سود و
سرمایه ، در برابر
تسلیمشدن و
سیاستزدایی
کردن آن سختایستی
میکند اشارهای
کرد؟ آیا میتوان
تفاوت دو
تصویری را
درست فهمید که
در یکی از
آنها "دختران
دشت و کوه" در
برابر فاشیسم
تا دندان مسلح
و مجهز به
تانکهای
امریکایی ایستادهاند
و میجنگند و
در تصویر دیگر
صدها اسیر
عراقی و سوریهای
که بدون هیچ
مقاومتی به
مسلخ داعش میروند؟
اینجاست که
بهترین توصیف
را آلن بادیو،
فیلسوف معاصر
فرانسوی، در
"رسالهای در
ادراک شر"
بیان میکند:
... انسان
در مقام جلاد،
مایەی ننگ
جانوران است؛ باید
جرئت کنیم و
بگوییم کە در
مقام قربانی
ارزشش از این
بیشتر نیست.
ماجراهایی کە
بازماندگان
شکنجەها
بازگو
کردەاندجای
تردیدی در این
مورد باقی نمیگذارد:
شکنجەگران و
دیوانسالارانِ
سیاهچالها و
اردوگاەها بە
این دلیل قادرند
با
قربانیانشان (
کە شباهتی بە
این جنایتکاران
فربە و پروار
ندارند) مانند
حیواناتِ روانە
بە مسلخ رفتار
کنند کە این
قربانیان واقعا
حیوان شدەاند.
آنچە باید آنها
را بە این روز
بیاندازد
پیشاپیش صورت
گرفتە است.
مکرارا دیدە
شدە کە برخی
حتا تحت چنین
شرایطی همچنان
انسانیت خود
را حفظ
کردەاند، اما
این کار فقط
با کوششی عظیم
کە بە دریافتی
خیرە کنندە در
این شاهدان
انجامیدە
ممکن بودە
است؛ کوششی کە
ایشان، آن را
مقاومت درکناشدنی
آن بخش از
وجود خویشتن
شمردەاند کە
با هویت
قربانی
سازگاری
ندارد. اگر
میخواهیم انسان
را در نظر
آوریم باید او
را در همین
نکتە بجوییم:
در آنچە اثبات
میکند کە با
حیوانی طرفایم
کە ایستادگیاش
- برخلاف
ایستادگی اسب
- نە در بدنِ
شکنندەی او کە
در عزم راسخ
اوست مبنی بر
اینکە همانی
بماند کە هست:
یعنی دقیقا
اصرارش بر قربانی
نبودن، محکوم
بە نیستی و
فنا نبودن، و
در یک کلام،
موجودی فانی
نبودن."
این
همان "ابژهی
والای "
مقاومت
کوبانی است که
دربرابر قربانی
شدن سختایستی
میکند، و نمیخواهد
با برگزیدن
طرف قربانی و
دریوزهکردن
ترحم، حرمت
مبارزهاش را
در برابر جبههی
فاشیسم سیاه و
سفید بشکند.
این همان
"هستهی مقاومی"
است که منطق
انفعال و
تسلیم شدن به
انتخابهای از
پیش آماده را
رد میکند، و
خود به آفریدن
انتخابی آزاد
و شرافتمندانه
دست میزند:
آفریدن جامعهای
آزاد و
دمکراتیک با
مشارکت ملتهای
به حاشیه
رانده شده، در
میان جهنم
فاشیسم مذهبی
و نژادی
خاورمیانه؛
رقمزدن
انقلابی
جنسیتی به
نمایندگی از
تمام زنان مبارز
جهان در قلب
تیره و زن
ستیز
خاورمیانه؛
همزیستی
شرافتمندانهی
ملتها ورای
تسلیم شدن
دربرابر
پروژهی
دولت-ملت؛
ایثار در راه
آرمانهای
مردگانی که
سالها پیش
والتر
بنیامین
دربارهی
مقاومت جبههی
چپ و
سوسیالیست
علیه فاشیسم
فرانکو در
اسپانیا
هشدار داد:
اگر فاشیسم
پیروز شود،
حتی
مردگانمان
نیز در امان
نخواهند بود.
به روز
شده در 9/27/2014 | شنبه
۵مهر۱۳۹۳/
۲۳:۴۶
http://nnsroj.com/fa/article.aspx?id=7704&ID_map=29&outhorID=58