انقلاب
مشروطیت
ایران: پیکری
مجروح، پیامی
روشن
سوسن
آرام
احیای
انقلاب
مشروطه یعنی
تلاش برای
سرنگونی
استبداد
اسلامی، یعنی
کوتاه کردن
دست دراز استعمار
و عوامل بی
حیای آن از
مداخله در
سیاست ایران.
انقلاب
مشروطیت
ایران نخستین
جنبش بزرگ توده
ای در خاورمیانه
بود که تلاش
میکرد بر دوش
یک انقلاب و
به نیروی
مردم، حکومت
را از ,آسمان, و
مدعیان الهی و
موروثی ,
موهبت الهی,
به زمین کشیده
و به دست مردم
بسپارد.
انقلاب بر دوش
نیروهای
مردمی شهرهای
بزرگ ایران
پیش می رفت،
از این رو یک
مشخصه مهم
دولت دموکرات
و مستقلی که طلب
میکرد مشارکت
همه ملیت های
ایران در آن
بود. از این
نظر انقلاب
مشروطه
ایران، از
سرمشق خود،
انقلاب کبیر
فرانسه گامی
به پیش نهاد.
این تنها
امتیاز
انقلاب
مشروطه ایران
نبود. انقلاب
بسیاری از
مطالبات تازه
قرنی را که
درسحرگاه آن
متولد شده بود
بازتاب میداد
که میتوان
برای درس
آموزی روی آن
ها خم شد. هدف
قرار دادن
همزمان
استبداد و
استعمار و
مطالبه توامان
آزادی و
استقلال نیز
فقط یکی دیگر
از مشخصات آن
است، که بر
تارک انقلاب
مشروطه ایران
میدرخشد. درسی
که شکست
انقلاب بهمن
آن را برجسته
تر کرد.
انقلاب
ضعف های زیادی
هم داشت و
محدودیت های
جامعه ای عقب
مانده را بازتاب
میداد. اما
هرگز مجال
انکشاف به آن
داده نشد، چه
رسد به فرصت
آزمون و خطا.
تلاش ها برای
رهایی کامل
قانون از شرع
با انواع
توطئه ها روبرو
شد. نخستین
گام ها برای
وارد کردن
مطالبات دهقانان
و زنان را در نطفه
خفه کردند
زیرا این ها
دو نیرویی
بودند که در
صورت بسیج وسیع
آن ها، انقلاب
می توانست
دودمان
ارتجاع را
جارو کند.
زمینداران و
اشراف و
مالداران را
بر صندلی
قانون نشاندند
و زیر پای
انقلابیون و
مردم عادی را
خالی کردند…
ظل
الله هایی که
اقتدار
آسمانی خود را
در سایه
دستگاه خرافه
و فریب و
کلاشی آیات
عظام، مراکز
سرکوب و غارت
مردم در دربار
و سفارت خانه
های خارجی به
دست آورده
بودند، از
درون و بیرون
به انقلاب
هجوم بردند و
آن را به شکست
کشاندند. اما
شعله انقلاب
بزرگی که
ایران نوین را
ساخت، هرگز
خاموش نشد.
برای سرکوب آن
انقلاب نیروی
وسیعی بسیج
شد: آیت الله
های مرتجع،
فئودال ها و
شاهزادگان و
دوله ها و
سلطنه های مفت
خواره،
تزارهای
مستبد شرقی و
امپراتورهای
نفت خوار غربی
در انگلیس و
آمریکا،
اشغال نظامی
ایران، دو
کودتای خونین
که اعدام های
وسیع و زندان
سیاسی به شیوه
,مدرن, را در
ایران رواج
داد، و انبوه
روشنفکران
حقیری که با
ایدئولوژی
جاودان و
,واقع
گرایانه,ی
,نان را باید
به نرخ روز
خورد, به امت
این آیت الله
یا هوادارمشروطه
طلب و جمهوری
خواه دستگاه
های اقتدارو حتی
به آرزومندان
, سرپنجه قوی, و
,استبداد ارشدادی,
تبدیل می شدند
[آری همه این
ها در تاریخ
مشروطیت
ایران سابقه
دارد]طی چند
دهه برای
سرکوب انقلاب
و شعله ای که
حتی بعد از
سرکوب های
اولیه خاموش نمی
شد، بسیج
شدند.
دردو
مقطع ۲۸
مرداد۳۲ و
انقلاب
بهمن۵۷، ارتجاع
اسلامی و
ارتجاع
خارجی، دو
نیرویی که در
سرکوب انقلاب
مشروطه فعال
بودند، چهره
خود را در دو
پرده جدا و در
مقابل هم به
نمایش گذاشتند.
اولی در چهره
کودتاچیان
تحت الحمایه
آمریکا و
انگلیس، و
دومی در چهره
خمینی و
ارتجاع اسلامی
و جالب آنکه
در هردو با هم
همکاری هایی
داشتند. در
اولی
کودتاچیان بر
زین بودند و
کاشانی ها در
رکاب و در
انقلاب ۵۷
آخوندها بر
زین بودند و
سفارت خانه
های خارجی در
رکاب تا با
استبداد در
حال برآمد
علیه انقلاب
مردم و برای
حفظ منافع خود
به توافق
برسند.
این دو
نیرو حالا بعد
از سال ها طعن
و لعن انقلاب
مشروطه،
ناگهان هردو
به ظاهر
طرفدار انقلاب
مشروطه شده
اند!
پر
واضح است! یکی
برای تبدیل
مشروطه به
مشروعه و
دیگری برای
تبدیل مشروطه
به مستعمره.
عوامل
رژیم
اسلامی،که
آیت الله نوری
و مشروعه شان
در انقلاب
مشروطه کارش
به دار کشیده
شد، حالا برای
انقلاب
مشروطه ایران
تجلیل نامه می
نویسند و
نمایشگاه باز
می کنند.
کودتاچیان که
هر روزنه ای
به سوی حاکمیت
مردم و
دمکراسی را با
زور سرنیزه مسدود
کردند، حالا
طرفدار
انقلاب
مشروطیت شده اند
و در کنگره
آمریکا برای
انقلاب
مشروطیت ایران
طرح می دهند.
مشروطه
مشروعه و
مشروطه
مستعمراتی
برای جنگ با
هم به ذبح
انقلاب
مشروطیت مردم
ایران نیاز دارند.
رژیم
اسلامی ایران
ماده نکبت بار
نظارت چند
مجتهد را که
به کمک توطئه
دربار و
واپسگراترین
جناح روحانی در
متمم قانون
اساسی چپانده
شد و خاصیت آن
در طول نیم
قرن فقط حفظ
روابط حسنه
بین دربار و
دستگاه آیت
الله ها در
خدمت عدم
اجرای همه
قوانین
دیگرمربوط به
حقوق ملت بود،
به نهادهای
تمام کمال
ضدمردمی مثل
شورای نگهبان
و ولایت فقیه
و نهایتا دولت
اسلامی تبدیل
کرده اند که
وظیفه اش در
یک کلام
مصادره حق
حاکمیت مردم ایران
به کمک یک
دستگاه عریض و
طویل برای
سرکوب است.
احیای انقلاب
مشروطه یعنی
تلاش برای سرنگون
کردن این
استبداد
اسلامی.
استعمار
خارجی برای
تحریم
اقتصادی
ایران و حمله
نظامی و
درگیری های
خونین فرقه ای
و تجزیه ایران
برنامه
میریزد و برای
مداخله سیاسی
و نظامی در
ایران بودجه
اختصاص میدهد
و مهره هایش
سرداران بزرگ
انقلاب
مشروطیت را که
در کنار ارمنی
و بی دین،
مهاجر و بومی،
شهری و ایلی،
برای وحدت
دمکراتیک
مردم ایران و
ایجاد یک دولت
دموکراتیک
جنگیدند، در
ادبیات شان به
سطح جنگ
سالاران
مجاهد افغانی
تنزل می دهند.
هواداران
استعمار همین
چند سال گذشته
هیاهو برپا
کرده و تلاش
های دکتر مصدق
برای احیای حق
رای مردم و
استقلال در
برابر
استبداد دربار
و قیمومت
امپریالیسم
را زیر ضرب
گرفته و هم
امروز
استقلال را
پاشنه آشیل
انقلاب مشروطیت
میخوانند.
احیای انقلاب
مشروطه یعنی
کوتاه کردن
دست دراز
استعمار و
عوامل بی حیای
آن، که هرروز
رنگ عوض
میکنند، از
مداخله در
سیاست ایران.
انقلاب
مشروطه بطور
انکار ناپذیری
فرزند پیوند
مبارزه با
استبداد و
مبارزه با استعمار
است. مردم
ایران در
مبارزه با
مستبدین زورگو
و چپاولگر به
نقش استعمار
در فلاکت
کشورخود پی
بردند و
متقابلا در
مبارزه با
استعماربود
که هویت مستقل
خودرا کشف
کرده و با گام
های بلند در
راه آزادی قدم
گذاشتند.
مردم
ایران آرمان
های مشروطه را
از دست نداده
اند. اشتباه
نباید کرد.
این
رژیم
پادگانی
جمهوری
اسلامی
نیست که برای
گروهی از مردم
ایران جذابیت
دارد، این
مداخلات
زورگویانه
آمریکا و دفاع
آن از غارتگری
بی حد و حصر
وعواقب خونین
تجاوزات آن در
منطقه است که
گروهی را با
فشار به سوی
رای دادن به رژیم
هل داد. و به
همین ترتیب
این استعمار و
امپریالیسم
نیست که بخشی
از مردم را به
خود جذب میکند،
این رژیم به
نهایت
ارتجاعی
اسلامی است که
با ضدیت خود
با مدنیت و
مدرنیته، زن
ستیزی و آزادی
کشی و سرکوب
لجام گسیخته
نیروهای سیاسی
گروهی را با
فشار به سوی
آمریکا هل می دهد.
سران رژیم و کنگره
آمریکا از دو
زاویه مختلف
به انقلاب
مشروطه ایران
شلیک میکنند و
علیرغم هر
دشمنی که با
هم دارند، در
ذبح مشروطه و
پیام عمیقا
دموکراتیک و
رهایی بخش آن همدست
یکدیگر به
شمار می آیند.
با
وجود این
اکثریت همین
مردم در مجموع
در همین دوره
سرکوب و زور و
توطئه و فریب
توامان که
خواست های شان
زیر سایه سنگین
جنگ رژیم و
آمریکا تحت
فشار قرار
گرفته است،
نشان داده اند
از مطالباتی
که نسل های پیشین
در انقلاب
مشروطه مطرح
کرده بودند،
از دموکراسی
و استقلال،
دست نکشیده
اند. اکثریت
مردم ایران
بیزاری خود را
نسبت به استبداد
اسلامی به
اشکال مختلف
نشان داده و
می دهند،
همین است که
باعث شده رژیم
حتی تلاش نمی
کند مشت آهنین
خود را پنهان
کند واز سر
ترس و بزدلی،
سرکوب های
بیرحمانه را
رها نکرده و
تشدید می کند. اما
در عین حال
اکثریت مردم
بدبینی و
بیزاری خود را
نسبت به سیاست
های مداخله
گرانه و
تجاوزکارانه
آمریکا به
شهادت دستگاه
های نظر سنجی
خود آمریکا به
شیوه های
مختلف به
نمایش می گذارند.
همین
است که دشمنان
داخلی و خارجی
مردم ایران را
هشیار کرده
ومزورانه به
انقلاب خود
مردم متوسل
شده اند تا با
تحریف و
استحاله
مطالبات
انقلاب
مشروطیت مطامع
خود را به
خورد مردم
بدهند، یکی از
طریق تهی کردن
آن انقلاب از
آزادی و
دموکراسی و دیگری
از طریق تهی
کردن آن از
استقلال. یکی
برای اعمال
قیمومت
اسلامی و
دیگری برای
اعمال قیمومت
استعماری.
انقلاب
مشروطه در
سالگرد خود به
لحاظ اخلاقی
پیروز شده
است. انقلاب
مشروطیت
ایران نه
یکبار بلکه در
حملات پیگیر
چندین بار
سلاخی شد، اما
پیکر مجروح و
زخم خورده ی
آن پیام خود
را زنده و روشن
به جای گذاشته
و قاتلان و
ضاربان خود را
محکوم می کند
و آن پیام در
یک کلام چیزی
نیست به جز
رهایی ایران
از زور داخلی
و خارجی و
اعاده حاکمیت
مردم که
ناگزیر می
بایست با
مشارکت
عادلانه همه زنان
و مردان همه ی
ملیت های
ایران از هر
قوم و مذهبی
اعمال شود.
رژیم اسلامی و
آمریکا برای
مقابله با این
خواست اکنون
به سلاح تزویر
متوسل شده
اند، تا پیام
آن انقلاب را
هم سلاخی کرده
و سلاح های
مخوف خود برای
سرکوب و به
خاک و خون
کشیدن مردم
ایران را در
پشت شعارهای
تحریف شده
صیقل دهند. آن
ها اکنون در
جبهه های
جداگانه علیه
حاکمیت مردم
ایران بر
سرنوشت خود می
جنگند و با
یکدیگر نیز
سردشمنی
دارند. دشمنی
آن ها با هم را
باید به
پیروزی سیاسی
پیام انقلاب
مشروطه تبدیل
کرد .
یادآوری:
این مقاله به
مناسبت یک صد
و هشتمین سالگرد
انقلاب
مشروطیت
نوشته شده بود
که اینجا
بازنشر می
شود.