اشتباه
نباید کرد،
همه چیز تازه
آغاز شده است
یوسف
لنگرودی
نتیجه
نمایش
انتخابات
ریاست جمهوری
رژیم اسلامی
درعمل تبدیل
شد به " نه"
بزرگ علیه
دستگاه ولایت
فقیه و سیاست
هسته ای اش
درسطح ملی. چه
آن پانزده
میلیونی که
انتخابات را
تحریم کردند (
که بسیار عالی
می شد که این
تحریم به یک
تحریم سراسری
تبدیل می شد و
اکثریت مردم
را در بر می
گرفت) و چه آن
میلیون ها
نفری که در
آخرین ساعات
در انتخابات
شرکت کرده و
به نماینده
ولی فقیه یعنی
به سعید جلیلی
رای ندادند،
در یک هدف
مشترک بودند :
مخالفت آشکار
با رهبر نظام،
یعنی ولی فقیه
که قدرت اصلی
را در حکومت
دست دارد.
مجموع
آرای ریخته
شده برای حسن
روحانی که به
تنهایی از
دیگر
کاندیداهای
حکومتی بیشتر
بود، نه به
معنای تایید
شخص روحانی و
یا جناحی از حکومت،
بلکه تو دهنی
محکمی بود به
راس هرم قدرت
یعنی شخص
خامنه ای و
سیاست هایش.
این که حکومت
با تاخیر
چندین ساعته
نتایج آراء را
اعلام کرد و
دست به تقلب
گسترده
برای پیروز
اعلام داشتن
سعید جلیلی و
یا قالیباف
نزد وبه نتیجه
انتخابات تن
در داد، تنها
بدلیل وحشت از
بروز شورش و
اعتراضات
سراسری مانند
جنبش نیرومند
ضد استبدادی
سال هشتاد و
هشت بود. جنبشی
که هنوز هم
حتی یادآوری
آن برای حکومت
هم چون یک
کابوس ترسناک
است. ظهور
جنبشی دیگر،
آن هم در
شرایطی که
جمهوری
اسلامی در
تنگنای بسیار
شدید و همه
جانبه ای قرار
گرفته، به
سرعت می
توانست به یک
شورشی
نیرومند و
تمام عیار برای
نان و آزادی
تبدیل شود. دقیقا
همین ارزیابی
بود که ولی
فقیه درست
درظرف همان
چند ساعت، به
ناچار از طرح
خود برای به
مسند ریاست جمهوری
رساندن احمدی
نژاد دوم -
سعید جلیلی -
دست کشید واز
رئیس جمهور
شدن روحانی استقبال
کرد. بعد
ازاین بود که
دستگاه ولایت
فقیه چنان با
این ماجرا
برخورد کرد که
انگارحسن
روحانی از
همان ابتدا
کاندید مورد
نظرو پشت پرده ولی
فقیه بوده و
تلاش زیادی به
خرج داد تا
پیروزی او را
پیروزی خود جا
بزند. در این
میان بسیاری
نیزمتوجه این
فریب بزرگ
نشدند.
اما
کسانی که همه
آنچه را که در
قبل و در
جریان انتخابات
روی داده، طرح
های از قبل تعیین
شده تصورمی
کنند و شیوه
انتخاب حسن
روحانی را
زیرکانه ترین
و هوشیارانه
ترین طرح رژیم
در فریب مردم
و پای صندوق
کشاندن مردم
می دانند،
اولا در
ارزیابی
ازشرایط و
سیاست های
دستگاه ولایت
فقیه، تحلیل
چندان درستی
ندارند و دوما
فراموش می
کنند که این
حکومت در مرکزی
ترین هسته اش،
دچار چند
دستگی است.
این چند دستگی
چنان تا مغز و
استخوان این
رژیم پیش رفته
که حتی در
میان آدم های
رهبر هم دیده
می شود. حسن
روحانی گرچه
جزو خادمین دستگاه
ولایت فقیه
ویکی
ازنمایندگان
خامنه ای در
شورای عالی
است، اما "
آدم" خامنه ای
نیست و او را
نمی توان
دقیقا مانند
جلیلی دانست.
او اگر چه جزو
حلقات وفادار
به ولی فقیه
است، اما از نزدیکان
و مشاوران
هاشمی
رفسنجانی نیز
است و لااقل
از بخش هایی
از ابتکارات و
سیاست های او برای
نجات نظام
حمایت می کند.
برای روحانی
اگرچه دفاع
دستگاه ولایت
فقیه امری است
بسیارمهم،
اما نجات کل
نظام نیز برای
او وظیفه ای
است فوری.
زیرا او نیز
مانند
رفسنجانی به
خوبی از این
امر آگاهی
دارد که اگر
نظام درخطرباشد
و سقوط کند،
خودشان نیز از
بین خواهند
رفت.
با
وجود آن که
دستگاه ولایت
فقیه چنین
وانمود می کند
که رییس جمهور
شدن حسن روحانی
نشان دهنده
اعتماد مردم
به نظام است،
اما در حقیقت
چنین نیست و
خود رژیم این
را بهتر ازهر کسی
می داند :
اولا جشن
پس از انتخابات،
شادی عریان
مردمی بود که
شکست تحقیر
کننده
نماینده ولی
فقیه
در انتخابات
شده را رغم
زدند. نتیجه
انتخابات" نه
" بزرگ مردم به
ولی فقیه و
سیاست هسته ای
اش بود. دوما
همین مردم درست
چند روزبعد،
پس ازراهیابی
تیم ملی فوتبال
ایران به جام
جهانی، یک بار دیگرو
با استفاده از
این فرصت، به
خیابان ها و
میادین اصلی
کشور سرازیر
شدند و تا
نیمی از شب به
جشن و پایکوبی
پرداختند.
مخصوصا
دختران و
پسران جوان
شانه به شانه
هم در جشن
سراسری شرکت
کردند و با بی
اعتنایی به
چهارچوب ها و
مقرارت قرون وسطایی
حکومت، مانند
زیرپا گذاردن
قانون حجاب
اجباری، ضربه
گیج کننده
دیگری به رژیم
وارد ساختند.
جشنی که در
امتداد " نه "
بزرگ در انتخابات
به ولایت فقیه
قرار داشت و
به دهن کجی
آشکار مردم در
سطح ملی علیه
حکومت اسلامی
تبدیل شد.
سوما،
حسن روحانی
مانند همه
فریب کارانی
که در قدرت
حکومتی سهیم
هستند، برای
بدست آوردن
مقام ریاست
جمهوری، قول
های زیادی برای
" اصلاح امور"
و رسیدگی به
اوضاع در هم
ریخته کشور به
مردم داده
است. همین قول ها
و شعارها عملا
سطح انتظارات
و خواسته های
مردم را
افزایش می دهد
و اگر او
نتواند به
وعده هایش عمل
کند، که قطعا
نخواهد
توانست، آن گاه
شمارش معکوس
حرکت و
اعتراضات
کارگران و
زحمتکشان و
اکثریت مردم،
علیه او و
حکومت اسلامی
آغاز خواهد شد و همه می
دانند که رژیم
در چنان
وضعیت فلج
کننده گیر
افتاده است
که
قادر به آن
نخواهد بود
گامی در جهت
منافع مردم
بردارد. بی
جهت نیست که
محمد خاتمی
بلافاصله
درباره
انتظارات بی
جا از حسن روحانی
هشدار داد.
رژیم سرمایه
داری جمهوری
اسلامی که
مدتهاست تلاش
می کند تا
اقتصاد
نئولیبرالی را
پیاده کند،
معلوم است که
تنها در غارت
بیشترتوده
های محروم
کشور گام
خواهد برداشت.
این
ادعا که "
انتخاب
روحانی موجود
درحال احتضار
را احیا کرد " (1)
و یا این که "
نتیجه
انتخابات به
مردم آرامش
داد، آرامشی
که دربیست
اخیر بی سابقه
بوده "(2)،
بی اساس و
کاملا غیر
واقعی است و
در عمل به قصد
براه انداختن
جنگ روانی
علیه مبارزات
مردمی مطرح می
شوند. نگاهی
به شرایط
واقعی از آنچه
جمهوری
اسلامی در آن
قرار دارد، خط
بطلان می کشد
به این خیال
پردازی ها.
جمهوری اسلامی
چنان
به حال
احتضار
افتاده که با
رییس جمهور
شدن حسن
روحانی جانی
دوباره
نخواهد گرفت
و" آرامش بی
سابقه ای" که
از آن صحبت می
شود،
آتشفشانی را
که بشدت در
غلیان است و
هر لحظه ممکن
است فوران کند
را کتمان می
کند :
یک ـ حکومت
اسلامی
حدود یک سال
است که می خواهد
به سازش و عقب
نشینی هسته ای
در برابر غرب
دست بزند اما
این غرب است
که خواهان
تسلیم کامل
جمهوری
اسلامی در این
زمینه است.
خامنه ای تا
به حال چند
بار به این
امراعتراف
کرده است. از
نظرغرب عقب
نشینی رژیم
اسلامی دیگر
تنها به مسایل
هسته ای محدود
نمی شود، بلکه
پایان دادن به
حمایت مالی و
نظامی از
بشاراسد، قطع
حمایت نظامی
حزب الله
لبنان، دست
کشیدن
ازتهدید به
نابودی
اسراییل و
پایان دادن به
روابط خصمانه
با شیخ نشین
های حاشیه
خلیج فارس را
نیز شامل می
شود. حالا
اگرهمه این ها
را ازجمهوری
اسلامی
بگیرید،
آنوقت از رژیم
ایدئولوژیک
اسلامی چه
چیزی باقی
خواهد ماند؟
دو -
حکومت در بن
بست لاعلاجی
گیر افتاده
است؛
به این معنا
که از
ترس مردم نمی
تواند به سازش
تحقیر کننده
ای دست بزند.
نه به این
دلیل که مردم
خواهان عقب
نشینی کامل
حکومت در این
زمینه
نیستند، بلکه
چنین حادثه ای
اعتماد به نفس
مردم در مقابل
رژیم را
افزایش خواهد
داد و مردم
هرنوع عقب
نشینی کامل
رژیم را به حساب
ضعف حکومت
خواهند گذاشت
و از آن
استفاده خواهند
کرد.
سه - رژیم
مستبد جمهوری
اسلامی که
برای بقای خود
حتی حاضر است
در برابرقدرت
های خارجی جام
زهر را سر
بکشد، ظرفیت
کوچکترین
رفرم و عقب
نشینی دربرابر
مردم را ندارد.
بنابراین عقب
نشینی هسته ای
حکومت و شتاب بخشیدن
به اقتصاد
نئولیبرالی،
تنها با براه انداختن
سرکوب هر چه
بیشتر
کارگران،
زحمتکشان،
تهیدستان و
بخش پایینی
طبقه متوسط می
تواند پیش
برود. اما
سئوال این است
که آیا حکومت
توان مقابله با
شورشی
نیرومند تر از
جنبش ضد
استبدادی سال
هشتاد و هشت
را دارد؟ و
آیا خواهد
توانست از آن
جان سالم در
ببرد؟
همه
چیز تازه آغاز
شده است و
مخاصمات و
رویارویی های
بزرگ در حال
شکل گرفتن
است. نبردی که
یک سوی آن
نظام جهنمی
ارتجاعی –
سرمایه داری
جمهوری
اسلامی با همه
جناح هایش
قرار دارد و
یک طرف آن
اکثریت
ستمدیدگان
کشور و در راس
همه آن ها
کارگران و
محرومان این
سرزمین. در
مبارزه ای که
دستگاه ولایت
فقیه، حسن
روحانی، باند
هاشمی
رفسنجانی و محمد
خاتمی و انواع
دیگر
مرتجعین، در
سرکوب و براه
انداختن حمام
خون علیه
مردم
کوچکترین
تردیدی
نخواهند کرد.
صد البته مردم
نیزبرای
یکسره کردن
کاراین موجود
در حال
احتضار،
تردیدی به خود
راه نخواهند داد.
آن
هایی که رییس
جمهور شدن حسن
روحانی را
نشانه ای
ازشکست مردم و
پیروزی رژیم
در لحظه حاضر می
دانند، اولا
ازشکل گرفتن
این مبارزه
غفلت می کنند.
دوما، این
تنها حکومت
نبوده و نیست
که تلاش می
کند اموررا
"مهندسی"
کند، بلکه
اکثریت مردم
تحت ستم ایران
با تجربه ای که
در همه این
سال ها بدست
آورده اند،
دربرابر رویدادهای
اثر گذار و
مهم، طرح های "
مهندسی " شده
خودشان را
دارند و با
هوشیاری و
موقعیت شناسی، طرح های
خودشان را در
زمان مناسب به
اجرا در می
آورند. به این
مردم باید درود
فرستاد و از
آنان آموخت.
این که مردم
را به دلیل "نه
" بزرگ به ولی
فقیه
مورد ملامت قرار
داد و آنان را
نسبت به نظام
و یا برخی از
جناح های
متوهم دانست،
بی انصافی محض
است. زنان و
مردانی
که در تمامی
این سی و چند سال
با مقاومت
جانانه شان در
برابر تعرض
رژیم، در
خیابان،
محلات،
کارخانه،
مدارس و
دانشگاهها
ایستادگی
کردند، به
خوبی از ماهیت
تمامی جریان
های قدرت و
طرفداران
نظام جمهوری
اسلامی آگاهی
دارند و این
آگاهی خود را
بارها و به مناسبت
های گوناگون
به نمایش
گذاشتند که در
این میان،
جنبش بزرگ ضد
استبدادی سال
هشتاد وهشت
یکی ازبرجسته
ترین آن بود.
این مردم
هنگامی که
موقع
مناسب فرا
برسد، پوز همه
جناح های
حکومت و از
جمله همین حسن
روحانی و باند
رفسنجانی را
خواهند زد و
جمهوری
اسلامی را به زباله
دانی تاریخ
خواهند
انداخت.
و نیز
هیچ تردیدی
نمی توان داشت
که برای پایان
دادن به حیات
نظام سرمایه
داری –
مافیایی
جمهوری اسلامی
و پی افکندن
فردایی نوین،
همه زحمتکشان
باید خود را
متشکل سازند.
هر گونه تغییر
و تحول بزرگی
به میزان
آگاهی
وسازماندهی
اکثریت مردم
ستمدیده
ایران بستگی
دارد. بدون
آگاهی، تشکل و
سازماندهی
همه
ستمدیدگان،
نه از نان خبری
خواهد بود ونه
از آزادی و نه
برابری اجتماعی
و نه از
فردایی روشن.
سه
شنبه – دوم
جولای 2013
============
(1) محمد
نوری زاد در
مصاحبه با
سایت دویچه
وله فارسی
چنین حرفی می
زند.
(2) عسگر
اولادی ،
دبیرکل" جبهه
پیروران خط
امام و رهبری
"، در مصاحبه
با شبکه خبر،
چنین ادعایی
را مطرح می
کند.