یادداشت
کارگری
سازماندهی
لشکر بیکاران
برای بیمه
بیکاری،
بخشی از جنبش
مبارزه برای
تامین
اجتماعی
امیرجواهری
لنگرودی
جمعه
۱۶ مهر ۱۳۹۵ برابر
با ۰۷ اکتبر ۲۰۱۶
درایران
به آمارهای
رسمی منتشره از
طرف مرکز آمار
کشور، در مورد
تعداد
بیکاران ، تحت
هیچ شرایطی
نمی توان
اعتماد کرد. چرا
که از نظر این
مرکز هر کس در
هفته یک ساعت
کار کند، کارگر
به حساب می
آید. این در
حالیستکه در
ایران با این
تورم وحشتناک ،
هیچ کس نمی تواند
با یک یا دو
ساعت کار در
هفته ازعهده
مخارجش برآید
مگر این که
منظور از کار،
مداحان نورچشمی
دستگاه ولایت
باشند که در
همین روزهای
محرم ، بعضی از
آنان بابت یک
ساعت نوحه خوانی
در این مسجد و
آن تکیه ، دو و
نیم میلیون تومان
اجرت می گیرند
یا مدیران
نجومی بگیری
که بابت هر
ساعت اضافه
کاری شان،
بالای نیم
میلیون وصول
می نمایند. در
حالیکه کارگر
با تجربه
چندین و چند
سال کار ، توده
عادی مردم و
جوانان بیکار
هرگز خواب این
دستمزدها را
هم نمی توانند
به چشم ببینند.
در واقع تعداد
واقعی
بیکاران
چندین برابر
بیشتر از آمار
رسمی بیکاران
در کشور است
که وزیر کارش
از آن به
مثابه سونامی
بیکاران یاد
می کند. حتی اگر
همین آمار
رسمی را هم
مبنا قرار بدهیم
، باز براساس
برآوردی که آقای
خسرو صادقی
بروجنی،
تحلیل گر
مسائل اقتصادی
اخیرا طی
مقاله ای با
عنوان " بیمه
بیکاری و
قانون تامین
اجتماعی " منتشر
کرد ، نشان
داد : « بنا بر
سالنامه
آماری سازمان
تأمین
اجتماعی در سال۱۳۹۴،
تعداد کل مقرری
بگیران بیمه
بیکاری
کشوردرسال ۱۳۹۴
بالغ بر ۱۹۱۶۳۰
نفربوده است
که ازین تعداد۱۴۵۶۶۶
نفر (۷۶ درصد)
مرد و۴۵۹۶۴
هزار نفر ( ۲۴درصد)
زن هستند. این
تعداد مقرری
بگیر بیمه بیکاری
، فقط ۷درصد
از کل جمعیت
بیکار کشور را
شامل شود.» در
ادامه آمده
است : «
با توجه به نرخ
بالای بیکاری ۱۱ درصدی
کشور در سال ۹۴ و افزایش
رکود در
اقتصاد که
منجر به بیکار
شدن بسیاری از
کارگران شده
است، آمار
پایین مقرری
بگیران بیمه
بیکاری جالب
توجه است که
ریشه آن را میتوان
در قوانین
سازمان تأمین
اجتماعی برای
بهره مندی
افراد از
مقرری بیمه بیکاری
جستجو کرد....» * از اینرو
برپایه این
نوشته ، بیمه
بیکاری شامل
هفت درصد
بیکاران کشور
می شود. چرا که
، بیمه بیکاری
در ایران در
حداقلی ترین
شکل ممکن،
تدوین و به
صورت رسمی
پذیرفته شده
است. مثلا نیروی
میلیونی بیکاران
اصولا شامل
بیمه بیکاری
نمی شوند مگر
این که قبلا
شاغل بوده و
ناخواسته
بیکار شده باشند.
از این که بگذریم
با شرایط برده
دارانه ای
محیط های کار و
با
قراردادهای
سفید امضاء ، کارگر
را ناچار می سازند
بعد از ماهها حقوق
نگرفتن ، کار
را ترک کند. درمحیط
کار، اثبات
این که بیکاری
ناخواسته
بوده یا خودخواسته،
برای کارگر
بیکار شده
اصلا کار ساده
ای نیست. تا به
امروز آنهایی
که اصلا نتوانستند
پا به درون
بازار کار بگذارند
و سابقه کار هم
ندارند و شش
ماه هم نتوانستند
حق بیمه بدهند،
اصلا بیکار به
حساب نمی آیند
و جایی به
عنوان بیکار
ثبت نمی شوند.در
حالی که در مقاوله
نامه ۱۶۸ سازمان
بین المللی
کار، در ماده۲۶ از
بیکارانی که
اصلا قبلش هم شاغل
نبودند ، باید
حمایت نمود. در
این ماده برای
جوان هایی که
آموزش حرفه ای
شان راتمام
کردند،
تحصیلاتشان را
به پایان
بردند ، خدمت
سربازی خود را
پشت
سرگذاشتند ، آنهایی
که یک مدت به
واسطه سرپرستی
کودک یا
مراقبت از یک
بیمار یا یک
معلول یا یک
سالخورده،
تماما از کار
محروم بودند،
آنهایی که
همسرشان فوت
کرده ولی نتوانستند
از بازنشستگی
اش استفاده
کنند، آنانی
که طلاق گرفتند
یا جدا شدند،
یا زندانی
بودند و آزاد گردیدند
، یا یک دوره
آمورش های
ویژه را گذراندند
یا مهاجر بودند
و به کشورشان
برگشتند، یا
قبلا خویش
فرما بودند و
کارفرما
نداشتند، همه
و همه زیر
پوشش بیمه بیکاری
قرار می گیرند،
در حالیکه قانون
تامین
اجتماعی در
ایران هیچ کدام
از این وضعیت
ها را مشمول
تامین
اجتماعی نمی داند.
یعنی
میلیونها
بیکار ناخواسته
را پشت درهای
بسته تامین
اجتماعی
گذاشته و برای
آنان هیچ حق و
حقوقی قائل
نیست. با
توضیحات فوق چند
نکته خیلی روشن
است:
اول
اینکه ؛ در
ایران، حق
برخورداری از
بیمه بیکاری،
محور اصلی و
مرکزی همگرایی
همه بیکاران
ناخواسته در وسیع
ترین معنای
ممکن هست.
جمهوری
اسلامی به عنوان
نظامی فاسد و
غارتگر که
کارگزاران
خود گمارده
شان ، صندوق
تامین
اجتماعی را
خالی کردند، سعید
مرتضوی هم
مرثیه خوان
این غارتگری
خود خواسته
معرفی گردید
ولی تا به
امروز شکایت
کارگران
برعلیه او راه
بجایی نبرد.
این موسسئه
ورشکسته به
هیچ وجه زیر
بار بیمه
بیکاری همه
بیکاران ناخواسته
نمی رود. با
این که هر عقل
سالمی می فهمد
و می پذیرد که درون
جامعه، ما با
وضع وحشتناک
هزینه ها و دستمزدهایی
که ماهها بابت
کار صورت
پذیرفته کارگران
به آنان پرداخت
نمی شوند و
مسئله حقوق
های معوقه
بعنوان شاخص
ترین مطالبه
همه لایه های
کارگران
ایران شمرده
می شود ، امکان
ندارد با
دو ساعت کار
در هفته ،
بتوان امرار
معاش نمود، لذا
جمهوری
اسلامی برای
این که
گریبانش را از
پاسخ گو بودن
در قبال
مطالبات لشکر
چند میلیونی
بیکاران رها سازد،
همین تعریف
مسخره از
اشتغال را
معیارقرارداده
است . می ماند
به این که خود توده
میلیونی بیکاران
از طریق شبکه
های اجتماعی ،
نقدا در قالب
گروههای همگن،
پایه های جنبش
واقعی
بیکاران حول
منفعت همسان
خود را که
همانا بازگشت
بر سر کار و
گرفتن حق بیمه
بیکاری است ،
تشکیل بدهند و
به صورت گسترده
، سراسری و
سازمان یافته
برای همین
خواست مبارزه
کوتاه مدت و
بلند مدت خود
را سازمانگرانه
به جلو برند.
دوم اینکه
؛ مبارزه برای برخوردار
شدن از بیمه
بیکاری ، بخشی
از مبارزه
همگانی و
سراسری
زحمتکشان و فرو
دستان جامعه
برای
برخورداری از
تامین اجتماعی
بشمار می رود. بنابراین
نمی تواند به
موفقیت برسد
مگر این که از
مطالبات
معیشتی
معلمان، بازنشستگان
، پرستاران،
کارگران و همه
بخش های
اقتصاد،
دستفروشان،
زنان زحمتکش
سرپرست
خانوار و غیره
... حمایت فعال و
همه جانبه
نماید.
ازاینرو
گام نخست در
شکل دادن به
جنبش سراسری
بیکاران برای
برخورداری از
بیمه بیکاری،
مبارزه هر چه
وسیع تر برای
حذف محدودیت
های اصلی موجود
بر سر
برخورداری از
بیمه بیکاری
است. لذا قانون
بیمه بیکاری ،
نباید تنها
شاغلانِ
بیکار شده را تحت
پوشش بگیرد. بلکه
باید سقف
دوره
دریافت بیمه
بیکاری،
افزایش پیدا کند.
در این میان زیرعنوان
اعلام آمادگی
بیکار
ناخواسته برای
کارآموزی،
نباید
کارآموزی
کارگر بیکار
شده یا جوان
محروم از
اشتغال به
بهانه ای برای
بردگی بی مزد
جوانان جویای کار
تبدیل گردد.
بیکاری نباید
صرفا بیکاری
کامل و اشتغال
نباید صرفا
اشتغال کامل
در نظر گرفته شود.
کارگرانی که
پاره وقت کار
می کنند و با
وجود تلاش
دائمی خود، امکان
این را پیدا
نمی کنند که
اشتغال کامل
داشته باشند.
پس لازم می
نماید، برای
ساعات بیکاری
ناخواسته،
مقرری بیمه
بیکاری
دریافت نمایند.
این مطالبات و
مطالباتی
نظیر این ها ، مطالبات
پایه ای بیکاران
برای
برخورداری از
حق دریافت
بیمه بیکاری
در شرایط فعلی
کشور به شمار
می روند.
مطالباتی که
می توانند گروههای
متنوع و لشکر
میلیونی
بیکاران را
متحد سازند و
به میدان بکشانند،
این مجموعه خودش
بخشی از جنبش
سراسری برای
برخورداری از تامین
اجتماعی
فراگیر است.
نباید
از یاد ببریم : امروز که
باردیگر بحث
بخشش
جنایتکاری
همچون سعید
مرتضوی که در
حیات دولت
پیشین بر راس
سازمان تامین
اجتماعی،
اموال موسسه
کارگری را به
غارت کشاند و
امروز دستبرد
دیگر باره به
قانون کار نیم
بند جمهوری
اسلامی با نام
" لایحه اصلاح
قانون کار" ، پیشزمینه
بالا گرفتن
جنگ های درونی
این نظام شمرده
می شود.
باید
بدان
بیاندیشیم که جنبش وسیع
و سراسری مبارزه
برای تأمین
اجتماعی
همگانی می
تواند با بهره
گیری از تنش
های درونی
جمهوری
اسلامی ،
شرایط مساعدی
برای توده ای
کردن این
خواست حیاتی
به وجود
بیاورد. جنبش
سراسری تامین
اجتماعی، با
وجود پرچم های
رنگارنگ
مطالباتی بخش
های مختلف مزد
و حقوق بگیران
بر محوریت منافع
عمومی همه
لایه های
اردوی کار ، آنگاه که توده
گیر شود ،
مسلماً سلاح
بسیار کارآمدی
برای عقب
راندن و به
زیر کشیدن
جمهوری اسلامی
خواهد بود. این
امر آنگاه
معنا می یابد
که همه لایه
های جنبش
مطالباتی ما با
هم گره بخورند
و مبارزه خویش
را متحدانه و
سازمانیافته
و مداومآ به جلو
ببرند .
amir_772@hotmail.com
منبع
:
سایت
مقالات و
نوشته های
خسروصادقی
بروجنی ، مقاله
بیمه بیکاری و
قانون تامین
اجتماعی، مهر ۱۳۹۵
http://www.khosrosadeghy.com/?p=910