گفت و گو
با كارگران
حسن
موسوی
كانون
مدافعان حقوق
كارگر - در
آخرين ماه هاي
سال، مساله
دستمزدها يك
بار ديگر به
عنوان يك
مساله مهم و
مبرم و هميشه
مطرح مي بايد
از طرف
كارگران
پيشرو و
فعالين كارگري
پاسخي مناسب
دريافت كند.
درحالي كه مي
بينيم حتا
خانه ي كارگر
هم صحبت از
افزايش خط فقر
تا مرز 900 هزار
تومان و... مي
شود و انتظار
حداقل 50درصد
افزايش
دستمزدها را
دارند، اما
وجود موانع
بسيار باعث
شده تا كارگران
ايران
نتوانند
خواسته ها و
مطالبات خود
را يك پارچه و
به صورت جدي
مطرح نمايند.
امري كه ضرورت
آن هر روز بيش
از پيش احساس
مي شود. براي
پي بردن به
دلايل و ريشه هاي
اين مساله با
تعدادي از
كارگران و
زحمتكشان گفت
وگو كرديم.
باشد تا با
توجه به گوشه
اي از واقعيت
زندگي
كارگران،
گامي هر چند
ابتدايي در
اين راستا
برداشته شود.
موضوع
دستمزدها ،
ساعات كار و
تغييرات
قانون كار و ...
موضوع اصلي
صحبت ها بود،
اما مثل هر
گفت وگوي مشابهي
گاهي فراتر
رفته و خود به
خود به موضوعات
مرتبط ديگري
كشانده شده
است كه
خواننده ي با
حوصله با جمع
بندي نهايي از
آن مي تواند
ارتباط اين
صحبت ها را به
خوبي دريابد و
براي پاسخگويي
به يك "چه بايد
كرد" هم تعميم
دهد. پاسخي در
خور و شايسته
كه اين خيل
عظيم و پراكنده اين
واقعيت موجود چه
تاثيراتي را
در جنبش
كارگري موجب
مي شوند. توضيح
مختصري
پيرامون اين
موضوع لازم به
نظر مي رسد.
تعداد
قابل توجهي از
كارگران
ايران را
كساني تشكيل
مي دهند كه يا
در واحدهاي
توليدي كوچك وموسسات
خدماتي مشغول
به كارند يا
به صورت انفرادي.
با اين كه
بسياري از
نزديكان آنان
در واحدهاي
بزرگتر كار مي
كنند و همه ي
آن ها به اشكال
مختلف در تماس
وارتباط
هستند. مسلما
اين پديده
تاثيرات خاص
خود را در
بسياري از
زمينه ها و
مسايل از جمله
تشكل پذيري و
سازمان يابي
نشان مي دهد.
در شرايط حاضر
كه ابعاد اخراج
و بيكار سازي
به خاطر بحران
ها و ورشكستگي
شركت ها و
كارخانه ها،
بسيار گسترده
شده و به خاطر
تورم و گراني
و ركود به
خصوص در هفته
هاي اخير با
كاهش شديد و
سريع ارزش
ريال در مقابل
ارزهاي خارجي
شدت و حدتي بي
سابقه يافته
است، اين
تاثيرات
نامطلوب
بيشتر به چشم
مي آيد. كليه ي
كساني كه
دستمزدهاي
ثابت مي گيرند،
به ويژه محروم
ترين آنان
مشاهده مي كنند
كه با
چندرغازي كه
دريافت مي
كنند حتا قادر
به تهيه
مايحتاج
اوليه خود مثل
روزها و هفته
هاي قبل نيز
نيستند.
اسكناس در
دستشان آب مي
رود و به
دستمال كاغذي
بي ارزشي مي
ماند . بدون
اين كه كار
خاصي از دست
آنان بر آيد.
كارگراني كه
به ريال
دستمزد مي
گيرند وعملا
به دلار هزينه
مي كنند.
به علت
كثرت اين
تعداد از
زحمتكشان،
شاهد رشد اين
بينش هستيم كه
كارگران
مرتبا از
جوانب مختلف
(حتا از طرف افراد
خانواده
ودوستان و
آشنايان) تحت فشار
هستند كه براي
بهبود بخشيدن
به وضعيت خود "كار
و كاسبي" براي
خود به راه ا ندازند
و سعي كنند با
كار فردي
گريبان خود را
از اين همه
بدبختي و
فلاكت خلاص
كنند. تشديد
روز افزون فقر
و استيصال و
ناتواني در
تغيير شرايط
اقتصادي و
اجتماعي
مرتبا اين نوع
بينش را قوت
مي بخشد.
كارگراني كه
مي بينند
كارفرمايان
دستمزدها و
حقوق هاي
چندين ماهه
معوقه را هم
مي خواهند با
چك هاي طولاني
پاسخ دهند(با
بهترين و مثبت
ترين نگاه!) از
طرف ديگر با
استفاده از
دريافت حق
سنوات و شايد
كمي قرض و
قوله و وام و
با فراهم كردن
يك ماشين براي
مسافر كشي و يا
امكاناتي از
اين دست به
اصطلاح آقاي
خود باشند.
در شرايط
بحران
اقتصادي شديد عامدانه
اين فرهنگ
ارتجاعي
گسترش داده مي
شود كه بهبود
زندگي را نه
در جريان يك
مبارزه ي سازمان
يافته و
همكاري و
همگامي و
اقدامات دسته
جمعي ، بلكه
در تلاش فردي
بايد جست وجو
كرد و دائما
به آن ها القا
مي شود كه هر
كس فقط نتيجه
ي كار خود را
برداشت مي
كند. از آن سو
هر روز شاهد
هستيم كه موسسات
توليدي و
خدماتي بزرگ تقريبا
در تمام رشته
ها يا كار
ندارند و يا
به دلايل
مختلف قادر به
گسترش كار و
توسعه ي
فعاليت هاي
خود نيستند.
بنابراين
طبيعي است كه
استخدامي هم
دركار نباشد و
كارهاي موجود
هم عملا به
شيوه هايي
مانند كار
كنتراتي، پيمانكاري،
دوركاري ،
قطعه كاري و
هزار و يك شيوه
ي ارتجاعي
ديگر جهت مي
يابد. پس
اولين نتيجه اي
كه در ذهن و
عملكرد توده
هاي كارگري
شكل مي گيرد
كه بخصوص
آشنايي
چنداني با
منافع طبقاتي
و دراز مدت
خود ندارند،
آن است كه هر كس
بايد گليم خود
را از آب بكشد
و در اين
وانفساي غير
انساني فقط به
فكر خود و
نزديكان خودش باشد.
اين پديده
همچون يك
بيماري مسري
دائما به لايه
ها واقشار
گوناگون طبقه
سرايت مي كند.
اما پيش
كشيدن موضوع و
صحبت پيرامون
آن به معناي
تسليم شدن در
برابر آن و يا
كنار نهادن خط
مشي اصلي و
اصولي نمي
باشد بلكه
همانا ضرورت
كار دائم و
فعاليت بر
روي
كارگران پيشرو
را خاطر نشان
مي كند ؛
بخصوص در
مراكز حساس و
بزرگ و كليدي
صنعتي. به هيچ
وجه نبايد و
نمي توان اين
وظيفه را به
اين يا آن شرايط
منوط كرد و يا
به هر دليل
ظاهرا موجه يا
غير موجه آن
را به تغيير
اوضاع موكول
كرد.
بايد به
دور از كليشه
هاي رايج ذهني
و با در نظر
داشتن
هوشمندانه ي
تمام جوانب كار را
دقيق تر و
حساب شده تر
پيش بريم كه
اين نكته
ضرورت كار
آگاهانه و
سازمان گرانه
را صد
چندان كرده
است.
و اما گفت
وگو ها
حميد آقا 50
ساله:
- در ماه
چقدرحقوق مي
گيريد؟
من برشكار
شلوار هستم.
هر چه بيشتر
كار كنم بيشتر
مي گيرم و
بطور متوسط
ماهيانه حدود
500 هزار تومان.
- چطوري
اين پول را مي
گيريد؟ نقد ،
نسيه، سرماه،
ساعتي ؟
تقريبا هر 40
يا 45 روز تسويه
مي كنم. صاحب
كار فاميلمان
است. بعضي از
مواقع كه خيلي
گرفتارم هفتگي
پول مرا مي
دهد. بعضي ار
روزها كه دير
مي روم يا كار
دارم مجبورم
زود تعطيل كنم
هيچي نمي گويد.
ولي ما زياد
ساعت كار
مشخصي نداريم.
بايد كل كار
خود را به
موقع تحويل
دهيم.
- با اين
مبلغ امورات
شما چه جوري
مي گذرد؟
مي گذرد
بخور و نمير.
- تا به
حال براي
افزايش حقوق
با صاحب
كارتان صحبت
كرده ايد؟
بيمه هستيد؟
مستقيما
كه نه . روم نمي
شود. آخه پسرم
كه دانشگاه
آزاد قبول شد
كمك خوبي بهم
كرد و ما را
خيلي خجالت
زده كرد.
- در
باره تغيير
قانون كار و
تغييرات آن
شنيده ايد؟
نه زياد.
- يعني
از ميزان
حداقل دستمزد
و بيمه و
ساعات كار و
مرخصي و...
اطلاع داري؟
نه زياد.
اينها مال
كارخانه هاي
بزرگ ودولتي هاست.
ما فقط 5 نفر
هستيم.دو نفر
از بچه ها بعد
از ساعت كار
تازه مي روند
دستفروشي .
خودم هم مي
خواهم بروم
ويزيتوري به
فروشگاه ها
براي لباس هاي
توليدي
خودمان. من
بيمه هستم ولي
بقيه نه.
- به
نظرت حقوق و
دستمزد چقدر
بايد باشد؟
خوب هر چه
بيشتر
- چه
طوري مي توان
آن را زياد
كرد؟
تازه الان
كه زمستان است
و شب عيد كار
ما يك مقداري خوب مي
شود. سفارش
داريم بعد عيد
كه كار كلا مي
خوابد من نمي
دانم با اين
مخارج چه كار
كنم. خودم هم
توش مانده ام.
- يارانه
مي گيري؟
نگيرم كه
آب و برق و گاز
خانه مان قطع
مي شود. كاش
يارانه نمي
دادند و پول
اين چيزها
زياد نمي شد.امسال
خيلي كمرشكن
شده است.
قادر 34
ساله، باربر
در بازار
تهران، اهل
روستاهاي ايلام
- آقا
قادر روزي
چقدر در مي
آوري؟
بستگي به
بازار دارد.
هر چه بازار
بهتر باشه ما
هم بار بيشتري
مي بريم. يك
روز 30هزار
تومان روز
ديگر 15 هزار
تومان. اگر
برف و باران
باشه بهتره.
- خانواده
اين جا هستند
يا شهرستان؟
نه تو
ايلام هستند.
ما هر چه در مي
آوريم بيشترش
را مي فرستيم
براي آن ها
فقط به اندازه
ي خرج و مخارج و كرايه
اتاق نگه مي
داريم. حدود
يك ماه پيش
چرخ دستي ام
را دزد برد.
پدرم در آمد
تا يك چرخ
ديگه تهيه
كنم. همه
بارها را روي كولم
مي بردم. شب تا
صبح از كمر درد
و زانو درد
خواب نداشتم.
حالا بايد
مقداري از
پولم را براي
قرض هايم بدهم
. پول مردم را
كه نمي شه
نداد.
- تا
حالا شده كه
بخواهي توي
شركتي مغازه
اي جايي كار
كني؟
آره . ولي من
سواد ندارم.
آن ها به من
احتياجي ندارند.
كسي من را
استخدام مي
كند؟ با كدام
پارتي؟ كار
فني هم كه بلد
نيستم.
- آيا از
جاي ديگري هم
درآمد داري؟
مثلا از
كجا؟
- تودهات
و اينها...
يه تكه
زمين داريم كه
ديم مي كارم. ا
گر بارون وبرف
بياد كه براي
ما بهتره. هر
چي هوا خشك تر
باشه بيشتر
بايد كار
كنيم. پدرزنم
زمين را مي كارد
و من هم بعضي
از وقت ها براي
كمك مي روم.
ايام عيد و
تعطيل هم كه
خبري نيست.
- خوب آن
جا برات بهتره
يا اين جا؟
اين جا
بهتره ولي آن
جا آدم پيش
خانواده اش راحت
تره و مجبور
نيست همه ي
كارها راخودش
انجام دهد. با
يك لقمه نون
هم ميشه
گذراند.
ليلا
خانم، كارگر
شركت خدماتي
- شما
براي يك روز نظافت
منزل چقدر
حقوق مي گيري؟
صاحب شركت
ها براي 8 ساعت
كار روزي 20 تا 25
هزار تومان طي
مي كنند.
البته به خانه
و سختي كار هم
بستگي دارد.
بيست درصد آن
را هم به
عنوان كميسيون
براي خود مي
گيرد.
- شما
چند نفر توي
اين شركت
مشغول به كار
هستيد؟
ما ده تا زن
و حدود 15 مرد
هستيم.
- هر روز
كار داريد؟
آخر سال
وقت سر
خاراندن هم
نداريم. مردم
هم خيلي بيشتر
انعام مي
دهند. و
تقريبا 5 روز
هفته كار
داريم.
- اگر
ساعات كارت
زياد شود چي؟
صاحب شركت
مي گويد شما
بيشتر از 8
ساعت كار نكنيد.
بگذاريد براي
فردا. ولي
خانه ي مردم
را كه نمي شود
نصفه كاره ول
كرد. ناراحت
مي شوند. تازه
خيلي وقت ها
يك چيزي به ما
مي دهند كه ما
مجبورمي شويم
تا كار را
تمام كنيم. من
هم كه بچه
هايم را با
خودم سركار مي
برم. آن ها
كوچكند و با
بچه هاي صاحب
خانه بازي مي
كنند. (بعضي از
صاحبخانه ها
از اين كار
خوششان نمي
آيد فكر مي
كنند ما مي
خواهيم همه اش
به بچه ي خودمان
برسيم.) شوهرم
هم خودش دير
مي آيد.
- شوهر
شما كجا كار
مي كند؟
توي يك
انتشاراتي كه
هميشه ي خدا
سه يا 4 ماه حقوق
طلب داره...
- پس
حقوق شما خيلي
به درد خور
است و به موقع....
آره والا.
خيلي وقت نيست
كه يكي از فاميل
هامون ضامن
شده كه توي
اين شركت
استخدام بشوم.ولي
چون هميشه
پولم را نقدا
مي گيرم مي دانم
كه با آن چه
كار كنم. تازه
بعضي از وقت
ها بعضي از
صاحب خانه ها
به ما لباس و
غذا و چيزهاي
ديگري مي دهند
كه خيلي كمك
حالمان است.
مثلا بعضي از
شب ها كه خيلي
خسته هستم تازه
بايد شام و
نهار هم براي
شوهرم درست
كنم و به
كارهاي خانه
خودم هم برسم.
چند وقت پيش
يخچال ما
سوخت. من ماتم
گرفته بودم چه
كار كنم. يكي از
خانم هايي كه
در خانه شان
كار مي كردم
وقتي فهميد دم
غروب يك وانت
گرفت و يك
يخچال كه توي
پاركينگ بود
را بار كرد و
پدر آمرزيده
كرايه را هم
خودش حساب كرد
تا دم خانه آورد.
البته نو نبود
ولي خوب بود.
يكي از همكارام
مي گفت كه همه
ي سيسموني بچه
اش را يكي از
اين ها بهش
داده است.
- يعني
زمان حاملگي
هم كار مي
كرده؟
خوب اگه
كار نكنيم كه
از گشنگي مي
ميريم.
- خبر
داري در قانون
كار در مورد
ساعات كار
خانم هاي
باردار و بيمه
و ... چي نوشته؟
من فقط مي
دانم كه بايد
روزي 8 ساعت
كار كنم و دولت
هم 300 هزار
تومان حقوق
در نظر گرفته،
صاحب شركت هم
گفته هر كس مي
خواد خودش پول
بده تا بيمه
اش كنم. چون
پول بيمه زياد
مي شه هيچ كس بيمه
نيست.
- به نظر
شما چه طوري
مي شه حقوق و
درآمد ها را
زياد كرد؟
(با
شوخي وخنده)
بايد دعا كنيم
تا پولدارها
وضعشان بهتر
شود تا حقوق و
انعام بيشتري
بدهند به ما...
- خوب
ازشوخي گذشته
چي؟
دولت بايد
خودش اين شركت
ها را كنترل
كند. ما كه همه
ي زحمت ها را
مي كشيم
چرا آن ها
بايد 20 درصد از
ما كميسيون
بگيرند. تازه
تلفني از
صاحبخانه ها
مي پرسند شما
چقدر داديد؟
آيا ازكار ما
راضي هستند يا
نه . من هيچ وقت
از كارم نمي
زنم ولي به
صاحبخانه ها
مي گويم
نگوييد انعام
داديد و يا
چقدر داديد.
اين ديگه حق
خود ماست.
حسين آقا،
كارگر پمپ
بنزين، 23 ساله
- چقدر
حقوق مي گيري؟
ماهي 300 هزار
تومان.
- چند
ساعت كار مي
كني؟
يك هفته از 7
صبح تا 7
شب و يك هفته
از 7 شب تا 7 صبح.
- يعني
اين حقوق براي
12 ساعت كار
است؟
بله . البته
شام و ناهار
هم مي دهند.
- در
مورد قانون
كار و ساعات
كار و اضافه
كار و كار
شبانه و غيره
هم اطلاعي
داري؟
نه! من بچه ي
مشكين شهر
هستم. آدم هاي
زيادي را نمي
شناسم. خيلي
وقت هم نيست
كه اين جا كار
مي كنم.
دوسالي مي شه
كه تهرانم . ده
ماهه كه اين
جا كار مي كنم.
- مگه
اون جا كار
نبود؟ مي گن
براي كار
كشاورزي خيلي
دنبال كارگر
مي گردند؟
سربازي ام كه
تمام شد طرف
هاي ما كار
نبود يا اگر
هم بود خيلي
كم بود. اول
رفتم تبريز.
ديدم خبري
نيست. اومدم
تهران. تمام
كارخانجات
جاده مخصوص و
قديم و كرج را
گشتم. جاده
ساوه هم رفتم.
خيلي جاها فرم
پركردم ولي
نشد كه نشد. با
اين سن و سال
خجالت مي
كشيدم از
بابام پول
بگيرم. هر چند
كه اونم پول
نداشت. يك
فاميل داشتيم
كه باهم توي
پارك سوار و
ميدان آزادي
بادكنك و آدامس
و بيسكويت مي
فروختيم. يا
توي مترو ...
مامورها هر
روز گير مي
دادند. يكي از
روزها يكي از
فاميل هامون
منو ديد. خيلي
خجالت كشيدم.
او مرا به
صاحب پمپ
بنزين معرفي
كرد و منم
مشغول شدم. من
تا سيكل بيشتر
درس نخواندم
حال مي فهمم
كه چه خريتي
كردم.
- الان
خيلي تحصيل
كرده ها هم
هستند كه
بيكارند وخيلي
وضع خوبي
ندارند.
بله ولي آن
ها حداقل بوي
بنزين و
گازوييل نمي دهند.
من تازه با
دختر يكي از
فاميلامون
نامزد
كردم. دو سه
دفعه هم ديگه
رو ديديم. مي
گه تو هميشه
بوي بنزين و
نفت مي دي! تو
تهران خانم
هايي هستند
مثل ماه با كلاس
با ماشين هاي
آخرين سيستم.
از ماشين
پياده نمي
شوند. فقط
كارت سوخت و
پول را مي
دهند تا من برايشان
بنزين بزنم.
اضافه پول
خودشان را هم
نمي گيرند مي
دهند به خودم.
اما نامزد من
اين حرف ها را
به من مي
زنه.(سري با
افسوس تكان مي
دهد)
- تا
حالا براي
اضافه حقوق و
يا كم كردن
ساعت كار با
صاحب پمپ
بنزين صحبت
كرده اي؟
نه بابا. مي
خواهي با يك
تيپا بزنه و
دوباره برم
بادكنك
فروشي؟
- خوب از
اين كار هم كه
راضي نيستي.
پس دلت مي خواست
كجا كار كني؟
يك روز يك
ماشين مدل
بالا مال
وزارت نفت آمد
بنزين بزنه. و
رفتم جلو و
بعد از سلام
وعليك گفتم مي
شه براي
كارگري توي
پالايشگاه يا
يه جاي خوب
استخدام بشم؟
گفتند الان
استخدام
دولتي ممنوع
است. يكي هم
خيلي شوخ بود
گفت هيكل تو
به درد نيروي انتظامي
و گشت مي خوره.
برو آموزشگاه
گروهباني.
گفتم مگه من
خلم تازه از
سربازي راحت
شدم اگر مي
خواستم برم
بايد هفت هشت
سال قبل مي
رفتم تا الان
حداقل
گروهبان يك
شده بودم. آن
ها هم خنديدند
و گفتند هر
طور دلت مي
خواهد و رفتند
. من هم فعلا
بايد همين طور
كار كنم و پول
هامو پس انداز
كنم. مواظب
باشم تا دخلم
كم نياره تا
ببينم چي مي
شه!!
سميه
خانم، كارگر
آرايشگاه
زنانه ،40 ساله
- چند
ساعت كار مي
كنيد و چقدر
حقوق مي
گيريد؟
حدود 250 هزار
تومان . كار ما
ساعت نداره
تقريبا از 9
صبح شروع مي
شود و تا هر
وقت مشتري
داشته باشيم
ما هم بايد
باشيم. بيشتر
موقع ها تا
حدود 8 يا 9 شب
سركار هستيم.
بجز ايام محرم
و ماه رمضان
كه از كار
خبري نيست.
- فكر مي
كني اين مقدار
حقوق و ساعات
كار مطابق با
قانون كار
هست؟
خوب خودم
قبول كردم.
بعضي ها هم
هستند كه با
خانم صاحبكار
توافق مي كنند
50 – 50 يعني از وسايل
و آرايشگاه
بدون مواد
مصرف استفاده
مي كنند وكار
مي كنند و
درآمد ها را
شريك هستند.
- من
شنيده ام كه
خيلي
آرايشگاه هاي
زنانه درآمد
زيادي دارند.
پس چرا به تو
اين قدر كم
حقوق مي دهند؟
بستگي
داره اگر فصل
عروسي و عيد و...
باشه انعام هم
زياد مي دهند
بعضي وقت ها
كه شلوغ نيست،
كاريش نمي شه
كرد.
- بچه
هايتان چه كار
مي كنند؟
بچه هاي من
همه بزرگ
هستند خودشان
مراقب هستند.
براي ديگران
هم كه نه مهد
كودكي هست نه
چيزي... خيلي ها
بچه هايشان را
پيش مادر و
خواهر و... مي گذارند.
خب مجبورند.
چه كار كنند؟
- فكر
نمي كنيد شما
هم بايد مثل
خيلي ها مثل
پرستاران و
معلمان و...
بايد يك صنف و
اتحاديه داشته
باشيد؟
اتحاديه
آرايشگران كه
داريم. اما
هميشه تذكر مي
دهند كه حجاب
را رعايت
كنيم. آهنگ
نگذاريم و
كاري نكنيم كه
سرو كارمان به
منكرات بيفتد.
ما كسي را
نداريم. ما
بايد به فكر
خوشگل كردن زن
ها و دختراي
مردم باشيم و
الكي بخنديم.
با عزيزم و
جانم گفتن با
مردم صحبت
كنيم. ولي از
توي دل ما كسي
خبري ندارد!
آقا امين،
كارگر
فروشگاه
لوازم طبي
درتهران، 30
ساله ديپلم
- دريافتي
حقوق شما چقدر
است؟ چندسال
سابقه ي كار
داريد و چند
ساعت در روز
كار مي كنيد؟
دريافتي
من تقريبا 400
هزار تومان
است.6 سال سابقه
كار دارم و هر
روز از 8 صبح تا 5
بعد از ظهر
كار مي كنم. يك
ساعت هم براي
ناهار تعطيل
هستيم.
- با
توجه به سابقه
ي كار طبق
قانون كار
بايد بيشتر
حقوق بگيري؟
فعلا كه
نمي دهند.
صاحب كار ما
هميشه بر
مبناي قانون
كار حقوق مي
دهد. بيمه هم
هستيم. روز
اول برج حقوق
همه را مي دهد.
سالي دو ماه
هم عيدي مي دهد.
- توقع
داريد دستمزد
شما چقدر
باشه؟ چه طوري
مي شود به آن
رسيد؟
به نظر من
اگر كسي متاهل
باشه مستاجر
هم باشه بايد
حداقل يك
ميليون تومان
بگيرد وگرنه
ول معطل است.
- خودت
صاحبخانه
هستي؟
بله. من يك
خانه ي 70متري
توي كرج دارم.
- مي
داني قراره
قانون كار را
اصلاح كنند؟
يه
چيزهايي
شنيده ام. ولي
راستش به اين
قانون مانون
ها هيچ اميدي
ندارم. كار
خاصي هم از
دستم برنمي
آيد. مي ترسم
كاري كنم.
شكايتي كنم كل
كارم را ازدست
بدهم. من زن و
دو تا بچه
دارم. بايد به
فكر آن ها هم
باشم.
- از
لهجه ات
معلومه كه
كردي؟ كرد و
ترس؟
(مي
خندد) كرد هم
كردهاي قديم.
بچه سنندج
هستم. مي دوني
من چه سختي
هايي كشيده ام
اگر داستان زندگي
ام را برايت
بگويم باورت نمي
شود. فقط يك
كلمه بگويم:
آنچه شيران را
كند روبه
مزاج
احتياج است احتياج
است
احتياج.
مهدي آقا،
راننده
اتوبوس بين
شهري
- براي
يك سرويس بين
شهري چقدر
حقوق مي
گيريد؟ بيمه
هستيد؟
بستگي
داره كجا
بريم. مثلا
اصفهان يا
اراك
يك جور حقوق
مي دهند،
شيراز و مشهد
و بندرعباس
مقداري بيشتر.
ما راننده ي
كمكي
هستيم.اگر هر
شب سرويس
داشته باشيم
به 700 الي 800 تومان
هم مي رسه. توي
هر صورت حساب
مبلغي هم را بابت
بيمه كم مي
شود و اگر چند
سرويس داشته
باشيم جز
سابقه ي
ماهانه محسوب
مي شود.
- در
رابطه با
قانون كار و
تغييرات آن چه
اطلاعي
داريد؟
شغل ما
طوريه كه هر
وقت همه
بيدارند، ما
خوابيم و هر
وقت همه
خوابند. ما
مجبوريم دو تا
چشم هم قرض
كنيم بيدار
باشيم. چطوري
از چيزي خبر
داشته باشيم؟
- مشخصه
آدم دنيا
ديده و
با تجربه اي
هستيد همچي هم
بي اطلاع
نيستيد؟
شما لطف
داريد. ولي
واقعا ما توي
بيابون و با
يك مشت شاگر
شوفر چه فكر و چه
فرهنگي بايد
داشته باشيم.
درسته؟
- به نظر
من كه نه .
به هر حال اين
موها در جريان
زندگي سفيد
شده . مطمئنم
اگه پاي درد
دل شما و
همكارانتان
بنشينيم خيلي
چيزها مي
فهميم. كنار
يكي از اتوبوس
ها خواندم كه
نوشته بود
اتحاديه صنف
خود رانندگان
. شما سنديكا
يا اتحاديه
داريد؟
نه آن ها
مال يكي از
صاحب ماشين
هاست كه خودشان
روي ماشين
خودشان كار مي
كنند.
بيشترشان هم قمي
هستند. من تا
چند ماه پيش
تو شركت واحد
بودم كه بعد
از خصوصي سازي
و اينها با
سالي دو ماه بازخريد
كردند و گفتند
به سلامت. ما
چون كه هر
كدام روي يك
ماشين هستيم و
استخدام شركت
هاي مسافربري
بزرگ نيستيم،
هيچ چيزي
نداريم. كسي
هم از ما
حمايت نمي
كند. من كه چند
سال ديگر
بازنشسته مي
شوم اما اگر كسي
يك صاحب ماشين
با حال و درست
و حسابي پيدا
كنه با يك خط
خوب و ثابت
بيشتر مشكلات
حل مي شه.
- واقعا؟
اگر
اهل كار و
زحمت باشه
وضعش خوب مي
شه.
اميرخان و
آقا شمس اله،
كارگران
باربر در بازار
تهران
- اميرخان
چقدر درآمد
داريد؟
اگر كار
خوب باشه ماهي
500 يا600 هزار
تومن.اگر افغاني
ها بگذارند
ماهي يك
ميليون هم مي
شود.
- چطور
مگر افغاني ها
چه كار مي
كنند؟
خوب باري
را كه من با
اين گاري دستي
مي برم 3 يا 4هزار
تومان مي
گيرم، آنها 2000
تومان مي
گيرند. بعضي
از مغازه ها
هم كار خود را
به آن ها مي
دهند مگر اين
كه آن
ها نباشند و
يا خيلي عجله
داشته باشند.
- آقا
شمس اله شما
با امير موافق
هستيد؟
من كه حتا
گاري هم
ندارم. جعبه
ها و كارتن
هاي سنگين را
مي گذارم روي پشتم. و
چند طبقه بالا
مي برم. و همه ي
افغاني ها اين
جور نيستند.
من فكر مي كنم
اون ها هم مثل
ما بدبخت
هستند و كار
مي كنند. بعضي
مغازه ها كم
مي دهند. بايد
اول طي كرد تا
بعد زيرش
نزنند.
امير: آره بعضي
مغازه ها
واقعا كم مي
دهند. بعد از
اين برنامه ي يارانه
ها وضع فرق
كرده. چون افغان
ها يارانه نمي
گيرند آنها هم
خرجشان زياد شده
و بيشترشان
حاضر نيستند
با هر قيمتي
كار كنند. از
اين نظر بهتر
شده .
- آيا
موافق هستي
افغان ها را
بيرون كنند يا
حداقل بروند
مجوز بگيرند؟
امير: من
نمي خواهم نان
كسي بريده
شود. ولي اگر بگويند
آن ها فقط
براي كار به
كوره پزخانه
ها و يا
گاوداري ها و
مرغداري ها
بروند خيلي
بهتر مي شود.
شمس اله:
خوب خيلي از
افغاني ها كه
الان همان جا
كار مي كنند
نصفشون هم كه
تو كار
ساختمون و عملگي
هستند. يك عده
هم توكار
خلاف
ومواد...
- آيا مي
دانيد قانون
كار در مورد
كار براي كارگران
خارجي چه مي
گويد؟
هر دوي آن
ها: نه.
- آيا
اگر كارگران چه ترك چه
افغان و چه
فارس دست به
دست هم بدهند
و با هم متحد
شوند وضع شان
بهتر نمي شود؟
امير: خوب
اين طوري
بهتره. ولي آخه
چطوري؟ نمي شه
كه.
- من توي
يك فيلم قديمي
ديدم كه
كارگران
بارانداز يك
بندر توي خارج
مي خواستند
سنديكا درست كنند
تا صاحبان
كشتي ها و
تاجران و شركت
ها نتوانند از
آن ها
سوءاستفاده
كنند. خوب به
نظر من يك جور
هايي شما ها
هم بايد همچون
كارهايي بكنيد
و يا چيزهايي
داشته باشيد
شايد فرجي
باشد. كه حتما
هست.
شمس اله: ما
كه از صبح تا
شب آنقدر سگ
دو مي زنيم تا
خرجمان را در
آوريم . ديگه
حالي براي آدم
باقي نمي
ماند. باور مي
كني اگر من يك
روز مريض باشم
و يا خوب كار
نكنم آن شب ما
كم داريم. من
بجز پول بليط تمام
درآمدم را به
زنم مي دهم تا
براي فردا نان
و پنير و روغن
و چيزهاي ديگر
را بخرد من
حتا به اندازه
ي يك روز پس
انداز ندارم.
نه اهل سيگار
و دود و دمم نه
تفريح و
خوشگذراني.
مي داني من
چند سال است
كه سينما
نرفته ام؟ شما
هي مي گويي
توي يك فيلم
ديدي. من دو
سال است كه حتا
تا ميانه هم
نتوانسته ام
بروم. يك روز
صبح زود يك جيب
بر دست كرد
توي جيب من. من فهميدم
ولي هيچي
نگفتم. توي
ايستگاه
توپخونه كه
پياده شدم در
گوشم گفت بي
معرفت اقلا يك
صد تومني مي گذاشتي
توي جيبت براي
دست لاف من!
همگي
خنديديم. و
گفتم آن را
توي تلويزيون
ايران ديدم.
امير: من كه
چشمم آب نمي
خوره كه وضع
بهتر از اين
شود. شايد حق
با شما باشه.
ولي اگر من
بتوانم هر طور
شده مثل
پسرعموم يك
وانت بخرم مي
رم ايلام زن
مي گيرم و
راحت مي شم.
سيد محمد
كارگر،
نظافتچي و
سرايدار يك
باشگاه ورزشي
از سيد
محمد كارگر
نظافتچي و
سرايدار باشگاه
از حقوق و كار
و بارش پرسيدم
. گفت:
من ماهي 200
هزار تومان
حقوق مي گيرم.
- چرا
اينقدر كم؟
خب توي
باشگاه دو تا
اتاق به من
داده اند. اين
جا زندگي مي
كنم. پول
كرايه خانه،
برق و آب و گاز هم
ندارم. از دكه
هم درآمد
دارم. سيگار و
بيسكويت و
شكلات و اين
جور چيزها مي
فروشم.
- ورزشكار
هم هستي؟
من كه نه! گچ
كار بودم و از
داربست
افتادم و نقص عضو
پيدا كردم.
توي خونه ي
صاحب همين
باشگاه كار مي
كردم كه
افتادم ولي
خرج عمل منو
داد و بعد يه
مدت كه ديگه
نتونستم كار
كنم من و وزن و
بچه هايم را
به اين جا
آورد. خدا
پدرش را بيامرزد
به من جا و
مكان و پناه
داد. زنم هفته
اي يك بار به
خانه ي آن ها
مي رود و حقوق
هم مي گيرد.
- مگر
ضمن كار آسيب
نديدي؟ آيا
طبق قانون كار
به وضعيتت
رسيدگي شد؟
نه.
ساختمون بيمه
نبود.
حالا همه ي
ساختمونا
بيمه هستند.
- آيا
شكايت كردي؟
به كي و
كجا؟
- خب از
كار فرمايت به
اداره ي كار؟
من خودم از
بالا افتادم
به او چه ربطي
دارد؟
- مگه
نبايد امنيت و
شرايط اصولي
كار را براي
تو فراهم مي
كرد؟
كي به اين
چيزها اهميت
مي دهد. باز هم
مردانگي كرد و
نگذاشت ما از
گرسنگي و سرما
بميريم. يا
توي خيابون
بمانيم.
- حالا
بيمه هستي؟
آره. پول
بيمه را هم
صاحب باشگاه
مي دهد. خيلي انسانه.
خدا را شكر
كار بيشتري از
دستم برنمي
آيد. همين كه
محتاج كسي
نيستم يك دنيا
ارزش دارد و
فقط نگران بچه
هام هستم. با
اين همه معتاد
و فساد اگر
بتونم بچه هاي
خوبي تحويل
جامعه بدهم
غصه اي
ندارم.
شاهكار كرده
ام.
علي آقا،
كارگر
آشپزخانه
من كمك
آشپزم هر روز
ساعت 5 از خانه
بيرون مي آيم
و تقريبا ده
شب به خانه
برمي گردم.
حدود 600 هزار تومان
حقوق مي گيرد
و در يك
آشپزخانه كه
براي يك
پيمانكاري
كار مي كند كه
طرف قراردادش
ارتش است و
براي پرسنل و
سربازان غذا
مي دهد.
- هر روز
بايد 3000 پرس غذا
را براي ظهر و
شب آماده
كنيم. كوهي از
برنج را بايد
پاك كنيم و
بپزيم. مقدار زيادي
هم مرغ و گوشت
و .... را براي
خورشت آماده
كنيم. روزهايي
كه چلوكباب
كوبيده داريم
كه صد بار مي
ميريم و زنده
مي شيم. اگر
بهتون بگم
روزي چند كيلو
مواد مختلف را
پاك مي كنيم،مي
شوريم، خورد
مي كنيم ، سرخ
مي كنيم و مي
پزيم دود از
كله تان بلند
مي شود. همه ي
اين كارها را 5
نفره انجام مي
دهيم. به
علاوه شستن
ديگ هاي بزرگ
و چرب. ... نه
عاشورا داريم
نه عيد. يه نفس
و يه كله كار
مي كنيم و كار.
فقط بعضي
مواقع كه سربازان
به مرخصي مي
روند مقداري
از حجم و شدت
كار كم مي شود.
صبحانه ساعت 11
و ناهار ساعت 4
مي خوريم و
شام را به
خانه مي بريم.
- مي
داني حقوق و
اين ساعات كار
و خيلي از
چيزهاي ديگر
با همين قانون
كار هم غير
قانوني است؟
من از
قانون كار
هيچي نمي دانم.
- آيا
بازرس
ونظارتي بر
روي كار شما
وجود ندارد؟
خيلي وقت
ها بازرسان
بهداشت ارتش
به ما سر مي زنند.
دست ها و ناخن
ها لباس ها و
موهاي ما و
ظروف را كنترل
مي كنند. از
وضع آب گرم و
دستشويي مرتبا
سوال مي كنند
و آن جا را
بررسي مي كنند
به ما سفارش
مي كنند كه
حداقل روزي يك
بار حمام برويم
و لباس هاي
كار و خودمان
را هر روز
بشوريم و عو ض
كنيم. از
صابون و ساير
لوازم
بهداشتي و شست
و شو و ... مي
پرسند ولي به
حقوق و ساعات
كار و اين چيزهايي
كه شما مي
گوييد كاري
ندارند.
- آيا
شما اعتراض يا
صحبتي با
پيمانكار
داشته ايد؟
چند ماه
قبل كه همگي
از اين وضع
خسته شده
بوديم دست از
كار كشيديم و
يك وعده شام
درست نكرديم.
زود رفتيم فردا
صاحب كار پيش
ما آمد و گفت
مي دانيد چقدر
من را جريمه
كرده اند. گفت
اگر مشكلي
داريد با خودم
مطرح كنيد.
بعد از اين كه
حرف هاي ما را
شنيد نفري 50 هزار
تومان به
حقوقمان
اضافه كرد و قرار
شده به تعداد
افراد
خانواده غذا
ببريم. ماهي
يك روز هم
مرخصي با حقوق
بدهد. چند تا
سرباز هم براي
كمك به ما
بدهند. ولي
اين كار دو
روز بيشتر
نشد. گفتند
سرباز نبايد
برود براي
پيمانكار
خدمت
كند. اگر مي
خواهيد كارگر
بگيريد. كه
پيمانكار گفت
نمي صرفد و
منصرف شد. به
خاطر كمبود
كارگر هم
مرخصي نمي دهد.
- فكر مي
كنيد تا كي
بتوانيد به
اين طريق
ادامه دهيد؟
نمي دانم.
راستش تا حال
به اين مساله
فكر نكرده
بودم. ما براي
زن و بچه
خودمان كار
مي كنيم به
كسي كاري
نداريم.
- چرا
توي يك
رستوران كار
نمي كني؟
فكر مي كني
آن جا بهتر
است. من قبلا
كار كرده ام.
بعضي از
رستوران ها بايد
تا ساعت 12 شب هم
كار كني.
- يعني
كارشان
اينقدر زياد است؟
همه كه نه
ولي خوب كار
توي همه ي
آشپزخانه ها سخت
است. خيلي سخت
و طاقت فرسا.
جاي تنگ و
خيلي گرم. بوي
چربي و پياز و
دود و روغن
سوخته بعضي
وقت ها تهويه
هم از كار مي
افتد. ما همه
يك جوري مريض
هستيم. خودمان
خبر نداريم.
اگر يك صاحب
كار سگ اخلاق هم
داشته باشي كه
خلاص . باز اين
جا ما فقط
خودمانيم و
سرپرستمان
كاري به كار
ما ندارد. فقط
مي آيد مي
بيند كه ما
مشغول كار
خودمان هستيم.
و كسي از زير
كار در نمي
رود، مي رود
دنبال كار
خودش.
http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2012/02/blog-post_24.html