چگونه
خرپولها
کشورهای خود
را غارت میکنند؟
سایمون
کوپر
پولآباد:
چرا اکنون
دزدها و
کلاهبردارها
بر دنیا حکم
میرانند و
چگونه دنیا را
از آنها پس
بگیریم، نویسنده:
اولیور بولو،
انتشارات:
پروفایل
بوکس، 2018.
در یکی
از روزهای سال
1992، در دوران
سقوط قیمت خانههای
لندن، یک
بازرگان اهل
اتحاد جماهیر
شوروی سابق،
وارد یک بنگاه
معاملات ملکی
در محلهی
کنزینگتون شد.
او، و دو نفر
شریک تجاری
همراهش، هر
کدام به صورت
نقد، خانههایی
به قیمت 200 تا 320
هزار پوند
خریدند.
اولیور بولو،
روزنامهنگار
محقق، در کتاب
مفید و آگاهیبخش
خود، پولآباد،
مینویسد: «به
نظر میرسد که
این اولین بار
در تاریخ مدرن
بریتانیا بود
که خریدارانی
خصوصی از
اتحاد جماهیر
شوروی املاکی
در لندن
خریدند.»
به نظر
بولو، بخش
عمدهای از
طرز کار دنیای
امروز -از
دزدسالاری
جهانی گرفته
تا افول خدمات
عمومی و دیگرگونی
لندن- را میتوان
به کمک انتقال
ثروت به
کشورهای
خارجی توضیح
داد. حرف اصلی
او این است:
«پول، مرزها
را در مینوردد
اما قانون
خیر.»
بنابراین،
ثروتمندان جهان،
«میگردند تا
ببینند
قوانین چه
کشوری را میپسندند
و بعد، پول،
بچهها،
اموال و
خودشان را به
آنجا منتقل میکنند.»
او برای تحقیق
دربارهی
جغرافیای آنچه
«پولآباد»مینامد،
از رینو در
ایالت نوادای
آمریکا تا کییِف
در اوکراین را
زیر پا گذشته
است.
بولو،
مثل دیگر
روزنامهنگارانی
که به عمق این
دنیای تاریک
قدم نهادهاند-
کسانی مثل لوک
هاردینگ و
کریستیا
فریلند، وزیر
خارجهی فعلی
کانادا- مدت
کوتاهی در
روسیه اقامت
داشت و از
آنجا گزارش میداد.
او در سال 1999 به
روسیه نقل
مکان کرد و
(بنا به اقرار
خودش) به طرز
مضحکی خوشبین
بود که این
کشور به یک
دموکراسی
واقعی تبدیل
خواهد شد. از
آن زمان تا
کنون، دو کتاب
معتبر دربارهی
تاریخ و سیاست
روسیه نگاشته
است. برای
تجزیه و تحلیل
پولآباد
باید زبان
روسی بلد بود
زیرا بخش عمدهای
از پولهای
موجود در پولآباد
از اتحاد
جماهیر شوروی
سابق خارج شده
است.
پولآباد
به طرز شگفتانگیزی
پدیدهی
جدیدی است. از
زمان پایان
جنگ جهانی دوم
تا دههی 1970،
انتقال پول به
آن سوی مرزها
بسیار دشوار بود؛
این امر ناشی
از شیوهی
طراحی ساختار
اقتصادی
دنیای بعد از
جنگ در اجلاس
برتون وودز در
نیوهمشایر،
در سال 1944، بود. پولی
که در یک کشور
به دست میآوردید،
تقریباً
همیشه در همان
کشور باقی میماند.
این
امر، دست و
پای مرکز مالی
لندن را بست.
در چند دههی
بعد از جنگ،
این مرکز به
مکانی بیحس
و حال تبدیل
شد؛ جایی که
بانکداران کمکار
ظهرها به
میگساری میپرداختند.
در دههی 1960،
آثار بمباران
دوران جنگ
همچنان در
«اسکوئر مایل»
به چشم میخورد.
بانکداری که
بیش از هر کسی
برای تغییر
این اوضاع
تلاش کرد،
زیگموند واربورگ،
پناهندهای
از آلمان نازی
بود. او تصمیم
گرفت به پولهای
مخفی هنگفتی
که بیمصرف
در بانکهای
سوئیسی
خوابیده بود،
دست یابد.
سوئیس برای
قرنها، محل
اختفای پولهای
نقد خارجیها
بود. پیش از
جنگ جهانی
دوم، فرانسویهای
ثروتمندی که
نمیخواستند
به اندازهی
کافی مالیات
بدهند با
چمدانهایی
پر از پول از
مرز میگذشتند
و به سوئیس میرفتند.
بعدها، هم
اشخاص فراری
از حکومت نازی
و هم نازیهای
فراری پولهای
خود را در
سوئیس مخفی
کردند. از
اوایل دههی
1960، واربورگ به
زور مقررات
برتون وودز را
کنار زد و این
پولها را در
سطح بینالمللی
در قالب
«اوراق قرضهی
اروپایی» وام
داد. در
نتیجه، مرکز
مالی لندن دوباره
رونق یافت.
نظام برتون
وودز در اوایل
دههی هفتاد
از کار افتاد
و کنترل
سرمایه به
تدریج از میان
رفت. عبور پول
از مرزها
دوباره آغاز
شد و گریزگاههای
مالیاتیای
به وجود آمد
که، به بیان
رسای بولو،
«حاکمیت خود
را به دست
خارجیهای
ثروتمند
سپردند». برای
مثال، جزیرهی
نِویس، واقع
در دریای
کارائیب،
وکلای آمریکایی
را استخدام
کرد تا
قوانینی
بنویسند که مالیاتگریزان
را وسوسه کند.
اما پیش
از دههی 1990،
بخش عمدهای
از ثروت موجود
در پولآباد،
همچنان غربی
بود. این
وضعیت با سقوط
اتحاد جماهیر
شوروی و رشد
اقتصادی چین
(که بولو در
مورد آن چندان
چیزی نمیگوید)
تغییر کرد.
ناگهان سر و
کلهی تعداد
زیادی آدم
نوکیسه، از
جمله شمار
فراوانی
کلاهبردار، پیدا
شد که دنبال
محلی امن برای
نگهداشتن
پولهای خود
بودند.
تسهیلات
پولآباد
پنهان کردن
ثروت نامحدود
در خارج از
کشور را امکانپذیر
میکرد و این
امر اهمیتی
حیاتی داشت.
این امر مشوق
چپاول ثروت در
کشورهای
فقیرتر بود.
گابریل زوکمن،
اقتصاددان
فرانسوی،
تخمین میزند
که اکنون 52
درصد از ثروت
روسها در
خارج از این
کشور قرار
دارد. بخش
عمدهی این
داراییها در
اختیار شرکتهای
صوری است- یکی
از ابزارهای
مهم پولآباد
زیرا بخش عمدهی
وقتِ بازرسها
فقط صرف این
میشود که
بفهمند چه کسی
مالک این شرکتها
است. به نظر
بولو، سپردن
دارایی به یک
شرکت صوری مثل
این است که
کسی «مدفوع سگ
را با یک کیسهی
پلاستیکی
بردارد تا
دستش کثیف
نشود.»
اغلب
این پولها
از دو شهر
محبوب پولآباد،
لندن و
نیویورک، سر
درمیآورد
(میامی هم
چندان از این
دو شهر عقب
نیست). روبرتو
ساویانو،
متخصّص
ایتالیایی
مافیا،
بریتانیا را
فاسدترین
کشور جهان میداند.
در سال 2015،
«دویچه بانک»
در گزارشی
دربارهی
فرار سرمایه
(پولی که
مالکانِ
نگران به خارج
منتقل میکنند)
اعلام کرد که
در دههی قبل،
«بدون این که
کسی متوجه
شود»، حدود 96
میلیارد پوند
وارد نظام
اقتصادی
بریتانیا شده
بود.
لندن
پر است از
وکلا،
بانکداران،
حسابداران،
مشاوران
املاک،
مشاوران
روابط عمومی،
فروشندگان
کالاهای
تجملی،
رستوراندارها
و دلالان
اشیای هنری که
از راه ارائهی
خدمات به
تبهکاران
امرار معاش میکنند.
اما در
خیابان باند (Bond Street) متوجه این
امر میشوید. طبقهای
از «حامیان» به
وجود آمده که
به اهالی پولآباد
کمک میکند تا
دومین و سومین
مرحله از چرخهی
جاودانیِ
موردنظر بولو
را انجام
دهند: «بچاپ،
مخفی کن و خرج
کن» لندن پر
است از وکلا،
بانکداران،
حسابداران،
مشاوران
املاک،
مشاوران روابط
عمومی،
فروشندگان
کالاهای
تجملی،
رستوراندارها
و دلالان
اشیای هنری که
از راه ارائهی
خدمات به
تبهکاران
امرار معاش میکنند.
آنها خود را
متخصصانی
ماهر و بیطرف
میدانند که
(به هر حال،
اکثراً) در
حیطهی قانون
عمل میکنند.
زندگی آنها
هم خرج دارد و
باید مثل هر
آدم دیگری
شهریهی مدرسهی
بچهها و قسط
بانکی خانههایشان
را بپردازند؛
اگر این
حامیان در
لندن نبودند
این کارها در
جای دیگری
انجام میشد-همهی
این حرفها
درست است. این
حامیان ساکن
لندن بچههای
خود را به
مدرسههای
گرانقیمت میفرستند
و تعطیلات آخر
هفته را در
«کاتسوالدز» میگذرانند.
و این در حالی
است که بعضی
از کودکان اوکراینی
از معالجهی
سرطان محروماند
زیرا نظام
خدمات درمانی
کشورشان غارت
شده و از
داروهای
درمان سرطان
بیبهره است.
پولآبادیها
معمولاً به
موفقیت
بلندمدت وطن
خود بیاعتنا
هستند. حامیان
مؤدب هرگز از
مشتری خود
نمیپرسند که
پولش را از
کجا آورده است
اما اغلب از
این امر
باخبرند.
عُمَر بانگو
(رئیسجمهور
گابن از 1967 تا 2009)،
بخشی از ثروت
میلیونی خود
را از طریق
«سیتی بانک» به
جریان انداخت.
یکی از
کارمندان این
بانک در پاسخ
به بازرسان
گفت که هرگز
«از مشتری خود
نپرسیدیم این
پول را از کجا
آورده است.
حدس من...این
است که دولت
فرانسه یا
شرکتهای
نفتی فرانسوی
(Elf) این پولها
را به او
"اهداء" کردهاند.»
یک
غول معاملات
ملکی هرگز از
مشتریان خود
چنین سؤالاتی
نپرسید و این
امر به کسب و
کارش رونق
خاصی داد.
دونالد
ترامپ، حتی
نمیخواست
بداند که این
مشتریها
کیستند. تحقیق
سال گذشتهی
رویترز
دربارهی 2044
واحد
ساختمانی
موجود در هفت
سازهی متعلق
به ترامپ در
فلوریدا نشان
داد که 63 نفر از
مالکان این
واحدها روس
بودند اما به
قول بولو،
«واقعیت بسیار
جالبتر این
بود که 703 واحد
از آنها در
مالکیت شرکتهای
صوری بود»،
یعنی کسی نمیدانست
که مالک واقعی
آنها کیست.».
همه میدانند
که ترامپ
جونیور در سال
2008 گفت: «از نظر
ورود کالاهای
مرغوب و گران
به آمریکا،
سهم روسها
در بسیاری از
داراییهای
ما بیش از حد
زیاد است.» این
حرف میتوانست
از دهان اکثر
حامیان پولآباد
درآمده باشد.
صنعت جهانی
کالاهای
تجملی از دههی
1980، عمدتاً به
لطف پولآباد،
در حال رشد و
ترقی بوده
است. برای
مثال، ساعتسازیهای
سوئیسی و
تاکستانهای
بوردو به شدت
به ثروتمندان
(اغلب شیاد)
روسی و چینی
وابستهاند.
بولو، واقعهی
جالبی را نقل
میکند به این
مضمون که در
سال 2012، یک عکاس
«تصویر اسقف
اعظم کلیسای
ارتدوکس مسکو
را که پشت میز
بسیار شفافی
نشسته بود،
دستکاری کرد
تا ساعت مچی (Breguet)"برگه" ۳۰دلاری او
محو شود اما
از یاد برد که
بازتاب تصویر
این ساعت روی
میز را هم حذف
کند.»
کتاب
بولو، بخشهای
جذابی دربارهی
ولخرجیهای
پولآبادیها
را هم در
بردارد. او در
بارهی دستشوییهای
کاخ پیشین
ویکتور
یانوکوویچ،
بعد از خلع از
ریاست جمهوری
اوکراین در
سال 2014، میگوید:
«این خانه نُه
تلویزیون
داشت که دو تا
از آنها درست
رو به روی
توالت و در
ارتفاع
متناسب با قد
کسی که
آنجا مینشیند،
نصب شده بود.»
بولو داستان
زنی اسرائیلی
را تعریف میکند
که به قول
کارچاقکن
نیویورکیاش،
دیلان
پیچولیک (که
بولو نامش را
اشتباه نوشته)،
«چیزی شبیه
پوشک میپوشد
زیرا نمیخواهد
به خود زحمت
دهد و به دستشویی
برود». وقتی
پیچولیک در
پروازی به تل
آویو در بخش
درجهی یک
هواپیما
همراه او بود،
این خانم
مهماندار زن
را صدا کرد تا
پوشکش را عوض
کند. پیچولیک
در بارهی
کسانی که در
تجمل زندگی میکنند
حرف جالبی میزند:
«در چنین
آپارتمانی از
خواب بیدار میشوید،
در حالی که
حرفتان در
شهر نافذ است
و در این قصر
یکه و تنهایید.
این چه تأثیری
بر زندگی
روزمرهی شما
دارد، این که
با چنین
احساسی از
خواب بیدار
شوید و این
وضعیت را
ببینید؟»
بولو
اکثر اطلاعات
خود دربارهی
پولآباد را
از طریق
حامیان به دست
آورده است:
برای مثال،
بانکدارانی
که گزارشهایی
پژوهشی
دربارهی
الگوهای پول
خرج کردنِ
ثروتمندان
دنیا منتشر میکنند.
امّا این
حامیان در عین
حال،
پولآبادیها
را از دسترس
روزنامهنگاران
دور نگه میدارند.
بولو تعریف میکند
که چطور وقتی
سؤالات سختی
از هایدی-لین
ساتِن، یکی از
قانونگذاران
نِویس، پرسید
او «توی رویم
خندید.» بولو
در کتابش، فقط
از طریق
بازگویی این
مصاحبه، مؤدبانه
از او انتقام
میگیرد.
یک
مثال کامل از
مقررات
دلبخواهی پولآباد،
قانون
بریتانیا
دربارهی
افترا است که
مایهی حیات
خارجیهای
ثروتمند است.
یک مدیر روابط
عمومی در لندن
به بولو میگوید:
«جدی میگم،
اگه سعی کنی
دربارهی یکی
از مشتریهای
من چیزی
بنویسی؛ میدیم
دخلت رو
بیارن.» اصلاح
قوانین
بریتانیا در
سال 2013 پیروزی
در این پروندهها
را برای
«گردشگران
مدعی افترا»
سختتر
کرده است اما
آنها لازم
نیست که پیروز
شوند. اغلب،
یک نامهی
تهدیدآمیز به
سردبیر کافی
است تا از
انتشار یک
مقاله
جلوگیری شود
زیرا تنها
اندکی از نشریات
استطاعت آن را
دارند که
چندین سال را
صرف مبارزه با
وکلای پولآباد
کنند، حتی اگر
مطمئن باشند
که در دادگاه
برنده خواهند
شد.
پولآباد
دائماً تغییر
شکل میدهد.
همیشه محصول
یا راه گریز
یا قانون
جدیدی وجود
دارد.
جدیدترین روش
آن، بهویژه
برای نخبگان
روسی و چینی
که به نظامی
که ثروتمندشان
کرده اعتماد
ندارند،
خریدن گذرنامه
است. یک وکیل
روسی به بولو
میگوید، «فرض
کن پولت الان
در خارج باشد؛
وقتی گذرنامهی
جدیدی بگیری،
خودت هم
عملاً
خارج از کشور
هستی و دست
مجریان قانون
در کشورت به
تو نمیرسد.»
میگویند
مالت، کشوری
که عضو
اتحادیه
اروپا است،
بیش از دو
میلیارد یورو
از فروش
گذرنامه به جیب
زده؛ در حالی
که کشورهای
متکی به مقررات
محافظهکارتر،
مثل
بریتانیا،
اغلب به فروش
حق اقامت بسنده
میکنند. بولو
پیشبینی میکند
که روش مهم
بعدی برای
کشورهای
فقیر، فروش منصب
سفارت خواهد
بود. اگر شما
سفیر جزیرهای
کوچک در
بریتانیا
شوید، جزیرهای
که حتی هرگز
آن را ندیدهاید،
در این صورت
مصونیت دیپلماتیک
خواهید داشت.
یا میتوانید،
مثل بعضی
مقامات پر دل
و جرئت چینی،
جنین خود را
به خارج
بفرستید. شوهر
تخمک همسرش را
بارور میکند
و بعد آن را در
رحم یک زن
ژاپنی میکارند
و او فرزندشان
را در ژاپن به
دنیا میآورد.
بچه گذرنامهی
ژاپنی دارد و
بخشی از پول
خانواده به
حساب بانکیاش
در ژاپن منتقل
میشود و به
این ترتیب،
خانواده، هر
وقت که لازم باشد،
میتواند به
آنجا فرار
کند.
و
همیشه
گریزگاههای
جدیدی وجود
دارد. دولتهای
غربی، که به
قلعوقمع
مالیاتگریزی
علاقه دارند،
در سال 2014، در
مورد یک معیار
گزارشدهی
مشترک (CRS)
توافق کردند؛
به این معنی
که اکنون
بسیاری از
کشورهای
ثروتمند، به
طور خودکار،
اطلاعات مربوط
به موجودی
حسابهای
بانکی
شهروندان خود
را با هم
مبادله میکنند.
این امر بعضی
از گریزگاههای
مالیاتی
قدیمی اروپا
را از بین
برده است. بنا
به تخمین
گابریل زوکمن،
اکنون سوئیس
یک چهارم ثروت
فرامرزی جهان
را در بردارد؛
در حالی که
این میزان یک
دههی قبل
حدود 50 درصد
بود. اکنون
سهم بخش
بانکداری جرزی
(Jersey) در اقتصاد
این جزیره
تنها 800 میلیون
پوند است، رقمی
که نسبت به
سال 2000 بیش از 50
درصد کاهش
یافته است.
امّا
در «معیار
گزارشدهی
مشترک» حفرههای
بزرگی وجود
دارد. این
نظام برای
اکثر کشورهای
فقیر فایده
ندارد زیرا
کشورهای
ثروتمند با آنها
اطلاعات
مبادله نمیکنند.
و به این
ترتیب اخیراً
بزرگترین
گریزگاه
مالیاتی قابلتصور
به وجود آمده
است: ایالات
متحده، که
خواهان دستیابی
به اطلاعات
دربارهی
آمریکاییهای
صاحب حساب در
بانکهای
خارجی است اما
از افشای
اطلاعات
مشابه در بارهی
خارجیهایی
که در آمریکا
حساب دارند،
خودداری میکند.
به گفتهی
بولو «ایالات
متحده،
کشورهای دیگر
را تهدید کرده
بود تا پنهانکاری
مالی را کنار
بگذارند اما
خودش این
موازین را به
کار نبسته
بود.» بنابراین،
حالا شما به
راحتی میتوانید
پولتان را
در آمریکا
بخوابانید،
بهویژه در
نوادا یا
داکوتای
جنوبی، یعنی
جایی که میتوان
شرکتی
اعتباری
تأسیس کرد که
قرنها از
مالیات معاف
باشد. دولت
ترامپ در حال
افزایش
آزادسازی و
حذف نظارت
دولتی است.
عنوان
فرعی کتاب
بولو این است:
«چگونه دنیا
را از آنها
پس بگیریم»،
اما پاسخ او
بدبینانه است.
با توجه به
این که هرگز
نظارتی جهانی
وجود نخواهد داشت
که همهی
کشورها در آن
مشارکت کنند،
به احتمال
زیاد پولآباد
همچنان رشد
خواهد کرد. و
لندن -به رغم
سردی اخیر در
روابطش با
ثروتمندان روس،
که رومن
آبراموویچ را
برای تجدید
روادید به
زحمت
انداخته، سهم
خود را از این
تجارت همچنان
حفظ خواهد
کرد. چند سال
قبل،
بریتانیا اندکی
تلاش کرد تا
با پولهای
فرامرزی
مبارزه کند
اما اکنون
دولت، سخت درگیر
مسئلهی
برگزیت است.
به قول جان
بنتون، پلیس
سابق و مشاور
ارشد پیشین
دیوید
کامرون، «تلفن
مبارزه با
فساد دیگر زنگ
نمیزند.» اگر
برگزیت درست
از کار
درنیاید و
سرمایه از
بریتانیا
فرار کند، این
کشور ناگزیر
وسوسه خواهد
شد که مقررات
را کاهش دهد و
خود را به صورت
یک گریزگاه
فرامرزی تمامعیار
درآورد.
کتاب
بولو الگویی
است که نشان
میدهد چگونه
دربارهی
موضوعی
پیچیده و
حیاتی،
داستانی جذاب
و جامع تعریف
کنیم. بدون
آگاهی از پولآباد،
نمیتوان
قدرت، ثروت و
فقر را فهمید.
...............................................
سایمون
کوپر نویسندهی
بریتانیایی
است. آنچه
خواندید
برگردان این
نوشتهی او با
عنوان اصلی
زیر است:
Simon Kuper, ‘Moneyland: How the super-rich looted
their own countries to create an elite global haven’,NewStatesman, 29 August 2018..................................................
برگرفته
از:«آسو»
تاریخ
انتشار:
۱۳۹۷/۰۸/۰۱
http://www.aasoo.org/fa