Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
چهارشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۱ برابر با  ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۱  برابر با ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۲
"در پگاهان بود"

پیشکش به جانباختگان دهه ۶۰  و همه اعصار که توسط پاسداران رنگین حماقت، حق زندگی از آنان و وابستگانشان ربوده شده است.

 

بهنام چنگائی

 

« طاق و ساق ِشکسته ی شب »

 

بیادم می آید:

پگاهِ بهاران بود.

آری،

در سحرگاهانِ شادمانی و

جشن ِتولدِ رهائی بود،

که نوزاد ِآزادی:

در آستانه ی آسمانِ خوشباوری ـ

پیش از چشیدن ِخنده ی ِطلوع

در تله ی دیومکار افتاد ـ

و روزگاران

به غارتِ خاندان ِتاریکی درآمد.

قصه ی شبِ  با غصه ی روشنائی در آمیخت!

جام و جان ِشوقِ بسیاری شکسته شد.

"بر این ماتم ِبلند"

شرافت:

از گذشته تا هنوز می گرید.

+++

از شکست ِسحر ـ

تا فراز ِ پستی ِشب ـ

خوب یادم است،

تنها:

 چند گامی، بیش تر

بفروغ ِمهر نمانده بود

تا تیغ ِمژگان ِ تیزِ آفتاب

در دلِ پلیدِ شب در نشیند،

شگفتا:

روله ی روز، در دمادم ِسپیده

در کمین ِدیو"اسیر"و

در کنام ِ سیاه ِمستِ فجور  

بلعیده شد.

هستی، چنان سنگین و زمخت شد،

تو گوئی زمین و زمان

بر کولِ زندگانِ دوران

سی و سه قرن

خار و بار نهاده است.

+++

اینک:

تیغ نور بر گلوگاه شب نشسته است.

در هوا

دوباره:

نکهتِ شوق می آید،

بوی ِکاروان ِبهار می وزد.

+++

دیو، مرگ را می بیند

 دخمه هایش  پر از اسیر

و هراس او هر آن:

پیام آورانِ پگاه را

همچون همیشه

بر بالای ِدار ـ

به رقص مرگ ـ می کشاند.

در خانه های مملو درد

دوستداران مهر و «مهربانی»

بیرون از لابلای لجن و عفونت این هرزگانِ ناکس

پی فردای پاک و گم کرده ی خود می گردد.

در این شبانِ سخت

دوباره:

 بوی رستگاری می آید.

احساس می کنم:  

" رگِ شب زیر تیغ نور"

نشسته است.

+++

دارم بگوشی جان:

صدای ِطاقِ و ساق ِشکسته هیولای ِشب، را می شنوم!

تمآرزوی پگاه ِ دست و دل و تن شستن

در جاریِ ذلالِ خورشیدِ فردایم

فردائی که:

از تعفنِ تنفس ِ" مکر" تهی باشد

و بال ِپرندگانِ آرزو و اندیشه ـ

و نان سفره زحمتکشان رنجبرده ـ  

دیگر بارـ

از آنان ربوده ـ نشود

و زندگی با غرور

تنها برپایِ آدمیان بایستاد.

دل ِمن می خواهد:

تمام نیش ِسیاه شب را

ز جان هستی برکنم و  

دل هایمان را

بدست سورنای شور

که از آن سرِ شب، بگوشم می آید

«بسپارم».

 

*روله = فرزند، بزبان کُردی و لُری

۲۰۱۲. ۹.۹ ـ بهنام چنگائی

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©